نمادهای مشترک در سه تمدن کهن

پژوهش های باستان شناسان بزرگ بر اساس مدارک و مستندات به دست آمده در کاوش ها و حفاری های علمی نشان می دهد که اولین تعامل و ارتباط تمدن های کهن، از طریق ترسیم اشکال و نیز انتقال مفاهیم معنادار هنری صورت گرفته است. در
پنجشنبه، 27 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نمادهای مشترک در سه تمدن کهن
 نمادهای مشترک در سه تمدن کهن

نویسنده: تورج رهبر گنجه




 

پژوهش های باستان شناسان بزرگ بر اساس مدارک و مستندات به دست آمده در کاوش ها و حفاری های علمی نشان می دهد که اولین تعامل و ارتباط تمدن های کهن، از طریق ترسیم اشکال و نیز انتقال مفاهیم معنادار هنری صورت گرفته است. در جهان باستان، استفاده از مفاهیمی همچون «بال» در آثار هنری،‌ به عنوان سمبل قدرت یا هر چیز دیگر، ترسیم اشکال حیوانات افسانه ای و بالدار و موجودات خارق العاده ای که ترکیبی از توانایی های چند حیوان یا «انسان - حیوان» است، در قالب سبک های هنری ظهور کرد.
نفوذ پنج قرنه دولت هخامنشی بر بخش وسیعی از آسیا، آفریقا و به خصوص مصر و بین النهرین، موجب بروز عناصر هنری بسیاری در قالب اسلوب های هنری گردید که بارزترین آن، جلوه با شکوه گل «لتوس» یا نیلوفر، اسفنکس ها، قرص های بالدار و حیوانات مختلف با بال های عظیم بود؛ این عناصر مورد بهره برداری هنرمندان سه تمدن بزرگ دنیای باستان گردید. «لئوس» در بین سه امپراطوری دنیای کهن، درختی مقدس توأم با ایجاد ارتباط جادویی- آیینی با برخی عناصر نیروهای طبیعی معرفی شد.
در اساطیر مصری، لتوس نماد خورشید،‌ زایش و باروری شناخته شد و سه تمدن بزرگ ایران، مصر و بین النهرین، یک مفهوم بزرگ از گل لتوس را به دنیای باستان ارائه دادند.
در جستاری که پیش رو دارید، نویسنده در بخش نخست به نقش «لتوس» یا گل نیلوفر در تمدن های مختلف پرداخته و در بخش پسین، برخی نمادهای بالدار را در سه حوزه تمدنی ایران، مصر و بین النهرین مورد بررسی قرار داده است. در خاتمه، یادآوری دو نکته نیز ضروری می نماید:
نخست اینکه محققان تاریخ ایران باستان هنوز هم در مورد دین هخامنشیان هم رأی نیستند و طبعاً اطلاق زرتشتی بودن به آنها، محل تردید جدی محققان است. دیگر اینکه برخی از پژوهشگران تاریخ هنر عصر هخامنشی، دیدگاهها و تفسیرهای متفاوتی درباره نمادهای سنگی دوره هخامنشی ابراز کرده اند که با مطالب این مقاله مغایرت دارد.
هر چند پژوهش ها و تحقیقات باستان شناسان و مورخان برای شناخت فرهنگ و هنر و زوایای تاریک تاریخ بشر همچنان ادامه دارد. اما به اذعان بسیاری از محققان، تاریخ ناگفته های بی شمار دارد. شاید مهمترین زوایای این تاریکی ها، نحوه ارتباط هنری، فرهنگی و زبان مشترک بین اقوام و ملل مختلف در ادوار کهن باستان است.
بین النهرین باستان، پایگاه شماری از تمدن های حیرت انگیز بوده و به دلیل پرورش دو عنصر اساسی یعنی جامعه مدنی و جامعه ادبی، لقب گاهوار تمدن گرفته است. این آگاهی ها همچنان در حال بسط و گسترش است و موجب سامان بخشی برخی از تردید برانگیزترین دستاوردهای بشر باستان شده است. در کنار تمدن شگرف و بی همتای ائیریان وئجه (ایران باستان) و مصر بی شک درخشانترین و بی مانندترین تمدن ها و دستاوردهای بشر در تمام دوران به حساب می آیند. بررسی هر یک از این تمدن ها به دلیل اهمیت جایگاه تاریخی آن، تأثیر متقابل فرهنگی در هزاره های کهن را روشن می سازد. از آنجا که تأثیر متقابل فرهنگی - تمدنی بسیاری در عرصه های گوناگون داشته اند در این گذر تاریخی وحدت سبک های هنری بسیار برجای گذاشته اند. نفوذ حکومت فراگیر هخامنشی در طول 5 سده بر بخش هایی از آفریقا، آسیا، به خصوص منطقه حاصلخیز بین النهرین، عناصر هنری زیادی در قالب اسلوب های وحدت هنری به نمایش گذاشتند که برخلاف برخی آرای دانشمندان جلوه هایی از ره آورد تمدن ایران بر مصر کهن و بین النهرین به شمار می آید. بارزترین این جلوه های باشکوه هنر، گل لتوس، اسفنکس قرص بالدار و حیوانات بالدار در قالب زبان مشترک هنری ظهور کردند، که در این مقال، به دلیل اهمیت موضوع، جایگاه هر یک به طور جداگانه بررسی می شود.

لتوس در ایران باستان

درختان در باور انسان های پیش از تاریخ دارای جان و روان بودند و به دنبال آن، نوعی احترام و تقدس توأم با ایجاد ارتباط جادویی - آیینی با برخی عناصر نیروهای طبیعی شکل گرفت. لتوس در این میان در بین ملل دنیا از قدمت و قداست بیشتری برخوردار است. نام آن با نماد زندگی را رنگ صورتی و آبی کمرنگ پیوند دارد و چون به صورت خودرو در سرزمین های مصر (رود نیل) بین النهرین (بین دو شط) و ایران باستان می رویید نماد زایش، حیات و باروری شناخته شد و هنرمندان ملل مختلف به اشکال و صور گوناگون از پهلو یا نمای بالا در معماری ها،‌ ستون، پایه ستون، گچبری ها، کنده کاری ها و نقش برجسته ها بهره های وافر بردند. در این میان هخامنشیان در ایران از گل لتوس نهایت استفاده را برای تزیین در بناهای تخت جمشید کردند. در حجاری های معماری دوره هخامنشی و دیوارهای جانبی و در عصر ساسانی نیز در آرایش بناها، پارچه ها و در هنر بی بدیل فلزکاری و هنرهای ظریف و جواهر سازی از گل نیلوفر به صورت نیم رخ یا تمام رخ به صورت غنچه ی باز و نیمه باز استفاده های بسیار شده است.
«آرتور پوپ» معتقد است در هیچ جای دنیا هنرمندان ملل دیگر از این گل به زیبایی و ظرافت ایرانیان استفاده ننموده اند. هنرمندان ایران در تمام ادوار تاریخی از طبیعت به بهترین نحو ممکن الهام گرفته و مصنوعات بی نظیری خلق کرده اند. به طوری که گل لتوس تجلی گاه اندیشه و باور ایرانی گردید. جشن گل نیلوفری که ایرانیان باستان به احترام از آن یاد می کردند تا روز هفتم هر ماه شمسی و بعضی روز هشتم آورده اند. فارسیان کهن بنا بر قاعده ی کلی آن روز را عید می نامیدند و پادشاه در این هنگام نیز به برآوردن حاجات مردم می کوشید. عده ای بر این باورند که این گل از سرزمین های فلسطین و سوریه از راه ارتباط میان اقوام میتانی "mitani" با مصر به شمال بین النهرین و سپس به تمدن قدرتمند آشور راه یافت و در دوره هخامنشی به ایران باستان رسید. در اساطیر کهن ایران گل ناهید یا آناهیتا لقب گرفت. ناهید، تصور مادینه زایش و باروری بود که ریشه در آب مقدس داشت. در روایات بسیار، این گل را حاوی نگهداری تخم یا فره زرتشت که در آب نگهداشته می شد، دانسته اند و به همین دلیل، در ایران باستان با آیین های مهری، ارتباطی ناگسستنی پیدا کرد و سمبل آناهیتا معرفی شد. در کاخ خزانه ی تخت جمشید نقش برجسته ای به صورت خنجر که در نزدیکی آن دسته از گل لتوس نقش شده به چشم می خورد. در کاخ هخامنشیان در شوش روی دیوارها نقش ساقه های گل نیلوفر به حالت موازی هم قرار گرفته اند، دیده می شود. بر روی یکی از دروازه های تخت جمشید روی دیوارهای طرفین پلکان، سربازی مادی و پارسی به تصویر کشیده شده است به گونه ای که بر روی بدنه ی آن گل لتوس به طرز باشکوهی نشان داده شده است. بر بدنه یکی از ریتون های این دوره از جنس نقره، نقش گل لتوس بر حاشیه جام نقش بسته است. این ظرف 17/2 سانتیمتر بلندی داشته و اکنون در موزه ارمیتاژ لنینگراد مسکو نگهداری می شود.
بر بدنه ی دیوارهای طرفین پلکان های تخت جمشید ردیفی از سربازان نگهبان مادی و پارسی و در بخش مرکزی آن درباریان و صاحب منصبان در حالی که گل لتوس در دست دارند، نمایش داده شده اند. این گل یکی از مهمترین نقش سایه های تزیینی تا دوره های اسلامی در ایران از سوی هنرمندان مورد استقبال واقع شد و به صورت غنچه، گل باز، گل پرپر، مطبق، مدور، ‌در کاشی کاری ها، گچبری ها، نقش برجسته ها، پایه ستون و سرستون ها، جواهرسازی، پارچه بافی و قالیبافی مورد استفاده قرار گرفت. در عهد صفوی بدلیل استفاده ی بسیار هنرمندان از این گل در هنرهای گوناگون به نام گل شاه عباسی معروف گردید.

لتوس در بین النهرین

فرهنگ و تمدن های بین النهرین در اثر تقابل، ترکیب و امتزاج اقوام مختلف با نظام های اجتماعی باورهای مذهبی، معابد، زبان ها، هنر و ساختارهای سیاسی رشد کرده بود و به طرز بی بدیلی چهار راه و محل حشر و نشر انواع و اقسام اقوام گردیده بود و طی هزاران سال از دوره های ماقبل تاریخ تا استیلای ایرانیان باستان شاهد تحولات بسیار بوده است.
بین النهرین سرزمین میان دو رود - نامی بود که یونانی ها به دره ی حاصلخیز رودهای دوقلوی باستان دجله (ایدیگنا) فرات (بورانونا) داده اند. این دو رود استعداد فوق العاده ای بر حضور تمدن های شگرفی چون اکادیان، آشوریان، بابلیان، سومریان داشت. و به دلیل تأثیرات فرهنگی بسیار با اقوام باستانی ایران از جمله ایلام کهن زبان های مشترک هنری بسیاری بدانها راه یافت. استفاده از گل لتوس در این سرزمین همانند ایران باستان اهمیت بسیار یافت. و رنگ و بوی بین النهرینی گرفت. علاوه بر عقاید بومی خویش، تحت تأثیر مذاهب گوناگون و آیین ها، همچون دولت ایلام (عیلام)، سیمیری ها، سکاها و دولت «ماناها» واقع شد.
و به باور باستان شناسان، زیباترین نحوه استفاده از گل لتوس در هنر مقتدر دولت آشور و در کاخ تیگلات پلاسر در تل بار سیپ "Bar sip" و کاخ جنوبی سناخریب در نینوا متجلی گردید. زیباترین صحنه نمایش بین النهرین نقش برجسته سنگی آشور بانیپال (627-668 ق م) است که بر تختی سلطنتی جلوس نموده و در حالی که بر دست چپ بر بالشی لمیده است یک گل لتوس به همراه جامی برای نوشیدن در دست نشان داده شده است. نمایش گل لتوس بر حجاری های دوره هخامنشی بخصوص نقوش پلکان تخت جمشید که سربازان مادی - پارسی برای پادشاه هدیه می برند و گل لتوس در دست پادشاه آشور بیانگر یک زبان مشترک هنری با بن مایه های مذهبی بوده، که از اهمیت بسیاری برخوردار است.

گل لتوس در مصر

بررسی ها نشان می دهند که در آرایه تزیینی سه تمدن بزرگ باستان گل لتوس بیشتر عنصر هنری مورد علاقه هنرمندان کهن بوده است. که بی گمان نقش مذهبی آن در استفاده مکرر از این گل غیر قابل انکار است. در حجاری و دیوارنگاره های مصریان از گل لتوس استفاده های بسیار شده است. وجود تزیینات از قبیل سبک زنجیره ای از گل و غنچه نیلوفر مصری در کنار طرح های مختلف جواهرسازان با نقش مایه ایرانی در منطقه وسیعی از سرزمین پهناور آفریقا بیانگر روابط هنری ایرانیان باستان با مردمان هنرمند بین النهرین و مصریان است. لتوس در اساطیر مصریان باستان نماد زندگی، خورشید زایش و حیات، باروری و زیبایی است.
و آثار این اعتقاد است که در فرهنگ ملل دیگر به صور مختلف نشان داده شده است. در نقش برجسته راموس "Ramus" و همسرش مربوط به ق چهاردهم ق.م گل لتوس نشان دهنده اهمیت جنبه اعتقادی و نمادی آن است. در سر ستون تالار ستون دار غربی در فیلا "Phila". از دوره زمامداری نکتانبو دوم nektanebp II پادشاه معاصر و اوایل دوره هخامنشی که به شکل زیبایی از گل لتوس برای تزیین در معماری و هنرهای ظریف از گل لتوس برای تزیین در معماری و هنرهای ظریف این دوره استفاده شده است، دیده می شود. بنابر داستان مصریان، گل لتوس با نام خدای نفرتم "nefertem" به خدای خورشید (رع) "Ra" با بوی خوش زندگانی بخشیده شده همراه می باشد. لتوس های مورد استعمال در مصر باستان از نظر شکل و فرم اندکی متفاوت با همسایگان بزرگ خود می باشد. این طرح به صورت غنچه یا گل نیمه باز با گلبرگ اندکی کمتر و کشیده نمایش داده شده است. لتوس مصری سمبل نیل علیا و گل پاپیروس سمبل نیل سفلی در مصر باستان محسوب می شد. نقش این نوع گل در آثار مکشوفه بین النهرین در نمونه های بابلی، آشوری و نیز بر روی مفرغ های لرستان در ایران باستان مربوط به اواخر هزاره دوم قرن قبل از میلاد را می توان مشاهده کرد

قرص بالدار در ایران باستان

یکی از نشانه ها و سمبل ها و عناصر تزیینی زیبا در عهد کهن، به عنوان مقدس ترین سمبل در آرایه های تزیینی قرص بالدار بود که به صور و اشکال مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. قرص های بالدار معمولاً با بال های گشوده در نقوش برجسته های عصر هخامنشی قابل مقایسه با نمونه های بین النهرین و مصر باستان است. برخی اعتقاد دارند ایرانیان باستان این عنصر تزیینی را از مصریان اخذ نموده اند. و سپس رنگ و بوی ایرانی به آن داده اند. در ایران باستان قرص بالدار سمبل اهورامزدا با ترکیبی از هنر هخامنشی متجلی گردید. آقای مایکل رفت M. Rofe در کتاب خود تحت عنوان منشأ قرص بالدار، آن را متعلق به مصر کهن می داند (جواد شکاری نیری) قرص بالدار پُر معناترین نقوش تزیینی هخامنشیان بود. و مفهوم معنوی زرتشتی را نشان می داد. مفهومی که در اوستا از آن به عنوان حامی جهان که در همه جا حضور دارد و همه چیز را زیر سلطه و سیطره خود دارد یعنی فره وهر است. این نشان سمبل قدرت، و بُن مایه مذهبی درخشانی است که در اساطیر مصر باستان و فرهنگ بین النهرین از اهمیت مقدسی برخوردار گردید. قرص بالدار در ایران باستان با دو بال و هر بال 3 ردیف به مفهوم اندیشه نیک، کردار نیک و گفتار نیک آمده است و جالب این که گاه این بال، به سوی زمین (فرود) تصویر شده که مفهومی متضاد دارد یعنی اندیشه بد، گفتار بد و کردار بد انسان به سوی نابودی می رساند. بالی که به سوی طرفین گشوده شده سعادت و یالی که به پایین نشان داده می شود. شقاوت و سقوط را در بین باورهای مردم کهن تداعی می نماید. از قرص بالدار اغلب بر تبرک نمودن موضوعاتی که مربوط به امر حکومت و سلطنت و مذهب بوده استفاده می شده است.

قرص بالدار در مصر باستان

قرص های بالدار به عنوان مقدس ترین سمبل در تمدن های مصر، ایران و بین النهرین مورد استفاده قرار گرفت. این نقش مایه مذهبی به حالات مختلف در سر در معابر مصر از جمله TEB (تب) فیلا «phila» ارفو urfu، کارناک karnak و بسیاری دیگر دیده شد. آرامگاههای فراعنه مصر بخصوص ستی اول I «sety» که در دل صخره و به ابعاد وسیع، حجاری شده است، ایزد بانوی نشسته ای را نمایش می دهد که در بالاترین نقطه و زیر سقف منحنی شکل مقبره تصویر ایزد بانوی ایزیس «Izis» بوده و به حالت نشسته بال های خود را چون قرصی گشوده است. ستی seti I از پادشاهان سلسله نوزدهم مصر بوده که بین سالهای 1375-1202 ق م بر آن کشور حکم رانده است.
در کاوش های باستان شناسی در سال 1841 میلادی «ماریت» «mariet» باستان شناس فرانسوی از محل گورستان سراپئوم serapeume نزدیک ممفیس mem phise سنگ نبشته ای یافت که امروزه در موزه لوور نگهداری می شود. در این سنگ نگاره نقش قرص خورشید بالدار که بال هایش را گسترانیده، بتصویر کشیده شده است. در مصر و در آیین خورشید، خدا در مقایسه با آیین و اساطیر سومری و اکدی هم عرض بود و از جایگاهی به مراتب بالا برخوردار می بود. خورشید، مهمترین خدای مصریان بوده که به هنگام اوج در آسمان رع Ra، و خدای بزرگ هیلو پولیس Hilo polise نام داشت و به هنگام غروب آتوم Atum لقب می گرفت.

قرص بالدار در بین النهرین

سرزمین پهناور مزو پوتامیا که تمدن های بسیاری در دامان آن رشد و نمو نموده، در بین تمدن های جهان از ویژگی منحصر به فردی بهره مند است. و به دلیل حضور اقوام بسیار از فرهنگی غنی، متنوع و پیچیده برخوردار است. نمود گسترش تمدن بین النهرین تأثیر بر مناطق دور دستی همچون ایران، لبنانی، اردن، مصر، عربستان، ترکیه (آسیای صغیر) و یونان و در مقابل، اثرات فراوانی نیز در خود مشاهده نموده است. که بیشترین این تأثیرات ناشی از فرهنگ و هنر بین این اقوام با ملل دور دست بوده است. با وجود این که بسیاری از محققان اعتقاد دارند. تفسیر عناصر هنر مذهبی بین النهرین باستان با این مشکل مواجه است که عناوین مشخص و صریح - آنچه که در هنر مصر باستان و ایران کهن است - اندک است ولی نقش مایه های هنری آن به عنوان زبان مشترک، بیانگر مفاهیم عمیقی اند. تصویر قرص بالدار به دلیل جایگاه و اهمیت آن در بین النهرین از ویژگی ممتازی برخوردار است. در بابل قرص بالدار ریشه سامی sami دارد. و به معنی خورشید SMS شمش «Samas» یا «شاماش» بوده در حالی که «شمش» آکادی به عنوان خدای دادگستری، ایزد کیهان و خدای بهشت و زمین محسوب می شد. و وجود بال برای نظارت بر دو جهان ضروری بود. قرص بالدار در عهد سومر به معنی خورشید خدای «اوتو» و جایگاه اصلی آن در شهر لارسا «Larsa» در معبدی به نام ایبر AiBar یعنی منزلگاه تابناک بود. «اتو» در شکل انسانی خورشید به صورت مردی نشان داده می شد که پرتوهای خورشید به صورت اشعه های از پشت شانه به وی ساطع می گردد. در آشور [آشور] خدای ملی آشوریان باستان و ایزد جنگ و نگهبان سلاطین و رزم آوران به شمار می رفت. که از تخت و تاج آنها محافظت می کرد. پس از پیروزی قوم آشور بر بابل، آشور نیز به مار دوخ (مردوک) تفوق یافت پادشاهان آشوری تصویر خدای آشور، را روی نگین های انگشتر و نیز بر پیشانی بناها، قصور و معابد منقور نموده و دایره قرص بالدار که در خدای آشور، نماد ابدیت و جاودانگی بود، حک می شد. و گاهی در میان دایره های به تصویر کشیده شده، پیکره انسانی نشان داده می شد، که باید تصاویر خدایان، شاهان و نگهبانان معابد باشد. ریشه اصلی این نماد را بسیاری در فرهنگ ایران باستان، مصر و بین النهرین و کمتر در تمدن های دیگر جستجو می کنند. این نماد در اصل برای مردم روزگار کهن، به منزله رابطه میان جهان مادی و معنوی به شمار می رفته است. و به همین دلیل در بسیاری از معماری های معابد، قصور سلاطین، در کنار نقوش پادشاهان به وفور تصویر شده اند. این نماد با اندکی تغییر، خود گواهی بر ارتباط فرهنگ و اجتماع بین النهرین با تمدن های مصر و ایران باستان اند.

حیوانات بالدار و اسفنکس

بشر از دیر باز تاکنون در آرزوی پرواز به سر می برد و علی رغم این که میلیون ها سال از حضور او بر کره خاکی می گذرد این اندیشه [پرواز] هنوز ذهن او را به خود مشغول داشته است. انسان پیش از تاریخ وقتی پرواز پرنده ها را به نظاره می نشست «بال» از نظر او قداستی ویژه یافت. و آن را، نشانه قدرت و برتری می دانست. لذا، در آنچه به تصویر می کشید «بال» را که نشانه قدرت بود، بدان می افزود. او دریافت که بال شایسته حیواناتی عظیم، جسور و جسیم اند و حیواناتی چون گاو، شیر و اسب، سلاطین و پادشاهان و خدایان و موبد موبدان را با بال به نمایش گذارد. ایرانیان باستان از حیوانات بالدار و اسفنکس های بالدار در نقاشی های دیواری، حجاری ها، نقش برجسته های منقور بر پیکره صخره ها و نیز نقوش بناها، ستون ها و هنرهای ظریف جواهرسازی، هنر فلزکاری بخصوص پارچه بافی و فرش، استفاده های بسیار نمودند. تصویر حیوانات افسانه ای بالدار بر حاشیه فرش پازیریک مربوط به دوره هخامنشی و در مجموعه های تخت جمشید نقوش اساطیری حیواناتی چون، شیر بالدار، گاو بالدار به نمایش گذاشته شده اند. که به نوعی حافظ تاج و تخت و نگهبان تخت شاهان به حساب می آمده اند.
در حاشیه ردیف دوم فرش پازیریک تصاویر حیواناتی افسانه ای شبیه به یک شیر بالدار، نقش بسته که به اصطلاح آن را «گریفون» Grifone می خوانند.
در ردیف ششم [آخر] این فرش نیز تصاویر حیوانات افسانه ای بالدار به طرز جالبی نمایش داده شده است. بررسی های صورت گرفته نشان می دهد که در میان عناصر هنری مشترک بین اقوام، استفاده از «بال» به صورت حیوانات بالدار و موجودات افسانه ای بالدار، در بین اغلب ملل دنیا کاربردهای بسیار داشته است.
کاسیان در زمانی که حکومت بابل در بین النهرین را در اختیار داشته برای علامت گذاری سرحدات سرزمین خود از ستونهای کوتاه سنگی به نام کودورو "kuduru" استفاده می کردند که در این «کودورو»ها، تصاویر حیواناتی چون مار، گاو نر و گاو بالدار به عنوان نگهبانان بناها و قصور و مرزها نقش بسته بود.
مصریان باستان یکی از موجوداتی را که در میان الواح و نقوش برجسته به صورت فراوان از آن بهره می جستند، نقش شیر بالدار، گاو بالدار و حیوانات بالدار به صورت اسفنکس بود فراوانی این نقش مایه، در 3 تمدن بزرگ دنیای باستان که به صورت یک وحدت سبکی در قالب هنری شکل گرفت، نشان دهنده تأثیر و تأثر تمدن ها بر یکدیگر و نوعی باور و اعتقاد مذهبی بین الملل مختلف اند. چرا که بال در نظر انسان گذشته مظهر قدرت، توانایی و پرواز بسوی خدایان به حساب می آمد.
بر روی جام طلایی مکشوف در مارلیک گیلان - که در گورستان شماره 26 کشف گردید - به ارتفاع 17/5 سانتیمتر و قطر دهانه 14 سانتیمتر، چهار گاو بالدار نقش بسته و هر جفت از گاوها به طور قرینه در حال راه رفتن [بالا رفتن] از یک درخت که به نام درخت زندگی و حیات نام دارد، نشان داده شده اند. هنرمندان باستان در سه تمدن بزرگ مصر کهن، مزدپوتامیا و ایران باستان از حیوانات بالدار به اشکال و صور بسیار استفاده نموده و زیباترین دست ساخته های عصر باستان را به تمدن بشر تقدیم نموده اند. در سرزمین مصر استفاده از حیوانات افسانه ای در مقیاس وسیع استفاده شده است. ابوالهول یا اسفنکس از کلمه لاتین اسفیکس و یونانی Sfiges گرفته شده است. و نام حیوان موهومی است که به هیاکل مختلف مجسم می گردید. مصریان اسفنکس را به شکل شیر، و سر او را به صورت دختر [مؤنث] نقش می کردند. علت بزرگ ترسیم کردن آن نیز جنبه تقدس و احترام و تعظیم و تکریم داشت. در خرابه های کهن مصری اسفنکس های بسیار منقوش شده است. تندیس عظیم ابوالهول که از آن به نام مجسمه بزرگ «مرگ» یاد شده در فاصله 400 متری اهرام سه گانه و شمال معبد خفرع قرار دارد. که به نام پاسدار و نگهبان اهرام از آن یاد شده است. مجسمه فوق کهن ترین و عظیم ترین تندیس ساخته شده به دست انسان از دنیای باستان تاکنون به شمار می رود. طول آن 73/2 متر و ارتفاع آن 20 متر و عرض صورت مجسمه نیز 4/1 متر می باشد.
اسفنکس مصری، تلفیق شمایلی از بدن انسان یا بدن شیر به سر انسان است. از دیگر اسفنکس های مصریان باستان می توان به اسفنکس مرمرین ممفیس و نیز اسفنکس با سر قوچ [مظهر خدای آمون] نام برد.
منابع تحقیق :
1- نیری شکاری، جواد، مجموعه مقالات مرکز مطالعات آفریقا. اولین همایش روابط فرهنگی. تمدنی.
2- شی یرا- ادوارد. الواح بابلی، علی اصغر حکمت، انتشارات علمی فرهنگی، ج دوم، 1375، تهران.
3- حسینی، سید هاشم، تأثیر و تأثرات فرهنگی و هنری دو تمدن ایران و مصر در دوره هخامنشی، مجموعه مقالات، ج 2، تهران 1385.
4- mezopotamia and Iranin persian period. john cu/tis 1997. British museum. london
5- جی. بلک، آنتونی گرین، ترجمه: پیمان متین، فرهنگ نامه خدایان، انتشارات امیر کبیر 1383، تهران.
6- مصطفوی، سید محمد تقی، فرش های تاریخی ایران، اسفند 1341.
7- پیرنیا، حسن، ایران باستان، دنیای کتاب، تهران، 1363.
8- هینتس، والتر، دنیای گمشده عیلام، ترجمه: فیروز فیروزنیا، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، 1371.
9- رهبر گنجه، تورج، گل لتوس در دنیای باستان، کیهان فرهنگی، سال 1386، ص 21.
منبع : مجموعه مقالات نگاهی به تاریخ.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط