تکیه دولت

رجال و شخصیت های بزرگ علاقه دارند در خانه های شخصی خویش «تکیه» مخصوصی داشته باشند. مجلل ترین «تعزیه ها» در دهه اول ماه محرم و در تکیه دولت یا تکیه سلطنتی، روی صحنه می آید و تماشای آن برای عموم آزاد
دوشنبه، 16 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تکیه دولت
 تکیه دولت

نویسنده: اوژن اوبن - سفیر فرانسه (1907-1906)
ترجمه علی اصغر سعیدی



 

رجال و شخصیت های بزرگ علاقه دارند در خانه های شخصی خویش «تکیه» مخصوصی داشته باشند. مجلل ترین «تعزیه ها» در دهه اول ماه محرم و در تکیه دولت یا تکیه سلطنتی، روی صحنه می آید و تماشای آن برای عموم آزاد است. تکیه دولت، بنای بسیار بزرگ قبه داری است و به کاخ گلستان متصل شده است. مدیریت آن به عهده «ناظر» یا کارپرداز کاخ و «فراشباشی» است. دو طبقه از لژها، در درون دیوارهای ضخیم قرار دارند و لژهای بالا، جایگاه مخصوص زنان «اندرون» و لژهای پایین با نظارت «ناظر» میان شاهزادگان، وزیران و رجال و شخصیتهای برجسته درباری تقسیم شده است. در سایر ماههای سال، «تکیه دولت» خالی و بلا استفاده می ماند، و تنها بنای آن شکوه و منظره خاصی به شهر می بخشد. بر بالای آن پرچم سیاهی در اهتزاز است. سقف آن را با چادر بزرگی پوشانده اند و به این جهت همیشه در داخل تکیه، روشنایی ضعیف و کم رنگی ایجاد می گردد تا در زیر چنین نور مناسب، حاضران به خوبی به تفکر و تامل بپردازند. بر همه دیوارها، به علامت عزا، پرده ها و پارچه های سیاه درازی می آویزند و در کتیبه هایی با زمینه سبز رنگ، آیه هایی از قرآن و ابیاتی از یک شعر کلاسیک درباره شهادت (امام) حسین [ع] به خط خوش نوشته شده است.
لژهای طبقه بالا با پارچه های مشبکی مسدود شده، لژهای پایین، از سوی صاحبان آنها با قالی و آیینه تزیین یافته است و مقابل هر جایگاه، مقداری بلور آلات، چراغ و شمعدان گذاشته اند. جماعت معمولی روی کف زمین «تکیه» می نشینند در وسط بنا، روی جایگاه سکو مانند، صحنه مدور و کمی بلندتری ساخته اند و در اطراف آن راهرو بزرگ آزادی قرار داده اند تا بازیگران بتوانند از آنجا از صحنه خارج شوند و یا میدان وسیعی برای نمایش و عرض اندام داشته باشند. کنار دیوار منبری و در مقابل آن تیر طلاکاری شده ای قرار دارد. بیرق سبز، یعنی پرچم نظامی [امام] حسین بر بالای ان تیر نصب شده است. در چهار گوشه تالار، حوضهای پر از آب وجود دارد. پسران خردسال که لباسهای عربی پوشیده اند، ظرفهایشان را از آب حوضها پر کرده و به یاد [حضرت] عباس، برای مردم حاضر در «تکیه» سقایی می کنند. البته انجام کاری در ایام عزاداری از طرف کودکان، نذری است که برای نیت خاصی از سوی پدر و مادر آنان تعهد شده است.
در تکیه از ظهر، روضه خوانی آغاز و از ساعت سه و هفت، در دو نوبت، نمایشهای مذهبی و مراسم شبیه اجرا می گردد. برنامه هایی که روز اجرا می شود، کاملاً مذهبی و اخلاقی است و قسمت پشت صحنه به جایگاه زنان اختصاص دارد؛ اما برنامه نمایشهای شب، تقریباً همیشه غیر اخلاقی، حتی گاهی کفر آمیز و از موضوعات غیر متنوعی است! تنها مردها مجاز به تماشای آن هستند. هنگام شب، تالار تکیه در زیر نور چلچراغها می درخشد و منظره آن بسیار زیباتر از روز است.
«معین البکا» صحنه را اداره می کند. او پیرمردی است با ریش سفید. ابتدا خود را به حاضران معرفی می کند. لباسهای بلندی بر تن کرده، یک چوبدستی در دست و چندین طومار کاغذ در پر شال کمرش جا داده که هر یک از انها، به نقش یکی از بازیگران تعزیه مربوط است. سی و هفت سال آزگار است که او «تعزیه»های سلطنتی را اداره می کند و قبل از او نیز پدرش این وظیفه را به عهده داشت. این پدر و فرزند، اغلب تعزیه ها و نمایشنامه های مذهبی را که اجرا می گردد، به صورت کنونی در آورده اند.
«معین البکا» در دربار هم سمتی دارد. هر سال در طی ماه رمضان، او از میان بهترین آوازخوانها و ساززنها، که چه در تهران و چه در شهرستانها دیده می شوند، افرادی را انتخاب و در دسته خود استخدام می کند و با آنان قرار داد چهار ماه های می بندد. تعداد «تعزیه خوان»ها با ده نفر کمک تعزیه گردان، مجموعاً به دویست نفر می رسد. آنها ماه های قبل از محرم و صفر کاملاً آماده کنند. یک نمایشنامه به طور کاملتر، تنها در تکیه دولت و در حضور مقامات عالیه کشوری و به تعزیه گردانی شخص معین البکا به مرحله اجرا در می آید. اما در عین حال، برنامه طوری ترتیب داده می شود که به سرپرستی یکی از ده نفر از کمک تعزیه گردانان و با نظارت فائقه خود «معین البکا»، در تکیه های مختلف پایتخت نیز قسمت هایی از تعزیه اجرا گردد. به این ترتیب، هر یک از برنامه های ده روز نمایش ماه محرم را در محله های مختلف، پنجاه نفر در آن واحد به روی صحنه می آورند.
موضوع نمایشنامه «تعزیه»ها، از سرگذشت شهیدان و یا بعضی از افسانه های ایرانی اقتباس می شود. «معین البکا» در انتخاب نهایی تعزیه هایی که در تکیه دولت باید اجرا گردد، بدون چون و چرا تابع نظر شاه است. برنامه های سال جاری به شرح زیر بود:
اول محرم: رحلت پیامبر [ص] پیش از اجرای نراژدی اصلی، معمولاً صحنه ای را به معرض تماشا می گذارند که در آن [حضرت] علی دو دست دیو را محکم می بندد تا به این ترتیب چشم بد و ارواح ناپاک را از خاک ایران دور کند.
2- درگذشت فاطمه [س].
3- وداع با مدینه. امام حسین پیش از عزیمت به کربلا، برای آخرین بار قبر پیامبر را زیارت می کند. او پیشاپیش، پسر عمویش «مسلم» را به کوفه فرستاده است.
4- شهادت مسلم و دو طفل معصومش. برنامه عصر: سرگذشت امیر تیمور، بعد درگذشت [حضرت] زینب، خواهر امام حسین.
5- ورود امام حسین به کربلا و شهادت «حر».
6- شهادت [حضرت] عباس، برادر امام حسین. برنامه عصر: [حضرت] سلیمان به کمک امام حسین می آید؛ ولی متاسفانه خیلی دیر می رسد.
7- شهادت علی اکبر، فرزند امام حسین. برنامه عصر: فروخته شدن یوسف به دست برادران، و ماجرای او با زلیخا.
8- شهادت قاسم، فرزند امام حسن، برنامه عصر: عروسی سلیمان با بلقیس، ملکه سبا.
9- اهل بیت [امام] حسین، به صورت اسیر و زندانی به دبار یزید، در دمشق برده می شوند.
10- شهادت امام حسین، شاه شهیدان.
با محبتی که نسبت به من مبذول می داشتند، توانستم سه برنامه از نمایشهای مندرج در فوق: برنامه روزهای دوم، سوم و پنجم ماه محرم را تماشا کنم. همچنین برنامه عصر روز هفتم را هم، که مطابق معمول سنواتی از کلیه نمایندگان سیاسی خارجی مقیم ایران، برای تماشاس برنامه آن روز دعوت رسمی به عمل می آورند، به همراه همکاران دیگر دیدم. آن روز صحنه ملاقات یوسف با زن پوطیفار (عزیز مصر) را به سبک ایرانی نمایش می دادند. ایرانیان به ملاحظه اینکه مبادا، نمایش «تعزیه» با تمسخر افراد غیر شیعی مواجه گردد، حساسیت فوق العاده نشان می دهند و معمولاً غریبه ها را برای تماشای این گونه برنامه ها راه نمی دهند. نمایشهای مذهبی که روی صحنه اجرا می گردد، فریاد درد و اندوه، و گریه و زاری همه حاضران را به آسمان بلند می کند.
زنان حاضر در آن سوی سکوی نمایش، با هق هق گریه می کردند و سخت تکان می خوردند. در لژی که من نشسته بودم، مردان بزرگ و مسن، یک لحظه دستمال را که خیس اشک شده بود، از مقابل چشمانشان دور نمی کردند و در این گونه موارد احساسات ملی بیش از احساسات مذهبی تأثیر و غلبه داشت؛ چون این موضوع، انکار نکردنی است که تحول تاریخی ایران، از وقایع کربلا و از مراسم عزاداری آل علی، تظاهرات و نمایشهای صد در صد میهنی به وجود آورده است.
در آن لحظه که از بالای تکیه «نقاره چی»ها، شیپورهای خویش را به صدا در می آوردند، دسته های طولانی، به تدریج وارد راهروهای مدور کنار سکو می شدند. این عده، نوکران و خدمه کاخ هستند و در اطراف صحنه به صورت مرتبی صف می کشند. آنگاه روضه خوان اشعاری در مدح شاه می خواند و مضمون آن تقریباً چنین است: «محمد علی شاه عالم پناه، چو خورشید تابان، در آسمان ایران درخشان، و سلطان زمین و زمان است. بر بالای سرش تاج مقدس شاهنشاهی می درخشد. خداوند ذات اقدس شاهانه را از هر گزندی مصون و دور نگه دارد!»
سپس مرثیه ای را آغاز می کند و همه خدمتکاران شاه، در یک برگردان، هماواز با او دم می گیرند و با آهنگ خاصی سینه می زنند. بعد از این پیش درآمد، بازیگران به همراه «معین البکا»، یک یک وارد صحنه می شوند و در گوشه ای قرار می گیرند. دکور کاملاً ساده است: یک دست رختخواب، چند پارچه نیمکت و صندلی دسته دار. در صورت لزوم قبر پیامبر؛ روی کف صحنه مقدار زیادی کاه ریخته اند، که به نشانه اندوه و ماتم، ناظران شهیدان به سر و صورت خود خواهند ریخت. چندین متر بالاتر داخل یک قفس چوبی که با شاخ و برگ تزیین یافته و در هوا آویزان است، جبرئیل نشسته است. جای قفس را طوری درست کرده اند که در مواقع ضروری، پیام آوران آسمانی هنگام رساندن پیغامی به قهرمانان روی صحنه از آن بالا می روند و سر می خورند و یکراست در وسط سکو نازل می شوند. همه نقشها را تنها مردها بازی می کنند. «معین البکا» طومار به دست، به نوبت در پشت سر هر کدام از بازیگران قرار می گیرد و مانند سوفلورها، آهسته نقش آنان را به یادشان می آورد. این عمل در کمال آرامی و در امتداد صحنه هایی که با هم ارتباط حاصل می کنند، انجام می گیرد. طرفداران اهل بیت، مطالب خویش را با آهنگ و آواز بیان می کنند؛ ولی افراد دسته اشقیا، با صدای نخراشیده و تفرعن آمیزی سخن می گویند. به طوری که از آغاز تعزیه و از همان کلمات اول، از نظر جمعیت هر دو دسته شناخته می شود و آنگاه نسبت به عده ای ابراز همدردی و علیه دسته رقیب ابراز نفرت می کنند.
زیبایی لباسها، صراحت بیان نمایش، بازسازی دقیق عادات اعراب بدوی، از خصوصیات وامتیازات این گونه تراژدیهاست. نحوه ارائه جنگ و گریز، مسافرت با کاروان، نمایش تجسمی عجیبی را وارد صحنه کرده است. عده کثیری از خدم و حشم سلطنتی در برابر تماشاگران رژه می روند: شترها، قاطرها، کالسکه ها و تخت روانها، به همراه تعداد بی شماری سوار، همه با هم روی صحنه به حرکت در می آیند. شهید (روز) بر اسب آراسته و مزین به جواهرات گرانبهایی سوار شده به آهنگ غم انگیز موزیک، چند دور روی صحنه می گردد.
هزینه اجرای این تراژدیها، برای خزانه سطنتی سالانه در حدود مبلغ سی هزار تومان تمام می شود. در طی برنامه عصر روز هفتم ماه محرم چنین مرسوم شده است که شاه از همه لژها بازدید می کند. دارندگان لژها، از این ابراز عنایت شاهانه، با تقدیم هدیه های نقدی، یا طاقه شال و قالی، سپاسگزاری می کنند. از این طریق، به طور متوسط مبلغ ده هزار تومان از مخارج تکیه تامین می گردد و بقیه هزینه ها نیز پیشاپیش دریافت می شود.
منبع مقاله: محمد حمید، یزدان پرست لاریجانی؛ (1385)، نامه ایران (مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی) جلد سوم، تهران: اطلاعات، چاپ اول.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.