نویسنده: دکتر سیّد شمس الدّین نجمی
چکیده
در این پژوهش سعی شده است تا اهمیّت مدح و رثای ائمّه اطهار(علیهم السلام) به خصوص امام حسین(علیه السلام) در شعر فارسی، مورد بررسی قرار گیرد. به همین منظور، شاعران عاشورایی سرا را به سه دسته تقسیم نموده ایم: دسته اوّل، شاعران متقدّم هستند که از قرن 4 ه.ق، یعنی از زمان «کسایی مروزی» به مدّاحی اهل بیت پرداخته اند. دسته دوم، شاعران متاخّر و بیشتر مربوط به قرن های 10 تا 12 هستند. دسته سوم، شاعران معاصر هستند که ارادت خود را به آستان قدس اهل بیت عصمت و طهارت ابراز داشته اند. بر این اساس در می یابیم که در همه ادوار تاریخی، شاعران فارسی زبان به ادبیّات ولایی توجّه داشته اند؛ به گونه ای که ایران را می توانیم کانون مکتب شعر ولایی بدانیم.واژگان کلیدی
ولایت، مرثیّه، ائمه اطهار، امام حسین(ع)، شعر فارسی.مقدّمه: گرایش شعر فارسی به مدح و رثای خاندان پیامبر(ص)
از نیمه دوم قرن نخستین هجرت، به رغم تمایل حکومت دمشق، در شعر عربی، نشانه هایی از گرایش به خاندان پیامبر(ص) پدیدار گشت و شعرا سرودن اشعاری در مظلومیت آل پیامبر(ص) را آغاز کردند و اما در شعر فارسی، گرایش به مدح و رثای خاندان پیامبر(ص)، از قرن چهارم هجری آغاز شد به طوری که شمار اشعار سروده شده در این باب، در سراسر حکومت سامانیان، غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان بسیار اندک است و یکی از دلایل اصلی آن، می تواند این باشد که از سال 43 هجری تا پایان حکومت «ولیدبن عبدالملک بن مروان»، ایران و منطقه شرقی زیر فشار حاکمانی چون «عبیدالله زیاد»، «حجّاج بن یوسف»، «ابن اشعث» و دیگرانی از این قبیل بوده است و جای تعجّب اینجاست که در شهر مدینه که مستقیماً تحت نظر خاندان اموی اداره می شد، شاعری چون «کُمیت» آشکارا به ستایش هاشمیان برخاسته است ولی در نیشابور، طوس، غزنه و هرات نظیر چنین شاعری را نمی بینیم.از قرن چهارم هجری، یعنی هم زمان با تأسیس دولت های شیعی در ایران که مذهب تشیع رونق و رواج گرفت و نام گرامی ائمه اطهار(ع)، حرمت خداداد خویش را بازیافت، شعرای ایرانی در مدایح و مراثی خاندان نبوّت سخن سرایی کردند و این چراغ، روز به روز بر روشنایی خود افزود. آن چه بیشتر در ادبیّات فارسی متداول شده و مرسوم است، ذکر مصائب سالار شهیدان، حضرت «حسین بن علی» و اعوان و انصار آن حضرت در واقعه ی جان گداز کربلاست که شعرای معتقد را بر آن داشته است تا شعر یا اشعاری درباره ی این حادثه دلخراش بسرایند.
اگرچه گروهی، «فردوسی» را نخستین شاعر شیعه مذهب ایران می دانند، تصوّر می شود که قدیمی ترین مراثی را در سوگ شهیدان کربلا، «کسایی مروزی»، شاعر قرن چهارم هجری، سروده باشد.«کسایی» با بیان مناقب خاندان پیامبر(ص) و سرودن مراثی برای شهدای این خاندان که همواره مورد ستم و آزار بنی امیّه و بنی عبّاس بودند، هم دردی مردم ایران را با آن خاندان بازگفته است. قصیده مسمّط او، کهن ترین سوگنامه ی ماجرای کربلاست و از این رو، وی را می توان پیش کسوت همه شعرای شیعه مذهب فارسی زبان دانست که در سوگ امام حسین(ع) شعر سروده اند.
بیزارم از پیاله وز ارغوان و لاله
ما و خروش و ناله کنجی گرفته مأوا
دست از جهان بشویم، عزّ و شرف نجویم
مدح و غزل نگویم مقتل کنم تقاضا
(کسایی مروزی، 1374، بیت 170)
روند مذهبی سرایی تا حضور «نادرشاه» در صحنه ی سیاسی ایران ادامه داشت. با حضور «نادرشاه» در صحنه قدرت و توجّه او به مذهب تسنّن، شعر مذهبی مجدّداً رو به افول نهاد امّا با شروع حکومت زندیه، رشد کمّی شعر مذهبی از سر گرفته شد و تقریباً از زمان مشروطه به بعد، پایگاهی قوی در نزد مردم یافت و با پیروزی انقلاب اسلامی، به جریانی قوی در صحنه ادبیّات معاصر تبدیل شد.
از دوران سقوط صفویّه تا عصر حاضر، از آن رو که مذهب غالب ایرانیان، شیعه بوده است و ادیبان و شاعران ایرانی، عمدتاً شیعه مذهب بوده اند، در آثار مذهبی که از آنان به جای مانده است، نام «امام حسین»(ع) چون ستاره ای می درخشد و بالاخره کربلا، تکرار دیگری از رویارویی روشنایی با ظلمت، دانایی با جهل، عشق با خودخواهی و انسان معصوم با بشر مسخ شده است و به همین دلیل در کانون توجّه همه صاحبدلان قرار گرفته است. اگرچه آن چه سروده شد و خواهد شد، نَمی از دریاست، عصاره ی غم نامه های «محتشم»، «سیف الدین فرغانی»، «وصال»، «قاآنی» و... در خُم تنهایی شیعه، عاقبت شرابی شد که «صفی علی شاه» و «عمان سامانی»، جرعه جرعه به کام سرمستان چکاندند امّا این پایان ماجرای عشق شاعران شیعی نبود؛ سال هایی گذشت و حادثه ای آمد و عشق آن چنان که باید و شاید، شعله هایی برافروخت که چه جان ها را سوخت و چه روان ها را عاشقی آموخت.
البتّه بر همگان پرواضح است که تعداد شاعران ولایی در ایران بسیار است امّا برای جلوگیری از اطاله ی کلام، در این مقاله به معرّفی تعداد محدودی از آن ها که برگزیدگان این شمار انبوهند، اکتفا می شود. اینک در سه بخش شاعران متقدّم، شاعران متأخّر و شاعران معاصر، با شاعران عاشورایی و عاشورا سرا آشنا می شویم.
بخش اوّل: شاعران متقدّم
1-1- فرودسی:
«حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی»، بزرگ ترین حماسه سرای تاریخ ایران و یکی از برجسته ترین شاعران جهان است. وی در دهه ی سوم قرن چهارم هجری، به سال 329ه.ق برابر با سال درگذشت رودکی، در روستای «باز» یا «پاژ» از توابع طابران طوس متولّد شد و در سال 411ه.ق تقریباً در 80 سالگی بدرود حیات گفت. مدفن وی در طوس است و آرامگاهی که در شهریور سال 1313ه.ش برای او ساختند، در محلّ تقریبی مدفن اوست.(صفا، 1378: 118)به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگی ها بدین آب شوی
چه گفت آن خاندان تنزیل وحی
خداوند امر و خداوند نهی
که من شهر علمم، علیّم در است
دُرُست این سخن قول پیغمبر است
گواهی دهم که این سخن راز اوست
تو گویی دو گوشم بر آواز اوست
منم بنده ی آل بیت نبی(ص)
ستاینده ی خاک پای وصی
(فردوسی، 1373: 98-90)
1-2-کسایی مروزی:
«ابوالحسن» یا «ابوالاسحاق کسایی مروزی» در 27 ماه شوّال سال 341 ه.ق، در مرو متولّد شد. وی از شاعران ایران در سده چهارم هجری است. در اواخر عهد سامانی و اوایل عهد غزنوی می زیسته و «عوفی»، وی را در شمار شعرای «آل سبکتکین» نام برده است. در مورد تاریخ وفاتش اطّلاع درستی در دست نیست. آن چه مسلّم است تا سال 391 هجری، زنده بوده و پنجاه سال داشته است و این معنی از اشعار وی آشکار است و به نظر می آید که بعد از سال تولّد «ناصرخسرو»(394 هجری) وفات یافته باشد.(صفا، 1378: 115)بیزارم از پیاله و از ارغوان و لاله
ما و خروش و ناله کنجی گرفته مأوا
دست از جهان بشویم عزّ و شرف نجویم
مدح و غزل نگویم مقتل کنم تقاضا
میراث مصطفی را فرزند مرتضی را
مقتول کربلا را تازه کنم تولّا
آن میر سر بریده در خاک و خون تپیده
از آب ناچشیده گشته اسیر غوغا
تنها و دل شکسته بر خویشتن گرسنه
از خانمان گسسته وز اهل بیت و آبا
از شهر خویش رانده وز مُلک برفشانده
مولی ذلیل مانده بر تخت ملک مولی
(کسایی مروزی، 1374: ابیات 176-170)
1-3-سنایی غزنوی:
«ابوالمجد، مجدود بن آدم»، متخلّص به «سنایی»، شاعر، حیکم و عارف نامدار نیمه ی دوم سده ی پنجم و نیمه نخست سده ی ششم هجری، در سال 473ه.ق در غزنین در شرق افغانستان کنونی زاده شد و در همین شهر در سال 535 هجری درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد.(صفا، 1378: 304)حّبذا کربلا و آن تعظیم
کز بهشت آورد به خلق نسیم
و آن تن سر بریده در گل و خاک
و آن عزیزان به تیغ دلها چاک
و آن گزین همه ی جهان کشته
در گِل و خون تنش بیاغشته
و آن چنان ظالمان بدکردار
کرده بر ظلم خویشتن اصرار
حرمت دین و خاندان رسول(ص)
جمله برداشته ز جهل وفضول
تیغ ها لعل گون زخون حسین(ع)
چه بُوَد در جهان بتر زین شین؟
زخم شمشیر و نیزه و پیکان
بر سر نیزه، سر به جای سان
کرده آل زیاد و شمر لعین
ابتدای چنین تبه در دین
(سنایی، 1368: 270)
1-4-ادیب صابر ترمذی:
«شهاب الدّین شرف الادباء، ادیب صابر بن اسماعیل ترمذی»، شاعر مشهور ایرانی نیمه اول قرن ششم و از شعرای نامی و بزرگ عهد سلاجقه بود. وی را در سال 546ه.ق، در رود جیحون به دستور «اتسز» غرق کردند.(صفا، 1378: 317)فنا و آتش از او برخیزد وز بیم فنا
سکندرش طلبید و خضر رسید به کام
اگر میانه ی او راه خشک یافت کلیم
ز بیم او پسر نوح کوه یافت مقام
به کربلا چون دهان حسین از او نچشید
همی دهند زبان ها یزید را دشنام
(ادیب صابر ترمذی، 1343:157)
1-5-قوامی رازی:
«شرف الشّعرا، امیربدر الدّین قوامی خبّاز رازی» از شاعران معروف نیمه اوّل قرن ششم هجری است که به مواعظ و حِکَم و مناقب رسالت شهرت دارد. «قوامی» از شاعرانی است که تاریخ تولّد و وفات و چگونگی دوران کودکی و بزرگی و شرایط رشد و تعلیم و تربیت وی معلوم نیست. تذکره های قدیمی شرح حال مناسبی از او نمی دهند و تنها به بیان عظمت شاعر می پردازند.(صفا، 1378: 328)روز دهم به ماه محرم به کربلا
ظلمی صریح برفت بر اولاد مصطفی
هرگز مباد روز چو عاشورا در جهان
کان روز بود قتل شهیدان به کربلا
آن تشنگان آل محمّد اسیروار
بر دشت کربلا به بلا گشته مبتلا
اطفال و عورتان پیغمبر برهنه تن
از پرده رضا همه افتاده بر قضا
عریان بمانده پردگیان سرای وحی
مقتول گشته شاه سراپرده عبا
قتل حسین و بردگی اهل بیت او
هست اعتبار و موعظه ی ما و غیرما
دل در جهان مبند کزو جان نبرده اند
پرورده ی پیمبر و فرزند پادشا
هرگه یادم آید از آن سیّد شهید
عیشم شود منغّض و عمر شود هبا
(قوامی رازی، 1374: 125)
1-6-عطّار نیشابوری:
«فریدالدین ابوحامد، محمّد بن ابی بکر ابراهیم بن اسحاق نیشابوری» متخلّص به عطّار یا فرید، در ششم شعبان سال 513 یا 530ه.ق، در قریه ی «کدکن» نیشابور تولّد یافت. عطّار در حادثه ی فتح نیشابور و کشتار عام آن شهر به دست مغولان در نیمه دوم ماه صفر سال 618هجری، در موضعی به نام «شاریاخ» که اکنون قبر او در آن جاست، به شهادت رسید.(صفا، 1378: 361)امامی کآفتاب خافقین است
امام از ماه تا ماهی حسین است
چو خورشید جهان را خسرو آمد
که نُه معصوم پاکش پس رو آمد
چو آن خورشید اصل خاندان است
به مِهرش نُه فلک از پی روان است
چراغ آسمان مکرمت بود
جهان علم و بحر معرفت بود
به همّت هر دو عالم کم گرفته
ولی نورش همه عالم گرفته
رخ او بود خورشید الهی
شب تاریک مویش از سیاهی
کسی کو آفتاب و شب به هم خواست
حسن آن از حسین آمد به هم راست
(عطار نیشابوری، 1335: 25)
بخش دوّم: شاعران متأخّر
2-1-محتشم کاشانی:
«مولانا کمال الدّین، محتشم کاشانی» از شاعران اوایل عصر صفوی است. اهتمام وی مصروف سرودن مدایح و مراثی خاندان رسالت بوده و بهترین اشعار او هم در این زمینه سروده شده است. از میان مراثی او مهم تر از همه، دوازده بند است که ترکیب بندی شده است در رثای شهیدان کربلا (مربوط به واقعه ی شهادت حسین بن علی بن ابی طالب به فرمان یزید بن معاویّه به سال 61 هجری، برابر با 680 میلادی). علاوه بر این، دیوان قصیده ها و غزل های متوسّطی از او در دست است که شاعر نخستین را «جامع اللّطایف» و دومین را «نقل عشّاق» نامیده است. وفاتش به سال 996 هجری /1587 میلادی اتّفاق افتاد.(محتشم کاشانی، بی تا: مقدمه)بند اول
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است؟
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است؟
گویا طلوع می کند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرّات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش مُحرّم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جنّ و مَلَک بر آدمیان نوحه می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین
پرورده کنار رسول خدا حسین
بند دوم
کشتی شکست خورده طوفان کربلادر خاک و خون طپیده به میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار می گریست
خون می گذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زان گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق می رسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
آه از دمی که لشکر اعدا نکرد شرم
کردند رو به خیمه ی سلطان کربلا
آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد
بند سوم
کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدیوین خرگه بلند ستون بی ستون شدی
کاش آن زمان درآمدی از کوه تا بکوه
سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی
کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت
یک شعله برق خرمن گردون دون شدی
کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان
سیماب وار گوی زمین بی سکون شدی
کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک
جان جهانیان همه از تن برون شدی
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقه دریای خون شدی
آن انتقام گر نیفتادی بروز حشر
با این عمل معامل دهر چون شدی
آل نبی چو دست تظلّم برآورند
ارکان عرش را به تلاطم درآورند
بند چهارم
بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدنداوّل صلا به سلسله انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید
زان ضربتی که به سر شیر خدا زدند
آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنّسا زدند
بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها
افروختند و در حسن مجتبی زدند
وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند
وز تیشه ستیزه در آن دشت کوفیان
بس نخل ها ز گلشن آل عبا زدند
پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید
برحلق تشنه خلف مرتضی زدند
اهل حریم دریده گریبان و گشاده مو
فریاد بر در حرم کبریا زدند
روح الامین نهاده به زانو سر حجاب
تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب
بند ششم
ترسم جزای قاتل او چون رقم زنندیکباره بر جریده رحمت قلم زنند
ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر
دارند شرم کز گنه خلق دم زنند
دست عتاب حق بدر آید ز آستین
چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند
آه از دمی که با کفن خون چکان ز خاک
آل علی چو شعله آتش علم زنند
فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت
گلگون کفن به عرصه ی محشر قدم زنند
جمعی که زد به هم صفشان شور کربلا
در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند
از صاحب حرم چه توقّع کنند باز
آن ناکسان که تیر به صید حرم زنند
***
پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل
شوید غبار رویش از آب سلسبیل
بند نهم
این کشته فتاده به هامون حسین توستوین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تو کز آتش جانسوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
این غرقه محیط شهادت که روی دشت
از موج خون شده گلگون حسین توست
این خشک لب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
این شاه کم سپاه که با خیل اشک و آه
خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست
این قالب طپان که چنین مانده بر زمین
شاه شهید ناشده مدفون حسین توست
چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد
وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد
بند یازدهم
خاموش محتشم که دل سنگ آب شدبنیاد صبر و خانه طاقت خراب شد
خاموش محتشم که ازین حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
خاموش محتشم که ازین شعر خون چکان
در دیده اشک مستمعان خون ناب شد
خاموش محتشم که از این نظم گریه خیز
روی زمین به اشک جگرگون کباب شد
خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست
دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد
خاموش محتشم که به سوز تو آفتاب
از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد
خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین
جبریل را ز روی پیمبر حجاب شد
تا چرخ سفله بود خطایی چنین نکرد
بر هیچ آفریده جفایی چنین نکرد
(محتشم کاشانی، بی تا: 280-285)
2-2-حکیم شفایی اصفهانی:
«شرف الدّین حسن»، فرزند «حکیم مولای اصفهانی»، مشهور به «حکیم شفایی»، از پزشکان نامی و از گویندگان نامدار اصفهان در قرن پانزدهم هجری بود. وی در سال 1038 ه.ق وفات یافت.(مقدمه ی دیوان شفایی اصفهانی)
ای صبح کز جگر دم سردی کشیده ای
در ماتم حسین گریبان دریده ای
ای مهر اگر تو نیز عزادار نیستی
تیغ شعاع از چه سراپا کشیده ای؟
گردون تو نیز ماتمی این مصیبتی
بر سینه ی نعل از مَه تابان بریده ای
ای غنچه یاد می دهد از تنگی دلت
چون ماه نو لبی که به دندان گَزیده ای
ای گل که جوش می زندت خون ز راه گوش
از مقتل حسین حدیثی شنیده ای
خون می چکد نسیم از دامان تو، مگر؟
بر کشتگان کوی شهادت وزیده ای
ای لاله زیبدت کفن سرخ رو به بر
گویا که از مزار شهیدان دمیده ای
ای لعل آتشین دل سنگ از تو داغ شد
گویا ز کُنج چشم مصیبت کشیده ای
(شفایی اصفهانی، 1362: 227)
2-3-فیّاض لاهیجی:
«ملّا عبدالرّزاق بن علی بن حسین گیلانی» یا «لاهیجی»، از اساتیدبزرگ فلسفه و حکمت و کلام دوره صفویه (قرن یازدهم)، و یکی از شعرای توانای این دوره است. کتاب «گوهر مراد» وی یک دوره ی کامل کلام اسلامی است. وی در سال 1052ه.ق درگذشت.(فیاض لاهیجی، 1369: مقدمه دیوان)عالم تمام نوحه کنان از برای کیست؟
دوران سیاهپوش چنین در عزای کیست؟
نیلی چراست خیمه ی نُه توی آسمان؟
جیب افق دریده ز دست جفای کیست؟
دیگر غمی که گونه خورشید را شکست
بر روی مه خراش طیف از برای کیست؟
از غم سیاه شد در و دیوار روزگار
این تیره فام غمکده، ماتم سرای کیست؟
این صندلی مخمل مشکین به روی چرخ
کز شهریار خویش تهی مانده جای کیست؟
خون شفق به چهره ایّام ریختند
گل های این چمن دگر از خار پای کیست؟
(فیاض لاهیجی، 1369: 360)
2-4-تأثیر تبریزی:
«میرزا محسن تأثیر تبریزی»، متخلّص به «تأثیر»، از سخنوران شیعی ایران و از تبریزی های متولّد شده در اصفهان است که به سال 1060 ه.ق ولادت یافته است. وی از طرف حکومت صفویّه شغل های دیوانی داشته است. به سال 1120 هجری از خدمت دیوانی کناره گرفت و با عزّت و احترام در خانه خود معتکف گشت. وی در سال 1129ه.ق در اصفهان درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد. (تأثیر تبریزی، 1373: مقدمه دیوان)جز غم نبوده مائده خوان کربلا
جز خون نبود نعمت الوان کربلا
افلاکیان هنوز بَر سَر خاک می کنند
زان گردها که خاست ز میدان کربلا
پای فرات آبله دار از حباب شد
در جستجوی سوخته جانان کربلا
شد شمع وار ریشه کَن از سوز تشنگی
نخلی که سرکشید ز بستان کربلا
در قید رشته همچون اسیران فتاده است
عقد گهر به یاد یتیمان کربلا
دارد پیام از دل صد چاک مصطفی
هرگل که سرزند ز گلستان کربلا
از غم دگر نکرد کمر چرخ پیر راست
زان دم که دید داغ جوانان کربلا
(تأثیر تبریزی، 1373: 51)
2-5-عاشق اصفهانی:
«آقا محمد عاشق اصفهانی»، از شعرای قرن دوازدهم هجری که در سال 1111 ه.ق در اصفهان به دنیا آمد. او با پیشه خیاطی روزگار می گذراند و به قناعت و دیگر صفات نیک شهرت داشته است. وی هم چنین، گوشه انزوا را اختیار کرده و با نهایت فقر و کمال استغنا به سر می برده است. وفات او به سال 1181 در 70 سالگی و در زادگاهش اصفهان بود.(آتشکده آذر، ص 404)امروز روز تعزیه ی آل مصطفاست
امروز روز ماتم سلطان کربلاست
روزی است این که نخل فتوّت ز پا فتاد
روزی است این که شور قیامت به پای خاست
برگرد عرش مرثیه خوان است جبرئیل
در آسمان به حلقه کرّوبیان عزاست
خامش نشسته بلبل از این غم به طرف باغ
وز بانگ نوحه سر به سر آفاق پرصداست
بر لب حدیثشان غم فرزند فاطمه است
حور و پری که بر تنشان پیرهن قباست
از مصطفی و آل حیا در جفا نکرد
با ما زمانه را سر و برگ وفا کجاست؟
(عاشق اصفهانی، 1343: 451)
2-6-وصال شیرازی:
«میرزا محمّد شفیع شیرازی»، معروف به «میرزا کوچک» و متخلّص به «وصال»، از بزرگ ترین شعرا و غزل سرایان مشهور اوایل دوره قاجاریّه است که به سال 1197 ه.ق، در شیراز متولّد شد. مرثیه های شورانگیز او که به سبک «محتشم کاشانی» است، بر شهرت ادبی او افزوده است. وی در سال 1262ه.ق، در شیراز درگذشت.این جامه ی سیاه فلک در عزای کیست؟
وین جیب چاک کشته صبح از برای کیست؟
این جوی خون که از مژه خلق جاری است
تا در مصیبت که و در ماجرای کیست؟
این آه شعله ور که ز دل ها روَد به چرخ
ز اندوه دل گداز و غم جانگزای کیست؟
خونی اگر نه دامن دل ها گرفته است
این لخت دل به دامن ما خون بهای کیست؟
گر نیست حشر و در غم خویش است هر کسی،
در آفرینش این همه غوغا برای کیست؟
(وصال شیرازی، 1361: 901)
2-7-قآنی:
«میرزا حبیب شیرازی» پسر «میرزا محمّدعلی گلشن» و متخلّص به «قاآنی»، از شاعران سخن سنج ایران در قرن سیزدهم هجری است که در سال 1222ه.ق در شیراز متولد شد. وفات «قاآنی» بنا به یادداشت های «فرهاد میرزا»، در روز چهارشنبه، پنجم شعبان 1270ه.ق در تهران اتّفاق افتاده است و مزار وی در شهر ری در جوار مزار «شیخ ابوالفتوح رازی» است.(نرم افزار الکترونیکی دُرج 3)
باردچه؟ خون ز دیده، چه سان؟ روز و شب چرا؟
از غم کدام غم؟ غم سلطان کربلا
نامش که بُد؟ حسین ز نژاد که؟ از علی
مامش که بود؟ فاطمه جدش که؟ مصطفی
چون شد؟ شهید شد به کجا؟ به دشت ماریه
کی؟ عاشر محرم پنهان؟ نه، برملا
شب کشته شد؟ نه روز چه هنگام؟ وقت ظهر
شد از گلو بریده سرش؟ نی نی از قفا
سیراب کُشته شد؟ نه کس آبش نداد؟ داد
که؟ شمر از چه چشمه؟ از سرچشمه ی فنا
(قاآنی شیرازی، 1363: 779)
بخش سوم: شاعران معاصر
3-1-شهریار:
«سیّد محمد حسین بهجت»، متخلّص به «شهریار»، در شهریور ماه سال 1285 ه.ق ر تبریز متولّد شد. پدرش، «حاج آقا خشکنابی»، از سادات خشکناب و از وکلای درجه اول تبریز بود و ایمانی بسیار قوی داشت. «شهریار» در 26 شهریور ماه سال 1367 ه.ش، پس از هشت ماه بیماری ریوی، در بیمارستان مهر تهران از دنیا رفت. جنازه او را به تبریز منتقل کردند و پس از تشییع باشکوه، در «مقبره الشّعرا» ی این شهر به خاک سپردند.(مقدمه دیوان شهریار)شیعیان! دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه ی جدّش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد امّا صفا دارد حسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوی مِنی دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین
(شهریار، 1368: 99-89)
3-2-صادق سرمد:
«سیّدمحمد صادق سرمد»، فرزند «سیّدمحمّدعلی»، در سال 1286ه.ش در تهران در خانواده ای روحانی متولّد شد. «سرمد» در سال 1339 شمسی، به علّت ابتلا به بیماری سرطان، در 53 سالگی فوت کرد و در «امامزده عبدالله» در شهر ری به خاک سپرده شد.(دانشنامه شعر عاشورایی، 1383، ص 1163)
امشب است آن شب که عالم غرق شیون می شود
شیون مرد و زن اندر کوی و برزن می شود
شام عاشوراست امشب و ز قضای ایزدی
سرنوشت روزگار امشب معیّن می شود
حق به ظاهر می شود محکوم باطل وز قضا
چند روزی سلطنت بر کام دشمن می شود
کفر اگر چه پنجه ی ایمان به عدوان بشکند
دولت ایمان به یُمن عدل، ایمن می شود
تیغ ناپاکان کُنَد از تن سرِ پاکان جدا
هم چنان بر نیزه بینی سر که بی تن می شود
(برقعی، ج3، 1373، 1763)
3-3-عباس شهری:
«عبّاس شهری»، فرزند اسماعیل»، متخلّص به «شهری»، در سال 1289 ه.ش در شهرستانک از توابع تهران به دنیا آمد. او فارغ التحصیل دانشکده ی کشاورزی دانشگاه تهران بود و به استخدام وزارت کشاورزی درآمد. وی در سال 1369 ه.ش، در 82 سالگی درگذشت. (دانشنامه ی شعر عاشورایی، 1383، ص 1173)هر کس شنید واقعه ی کربلا گریست
بر آن شهید کشته ز تیغ جفا گریست
غمخانه شد بسیط زمین در عزای او
چشم جهانیان همه در این عزا گریست
تنها نه چشم عالمیان اشکبار اوست
کفرش مخوان اگر که بگویم خدا گریست
در این مصیبتی که خدا صاحب عزاست
بی شک که دیده ی همه انبیا گریست
در این مصیبتی که خدا صاحب عزاست
بی شک که دیده ی همه انبیا گریست
آن کشته که دین خدا پایدار از اوست
از ن شنو که تا شنوی در کجا گریست
از دور چون نگاه سوی خیمه گاه کرد
بر بی کس عترت آل عبا گریست
بعد از مصیبتی که به آل عبا رسید
هر کس گریست بهر غمی ناروا گریست
«شهری» دل شکسته ز سوز درون خویش
چون ابر نوبهار در این ماجرا گریست
(دیوان شفق، 1377: 654)
3-4-قاسم رسا:
«قاسم رسا» فرزند «شیخ محمّد حسن»، از شاعران معاصر است. او در سال 1290ه.ش در تهران ولادت یافت. در کودکی به اتّفاق پدر و مادرش به خراسان عزیمت نمود و در جوار تربت حضرت رضا(ع)، مجاورت اختیار کرد. وی در سال 1356 ه.ش، چشم از جهان فروبست. (مقدمه ی دیوان قاسم رسا، 1348)روز جانبازی یاران حسین است امروز
کربلا عرصه ی میدان حسین است امروز
آسمان محو تماشای فداکاری اوست
ماسوا واله و حیران حسین است امروز
صولت حیدری و آیت تسلیم و رضا
روشن از چهره ی تابان حسین است امروز
روی هفتاد و دو ملّت زپی عرض نیاز
سوی هفتاد و دو قربان حسین است امروز
تا به عشّاق دهد درس فداکاری یاد،
عشق شاگرد دبستان حسین است امروز
نه پریشان شده تنها دل ما، در همه جا
صحبت از جمع پریشان حسین است امروز
نام پاک شهدای راه آزادی و حق
زنده از نام درخشان حسین است امروز
(دیوان رسا، 1348: 163)
3-5-عبدالمجید اوحدی:
«عبدالمجید اوحدی»، متخلّص به «یکتا»، در سال 1290 متولّد و پس از فوت پدر، سرپرستی وی را عمویش مرحوم «حاج محمّد کاظم»، متخلص به «غمگین»، برعهده گرفت. «یکتا» شاعری توانا و نویسنده ای محقّق بود و در ساختن مادّه تاریخ نیز مهارت کافی داشت. سرانجام در سال 1354 ه.ش درگذشت و در زادگاهش به خاک سپرده شد. (دانشنامه شعر عاشورایی، 1383، ص 1180)هلال ماه محرّم دوباره گشت پدید
ز دیدنش دل آزادگان خاک تپید
تپید نی دل آزادگان خاک ز غم
که از رسیدن آن قلب قدسیان لرزید
خمیده گشت نه تنها زغصه پشت هلال،
که آسمان هم از این غم هلال وار خمید
تو ای هلال! از آن لاغری و زرد و نزار،
که دیده تو بدید آن چه گوش کس نشنید
تو دیده ای که از اطفال تشنه لب هر دم
صدای العطش از فرش تا به عرش رسید
تو دیده ای که ز زخم سنان و نیزه و تیر
نهال قدّ جوانان به خاک و خون غلتید
تو دیده ای که ز خاک مزار پاک تنان
به جای لاله و گل چشمه های خون جوشید
(برقعی، ج5: 1373، 3982)
3-6-سیّد مهدی فاطمی:
«سیّدمهدی فاطمی»، فرزند «سیّدمحمد» در سال 1291 ه.ش در شهر قم متولّد شد. وی خواندن و نوشتن را در مکتب آموخت و به تحصیل علوم قدیمه پرداخت. «فاطمی» که در شعر «طوفان» تخلّص می کرد، از سال 1312 به شعر و شاعری پرداخت.درس آزادی به دنیا داد رفتار حسین
بذر همّت در جهان افشاند افکار حسین
جان خود را در ره صدق و صفا از دست داد
زین سبب تا حشر باشد گرم بازار حسین
با قیام خویش بر اهل جهان معلوم کرد
تابع اهل ستم گشتن بود عار حسین
حق و باطل را به خون خویش کرد از هم جدا
آری آری تا ابد برخاست آثار حسین
زندگی پیکار باشد در ره اندیشه ها
باشد این گفتار شیرین و گهربار حسین
گر نداری دین به عالم لا اقل آزاده باش
این کلام نغز می باشد ز گفتار حسین
مرگ با عزت ز عیش در مذلّت بهتر است
نغمه ای می باشد از لعل دُر بار حسین
نی ریاست نی دو رنگی نی دغل در کار بود
بهر ترویج حقیقت بود، پیکار حسین
(برقعی، ج1: 1373، 929)
نتیجه
در پایان به این نتیجه می رسیم که واقعه ی عاشورا که در سال 61ه.ق اتّفاق افتاد، نه تنها موجب تقویت ریشه ها و بنیه های درخت اسلام گشت بلکه این واقعه، بازتاب شگرفی در همه جنبه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و هنری از جمله ادبی داشته و منشأ خلق آثار زیبایی در همه این زمینه ها بوده است. در زمینه ی ادبیات، شاید بتوان گفت که ایرانیان بهترین ملتی هستند که مدح و رثای اهل بیت و به خصوص رثای «امام حسین(ع)» را سرلوحه کار خود قرار داده اند و ایران را به کانون مکتب شعر ولایی تبدیل نموده اند و در آثار خود بر این نکته اذعان دارند که عاشورا، مظهر پیروزی ایمان و عشق بر زور و قدرت است و تا ابد یاد و خاطره شهدای کربلا در اذهان همه شیعیان باقی خواهد ماند.منابع تحقیق :
1. ادیب صابر ترمذی، 1343، دیوان، به تصحیح و اهتمام دانشمند گرامی آقای محمّدعلی ناصح، حواشی و تعلیقات چاپ افست، مؤسّسه مطبوعاتی علمی.
2. اسحاق، محمّد، 1371، سخنوران نامی معاصر ایران، تهران: نشر طلوع.
3. برقعی، سیدمحمّدباقر، 1373، سخنوران نامی ایران، قم: نشر خرّم.
4. تأثیر تبریزی، میرزا محسن، 1373، دیوان، به تصحیح امین پاشا اجلالی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
5. رسا، قاسم، 1348، دیوان کامل، چاپ سوم، مشهد، نشر کتابفروشی باستان.
6. سنایی غزنوی، ابوالمجد مجدد دین آدم، 1368، حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه، تصحیح و تحشیه مدرّس رضوی، تهران: دانشگاه تهران.
7. شفایی اصفهانی، دیوان، 1362، مصحح: دکتر لطف علی بنان، آذربایجان شرقی: نشر اداره کل ارشاد اسلامی.
8. شفق، مجید، 1377، شاعران تهران از آغاز تا امروز، تهران: سنایی.
9. شهریار، سیدمحمد حسین، 1368، دیوان، چاپ هشتم، تهران: نوین و نگاه.
10. صفا، ذبیح الله، 1378، تاریخ ادبیات ایران، چاپ پنجم، تهران: فردوسی.
11. عاشق اصفهانی، 1343، دیوان، حواشی و تعلیقات از م. درویش، تهران: جاویدان.
12. عطّار نیشابوری، فریدالدّین، 1335، خسرونامه، به تصحیح و اهتمام احمد سهیلی خوانساری، تهران: کتابفروشی زوّار.
13. فردوسی، 1373، شاهنامه، ویراسته مهدی قزیبو و محمدعلی بهبودی، تهران: نشر توس.
14. قاآنی شیرازی، 1363، دیوان، با مقدمه و تصحیح ناهید هیری، تهران: انتشارات گشایش و ارسطو.
15. فیّاض لاهیجی، 1369، دیوان، به اهتمام و تصحیح پروین پریشان زاده، تهران: شرکت انتشارات علمی.
16. قوامی رازی، شرف الشّعرا بدر الدّین، 1374، دیوان، تصحیح میرجلال الدین محدث.
17. کسایی مروزی، 1374، شعر و زندگی کسایی مروزی، دکتر نصرالله امامی، تهران: نگاه.
18. محمّدزاده، مرضیّه، 1383، دانشنامه ی شعر عاشورایی (انقلاب حسینی در شعر شاعران عرب و عجم)، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چپ و انتشارات.
19. وصال شیرازی، 1361، کلیات دیوان، مصحّح محمد عباسی، تهران: کتابفروشی فخر رازی.
20. نرم افزار الکترونیکی دُرج 3.
منبع : دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنرکرمان-نشریه ادبیات پایداری-سال دوم شماره 3 و 4.