امنیت در هزار توی تاریخ

ایران بیش از ۲۰۰۰ سال قبل و در دوران سلسله هخامنشیان اولین بنیانگذار سیستم حکومتی گسترده امپراتوری بود، از آنجا که هر حکومتی نیازمند نظم و امنیت است، در نتیجه کشور ما انواع سیستم های ایجاد نظم و امنیت را طی تاریخ به خود دیده است.
جمعه، 31 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
امنیت در هزار توی تاریخ
امنیت در هزار توی تاریخ

 

پژوهشگر: شاهد حلاج نیشابوری




 
ایران بیش از ۲۰۰۰ سال قبل و در دوران سلسله هخامنشیان اولین بنیانگذار سیستم حکومتی گسترده امپراتوری بود، از آنجا که هر حکومتی نیازمند نظم و امنیت است، در نتیجه کشور ما انواع سیستم های ایجاد نظم و امنیت را طی تاریخ به خود دیده است.
نظمیه یا شهربانی به سبک نوین و اروپایی در روزگار ناصرالدین شاه قاجار در سال ۱۲۵۷ هجری شمسی تشکیل شد، اما پیش از آن نظم و امنیت شهرها به عهده داروغه بود که زیر نظر اداره ای به نام «دیوان بیگی» (اداره حکومتی یا فرمانداری) انجام وظیفه می کرد، در راس آن نیز بیگلر بیگی (فرماندار حاکم) قرار داشت و واحدهایی که در اختیار داروغه بود، محتسب، شحنه، گزمه و شبگیر نامیده می شدند.
شروع فعالیت سیستم نوین ایجاد نظم و امنیت داخلی یعنی سازمان پلیس ایران به بیش از یکصد سال پیش باز می گردد، زمانی که ناصرالدین شاه قاجار در سفرهای سه گانه خود به اروپا و مشاهده پلیس نوین در آن کشورها و با استخدام یک مستشار اتریشی به نام کنت دو بینو اولین سیستم پلیسی جدید را در ایران پایه گذاری کرد.
سیستم پلیسی نظمیه طی یکصد سال گذشته و تا پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن سال ۱۳۵۷ از فراز و نشیب های متفاوتی برخوردار بوده است.
در آغاز تاریخ رسمی شروع به کار پلیس در ایران، این سازمان برای مدتی طولانی از دو بخش اصلی شهربانی (نظمیه) و ژاندارمری (که خود شامل دو بخش ژاندارمری مرزی و ژاندارمری روستایی می شد) تشکیل شده بود.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ نیز کمیته انقلاب اسلامی به عنوان یکی از اجزای اصلی برقراری نظم و امنیت داخلی کشور و حفاظت از اصول ارزشی جمهوری اسلامی ایران به سامانه پلیسی اضافه شد و با افزایش کارکنان پلیس پس از انقلاب و لزوم ترکیب این نیروها در سال ۱۳۷۰ خورشیدی با تصویب مجلس شورای اسلامی، سه نیروی پلیسی در یکدیگر ترکیب و سامانه پلیسی یکدستی حاصل شد که نیروی انتظامی نام داشت.
بر پایه مقررات تازه، پلیس ایران قسمتی از ستاد نیروهای مسلح و زیر نظر وزارت کشور شد و در تبعیت از رهبر ایران قرار گرفت. پس از آن که در سال ۷۰ نیروی انتظامی تشکیل شد تا سازمان پلیسی کشور به شکل امروزی خود درآید، تغییرات درون سازمانی در طول دو دهه گذشته نیز ادامه داشته و بخش های زیادی به نیروی انتظامی اضافه شده است که هر کدام وظایف خاص خود را به عهده دارد.
شهر در دست «میر شب»
در آن هنگام نظم و امنیت شهرها در شب دارای قوانین ویژه ای بود که شاید امروزه برای بسیاری این پرسش پیش آید که مگر حکومت نظامی برقرار بوده که این گونه قوانین اجرا می شده است.
«حدود چهار ساعت از شب گذشته، از پشت بام داروغه خانه طبل خبردار می زدند و سپس شیپور می نواختند، با این اخطارها دیگر کسی اجازه نداشت از خانه بیرون رود، مگر این که از داروغه خانه اجازه داشته و اسم شب را بداند.
اگر در عبور بی موقع، عابر اسم شب را درست می گفت، عبور می کرد، در غیر این صورت او را به داروغه خانه جلب می کردند و پس از شناسایی چنان که شخص مهمی بود با اخذ انعام، او را به منزل و مقصدش می رساندند، برای هر شب نام یکی از شهرها تعیین و مراتب به شبگردان ابلاغ می شد.
معمولا اسم شب به سران حکومت و وابستگان آنها و افراد با نفوذ داده می شد البته در موارد بسیاری هم به طور پنهانی به افراد پولدار فروخته می شد.
کسی که اسم شب را تعیین می کرد «امیر شب» نام داشت که به مرور او را «میر شب» نامیدند. میر شب یکی از پیشه های مهم و پولساز آن روزگار بود و به قول معروف سرقفلی داشت. «چنین مقامی از شأن و احترام ویژه ای برخوردار بود و چنان که از عنوان آن پیداست میرشب حاکم شبانه شهر بود.»
آنچه از خواندن نوشته های گوناگون گذشتگان درباره اداره های حفظ نظم و امنیت جامعه مانند «دیوان بیگی» و «داروغه خانه» و کارکرد ماموران آنها مانند «محتسب»، «عسس»، «شبگرد» و «گزمه» به دست می آید، این است که در بیشتر موارد آنها به جای اجرای قوانین و کوشش برای ایجاد امنیت و آسایش و آرامش برای همگان، خود مخل امنیت، آسایش و آرامش جامعه بوده اند.
«داروغه ها افرادی بی رحم و سنگدل و شقاوت پیشه بودند.» چارلز جیمز اولس در کتاب خود «تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه» درباره رفتار ستمگرانه داروغه ها با گناهکاران یا به ظاهر گناهکاران چنین نوشته است: «داروغه هر شهر یا رئیس پلیس آنجا به احکام بسیار سخت حکم می کند و خود آنها بسیار سخت دل و قسی القلب هستند.
مقصر بدبخت را چوب می زنند و غذا نمی دهند و هر گاه مقصر ایشان صاحب ثروت باشد، مادامی که پول خرج می کند، با او مانند مهمان رفتار می نمایند و همین که پول او تمام شد آن وقت با او همان طور رفتار می کند که با مقصر بی پول رفتار می کنند، در ایران به مقصر بسیار بد می گذرد و در اول کار هر چه پول یا لباس داشته باشد باید تسلیم داروغه کند و پس از آن هم پاهایش غل و زنجیر شده و گردنش را زنجیر کرده و در محبس بسیار تنگی که شبیه مسکن جانوران است در نزد محبوسین، محبوس می شود.
داروغه اگر اطمینان کامل و صحیح داشته باشد که هنوز مقصر را از مال و منال رمقی باقی است، آن وقت به مقصر یادآور می شود که اگر می خواهی از قید و زنجیر مستخلص گردی، آنچه داری بیاور و با هم نصف کنیم، چنانچه مقصر به خواست داروغه گردن ننهد، فی الفور او را به حاکم شهر تسلیم می دارد و معلوم است که حاکم شهر مقصر مزبور را مورد شکنجه و تنبیه یا محبوس می دارد، خلاصه داروغه شهر به قدری بی مروت است که حتی از عارض (شاکی) هم رشوه مأخوذ می دارد.»
فراز و فرود تاریخی پلیس مدرن
تاریخ برقراری امنیت شهری و کشوری به صورت مدرن در ایران، به کمتر از ۱۵۰ سال پیش باز می گردد، نظمیه اولین نهادی است که قدمت آن به عنوان تامین کننده امنیت به بیش از یک سده پیش بازمی گردد. البته وظیفه ذاتی این نهاد را که ایجاد نظم و امنیت در مناطق شهری بود پیش از آن مقاماتی تحت عناوین داروغه، محتسب و... به عهده داشتند، این در حالی است که پیش از آن هم در تمام ایام تاریخ افرادی برقراری نظم و امنیت را به عهده داشته اند.
اگر از برقرارکنندگان امنیت در ایران باستان و سال های دور بگذریم که در مطلب دیگری به آن اشاره شد، تاریخ تاسیس نظمیه یا همان شهربانی را باید در عهد ناصری جستجو کنیم؛ زمانی ناصرالدین شاه قاجار در سفرهایی که به اروپا داشت تصمیم گرفت در ایران دست به اصلاحاتی بزند که تاسیس نظمیه از جمله این موارد اندک بود.
بعد از بلوای نان در تهران، ناصرالدین شاه که متوجه شده بود با نیروهای انتظامی موجود قادر به سرکوب کامل مردم در شرایط اضطراری نیست، به صرافت ایجاد یک ارگان متشکل تر افتاد، بنابراین در سفر دوم خود به اروپا و مشاهده قوای پلیس و نظم و انضباطی که در شهرهای اروپا برقرار شده بود تصمیم گرفت در ایران نیز چنین تشکیلاتی را به وجود آورد.
از این رو از دولت اتریش برای بنیان نهادن اداره پلیس تهران، به شکل نوین و اروپایی درخواست کمک کرد. در پی این درخواست دولت اتریش هم پس از مدتی مطالعه یک نجیب زاده ایتالیایی را که در امور پلیس دارای اطلاعاتی بود، به ناصرالدین شاه معرفی کرد، کنت آنتوان دمونت فورت پس از ورود به تهران به بررسی وضع شهر پرداخت و ضمن گزارشی به ناصرالدین شاه اعلام کرد که با ۴۰۰ پلیس پیاده و ۶۰ پلیس سوار می تواند امنیت شهر تهران را به نحو رضایت بخشی تامین کند. شاه هم با درخواست او موافقت کرد.
امین الدوله در خاطرات سیاسی خود می نویسد: «ناصرالدین شاه پس از ورود کنت و همراهان نظامی اش به تهران، توسط امین الملک در مجلس شورای کبری [مجلس وزرا] تعیین محل مرسومات اتریشی ها و قزاق و اداره پلیس را از خرج های غیرلازم خواست.
مستوفی الممالک و سپهسالار، از دوایر کشوری و لشکری، ... فقراتی را استخراج و بودجه و مبالغی برای مخارج آن در نظر گرفتند.» کنت نخست دو دستیار و یک مترجم برای خود برگزید. به قول اعتمادالسلطنه «برحسب اراده همایونی اداره پلیس به جهت امنیت شهر توسط «نواب اشرف والا امیرکبیر نایب السلطنه ادام الله اقباله العالی» به ریاست کنت دمونت فورت در دارالخلافه برقرار گردید.
پس از تدارک مقدمات کار روز ۱۶ ذیقعده ۱۲۹۵ق، نخستین تابلوی نظمیه تهران نصب گردید. در تابلو، عبارت «اداره جلیله پلیس دارالخلافه و احتسابیه» نقش بسته بود.
ناصرالدین شاه در روز افتتاح اداره پلیس دارالخلافه شرکت کرد و گشایش اداره پلیس و احتسابیه رسمیت یافت و از همان روز مردم با واژه پلیس آشنا شدند و دیری نپایید که کنت به لقب «نظم الممالک» ملقب و به منصب امیرتومانی (سرلشکری) و به اخذ نشان و حمایل مفتخر شد. از نوشته تابلو چنین برمی آید که تکالیف شهربانی و شهرداری در یک واحد تمرکز داشته است.
در سال ۱۲۹۶ هجری قمری کنت نظام نامه ای را که به کتابچه «قانون کنت» معروف شد، توسط نایب السلطنه برای رویت و تائید شاه فرستاد و شاه نیز با آن موافقت کرد. با تصویب این نظام نامه، دیری نگذشت که اداره جلیله پلیس دارالخلافه و احتسابیه به «وزارت نظمیه» تبدیل شد و صورت و قیافه تازه تری به خود گرفت و دارای دوایر و تشکیلات ثابتی شد.
با این حال در آن زمان حقوق و مزایای نیروهای شهربانی که گاه پرداخت آن ماه ها به تعویق می افتاد. برای افسران جزء از ماهانه پنج تومان تجاوز نمی کرد و به افراد پلیس هم مقرری ماهانه خیلی ناچیزی (پنج تا بیست قران) داده می شد، به همین دلیل خیلی وقت ها، پاسبان ها و ماموران رسمی به جای انجام وظایف پلیسی، در دکان های قصابی و عطاری خود مشغول کار بودند.
ساز ناکوک پسر شاه
گفته می شود کامران میرزا پسر شاه و حاکم تهران با تمام توان کارشکنی می کرد تا کنت در کارش شکست بخورد و او بتواند همانند گذشته اخاذی کند.
با این حال این اتریشی ایتالیایی تبار در حد خود تلاش هایی برای ایجاد نظم در امور انجام داد و توانست سر و سامانی به وضع آشفته تهران بدهد، اما از آنجا که ایجاد نظم و ضوابط و تشکیلات در کشوری که پیشتر تنها بر مبنای روابط اداره می شد کاری بس دشوار بود، در نهایت مقاومت در برابر خیل عظیم مخالفان فایده نداشت و سرانجام کنت آنتوان دمونت فورت پس از ۱۴ سال خدمت در ایران بر اثر دسیسه و تحریک عده ای از درباریان که در رأس آنها کامران میرزا بود، از سمت خود برکنار شد.
از سویی گفته می شود وظایف نظمیه در مواردی با وظایف سنتی برخی اقشار در تنظیم روابط میان مردم تداخل داشت، همچنین به دنبال جوی که پس از ابطال قرارداد تالبوت در مخالفت با خارجیان به وجود آمده بود ناصرالدین شاه را مجبور به برکناری کنت کرد، ولی شاه او را به عنوان ژنرال آجودان خود منصوب کرد و ریاست تشریفات هیات مستقبلان وزرای مختار و سفرای کبار خارجی را که به ایران وارد می شدند، به او سپرد و کنت تا زمان برکناری محمدعلی شاه این سمت را داشت و تا پایان عمر از دولت ایران حقوق دریافت می کرد.

http://www.aftabir.com منبع : آفتاب



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط