نویسنده: اکبر رضی زاده
منبع:راسخون
منبع:راسخون
«دکتر امین پور هم به قافله ی رفتگان پیوست!....» این خبری بود که حدود شش سال پیش، چشم ما را بر رشحات روزنامه ها میخکوب کرد. داغمان نمود. خاطرمان را آزرد. اما چه توان کرد؟!... روز ناگزیر، بالاخره می آید. دیر یا زود! خودش که این بود باورش:
«ای روز آفتابی/ ای، مثل چشم های خدا، آبی/ ای روز آمدن / ای، مثل روز، آمدنت روشن!/ این روزها که می گذرد، هر روز/ در انتظار آمدنت هستم/ اما/ با من بگو که آیا من نیز/ در روزگارِ آمدنت هستم؟..../
دکتر «قیصر امین پور» شاعر برجسته ی معاصر در دوم اردیبهشت سال یکهزار و سی صد و سی و هشت، در منطقه ی «گُتوند» از توابع دزفول و شوش به دنیا آمد و در هشتم آبان ماه 1386 به سَمتِ آرامشی سبز، به سوی معشوق پرواز کرد.
وی دوران ابتدایی و متوسطه را در خوزستان به تحصیل پرداخت و برای تحصیلات عالی به تهران هجرت نمود. ابتدا به دانشکده ی دامپزشکی رفته، سپس تغییر رشته داد و رشته ی جامعه شناسی را انتخاب کرد؛ اما سرانجام پس از انقلاب فرهنگی و بازگشایی مجدد دانشگاه ها در رشته ی زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، پذیرفته شد.
امین پور پس از طی مرحله ی لیسانس و فوق لیسانس و دکترا، در سال 1376 از رساله ی خود با عنوان «سُنت و نوآوری در ادبیات فارسیِ شعر معاصر» دفاع نمود و مدرک دکتری خود را با نمره ی عالی از این دانشگاه دریافت کرد.
این رساله اینک در قالب کتابی ارزشمند منتشر شده و در اختیار ماست. شعر «ای روز آمدن» شاعر حُسن مطلع این نوشتار قرار گرفت، و برای به تصویر کشیدن احساسات لطیف او بریده ای از شعر زیبای «اگر می توانستم» را می آوریم. راستی اگر قیصر امروز زنده بود این شعر را چگونه تفسیر می کرد؟! آیا هنوز هم می خواست تو را یکبار دیگر، آن هم از دور ببیند؟ چرا از نزدیک نه؟!
«....اگر خاک کافر نبود- و روی حقیقت نمی ریخت- اگر ساعت آسمان دور باطل نمی زد- اگر کوه ها کَر نبودند- اگر آب ها تَر نبودند- اگر باد می ایستاد- اگر حرف های دلم بی اگر بود- اگر فرصت چشم من بیشتر بود- اگر می توانستم از خاک - یک دسته لبخند پَرپَر بچینم- تو را می توانستم ای دور - از دور- یک بار دیگر ببینم!...»
بدون شک قیصر یکی از سرآمدان نسلی است که هم زمان با مهم ترین حادثه ی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی تاریخ معاصر ایران، یعنی انقلاب اسلامی، سرودن را آغاز کرد.
اصلی ترین دلمشغولی و دغدغه ی این نسل از نویسندگان و شاعران و به طور کلی هنرمندان که بعدها به عنوان نحله ای مهم شناخته شدند- پیوند میان گذشته ی فرهنگی و شعری ما و حال و هوای ادبیات و شعر پس از نیما بوده است. به شکلی جمع میان سنّت و نوآوری؛ و یا با توجهی درخور به گذشته از جهات فکری و فرهنگی، از امکانات هنر و شعر معاصر بهره گرفتن.
قیصر نه تنها توانست به خوبی و با فرزانگی از عهده ی این مهم برآید؛ بلکه توانست مخاطبان گسترده ای هم در میان خواص اهل فرهنگ و ادب و شعر، و عموم مردم شعردوست و علاقه مند به ادبیات به ویژه جوان ترها به دست آورد. شمارگانِ پُر تعداد کتابهای شعر و نثر ادبی امین پور و هم چنین حضور در حافظه ی شعری بسیاری از هم نسلان، از او چهره ای آشنا برای فرهنگ و ادبیات و هنر ما پدید آورده است.
به طور کلی اشعار قیصر را می توان به سه دسته تقسیم بندی کرد:
دسته ی اول شعرهایش با سبک و اسلوب متقدمین می باشند که شامل غزل ها، مثنوی ها، رباعی ها و دو بیتی های او هستند. این قسم از سروده ها با آن که در قالب های کلاسیک پیشین شعر فارسی قرار دارند، ولی از گویش و زبان و نظرگاهی کاملاً معاصر و امروزی برخوردار می باشند. دسته ی دوم شعرهای «نیمایی» اوست. این گروه سروده ها نیز با همه ی نو بودن و برخورداری از بداعت و پویایی، به دور از گرایش های افراطی و نامأنوس هستند. به عنوان مثال می توان گفت: وزن و معنا و مفهوم، در نو سروده ها، اصلی ترین دلمشغولی های او بودند. دسته ی سوم، شعرهایی است که برای نوجوانان سروده است. دو مجموعه ی «مثل چشم، مثل رود» و «به قول پرستو» نمونه های ارزنده ای از شعر نوجوان و جوانان نو قلم روزگارِ ما می باشند. این شعرها در اوج صمیمیت و سادگی از ظرایف و لطایف توأمان با هوشمندی برای ارتباط با نوجوانان برخوردار هستند و در آن دقت و ظرافت سراینده در بهره بردن از ظرفیت های اولی و شعری، قابل توجه است.
شخصیت و اشعار قیصر امین پور، هر دو نشانه ای از فرهیختگی و اعتدال شخصیت و وارستگی جان و روح او می باشد. وی در کنار دوستانِ شاعر خود از ستایشگران عظمت رزمندگان در سال های دفاع از ایران بوده و با عقیده ای صادقانه از راه و نام و مرام شهیدان یاد کرده است.
تلمیح ها و اشاره های باورمندانه دکتر امین پور در شعرهایش نشانه ای از جانی معرفت پیشه دارد. روانش شاد و یادش بخیر... وی در کمال وارستگی و در اوج پرهیز از هیجان های زودگذر، به دور از غوغای اهل زمانه، فقط و فقط از طریق شعرهایش با ما سخن گفت و هم چنان خواهد گفت.
ذکرِ نام کتابهای دکتر قیصر امین پور، حُسن ختام زیبایی است بر این وجیزه:
1. در کوچه ی آفتاب، 1363.
2. تنفّس صبح، 1363.
3. طوفان در پرانتز (مجموعه نثر ادبی) 1365.
4. منظومه ی ظهر روز دهم (شعر برای نوجوانان) 1365.
5. مثل چشمه، مثل رود ( شعر برای کودکان و نوجوانان) 1368.
6. بی بال پریدن (نثر ادبی برای نوجوانان) 1370.
7. آینه های ناگهانی، 1372.
8. به قول پرستو (شعرِ نوجوانان)
9. گزینه ی اشعار، 1378.
10. گل ها همه آفتابگردانند، 1380 و ... .
«ای روز آفتابی/ ای، مثل چشم های خدا، آبی/ ای روز آمدن / ای، مثل روز، آمدنت روشن!/ این روزها که می گذرد، هر روز/ در انتظار آمدنت هستم/ اما/ با من بگو که آیا من نیز/ در روزگارِ آمدنت هستم؟..../
دکتر «قیصر امین پور» شاعر برجسته ی معاصر در دوم اردیبهشت سال یکهزار و سی صد و سی و هشت، در منطقه ی «گُتوند» از توابع دزفول و شوش به دنیا آمد و در هشتم آبان ماه 1386 به سَمتِ آرامشی سبز، به سوی معشوق پرواز کرد.
وی دوران ابتدایی و متوسطه را در خوزستان به تحصیل پرداخت و برای تحصیلات عالی به تهران هجرت نمود. ابتدا به دانشکده ی دامپزشکی رفته، سپس تغییر رشته داد و رشته ی جامعه شناسی را انتخاب کرد؛ اما سرانجام پس از انقلاب فرهنگی و بازگشایی مجدد دانشگاه ها در رشته ی زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، پذیرفته شد.
امین پور پس از طی مرحله ی لیسانس و فوق لیسانس و دکترا، در سال 1376 از رساله ی خود با عنوان «سُنت و نوآوری در ادبیات فارسیِ شعر معاصر» دفاع نمود و مدرک دکتری خود را با نمره ی عالی از این دانشگاه دریافت کرد.
این رساله اینک در قالب کتابی ارزشمند منتشر شده و در اختیار ماست. شعر «ای روز آمدن» شاعر حُسن مطلع این نوشتار قرار گرفت، و برای به تصویر کشیدن احساسات لطیف او بریده ای از شعر زیبای «اگر می توانستم» را می آوریم. راستی اگر قیصر امروز زنده بود این شعر را چگونه تفسیر می کرد؟! آیا هنوز هم می خواست تو را یکبار دیگر، آن هم از دور ببیند؟ چرا از نزدیک نه؟!
«....اگر خاک کافر نبود- و روی حقیقت نمی ریخت- اگر ساعت آسمان دور باطل نمی زد- اگر کوه ها کَر نبودند- اگر آب ها تَر نبودند- اگر باد می ایستاد- اگر حرف های دلم بی اگر بود- اگر فرصت چشم من بیشتر بود- اگر می توانستم از خاک - یک دسته لبخند پَرپَر بچینم- تو را می توانستم ای دور - از دور- یک بار دیگر ببینم!...»
بدون شک قیصر یکی از سرآمدان نسلی است که هم زمان با مهم ترین حادثه ی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی تاریخ معاصر ایران، یعنی انقلاب اسلامی، سرودن را آغاز کرد.
اصلی ترین دلمشغولی و دغدغه ی این نسل از نویسندگان و شاعران و به طور کلی هنرمندان که بعدها به عنوان نحله ای مهم شناخته شدند- پیوند میان گذشته ی فرهنگی و شعری ما و حال و هوای ادبیات و شعر پس از نیما بوده است. به شکلی جمع میان سنّت و نوآوری؛ و یا با توجهی درخور به گذشته از جهات فکری و فرهنگی، از امکانات هنر و شعر معاصر بهره گرفتن.
قیصر نه تنها توانست به خوبی و با فرزانگی از عهده ی این مهم برآید؛ بلکه توانست مخاطبان گسترده ای هم در میان خواص اهل فرهنگ و ادب و شعر، و عموم مردم شعردوست و علاقه مند به ادبیات به ویژه جوان ترها به دست آورد. شمارگانِ پُر تعداد کتابهای شعر و نثر ادبی امین پور و هم چنین حضور در حافظه ی شعری بسیاری از هم نسلان، از او چهره ای آشنا برای فرهنگ و ادبیات و هنر ما پدید آورده است.
به طور کلی اشعار قیصر را می توان به سه دسته تقسیم بندی کرد:
دسته ی اول شعرهایش با سبک و اسلوب متقدمین می باشند که شامل غزل ها، مثنوی ها، رباعی ها و دو بیتی های او هستند. این قسم از سروده ها با آن که در قالب های کلاسیک پیشین شعر فارسی قرار دارند، ولی از گویش و زبان و نظرگاهی کاملاً معاصر و امروزی برخوردار می باشند. دسته ی دوم شعرهای «نیمایی» اوست. این گروه سروده ها نیز با همه ی نو بودن و برخورداری از بداعت و پویایی، به دور از گرایش های افراطی و نامأنوس هستند. به عنوان مثال می توان گفت: وزن و معنا و مفهوم، در نو سروده ها، اصلی ترین دلمشغولی های او بودند. دسته ی سوم، شعرهایی است که برای نوجوانان سروده است. دو مجموعه ی «مثل چشم، مثل رود» و «به قول پرستو» نمونه های ارزنده ای از شعر نوجوان و جوانان نو قلم روزگارِ ما می باشند. این شعرها در اوج صمیمیت و سادگی از ظرایف و لطایف توأمان با هوشمندی برای ارتباط با نوجوانان برخوردار هستند و در آن دقت و ظرافت سراینده در بهره بردن از ظرفیت های اولی و شعری، قابل توجه است.
شخصیت و اشعار قیصر امین پور، هر دو نشانه ای از فرهیختگی و اعتدال شخصیت و وارستگی جان و روح او می باشد. وی در کنار دوستانِ شاعر خود از ستایشگران عظمت رزمندگان در سال های دفاع از ایران بوده و با عقیده ای صادقانه از راه و نام و مرام شهیدان یاد کرده است.
تلمیح ها و اشاره های باورمندانه دکتر امین پور در شعرهایش نشانه ای از جانی معرفت پیشه دارد. روانش شاد و یادش بخیر... وی در کمال وارستگی و در اوج پرهیز از هیجان های زودگذر، به دور از غوغای اهل زمانه، فقط و فقط از طریق شعرهایش با ما سخن گفت و هم چنان خواهد گفت.
ذکرِ نام کتابهای دکتر قیصر امین پور، حُسن ختام زیبایی است بر این وجیزه:
1. در کوچه ی آفتاب، 1363.
2. تنفّس صبح، 1363.
3. طوفان در پرانتز (مجموعه نثر ادبی) 1365.
4. منظومه ی ظهر روز دهم (شعر برای نوجوانان) 1365.
5. مثل چشمه، مثل رود ( شعر برای کودکان و نوجوانان) 1368.
6. بی بال پریدن (نثر ادبی برای نوجوانان) 1370.
7. آینه های ناگهانی، 1372.
8. به قول پرستو (شعرِ نوجوانان)
9. گزینه ی اشعار، 1378.
10. گل ها همه آفتابگردانند، 1380 و ... .
/ج