آن چه که از صحائف کتب مورخان و تذکره نویسان مستفاد می گردد، آن که رازی مردی خوش خوی و کریم النفس و خوش قریحه و دقیق بود. به همین مناسبت بیشتر بیماران را خود توجه می کرد و تا بیماری بیماران را تشخیص نمی داد از آنها دست بر نمی داشته است. نسبت به فقرا و مساکین بسیار رؤف و خوش سلوک و خیر رسان بود. با آن که شهرتی به سزا داشته و می توانسته ذخیره کامل برای تأمین زندگانی خود و کسانش تهیه کند، با این حال جز در فکر بیمارستان و رسیدگی به کار بیماران مطلوبی در نظر نداشته است.
محمد بن اسحق الندیم در «الفهرست» چنین گوید: «... و کان کریماً متفضلاً بارالناس، حسن الرافه بالفقراء و الاعلاء...».
ایضاً جرجی زیدان در جلد دوم کتاب «آداب اللغه» گوید: رازی مردی کریم و نسبت به مرضی رؤف و مهربان و دقیق و صحیح النظر بود و بدین مناسبت پیوسته نزد عموم صاحب مقام و منزلتی به سزا بوده است.
ابن ابی اصیبعه در «عیون الابناء» از قول عبیدالله بن جبرائیل گوید: «کان ابوبکر محمد بن زکریای رازی له المنزله الجلیله بالری ...». باز در جای دیگر گوید: «... و کان الرازی ذکیا فطناً رؤفاً بالمرضی مجتهداً فی علاجهم وفی برئهم...».
رازی مردی بلند نظر بود و با آن که از مالیه دنیا چیزی نداشت به بسیاری از بیماران که استطاعت نداشتند دارو می داده و و بعضی اوقات غذای آن ها را نیز شخصاً تکفل می کرده است.
یکی از مورخان مغرب زمین (1) را عقیده آن است که رازی با فقر و تنگ دستی در تأسیس بیمارستان در میهن خود منتهای مجاهدت را کرد و احتمال دارد این امر به صورت جمع آوری وجوه از مردم صورت تحقق یافته باشد. با آن که رازی مدت ها ریاست بیمارستان را (چه در بغداد و چه در ری) داشته، معهذا از مالیه دنیوی بی بهره بود، سهل است مردی با تمول متوسط نیز قلمداد نمی شده و سرزنش کعبی در باب طلاق زنش دلیل بر عدم استطاعت وی می باشد، چرا که معقول نیست کسی بتواند این سرزنش را بر خود هموار کند و مختصر وجه کابین زنش را نپردازد.
دیگر آن که رازی به واسطه صفات بالا بیشتر طبیب مردم عادی بوده و کمتر با پادشاهان و ولاه و فرمان روایان و امثال آن ها سرو کار داشته و تنها درمانی که از این دسته کرده همان پزشکی منصور بن اسحق در کتب مشاهده شده است.
رازی هیچ گاه از کتابت و استنساخ فراغت نداشت. محمد بن اسحق الندیم در کتاب «الفهرست» گوید: «...و لم یکن یفارق المدارج و النسخ مادخلت علیه قطاالارأیته ینسخ اما یسود اویبیض...»، بدین معنی که هیچ وقت ممکن نشد کسی را وارد شود مگر آن که او را مشغول استنساخ نبیند و یا آن که سفیدی را سیاه نکند.
رازی نزد شاگردانش بسیار محبوب بود عموماً شاگردانش او را تا خانه مشایعت می کردند. رحم و شفقت نسبت به بیماران از صفات ممتازه وی محسوب و نشانه بارز این صفت از کتاب «طب الفقراء» مشهود می گردد.
رازی برای شاگردانش از نظر آن که آنان را به اسرار پزشکی آگاه سازد آثار و مؤلفاتی به مانند «سرالطب» و «محنه الطبیب» و «خواص التلامیذ» و امثال آن ها را به رشته تحریر در آورده که همه می رساند تا چه حد در آئین و سنت پزشکی علاقه مند بوده است.
وی عقیده داشته که طبیب باید در آئین و سنت پزشکی یا بهتر بیان داریم اخلاق طبی یا وظائف الطبیب کوشا باشد. این مطلب را در کتاب «خواص التلامیذ» می بینیم. که وظائف شاگردان را بسیار خوب به رشته تحریر درآورده است. برخلاف نسبت به اشخاص زبان باز و بی سوادان و آنان که به صورت طبیب و در حقیقت جاهل بودند، بی اعتنا بوده و قسمتی از عمر خود را صرف مجادله با این قبیل اشخاص کرده است. وی همه کس را لایق پزشکی نمی دانسته و عقیده مند بوده که طبیب در جامعه عهده دار بار گرانی است، که باید آن را صحیح و سالم به منزل رساند. وی درباره طبیب نماها یا به اصطلاح فرانسه شارلاتانها به ظن قوی برای اولین بار ذهن عامه را توجه داده و آثاری از خود به یادگار گذارده که به طبیب جاهل عالم نما و بی سواد نباید مراجعه کرد و آنان که از طبیب حاذق دست برداشته و گرد طبیب جاهل عالم نما می روند، مذمت کرده است و در این مورد آثاری دارد.
رازی عقیده داشته که خواندن آثار حکماء و اطباء برای هر طبیب نافع است و معتقد بوده که طبیب باید پیوسته معتدل المزاج باشد.
رازی گوید: که برای بیمار سزاوار چنان است که به یک طبیب موثق و مورد اعتمادش رجوع کند.
نکته دیگری که در این مبحث ذکر آن واجب است آن که : رازی علاوه بر آن که مبارزه دامنه داری بر علیه اطباء جاهل و عالم نما کرده با عوام الناس و پیرزنان و اطرافیان بیمار کرده که بسیار ارزنده است (رجوع شود به حکایات طبی و آثار رازی).
به طور خلاصه در رازی اخلاق و صفاتی وجود داشت که باید یک طبیب به تمام معنی کلمه دارا باشد.
هـ. نظری به مقام و عقاید طبی رازی
1. در کلیات - رازی به مانند سلف خود در کلیات پزشکی در ابتدای امر تابع نظرات بقراط و جالینوس و پزشکان قبل از خود بود. اما پس از فرا گرفتن مقدمات و اصول علم پزشکی و مطالعاتش در امر کیمیا از نظر پزشکی و تجارب طبی توانست ابتکارات و اعمالی در این علم فراهم سازد، که پس از وی در پزشکی اسلامی یادگارهای ارزنده گردید. بدیهی است در ابتدای امر نمی توانست به مانند ثلث آخر عمرش نظراتی دقیق و قابل ملاحظه در پزشکی داشته باشد، چرا که مبتدی بود. اما می دانیم که وی به ظن قوی در سنین بالا تحصیل پزشکی را شروع کرد و چنان که آمد مدتی که به فرا گرفتن این علم پرداخته کوتاه بوده، منتهی در طی همین مدت کوتاه رازی توانسته نظرات و اعمال فوق العاده علمی و متین در پزشکی وارد سازد. این مطلب از مزایای بسیار بزرگ وی محسوب می گردد که در قلیل مدتی توانسته ابتکارات کم نظیری (یا اگر بخواهیم حق مطلب را ادا نمائیم بی نظیر نسبت به دوران خود) از خود در پزشکی جهانی به یادگار گذارد.قسمتی از موضوع بالا را قبلاً طی مباحث مختلف متذکر گردیدیم. اکنون یادآور می شویم که درباره مزاج ها(2) و ارکان (3) و اسطقسات (4) و اخلاط (5) و امثال آن ها قدما را قبول داشته، منتهی بعدها بر اثر مهارت و تجارب شخصی اضافاتی بر نظرات پیشینیان ابراز کرده است.
مثلاً درباره مزاج (جمع آن امزجه) که تعریف آن بر حسب نظر قدما نتیجه و یا کیفیتی است که از فعل و انفعال قوای فاعله یعنی حرارت و برودت و قوای منفعله یعنی رطوبت و یبوست حاصل می گردد، او نیز به همین نحو اعتقاد داشته است. به شرح ایضاً درباره ارکان و اسطقسات عقیده رازی همانند اطباء سلف بود.
یا آن که درباره اخلاط (ترشحات بدن آدمی) محل پیدایش و وقوع آن ها را در معده و کبد و طحال و کیسه صفرا می دانست و به چهار مزاج خونی (6) (دمی) و بلغمی (7) و صفراوی (8) (صفرای زرد) و سوداوی (9) (مالیخولیائی یا صفرای سیاه) اعتقاد داشته است.
به هر حال به طور خلاصه رازی را درباره موضوعات بالا به مانند نظرات ابقراط و جالینوس و پزشکان یونانی بود.
در مورد بیماری ها و نشانه شناسی آن ها نیز از رویه یونانیان و ترجمه کتب آنان پیروی می کرده است. منتهی همان طور که قبلاً آمده شخصاً اضافات و نظرات بسیار دانشمندانه بدان ها وارد کرده و بسیاری از امراض را که تا آن موقع نشناخته و یا کم شناخته بودند، روشن ساخته است (مخصوصاً درباره بیماری های عفونی و آبله و سرخک) چنان که آمد.
امید است کلیات بالا با سایر موضوعات طبی و فنون وابسته به پزشکی را در پزشکی اسلامی ضمن فصل علیحده به نظر خوانندگان کتاب برسانیم.
2. در تشریح و وظایف الاعضاء - آن چه که مسلم است در دوران رازی تشریح نعش به عمل نمی آمده، ولی از آثار وی چنین بر می آید که از تشریح بی بهره نبوده، بدین معنی که تشریح به روی میمون را به احتمال قوی عمل کرده، چرا که رازی برای امتحان داروها با میمون سر و کار داشته است (رجوع شود به صفحه 330 کتاب شرح حال و مقام محمد زکریای رازی تألیف نگارنده).
رازی در کتاب «منصوری در مقاله اول به نام «فی المدخل الی الطب و فی شکل الاعضاء و هیئت ها» از جمیع اعضاء بدن و تشریح آن ها مانند استخوان ها، عضلات، عروق، مغز، چشم، گوش، بینی، زبان، حلق، سینه، ریه، قلب، مری، معده، امعاء، کبد، طحال، کیسه صفرا، کلیه ها، مثانه، آلات تناسلی مرد و زن، زهدان و تخمدان ذکر کرده و شرح هر یک را جداگانه و مشروح بیان می دارد.
به شرح ایضاً در همین کتاب منصوری و آثار دیگرش رازی از وظائف الاعضاء (= منافع الاعضاء = فیزیولوژی) اندام ها صحبت کرده است
مشروحاً حق مطلب را ادا کنیم، مطلب بسیار مفصل و مطول خواهد شد.
بدیهی است با وسائل آن روزی کسی نباید منتظر آن گردد که رازی از تشریح و وظائف الاعضاء اندام های بدن انسان به مانند امروز اطلاع داشته باشد، ولی برای آن که از نظرات وی اطلاع حاصل گردد، نکاتی چند مأخوذ از قسمت های مختلف کتاب منصور به نظر خوانندگان کتاب می رسانیم.
رازی در کتاب منصوری طرز قرار گرفتن ستون فقرات و سوراخ ها و استطاله ها و زائده آن ها و نخاع شوکی را به خوبی شرح داده است. او گوید: خداوند عالم مغز را برای مرکز و مبنای حس و حرکات ارادی خلق کرده، اما برای آن که عصب حسی به قسمت های پائین بدن و قسمت های دور برسد یک مسیر طولانی طی می کند و برای این قسمت خالق انسان در پائین جمجمه سوراخی آفریده که از آن نخاع شوکی خارج می شود. این سوراخ توسط فقرات و از طرف مغز توسط جمجمه به بدن محکم شده است. برای حس دادن به اعضاء و جوارح و اندام ها که در جلو واقع شده اند از سوراخ های فقرات اعصاب خارج شده و حس و حرکت به اعضاء می رسد. اگر ضربت یا ضغطه شدید به ستون فقرات و نخاع شوکی وارد شود که نخاع را ضایع کند، فقط آن قسمتی که در پائین نقطه ضربت واقع است و قسمت هائی که اعصاب بدان ها منتهی می شوند، حس و حرکات خود را از دست می دهد.
رازی در باب عضلات بدن گوید: حجم بدن که به نام عضلات و گوشت موسوم می باشند بر حسب قسمتی که باید حرکت کند متناسب می باشد. ایضاً طرز قرار گرفتن و جهت عضلات نیز به سمتی که حرکت می کنند متناسب است.
او گوید: آفریدگار برای آن که این عضلات مرتباً حرکت کنند، در انتهای آن ها استطاله هائی به نام وتد(10) خلق کرده است.
رازی اول طبیبی است که بعضی از شعبات اعصاب را در سر و گردن شناخته و راجع به آن ها توضیحاتی داده است.
با ذکر مطالب بالا می توان حدس زد که رازی از تشریح بی بهره نبوده است. حال به چه نحو عمل کرده آیا بر روی استخوان بندی آدمی و یا بر روی حیوان (میمون) آن را مجری می داشته، احتیاج به تحقیق بیشتری دارد؟
م. د. کونینک (11) را کتابی است به نام «سه کتاب تشریحی عرب» که در آن تشریح از نظر رازی و ابن سینا و اهوازی را نگاشته و درباره رازی ترجمه هایی از کتاب «منصوری» کرده که نظرات رازی در آن منعکس می باشد.
به عقیده م. رنو(12) رازی در تشریح بر سایر پزشکان و تشریح کنندگان (13) اسلامی برتری دارد.
درباره مقام رازی تقریباً جمیع مورخان متفق القول وی را حجت جهان پزشکی در دنیای متمدن اسلام و غرب (تا قرن هفدهم در اروپا) دانسته اند. قاضی صاعد اندلسی در کتاب تألیفی خود به نام «طبقات الامم» رازی را «پدر طب عرب» و دیگر محققان وی را «جالینوس عرب» لقب داده اند.
3. در اصول تداوی و بیماری های داخلی - طبیعی است رازی درباره درمان بیماری ها و فن تداوی که از آن ها برخوردار بوده و بدان ها عمل می کرده تمام از نظرات اساتید قبل از خود بوده است. منتهی نظراتی که رازی در آن ها ابراز و تجاربی که مجری می داشته قابل توجه است.
اصولاً فن تداوی که رازی در هزار و هشتاد سال قبل در آثار خود متذکر گردیده، می توان گفت که امروزه نیز تقریباً به نحوی مقبول العامه می باشد، یعنی وی معتقد بوده که تا ممکن است تداوی با غذا و در غیر این صورت با دوای مفرد و ساده والا باداروی مرکب به عمل آید. این مطلب را بدین شکل آورده است: «مهما قدرت ان تعالج بالاغذیه فلاتعالج بالادویه و مهما قدرت ان تعالج بدواء مفرد فلاتعالج بدواء مرکب».
درمان رازی مبنی بر سادگی و مداوا با ادویه مفرده بود. وی را کتاب یا رساله ایست به نام «فی الاثقال الادویه المرکبه» که از عنوان آن چنین مستفاد می گردد که داروهای مرکب، سنگین و ثقیل می باشند.
رازی اسراف در دارو را بسیار مضر می داند و اول دفعه این نکته را ثابت کرد، که افراط در صرف ادویه باعث ضرر بدن و عدم نتیجه صحیح برای بیمار می شود. بدین جهت وی عقیده مند بوده که در صورت احتیاج و ضرورت مبرم دوای مرکب به مریض بدهند. پس از رازی دیگران مانند ابن زهر اندلس (14) استاد ابن رشد قرطبی (15) و موسی بن میمون (16) این طریقه را شرح و بسط داده و در پزشکی اسلامی مبحثی جداگانه برای آن تهیه کرده و از طرفداران جدی این موضوع شده و اغلب کسانی که به پزشکی اسلامی آشنائی دارند چنین تصور کنند که واضع و طرفدار این طریقه ابن زهراندلسی است، در صورتی که بانی و مبتکر آن رازی می باشد.
رازی گوید: هرگاه طبیب موفق شود بیماری ها را با غذا درمان کند، پس به سعادت رسیده است.
اما درباره تجربه در پزشکی که رازی بدان بسیار معتقد بوده، ضمن برخورد به آثار رازی به نکاتی بسیار اساسی برخورد می کنیم، که بسیار جالب است و این که وی را «مجرب» (تجربه کننده) لقب داده اند بسیار به مورد می باشد.
رازی گوید: در باب جیوه خالص به نظر نمی رسد که خطرناک باشد، فقط تولید دردهای شدید شکمی و امعائی می کند و به نحوی که وارد بدن شده از آن خارج می گردد، مخصوصاً اگر شخصی حرکاتی (حرکات ورزشی) انجام دهد. جیوه را به میمونی که در خانه داشتم خوراندم و ملاحظه کردم که حیوان دندان هایش را بهم سائیده و شکم خود را با دستهایش فشار می داد. اما در باب کلمل (17) و مخصوصاً سوبلیمه (18) باید دانست که این دو سم خیلی خطرناک می باشند. وقتی که حیوان از آن ها بخورد، تولید دردهای شکمی خیلی شدید حاد و قولنج های امعائی کرده و سپس مدفوع را رنگین و خونین می کند. (رجوع شود به کتاب شرح حال و مقام محمد زکریای رازی تألیف نگارنده صفحه 330).
در نتیجه این تجارب رازی توانسته است بسیاری از داروها را شخصاً روی حیوانات عمل کرده و اثرات آن ها را بفهمد، که در موقع استعمال برای انسان دانسته آن را به کار برد. طبیعی است این تجارب مبنای شناسائی به خواص داروها و فن تداوی است.
اکنون بعضی درمان هائی که رازی در بیماری ها می کرده است ذکر می کنیم:
برای رفع سردرد داروهائی چند و امساک از شراب و گوشت و مالش بعضی عطریات را توصیه و هر وقت کسالت دوام می یافته حب های مخصوصی که از حنظل (19) و سقمونیا (20) و تربد (21) ترتیب می داده تجویز می کرده است. این حب ها تا قرن هفدهم میلادی در فن تداوی و معالجات اروپا شهرت داشته و بسیاری از اطباء مغرب زمین تا آن زمان (یعنی قرن هفدهم) با آن ها سرو کار داشته اند و نیز معجونی از قند و هلیله (22) و آلو و تمر هندی (23) برای رفع سردرد استعمال می کرده است.
در عسر البول (24) تزریق آب نمک را در مثانه می کرده است.
بر علیه سرفه شربت کوکنار (25) (خشخاش) و هم چنین حب های مرکب از مرمکی (26) و میعه (27) و وشا (28) و تریاک تجویر می کرده است.
برای غرغره و محافظت حلق در برابر بیماری ها لعوقاتی (29) (هر داروی لعاب دار که کم کم و به تدریج خورند - لیسیدنی) از اسپرزه (30) (= اسفرزه = بزرقطونا) و بادام پوست کنده با شکر نی (31) ترتیب می داده، در سکسه و سردردها و تب های دماغی فصد را توصیه و در زکام عناب (32) و رب السوس (33) (شیرین بیان) و دود دادن با گوگرد را استمعال و در رعاف گرد نشاسته و خون سیاوشان (34) (= دم الاخوین) و در بیماری های معده یک نوع شربت آهن دار و در سل ریوی شیر بز تجویز می کرده است.
(در نفت الدم (35) ریوی (= خون آمدن از ریه) خون سیاوشان با کندر (36) و صمغ (37) عربی و بعضی داروهای دیگر مخلوط با تریاک به بیماران می خورانده است.
رازی درباره سکته اطلاعات بسیار مفیدی از خود به یادگار گذارده و درمان آن را به وسیله فصد (38) و حجامت (39) (شاخ انداختن به پشت و تیغ زدن) می دانسته است.
استحمام آب سرد را در بیماری مطبقه (40) (= تب تیفوئید = دامنه = تب مطبقه ) و محرقه (41) (= تیفوس اکزانتماتیک) به شاگردان خود و پزشکان آن دوران توصیه می کرده، که امروزه نیز این طرز عمل به نحوی معمول است.
بر علیه آبله داروهای مدر برای زیاد شدن ادرار و به شرح ایضاً ترنجبین (42) (نوعی شیر خشت که از خارشتر عمل آید) و گز علفی (43) و فلوس (44) (= خیار شنبر) و تمر هندی و گزنگبین (45) (= گز خوانسار) و بید خشت (46) و امثال آن ها و بعضی مبردات (47) (= تبرید کنندگان = خنک سازندگان = موادی سرد که بدن را خنک کنند) و ماءالشعیر (48) (= لعاب جو) و آب غوره (49) و آب لیمو و کاسنی (50) و کاهو و ترخون (51) و اسفرزه و عناب و اطاق و هوای خنک تجویز می کرده است.
رازی در بیماری های پوست (52) و عفونت های طفیلی (53) جیوه را به شکل مرهم استعمال می کرده است (کتاب اصول تداوی تألیف پل ساوی (54) جلد اول صفحه 93).
رازی در درمان بیماری ها فادزهر (55) (= پادزهر = تریاق) استعمال می کرده است. در قرابادین در میان تریاق ها تریاقی به نام وی معروف می باشد (تریاق محمد زکریا).
رازی در درمان بیماران به تلقین (56) بسیار اعتقاد داشته و بیماران را به این طریقه درمان می کرد. حکایت معروف نظامی عروضی سمرقندی نیز بر این اصل مبتنی می باشد.
رازی اولین طبیبی است که در پزشکی طریقه و ادعای اطباء قبل از خود را برای تشخیص آبستنی از دیدن ادرار بر هم و پشت پا به تمام آن ادعاها کرد و ثابت کرد که از دیدن ساده ادرار و معاینه ظاهر آن بدون آزمایش نمی توان بیماری ها و آبستنی را تشخیص داد (تاریخ پزشکی - آ. کاستیلیونی (57)).
4. در جراحی - گرچه رازی بیشتر به نام پزشک داخلی معروف می باشد، ولی بعضی از مورخان تاریخ پزشکی او را به نام جراح به عالم شناسانده اند. به طور کلی اعمال و نظرات وی در جراحی نیز قابل ملاحظه و ارزنده است. از مطالعه آثار رازی در فصول مربوطه به اعمال جراحی و نظرات وی درباره بیماری های خارجی چنین مستفاد می گردد که جراحی صاحب نظر بوده است.
در بعضی از رسالات مغرب زمین وی را به نام جراح نام داده اند(58). اکنون نکاتی چند از آثار رازی را در جراحی می نگاریم:
رازی کتابی در باب «سنگ کلیه و مثانه» (کتاب الحصی فی الکلی و المثانه)(59) دارد که در آن علائم تشکیل سنگ را که عبارت از تیرگی ادرار، ته نشین شدن مواد سنگی ادراری، حس سنگینی در شکم و کشش وارده در این ناحیه به خصوص موقعی که بیمار خوابیده است بیان می دارد.
رازی سنگ کلیه و مثانه را در ادوار مختلف به طرق مختلف امتحان و مدرات (60) تجویر می کرده، ولی در موقعی که سنگ تشکیل یافته برای شکستن آن و یا موقعی که سنگ در حال تشکیل شدن است برای عدم تشکیل سنگ تداوی برای بیمار قائل می شده است. به طور کلی اگر با طرق طبی معالجه ممکن بوده فیها و الا به عمل جراحی می پرداخته است.
رازی در این کتاب گوید:
«اگر سنگ در ریشه آلت گیر کرد و ممکن نشد که به خودی خود بیرون آید می بایست با اسباب یا میلی آن را بیرون کشید و اگر بدین شکل ممکن نشد می بایست شکافی عمودی داد تا سنگ را بیرون کشید».
ایضاً گوید:
«اگر سنگ چندان بزرگ نباشد که با ادویه حل و خرد نگردد، لازم است به عمل جراحی مبادرت ورزید و باید با کمال احتیاط عمل کرد که جای زخم ناسور (61) نشود».
رازی در کتاب سنگ کلیه و مثانه از اسبابی صحبت می دارد که با آن عمل سنگ کلیه را انجام می داده است.
رازی اولین طبیبی است که بخیه های زخمهای شکمی را شخصاً با روده تابیده گوسفند (62) زده است. وی مخترع فتیله دو طرفی (63)( فتیله های دو طرفی که با موی اسب و امثال آن در جراحی معمول بوده و تا صد سال قبل در اعمال جراحی استعمال می شده است) در دملها می باشد.
در شکسته بندی و دررفتگی و اعمال یدی رازی قدمهائی برداشته و از خود آثار و یادگارهائی و بعبارهٍ اخری از جراحی صغیر(64) اطلاع وافی (بفراخور معلومات آن زمان) داشته چنانکه در یکی از رسالاتش بنام « کتاب فی العمل بالجدید و الجبر» [ در اعمال با چاقو(آهن) و شکسته بندی] و قسمت نهم کتاب حاوی و قسمت هفتم کتاب منصوری بنام « جمل و جوامع فی صناعه الجبر و الجراحات و القروح» این مطلب استنباط می گردد.
رازی اولین طبیبی است که در جهان پزشکی سل مفصلی انگشتان(65) را شناخته و آنرا توصیف و ایضاً مورد استعمال پنبه را در پزشکی (در کتاب آبله و سرخک) بیان کرده است. رازی در آثار خود از اسبابی اسم می برد که با آن اجسام خارجی را بیرون می آورده است (رجوع شود به حکایت بیماری که زالو بلعیده بود). در نزف الدم (66) (خون آمدن از بینی) سفیده تخم مرغ با صبر زرد (67) و کندر و آهک تجویز و به همین طریق برای بستن شرائین فشردن با انگشتان و گذاردن پنبه را توصیه و خود بدان عمل می کرده است.
رازی برای کشیدن دندان ها اسباب ها و کلبتینهائی داشته که به آن ها کار می کرده است.
آرنودو ویلنو (68) طبیب بزرگ (1240-1313 میلادی) درباره رازی چنین عقیده دارد:
«رازی طبیب مجربی بوده که با کمال مهارت و متانت به جراحی می پرداخته، فصد می کرده و اعمال جراحی را انجام می داده است».
5. در روان پزشکی - رازی تأثیرات روحی و روانی را در درمان بسیار معتقد بوده و گفته است: مزاج جسم تابع اخلاق نفس است و طبیب جسم باید طبیب نفس باشد.
از گفته های اوست: طبیب باید بیمارش را به بهبود و سلامت امیدوار گرداند، ولو آن که خود امیدی به بهبود بیمار نداشته باشد.
6. در چشم پزشکی - گر چه رازی به نام چشم پزشک (کحال) مشهور نمی باشد، ولی از بیماری های چشم بهره داشته و معلومات مربوط به این شعبه از پزشکی را تا دوران خود داشته و شخصاً کارهای در این رشته از خود به یاد گار گذارده است.
برای جلوگیری از آبله و ضرر آن به چشم ها دو نوع دارو داشته که به چشم می ریخته که برای جلوگیری از عوارض وارده از آبله و سرخک استعمال می کرده است. اولی را با آب گل سرخ و بعضی مواد دیگر ترکیب می کرده و بسیار اصرار داشته که در چشم بیمار چکانده شود.(69) دوم یک نوع سرمه (70) از انیتمون و صبر زرد ترکیب می کرده که به چشم می ریخته است.
رازی در ناسورهای کیسه اشک (71) طریقه ای داشته که ذیلاً می نگاریم:
در این ناسورها شکافی بزرگ به کیسه می داده و بدین وسیله آن را معالجه می کرده است.
رازی در آثار جراحی و چشم پزشکی خود از اسبابی اسم می برد که به کار معالجه پلکها می خورده است.
رازی را رساله ای برای درمان بیماری های چشم که برای شاگردش یوسف فرزند یعقوب نگاشته که از عنوانش چنین مستفاد می گردد که در چشم پزشکی (کحالی) است.
7. در داروسازی - رازی پس از کشف الکل و جوهر گوگرد و شناسائی به خواص این دو ماده فصل جدیدی در داروشناسی و داروسازی اسلامی وارد کرد و با این دو ماده بسیاری از استحصالات داروئی و شربت ها و سایر ترکیبات را ساخته و از این راه خدمت بزرگی به عالم پزشکی کرد که در حقیقت باید گفت اگر جانب پزشکی و شیمی را در مورد رازی کنار گذاریم وی داروساز و داروشناسی ماهر بود.
اما استحصالاتی که رازی برای بیماران خود تهیه می کرد فراوان است. منجمله وی شربتی مرکب از مربای لیمو (72) و یا انگور فرنگی (73) که با صندل سفید (74) (= چندن - سفید) و کافور مخلوط می کرد و دومی عبارت از شربت ترشی که از سرکه یا شیره انار و آب لیمو و آب غوره و آب انگور فرنگی و توت شامی (75) و کاهو و ترخوانه و عناب و عدس و کافور بود، که در تب های دائمی استعمال می کرده است.
رازی مرهمی که مرکب از سفیداب (76) (= سفیداج = کربنات دوپلمب) وپیه به نسبت یک پنجم تهیه می کرده و برای خشک کردن جراحات و زخم ها به کار می برده است(77).
در کتاب «آبله و سرخک» رازی طی فصول چندی دستورهای غذائی و نسخه های فراوانی با شرح و بسط کامل در باب جلوگیری و درمان و پس از درمان آبله ای و سرخکی آورده است که بی اندازه جالب می باشد (برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به ترجمه کتاب «آبله و سرخک» توسط نگارنده - انتشارات دانشگاه شماره 1040 سال 1334 خورشیدی).
8. در تغذیه از شاهکارهای بزرگ رازی تألیفی است به نام «منافع الاغذیه و مضارها» که یک دوره کامل بهداشت غذائی است. این کتاب که در نوزده فصل می باشد درباره نان ها و آب ها و شرابها و مشروبات غیر الکلی و گوشت ها و اغذیه و ترشی ها و لبنیات و تخم مرغ و سبزی ها و ادویه و میوه ها (تر و خشک) و شیرینی ها و امثال آن ها که خواص و ضرر و زیان و منافع و موارد استعمال آن ها را در سلامتی و بیماری متذکر گردیده است. که اگر بخواهیم به تفصیل به شرح جمیع مطالب این کتاب بپردازیم، مطلب به درازا کشد. فقط متذکر می گردیم که در این کتاب قریب بیست و دو نوع نان و هفده نوع آب و بیست و سه نوع شراب و هفده نوع گوشت و شش نوع گوشت ماهی ها و بیست و دو نوع غذا و آش و ده نوع مشروب غیر الکلی و پنجاه نوع میوه و انواع و اقسام و ادویه (نمک و فلفل و دارچین و امثال آن ها) با ذکر عواملی که باعث سد اشتها و یا ازدیاد آن می گردد دیده می شود. ایضاً بهداشت غذائی افراد سالم و بیمار و اوقات بیماری و نوع غذاهای افراد و انتخاب آن را ذکر کرده است.
برخی نسخه هائی که رازی در کتاب «آبله و سرخک» تجویز کرده به قرار زیر است:
در فصل پنجم کتاب «آبله و سرخک» که در احتراز از آبله قبل از ظهور و جلوگیری از ازدیاد آن پس از بروز می باشد، نسخه های زیر را رازی تجویز کرده است.
دستوری (نسخه ای) که فوران خون را تسکین می دهد و در تب ها و التهاب کبد و سوزش صفرا نافع می باشد بدین شرح است:
کوبیده گل سرخ ده درهم،
تباشیر(78) (طباشیر) بیست درهم،
سماق (79) و تخم ترشک (80) (حماض) و تخم کبر (81) (کبار) و عدس پوست کنده و زرشک (82) (امبرباریس، امیرباریس) و تخم خرفه (83) و تخم کاهوی سفید از هرکدام پنج درهم(84)،
صندق سفید دو درهم و نیم،
کافور یک درهم.
(برای اطلاع بیشتر در جمیع موضوعات مذکوره درباره مقام رازی در پزشکی رجوع شود به آثار و مؤلفات رازی و ترجمه های آن ها مخصوصاً کتاب های «حاوی» و «منصوری» و «آبله و سرخک» و «سنگ کلیه و مثانه» و منافع الاغذیه و مضارها و امثال آن ها).
صبح ها به قدر سه درهم در یک اوقیه (85) رب ترش ترنج(86) یار رب ریواس یا رب انار یا آب غوره و امثال آن ها بخورند.
هم چنین دستور زیر نافع است:
گل سرخ و تباشیر از هر یک ده درهم؛
صندل سفید سه درهم؛
کافور یک درهم؛
همه را با لعاب اسپرزه خمیر نموده با آن ها حب یا قرص بسازند و در موقع حاجت به قدر سه درهم و یک اوقیه از این سکنجبین (87) (= سر کنگبین = سرکه و عسل) به مریض بدهند.
در فصل ششم کتاب «آبله و سرخک» که در بیان موادی است که بروز آبله و سرخک را تسریح کنند رازی گوید:
باید روی بیمار پوشانده و آب سرد جرعه جرعه به بیمار داده شود، پیراهن نازک بر تن بیمار کنند. به اضافه دستورهای کلی دیگری برای بیمار قائل می گردد. آن گاه نسخه (دستور) داروئی که به طور ملایم به بیمار لینت دهد و حرارت او را تهییج نکنند و در بیرون زدن آبله تسهیل کند می دهد.
نسخه به قرار زیر است:
انجیر زرد سی عدد؛
مویز دم گرفته (88) بیست درهم؛
سه رطل آب بر آن بریزند و آن را ملایم بجوشانند، تا انجیرها وارفته و له شوند. نیم رطل از آن را در سه مرتبه به مریض بخورانند و مریض را در پارچه ای بپوشانند و از ضمادی که قبلاً گفته شده به بدن او بمالند.
نسخه دیگری که از اولی قوی تر است:
از جوشانده بالا چهار اوقیه گرفته و با دو اوقیه جوشانده تخم رازیانه(89) و کرفس (90) مخلوط کرده به بیمار بدهند (به شرحی که گفته شد).
نسخه دیگر که از هر دو نسخه بالا قوی تر است:
تخم رازیانه و کرفس هر یک ده درهم در مایع اولی بجوشانند تا آب مزبور سرخ رنگ شود. پس از صاف شدن سه وقیه به بیمار بخورانند.
داروی مرکب مفید دیگری که در بیشتر احوال نافع و مناسب می باشد، بدین شرح است:
گل سرخ چهار درهم،
عدس پوست کنده نه درهم،
انجیر زرد ده دانه،
مویز هسته و دم گرفته ده درهم،
کتیرا (91) سه درهم،
لک (92) پوست کنده شسته شده سه درهم،
تخم رازیانه و کرفس هر کدام پنج درهم.
همه آن ها را در دو رطل آب بجوشانند، تا یک رطل و نیم شود. از این آب نیم رطل با یک دانگ (93) زعفران بر حسب احتیاج دو یا سه مرتبه به بیمار بخورانند.
رازی در فصل هفتم کتاب آبله و سرخک دستورهائی درباره توجه به چشم و گلو و اعضائی که در موقع بروز آبله باید به آن ها توجه داشت شرح ممتع و نسخه هائی داده که تمام آن ها دلالت بر تجربه های شخصی و ممارست کامل وی می کند. مثلاً گوید: آبله ای که در ملتحمه چشم زند ضرر ندارد، ولی آن چه که در قرنیه در محاذی مردمک در آید، اگر چرک کرد مانع از دید خواهد شد، یعنی به نسبت غلظت و رقت مانع دیدن می گردد و باید با داروهای روشنی بخش درمان شود.
اگر آبله درشتی در سیاهی چشم زند باید سورمه را با گلاب مخلوط کرد و چند مرتبه در روز در چشم بیمار چکاند و باید بیمار را وادار کرد پارچه ای بر چشم گذارد (رفاده(94))و آن را بست...
پس از چشم باید به حلق و دهان بیمار توجه داشت. رازی در این مورد نیز دستورها و نسخه هائی داده است که شرح همه آن ها باعث تطویل مقابل گردد. نسخه ای که رازی تجویز می کرده بدین شرح است:
چنان چه در دهان و گلوی بیمار آثاری که او را آزار دهد و حرارتش کم بود مزاج هم لینت نداشت، باید کم کم لعوق کره و شکر طبرزد (95)(= تبرزد = طبرزل = طبرزن = قند سفید سخت = گلقند = شکر سخت سفید = نبات) به بیمار خورانده شود. اگر در دهان و گلو حرارت و التهاب شدیدی بود، باید لعاب اسپرزه و بادام پوست کنده و شکر تبرزد بدین ترتیب به وی داده شود:
بادام شیرین پوست کنده یک جزء،
تخم کدو دو جزء،
شکر طبرزد سه جزء،
لعاب اسپرزه به قدری که آن را قابل لعوق کند.
رازی پس از آن دستور می دهد باید به بندها و سپس به بینی و گوش توجه داشت و در این باب دستورها و نسخه هائی ذکر می کند که بدان عمل گردد. تا این اعضاء از خطرات آبله مصون مانند.
به همین نحو در فصول دیگر کتاب موادی که آبله را نضج دهد و یا خشک کند و پوسته های آبله را از بین ببرد و آثار آبله را از چشم و سایر قسمت های بدن بزداید و دستور بیماران آبله ای و سرخکی و دستور مزاج آنان از حیث لینت و یبوست نسخه ها و دستورهائی می دهد.
رازی را در شیمی ید طولائی بود. او کسی است که ارتباط شیمی را با پزشکی مشخص کرده است. بدین مناسبت پاره ای از محققان وی را مؤسس علم شیمی جدید دانسته اند.
رازی اولین شیمیستی است که از جوهر گوگرد یاد می کند و آن را به نام «زیت الزاج» و یا «زیت الاخضر» گفته است که بعدها دیگران به نام «کبریت الفلاسفه» از آن سخن گفته اند.
رازی در ابتدای کار به علوم سیمیا و لیمیا مشغول بوده و مؤلفاتی در این علوم دارد. وی معتقد بوده که من فردی را فیلسوف می دانم که صنعت کیمیا را بداند، زیرا بدین وسیله از کسب مال دنیا بی نیاز می شود و چشم داشتی به آن چه که در دست مردم است، نخواهد داشت و محتاج آنان نخواهد بود.
پی نوشت ها :
1. M. Floran- Pharaon
2. Les Temperaments
3. ارکان جمع رکن است و در پزشکی قدیم ارکان اربعه (چهارگانه) یا چهار آخشیجان عبارت بودند از : خاک و آب و باد و آتش.
4. اسطقسات (جمع اسطقس) یا عناصر (جمع عنصر) ماده یا مایه اصلی هر شیئی باشد: کلمه فرانسوی آن Les Elements است.
5. Les Humeurs.
6. Temperament sanguin.
7. Temperament bilieux
8. Temperament phegmateux.
9. Temperament atrabilieux (melancolique)
10. Tendon
11. M. De Koning.
12. M. Renaud.
13. Anatomistes.
14. ابو مروان عبدالملک بن ابی العلاء زهر بن ابی مروان الاشبیلی = Avenzoar(466- 559 هجری قمری با 1073-1164 میلادی) وی را کتابی است به نام «کتاب التیسیر فی المداوات و التدبیر» (De rectificatione et facilitatione regiminis et Medicationis) که به زبان و به نام بالا به سال 1490 میلادی به لاتین و ایضاً به زبان عبری ترجمه گردیده است.
15. قاضی ابو ولید محمد بن احمد بن محمد بن رشد قطبی اندلسی (= Averroes 517-595 هجری = با 1123-1199 میلادی).
16. ابوعمران شیخ الرئیس موسی بن میمون قرطبی اندلسی (= Maimonides 530-601 هجری قمری. 1135-1204 میلادی.).
17. Calomel.
18. Sublime.
19. Coloquinthe.
20. Scamonee.
21. Turbith.
22. Myrobolans.
23. Tamarin indien.
24. Dysurie.
25. Sirop de Pavot.
26. Myrrhe.
27. Styrax.
28. Galbanum.
29. Looeh.
30. Graine de Psylliunn.
31. Sucre a canne, Sucre candi.
32. Jujube.
33. Reglisse.
34. Sang- dragon - Sang de dragon.
35. Hemoptisie.
36. Encens.
37. Gomme arabique.
38. Saignee.
39. Scarification.
40. Fievre typhoide.
41. Typhus exanthematique.
42. Manne de Hedysarum Alhagi.
43. Manne de quercus Valonia.
44. Casse.
45. Manna de Tamarix mannifera.
46. Produit de Salix fragilis.
47. Rafraichissants, Refrgerants.
48. Eau d'orge.
49. Verjus = Jus de raisin vert.
50.Chicoree
51. Estragon.
52. Maladies de la Peau (Dermatoses)
53. Affections parasitaires.
54. P. Savy.
55. Antidote.
56. Suggestion.
57. A. Castiglioni.
58. Rhazes chirurgien arabe.
59. Traite sur les calculs des reins et de la vessie.
60. Diuretiques.
61. (ناصور = ناسور = ) .Fistule
62. Corde de harpe.
63. Seton.
64. Petite Chirurgie.
65. Spina Ventosa.
66. Epis taxie.
67. Aloes.
68. Arnaud de Villeneuve.
69. قطره چکاندنی در چشم = Collyre.
در اصطلاح پزشکی آن زمان کلمه «شیاف» به جای پمادهای چشمی امروزی استعمال می شده است.
70. Collyre sec.
71. Fistules lacrymales.
72. Rob de citron.
73. Groseille.
74. Santal blanc.
75. توت سیاه = شاه توت = Mure de Syrie = Mure noire.
76. Carbonate de Plomb = Ceruse
77. Onguent blanc de Rhazez = Blane Rhasis.
78. تباشیر را اقسام مختلف است بدین شرح: طباشیرقمی (Drawisite و Hallyosit) یا تباشیر محلاتی، دیگر طباشیر هندی (Bambou) و طباشیر فرنگی (Mangnesie) و طباشیر فرنگی مکلس (Magnesie calcinee).
79. Sumac, Rhus.
80. Oseille.
81. Capre.
82. Epine vinette.
83. Pourpier commun.
84. درهم مساوی شش دانگ است.
85. اوقیه یا وقیه = یک دوازدهم رطل. رطل معمولاً مساوی 70 مثقال است. بنابراین یک اوقیه = هفت و یک دوم مثقال. پس یک اوقیه = 37/5 گرم است.
86. باد رنگ، باد آرنگ، اترنک، اترج (Citronier de Medie, Medicon Cedrat.
87. Oxymel.
88. Gros raisin see = Raisin de Caisse.
89. Fenouil = رازیانه رومی = Anis.
90. Ache = Celeri.
91. Gomme adragante.
92. به فارسی رنگ لاک نامند. صمغ نباتی است شبه به مر (مکی) ساق گیاه او پر شاخ و گلش زرد و تخمش قریب به طرطم (تخم کافیشه = Semence de Safran batard) و گویند شبنمی است که بر نبات می نشیند... (تخمه حکیم مومن).
93. دانگ یا دانق یک ششم درهم است.
94. پارچه ای که بر چشم و اعضاء گذارند که یک نوع کمپرس است.
95. Candi = Sucre de Candi.