گذار از ترجمه به تخیل

برای بسیاری از افراد اهل مطالعه به خصوص خواننده‌های آثار عامه‌پسند نام ذبیح الله منصوری به عنوان یکی از معروف‌ترین و پرکار‌ترین افراد در حوزه‌ی ترجمه بسیارآشناست. در حالی که پرکاری او در ترجمه‌ی آثار نویسنده‌های مختلف زبان
دوشنبه، 24 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گذار از ترجمه به تخیل
گذار از ترجمه به تخیل

پژوهشگر: سیدمحمد موسوی‌زاده؛



 
برای بسیاری از افراد اهل مطالعه به خصوص خواننده‌های آثار عامه‌پسند نام ذبیح الله منصوری به عنوان یکی از معروف‌ترین و پرکار‌ترین افراد در حوزه‌ی ترجمه بسیارآشناست. در حالی که پرکاری او در ترجمه‌ی آثار نویسنده‌های مختلف زبان تحسین بسیاری را برانگیخته بود برخی را بر آن داشت تا به جست‌وجوی اصل کتاب‌هایی که او آن‌ها را ترجمه کرده برآیند، مسئله‌ای که باعث رو شدن حقایقی گردید که تعجب بسیاری را برنگیخت.

زندگی نامه‌ی ذبیح الله منصوری

«ذبیح الله حکیم الهی دشتی» فرزند اسماعیل معروف به «ذبیح الله منصوری» در سال 1276 در شهر سنندج به دنیا آمد. وی تحصیلات مقدماتی را در آن شهر و کرمانشاه انجام داد و زبان فرانسه و انگلیسی را فرا گرفت. ذبیح الله حکیم الهی دشتی در سال 1299 وقتی به تهران آمد می‌خواست در رشته‌ی دریانوردی تحصیل کند ولی در روزنامه‌ی «کوشش» به ترجمه‌ی چند کتاب پرداخت و از آن به بعد به نوشتن اشتغال یافت.[1]
منصوری قبل از شهریور 20، کار خود را در روزنامه‌ی کوشش آغاز کرد و در ‌‌نهایت، در دهه‌های40 و 50 به مجلات «خواندنی‌ها» و «سپید و سیاه» رسید. او در آغاز، پاورقی‌های کوچک و علمی می‌نوشت و در ‌‌نهایت، به داستان‌های تاریخی رسید. پاورقی‌هایی چون سینوهه، خواجه‌ی تاجدار و خاطرات تیمور لنگ به قلم خود منصوری است که طرفداران و علاقه‌مندان زیادی پیدا کرده بود.
یک روزنامه نگار قدیمی که با او همکاری داشته است، درباره‌ی او می‌گوید: «منصوری، برای ترجمه دنبال نویسنده‌های مشهور خارجی نمی‌رفت. نویسنده‌ی گمنامی را پیدا می‌کرد و با افزودن اطلاعات خود و کمک از ذهن بسیار پرکارش به نام نویسنده‌های خارجی داستان‌ها و پاورقی‌هایش را منتشر می‌کرد. منصوری می‌گفت: با استفاده از اقتباس می‌شود یک دهم از متن اصلی را خلاصه کرد و آورد که این در دنیا معمول است.»
منصوری تحت عنوان همین واژه‌ی اقتباس(!) تمام عمر خود را در مطبوعات گذراند و در اواسط دهه‌ی60 چشم از جهان فرو بست. روزنامه نگاران و صاحبان جراید قدیمی مانده بودند لقب «الکساندر دومای ایران» را به «حسین‌قلی مستعان» بدهند یا «ذبیح الله منصوری» که هر دو ذهنی قوی و قلمی روان داشتند و هم‌زمان در یک هفته در چند نشریه حکایتی را دنبال می‌کردند؛ بدون آن که رشته‌ی داستان را از دست بدهند.[2]

ترجمه چیست؟

قبل از این که به نقد روش ترجمه‌ی ذبیح الله منصوری بپردازیم لازم است گریزی به روش‌های ترجمه بزنیم.ترجمه عبارت است از برگرداندن نوشته یا گفته‏ای از زبانی (زبان‏ مبدأ به زبان دیگر (زبان مقصد). مطلوب‏‌ترین نوع این انتقال آن است که‏ هیچ بخشی از صورت و معنا از میان نرود. برخی از افراد ترجمه را فنی دانسته که در آن واژه‏‌ها و ساختارهای‏ دستوری دو زبان صرفاً باید منطبق شوند.
چه بسا این تعریف در برخی از موارد بسیار ساده درست باشد، اما در بیشتر موارد مترجم، پیامی را که از زبان «الف» می‌‏گیرد ابتدا از طریق رمزگشایی در قالب یک مفهوم‏ می‌‏ریزد، و سپس این مفهوم مبنای لازم را برای عبارتی که باید در زبان‏ «ب» شکل بگیرد، فراهم می‌‏آورد. در عین ‏حال باید اضافه کنیم که عوامل‏ قومی نیز درزبان ترجمه نقش به سزایی دارد. تحلیل چارچوب فرهنگی‏ جامعی که محل ارتباط است از آنچه در ذهن مترجم می‌‏گذرد به مراتب‏ مهم‌تر است.
به‏ علاوه، ضمن کوشش در توصیف عوامل وابسته به روابط متقابل زبان‏‌ها و فرهنگ‏‌ها، باید اختلاف‏های زمانی (مانند ترجمه‌ی متون‏ کهنی که غالباً به زبان‏های مرده موجودند) و اختلاف فرهنگی را نیز مدنظر داشته باشیم. میان جوامعی که فاصله‌ی زمانی درازی از یک‌دیگر دارند همواره اختلاف آشکار فرهنگی موجود است و جوامع معاصر نیز از حیث‏ تنوع جلوه‏های فرهنگ در مراتب گوناگونی قرار دارند.[3]
برای این که یک ترجمه درست و صحیح باشد باید برخی از ویژگی‌ها را رعایت کرده باشد که آن‌ها عبارت‌اند از:
عامل فرهنگی: ترجمه ابزاری فرهنگی است. متن اصلی را باید با کمترین تغییر ترجمه کرد تا نمودار شیوه‌ی تفکر و بیان ملتی دیگر باشد.
عامل زبانی: مترجم باید تا حد امکان از کاربرد کلمات و تعبیراتی که زبان مقصد را فاسد می‌‏کند، بپرهیزد.
عامل اخلاقی: مترجم باید به روح اثر متعهد باشد.[4]
حال برآنیم با توجه به موارد ذکرشده بررسی کنیم که آیا ذبیح الله منصوری به این موارد به عنوان مترجم پای‌بند بوده است یا خیر؟
گذار از ترجمه به تخیل

عامل اخلاقی

براساس اظهارنظر برخی از نزدیکان ذبیح الله منصوری بخش زیادی از مطالبی که او نوشته است مربوط به خودش بوده است، بخش دیگری از آثاری که او دست به ترجمه‌ی آن‌ها زده، تحریف شده است. یکی از آثاری که او ترجمه کرده است «استالین، تزار سرخ» نوشته ی «ایزاک دویچر» است. برای این که پی به تحریف این اثر در ترجمه ببرید چند خط از ترجمه‌ی فصل اول از نسخه‌ی انگلیسی با ترجمه‌ی منصوری برای مقایسه آورده می‌شود.
در نخسه‌ی انگلیسی آمده است: «شاید در سال 1875م.یکی دو سال زود‌تر مرد قفقازی جوانی به نام ویساریون ایوانوویچ از دهکده‌ی دیدی لیو در نزدیکی تفلیس حاکم نشین قفقاز به راه افتاد تا در قریه‌ای درگرجستان به نام گوری سکنا گزیند.
Perhaps in1875perhans a year or two befor a young caucasion vissasion ivanovich (son of ivan) diugash vili set out form the village didi-lilo near Tiflis the capital of Caucasus to settle in the little Georgian countery town of gori
اما در متن ترجمه‌ی منصوری آمده است: «روز 21 دسامبر سال 1879م. در یکی از خانه‌های محقر شهر کوچک گوری واقع در گرجستان زنی جوان و 20 ساله مبتلا به درد زایمان شد.[5]در واقع او در ترجمه‌ی کتاب‌ها به هیچ عنوان رعایت اصول اخلاقی را نکرده است و براساس دلخواه و سلیقه‌ی خود کتاب را ترجمه می‌کرده است.
رعایت نکردن محتوای مطلب اصلی در ترجمه‌های ذبیح الله منصوری به حدی بود که برخی از اساتید زبان فارسی نیز زبان به انتقاد از ترجمه‌های او گشودند. به عنوان مثال «مجتبی مینوی» درباره‌ی ترجمه‌ی او می‌گوید: «این کتاب «یک سال در میان ایرانیان» را بردارید و بخوانید، ترجمه‌ی این کتاب هیچ شباهتی به اصل آن ندارد. اصلاً این مرد انگلیسی نمی‌داند قبلاً کتاب‌هایی از فرانسه ترجمه می‌کرده حالا کتابی انگلیسی جلویش می‌گذارد و یک صفحه‌اش را می‌خواند و آنچه که خیال می‌کند فهمیده می‌نویسد.»
«رضا براهنی» هم درباره‌ی او نوشته است: «ذبیح الله منصوری طرفدار مدرسه‌ی بسط است به این معنا که او یک رمان 600 صفحه‌ای را که می‌خواهد تر‌جمه کند تبدیل به 1000 ‌صفحه اش می‌کند.»[6]

عامل فرهنگی

اگر ترجمه‌های ذبیح الله منصوری فقط منحصر به چند کتاب سرگرمی و یا رمان‌های پلیسی بود شاید با کمی تساهل می‌شد از برخی از خطاهای او چشم پوشی کرد اما ورود او به ترجمه‌ی کتاب‌های تاریخ اسلام و ترجمه‌ی اشتباه آثار این حوزه بازتاب‌های منفی را در بین اهل دانش داشته است چرا که احساس می‌شود که این ترجمه‌ها با اشتباهات تاریخی اگر به دست افراد غیرمتخصص برسد تأثیر منفی بر آن‌ها می‌گذارد.
منصوری درترجمه‌های خود نتوانسته بود ظرافت نگاه فرهنگی افرادی را که از بیرون به جهان اسلام نگاه می‌کردند را نشان دهد بلکه با ترجمه‌ی ناقص و بعضاً اشتباه موجب افزایش سوتفاهم‌هایی در بین دو فرهنگ مختلف شده بود.
برخی از آثاری که ذبیح الله منصوری در زمینه‌ی تاریخ اسلام ترجمه کرده است مسئله آفرین شده و شبهاتی را در فضای جامعه به وجود می‌آورد ولی او فقط خود را مترجم می‌دانست و در پاسخ به انتقادهایی که به آثارش می‌شد تقصیر‌ها را به گردن نویسنده می‌انداخت. متأسفانه در برخی از موارد شبهاتی که او در آثارش مطرح می‌کرد نه تنها مردم عادی آن‌ها را قبول می‌کردند بلکه برخی از پژوهشگران نیز آن‌ها را می‌پذیرفتند.
در این بین برخی نیز درصدد پاسخ‌گویی به شبهاتی که درآثار منصوری بود برآمدند. به عنوان مثال آقای «محمدعلی انصاری» در مقابل رمان‌های تاریخی «محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) پیامبری که باید از نو شناخت» و کتاب «عایشه بعد از پیامبر» کتاب «محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) پیامبر شناخته شده» و بحثی پیرامون عایشه ‌ام‌المؤمنین را نوشت و با مدارک تاریخی سعی کرد تا شبهاتی را که منصوری مطرح کرده پاسخ دهد. در این آثار طرف خطاب انصاری، نویسنده‌های کتاب‌های یاد شده بود در حالی که شاید بتوان گفت با سبک ترجمه‌ی او و عدم پای‌بندی به ترجمه‌ی صحیح و دقیق آثار بیشترین انتقادها متوجه منصوری بوده است.[7]
به عنوان مثال منصوری در کتاب «امام حسین و ایران» به ازدواج شهربانو دختر یزدگرد و امام حسین(علیه‌السلام) اشاره می‌کند این در حالی است که بر اساس منابع تاریخی یزدگرد در هنگام قتل، 20 ساله بوده است و خانواده‌ی خودش را پیش از خود به حلوان فرستاد و بعد خود به آنجا رفت. این داستان ساخته‌ی شعوبیه و ملی‌گراهای افراطی ایرانی بوده و در این باره شهید مطهری می‌نویسند: «از نظر تاریخی مدارک این مسئله سخت مشکوک است.»[8]
متأسفانه کم دقتی در ترجمه‌ی آثار دینی در دیگر ترجمه‌های ذبیح الله منصوری نیز دیده می‌شود به طوری که با مروری بر ترجمه‌ی «نهج البلاغه»‌ی او می‌توان این عدم دقت را نیز مشاهده کرد.
در خطبه‌ی55- الا و انا اطمع ان تلحق بی‌طائفة فتهدی بی‌و تعشوّ الی ضوئی ذلک احب الی من ان‏ اقتل‌ها علی ضلال‌ها و ان کانت تبوء بآثام‌ها- توسط ذبیح الله منصوری چنین ترجمه شده است: «منتهی من امیدواری‏ داشتم که طائفه‏ای از آنان به من ملحق شوند و به‏ وسیله‌ی من ارشاد گردند و از گمراهی برهند. اگر من در این انتظار نبودم می‌‏توانستم که آن‌ها را که مردمی گمراه‏ هستند، معدوم نمایم ولی دوست داشتم که صبر کنم تا این که آن‌ها به من بگروند گو این‌که اگر می‌‏جنگیدم و آن‌ها معدوم می‌‏شدند، مسئولیت با خود آن‌ها بود؛ چون‏ هرکس که مرتکب گناه می‌‏شود خود کیفر عمل خویش‏ را می‌‏بیند.»
اگر متن ترجمه را با متن اصلی مقایسه کنیم‏ خواهیم دید که مترجم مطالبی را بازگو کرده است که‏ ارتباطی با متن اصلی ندارد. علاوه بر این مترجم، در معادل‏یابی واژه‏‌ها نیز دچار لغزش و اشتباه شده است. زیرا «اطمع» به معنای «امیداری داشتن»، «طائفه» به‏ معنای «طائفه و قبیله» و «تعشو الی ضوئی» به معنای‏ «به وسیله من ارشاد گردند» نیست.
اگر بخواهیم عبارت ترجمه و اصلاح و موارد اضافی‏ و بی‌مورد را حذف کنیم ترجمه مطابقی متن فوق چنین‏ خواهد بود: «من آرزو [و یا انتظار] دارم که عده‏ای از آنان به من بپیوندند و به وسیله من هدایت شوند و از لابه‌لای‏ تاریکی‌ها چراغ (هدایت) مرا دیده به سوی من آیند و این‏ برای من بهتر است از این که آن‌ها را در حالی که در گمراهی‏ هستند، بکشم. هر چند که (در این صورت نیز) خود به‏ سزای گناه‌شان گرفتار می‌‏شوند.»
حال برای نشان دادن‏ این که ترجمه هرچه مطابق با متن اصلی باشد به همان‏ میزان از استحکام و صحت برخوردار خواهد بود با ترجمه‌ی‏ آیت الله مکارم شیرازی مقایسه می‌‏کنیم: استاد مکارم شیرازی، در ترجمه‌ی گروهی خودشان عبارت فوق را چنین‏ ترجمه کرده‏اند: «به خاطر آن است که آرزو دارم عده‏ای از آن‌ها به‏ جمعیت ما بپیوندند و هدایت شوند و در لابه‌لای تاریکی‌ها پرتوی از نور مرا ببینند و به سوی من آیند و این برای‏ من از کشتار آنان در راه گمراهی بهتر است اگر چه در این‏ صورت نیز به جرم گناهانش گرفتار می‌‏شدند» مشاهده‏ می‌‏شود که ترجمه‌ی فوق نیز تا حدی دقیق و مطابق با اصل است.[9]
در ‌‌نهایت در ارتباط با برخی از نویسنده‌هایی که منصوری آثارشان را ترجمه می‌کرد شک کرده‌اند. به عنوان مثال آقای «افتخارزاده»، شعوبیه‌شناس مشهور معاصر درباره‌ی «کورت فریشلر» نویسنده ی کتاب «امام حسین و ایران» و کتاب «عایشه بعد از پیامبر» می‌نویسد: «هرچه جست‌وجو کردم متن فریشلر را نیافتم و حتی اسم او را در لیست خاور‌شناسان ندیدم.» ایشان حدس می‌زند که همچنین شخصی وجود نداشته است و این شخصیت ساخته‌ی خود منصوری است. شخص دیگری عنوان کرده که اصل کتاب «محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) پیامبری که از نو باید شناخت» بسیار مختصر است اما منصوری بسیار آن را مفصل کرده است.[10]

عامل زبانی

بسیاری معتقد هستند که سبک ترجمه‌ی منصوری به دلیل اشتباهاتی که داشت تأثیرات منفی بر روی زبان فارسی داشته است. در همین باره «میرجلال الدین کزازی» استاد مشهور ادبیات فارسی می‌گوید: «این گونه ترجمه‌ها (ترجمه‌های ذبیح الله منصوری) را در مجموع برای فرهنگ جامعه زیان بار می‌دانم و هم برای زبان فارسی.
اگر ترجمه از دید زبانی ترجمه پذیرفتنی و درستی نباشد زبان فارسی را به بیراهه خواهد انداخت و دشواری‌های بسیاری برای دیگران پدید خواهد آورد و هم این گونه ترجمه‌ها چهره‌ی نویسنده‌های راستین را خدشه‌دار خواهد کرد و نمود نادرستی از این نویسندگان در جامعه به دست خواهد داد و دیگر آن که خوانندگان این آثار را از خواندن ترجمه‌های خوب بی‌بهره خواهد کرد چون همه‌ی خوانندگان به خصوص نوجوانان و جوانان آن توان را ندارند که بتوانند بین ترجمه‌ی خوب و بد بازشناسند.[11]

سخن آخر

مجموع بررسی ترجمه‌های ذبیح الله منصوری نشان داد متأسفانه بر اساس اظهارنظر بسیاری از صاحب نظران، او در ترجمه‌هایش خود را ملزم به رعایت انتقال دقیق ترجمه‌ها نکرده و از این رو ترجمه‌هایش براساس برداشت‌های شخصی‌خود از متن بوده است. این مسئله باعث شده به دلیل عدم تخصص در حوزه ی مباحث اسلامی با ترجمه ی کتب اسلامی، شبهات بسیاری را وارد اذهان مخاطبان خود کند. به طوری که اساتیدی نظیر شهید مطهری مجبور شوند برای جلوگیری از انحراف جامعه به صورت علمی به آن‌ها پاسخ دهند.
از طرفی در مورد آثاری که عنوان می‌شود نویسنده‌ای ندارند و او خود آن‌ها را نوشته و به دیگران نسبت داده است باید گفت شاید جوّ غرب زده در بین برخی از افراد که باعث شده نوشته و یا کتاب متعلق به نویسنده‌های خارجی را بسیار معتبر تلقی کنند، این امکان را برای چنین کارهایی فراهم نماید. البته این مسئله به منزله ی صدور مجوز برای چنین بی‌اخلاقی‌هایی نخواهد بود. به نظر می‌رسد با توجه به نقش ترجمه و تأثیر آن بر جامعه، باید در ورود افراد به این حوزه دقت شود تا از ایجاد لطمه‌های ترجمه‌ی نادرست جلوگیری شود.(*)

پی نوشت ها :

[1]. www. hamshahrionline. ir/news
[2]. www. tebyan. net/literarygenres/othergenres
[3]. رضا نیازی (مرداد 1380) نکاتی چند در مورد ترجمه و مترجم، مجله‌ی کتاب «ماه علوم و فنون» مرداد 1380، شماره‌ی 40، صص 21-19
[4]. علی‌ خزاعی‌فر (اسفند1384) نظریه‌ی ترجمه، دیروز و امروز، مجله نامه‌ی فرهنگستان، اسفند 1384، شماره‌ی 28، صص70-69
[5]. کریم کرمانی (بهمن و اسفند 1366) پدیده‌ای به نام ذبیح الله منصوری، نشر دانش، شماره‌ی 44، ص 57
[6]. همان، ص 55
[7]. رحیم شبانه (اسفند1389) ذبیح الله منصوری از نگاه دیگر، کتاب ماه و تاریخ جغرافیا، شماره‌ی 154، ص91
[8]. همان، ص 91
[9]. رسول اسماعیل‌زاده (اسفند 1378) نگاهی به ترجمه‌ی نهج البلاغه از ذبیح الله منصوری، مجله‌ی کتاب ماه دین، ص 11
[10]. رحیم شبانه، همان، ص 91
[11]. میرجلال الدین کزاری (تابستان1370) خدمت یا خیانت (پدیده‌ی ذبیح الله منصوری) پیام کتاب‌خانه، شماره‌ی 1، ص 130

منبع : برهان

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط