در یک بررسی کوتاه تاریخی
زبان پهلوی زمان ساسانیان را باید به جرات دنباله زبان پارتی زمان اشکانیان دانست. واژه سااسانی «پهلو» چیزی جز واژه اشکانی «پارتاو» نیست، از اینرو زبان پهلوی نوع تکامل یافته زبان پارتی است. (1)پیشینه جمع آوری، پرورش، گسترش و تکمیل نوشته های اوستایی را نیز باید بی تردید متعلق به زمان اشکانیان، به ویژه محصول تلاشهای بلاش اول شاهنشاهی اشکانی (52 - 80 میلادی) دانست که در نوشته های پهلوی به ویژه دینکرد به صورت «ولخش» ذکر شده است. (2)
برخی از پژوهشگران از مغرب زمین جمع آوری و نونگاری باقیمانده های اوستا را به بلاش سوم پادشاه اشکانی (148 - 191- میلادی) نسبت می دهند.(3)
سامان دادن به نوشته های اوستایی و حرمت به آداب و رسوم پیشینیان در زمان اشکانیان موقتی بود، زیرا متأسفانه همه شاهنشاهان اشکانی در این کار بزرگ شرکت نداشتند و در نوشته های پهلوی از آنان در این خصوص نامی برده نمی شود. در طی دوران زمامداری پارتها - اشکانیان (از 250 پیش از میلاد تا 226 پس از میلاد)، جمع آوری اوستا و پرورش این میراث پر ارزش به گونه ای نامداوم رواج داشت و از اینرو وجود مجموعه کاملی از آثار اوستایی در زمان اشکانیان، گرچه ثابت کردن آن دشوار به نظر می رسید، واقعیتی انکارناپذیر است. (4)
تحقیقات جامع و گسترده ای در این زمینه نمایانگر این است، که درزمان فرهاد پنجم (از 2 پیش از میلاد - 4 پس از میلاد مسیح) که به فرهاتک معروف است، نگارش وندیداد و نیرنگستان در سالهای یکم و دوم میلادی بطور کامل پایان یافته است. (5)
ظهور مانی، مکتب مانویت و تبلیغات ضد زردشتی مانی و مانویان:
مانی که به مانی نقاش نیز معروف است در زمان شاهنشاهی اردوان پنجم (772 - 785 شاهنشاهی = 213 - 226 میلادی) آخرین پادشاه اشکانی، در سال 775 شاهنشاهی (216 میلادی) متولد شد. (6)
قیام مانی که ما آنرا آغاز کار مکتب مانویت می دانیم در سال 800 شاهنشاهی (241 میلادی) یعنی هنگامی که مانی 25 ساله بود، اتفاق افتاد و این سال با آغاز شاهنشاهی شاپور اول مقارن است.
شاپور اول (800 - 831 شاهنشاهی = 241 - 272 میلادی) در کشورداری خود سیاستی را که با دین آمیخته بود و در حقیقت دو عنصر لازم و ملزوم یکدیگر بودند، اعمال می کرد. (7)
مانی به هنگام تاجگذاری شاپور کتابی بنام «شاپورگان» که خود در مدح شاهنشاه نوشته بود، تقدیم شاه کرد و شاپور چنان تحت تأثیر قرار گرفت که با مانی میدان فعالیت در زمینه اشاعه مکتب او را داد. شاپور نه تنها از مانی حمایت می کرد، بلکه به زروانیت نیز کمکهای شایانی نمود، که در مجموع موجب تضعیف آیین زرتشت شدند. (8)
یا آنکه مکتب مانی در حد گسترده ای از اندیشه ها و فلسفه زرتشت مایه گرفته بود، معذلک مانی می کوشید تا مکتب زرتشت، را چنان جلوه دهد، که حتی شاهنشاه ساسانی را به پیروی از مانی ناگزیر نماید.
در یک نوشته مانوی که به زبان «قبطی» نگاشته شده و به نوشته «کپالایا» معروف است، از زبان مانی درباره زرتشت چنین آمده است:
«زرادس» به نزد شاه «هیستاسپس» اوستایی «ویشتاسپا» رفت و شاگردان و پیروان مجاهد و راستین یافت و در ایران موعظه می کرد، ولی کتابی ننوشت، اما شاگردان او بیانات او را به خاطر سپردند و از آنها کتابهایی نوشتند که پیروان زرتشت امروز آنها را می خوانند. (9)
اظهارات مانی گر چه تا حدودی غیرقابل قبول است، ولی مبین این واقعیت است که پس از مرگ زرتشت، بیانات و اندیشه های او به رشته تحریر درآمده است. متن جغرافیای تاریخی ایران که به زبان پهلوی است و «شهرستانهای ایرانی» نام دارد چنین به آگاهی می رساند:
(پس زرتشت دین آورت. هژپرمان یوشتاسپ شه هزار و دو ست پرگرت پن دین دپیوری پت تختکی یا زرین کند ات نپشت ات پت گنج یاهان آتش نیهات. ات پس (سپس) گجستک سوکندر سوخت ات اندر اوی در یاپ افگنت).
یعنی:
سپس زرتشت دین آورد و به فرمان شاه گشتاسب 1200 فرگرد به نویسه (خط) دین دبیره و بر تخته های زرین کند و نگاشت و به گنجینه آن آتشگاه نهاد. و سپس اسکندر نفرین شده آنرا سوزاند و به دریا افکند (ریخت). (10)
بازگردیم به زبان پهلوی که نباید آنرا زبانی پنداشت که در طی تاریخ از زمان ساسانیان تاکنون وقفه ای در نوشتن آن وجود داشته است. اینجا باید بگوییم که در پرورش و نوشتن پهلوی خلل وجود داشته اما خلائی از نظر زمان در آن نبوده است.
از زمان ساسانیان تا آغاز سده شانزدهم شاهنشاهی (اواسط سده دهم میلادی) ایرانیان بلاانقطاع به تألیف و نونگاری نوشته های پهلوی مشغول بوده اند و رابطه میان زبان پهلوی و اوستایی پیوسته حفظ شده است. (11)
پارسیان مقیم هندوستان حتی در سده های 20 تا 23 شاهنشاهی (14 تا 17 میلادی) به تألیف آثاری مانند روایت دستور داراب هرمزدیار، اندرزنامه ها و برخی دیگر از متن های کوتاه پهلوی پرداخته اند. (14)
این روایت در هندوستان به چاپ رسیده و چگونگی به وجود آمدن آن بدینقرار است:
آندسته از پیروان آیین زرتشت که پس از حمله اعراب به هندوستان رفته و در آنجا مقیم شدند و امروز به پارسیان معروفند، آگاهیهای خویش را درباره آداب و آیین و مراسم مذهبی حفظ کرده و بعدها توانستند در اینگونه موارد به هم کیشان خود که در ایران مانده بودند و قسمت اعظم اطلاعات مذهبی خود را فراموش کرده بودند، یاری دهند. اینگونه اطلاعات اصولاً درباره مراسم سوگواری، کفن و دفن مردگان، گهنبارها، جشنهای کوچک و بزرگ، مراسم عروسی و ... است. زرتشتیان مقیم ایران به وسیله نامه از پارسیان مقیم هندوستان پرسشهایی در این خصوص می کردند و پارسیان به استناد سنن باستانی که هنوز تا حدود قابل ملاحظه ای در میان آنها معمول است و نیز به یاری نوشته هایی مانند وندیداد، سددر وشایست نشایست و روایت پهلوی و آگاهیهای روحانیون صاحبنظر، به این پرسشها پاسخهایی می دادند. مجموعه این پرسشها و پاسخها در کتابی تحت عنوان «روایت» به زبان انگلیسی به نام «روایت دستور داراب هرمزدیار» و بعدها به فارسی تحت عنوان «روایت پارسی» به کوشش دستور «دابهر» در سال 2481 شاهنشاهی (1932 میلادی) در بمبئی به چاپ رسید. این مجموعه پر ارزش در سراسر جهان مورد بهره گیری دانشمندان ایران شناس و محققین علوم دینی خاور زمین است. (12)
بازگردیم به زبان پهلوی و نوشته های آن از زمان ساسانیان تاکنون:
در زمان اردشیر بابکان (785 - 800 شاهنشاهی = 226 - 241 میلادی) تنسر روحانی پرتلاش زمان اردشیر به جمع آوری و نونگاری نوشته های دینی همت گماشت.
شرح پیروزی شاپور اول پسر اردشیر بابکان در کتیبه ای به نام کتیبه پیروزی شاپور بر رومیها تحت عنوان اروپایی (Res Gestae Divi sapris) در سال 819 شاهنشاهی (260 میلادی) در کعبه زرتشت منعکس است. (14)
در زمان بهرام اول (832 - 835 شاهنشاهی = 273 - 276 میلادی) کتیبه معروف کرتیر نگاشته شد. (15)
پس از قتل مانی که در سال 835 شاهنشاهی (276 میلادی) در زمان بهرام دوم 835-852 شاهنشاهی (276-293 میلادی) روی داد (16)، بار دیگر تلاشی پیگیر در زمینه پیشبرد نوشته های اوستایی و پهلوی آغاز شد و گنجینه ادبیات مزدیسنا دوباره سامان و رونق گرفت.
در زمان نرسی (852 - 861 شاهنشاهی = 293 - 302 میلادی) کتیبه «پایکولی» در سال 852 شاهنشاهی (293 میلادی) نوشته شد. در سال 856 شاهنشاهی (297 میلادی) یعنی در چهارمین سال شاهنشاهی نرسی در سرزمین روم اقدامات دامنه داری علیه مکتب مانویت به وقوع پیوست. این اقدامات به اقدامات «دیوکلتینی» معروفست و در زمان دیوکلتیان امپراطور روم (807 - 864 شاهنشاهی = 248 - 305 میلادی) بوقوع پیوسته است. (17)
در سالهای 871 و 872 شاهنشاهی (312 و 313 میلادی) که مقارن با نخستین سالهای سلطنت شاپور دوم (ذوالاکتاف 868 - 938 شاهنشاهی = 309 - 379 میلادی) است. نوشته ها و یا به اصطلاح نامه های قدیمی به زبان سغدی نوشته شد.
ظهور آدرباد مهر اسپندان در زمان شاپور دوم آغاز دیگری در پیشرفت نوشته های پهلوی بود. آدرباد (آذرباد) پسر مهراسپند که به مؤلف مجموعه های اندرزنامه ها (پندنامه ها) معروف است، به جمع آوری و نونگاری اوستا و بسیاری از نوشته های پهلوی پرداخت و برای ثبوت درستی کار خویش و صحت محتوای نوشته های اوستایی اجازه داد که سرب گداخته را بر روی سینه عریان او بریزند و جان سالم به در برد و روایت است که هیچگونه آسیبی به او وارد نیامده است. (18)
پس از سالهای 930 و 931 شاهنشاهی (371 و 372 میلادی) زرتشت پسر آدرباد پندنامه ای تحت عنوان:
citak Handarz i pouryutkesan pand - Namak i zartust
که به پندنامه زرتشت معروف است. (19)
پیشرفت ادبیات پهلوی به پشتیبانی آدرباد پور زرتشت یعنی نوه آدرباد مهر اسپندان در زمان یزدگرد آول که از 958 تا 980 شاهنشاهی (399 تا 421 میلادی) شاهنشاه ساسانی بود کماکان تقویت می شد، ولی مهر نرسی که به «وزیر مهر نرسی» معروف است در آن زمان به تبلیغ و اشاعه زروانیت پرداخت و این روش تا زمان یزدگرد دوم (998 - 1016 شاهنشاهی = 439 - 457 میلادی) ادامه یافت. (20)
با جنبش مزدک پسر بامداد در زمان قباد پور پیروز (کوات پیروژان 1047 - 1090 شاهنشاهی = 488 - 531 میلادی) بار دیگر پیشرفت در زمینه های مختلف ادبیات ایران باستان رو به ضعف نهاد و گرویدن قباد به مکتب مزدک و میدا ندادن به مزدک برای فعالیت و تقویت کردن مکتب خود، نابسامانی و آشفتگی بر گنجینه نوشت های پلهوی سایه افکند و بی توجهی شاه نسبت به آیین زرتشت و پیروان این آیین روز بروز فزونی یافت. (21)
در زمان خسرو اول معروف به انوشیروان و پورقباد (خسرو کواتان 1090 - 1138 شاهنشاهی = 531 - 579 میلادی) زرتشتگیری دوباره احیاء شد (Endgultige Reforme des zoroastrismus) (22)
در زمان انوشیروان ترجمه پهلوی از متن های اوستایی مانند یسناها (و در قالب آنها گاثاها) و برخی ازیشها و وندیداد و نیرنگستان به پایان رسید. در این باره نوشته پهلوی دینکرد (کتاب 7 و 9) به تفصیل به ما آگاهی می دهد. (23)
در زمان خسرو عادل تقسیم بندی اوستا به 21 نسک و استقرار آنها در کانون معتبری تحت سرپرستی یک روحانی به نام «ویشاپور» تحقق یافت. (24)
نوشته پهلوی «مینوخرد» و نامه «تنسر» در پایان شاهنشاهی انوشیروان نگاشته آمد. (25)
در زمان هرمز چهارم (1138 - 1149 شاهنشاهی = 579 - 590 میلادی) و بهرام چوبین (بهرام ششم 1149 - 1150 شاهنشاهی = 590 - 591 میلادی) کتاب ششم دینکرد و مجموعه های دیگری از پندنامه ها و اندرزنامه ها به رشته تحریر درآمد.
نوشته معروف و ارزشمند «مادگان هزار دادستان» که به قول پروفسور بارتولومه کتاب قانون زمان ساسانیان است در زمان خسور دوم ملقب به پرویز (1149 - 1187 شاهنشاهی 590 - 628 میلادی) تألیف شد. (26)
در زمان هرمز پنجم (1189 - 1191 شاهنشاهی = 630 - 632 میلادی) و یزدگرد سوم آخرین شاهنشاه ساسانی (1191 - 1210 شاهنشاهی = 632 - 651 میلادی) نوشته پر اهمیت «خداینامه» و کارنامه اردشیر بابکان بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی نوشته شد. (27)
نوشته پهلوی کارنامه اردشیر بابکان هنوز موجود است ولی خداینامه از میان رفته است. خداینامه توسط ابن مقفع در سال 1318 شاهنشاهی (759 میلادی) به عربی ترجمه شده و ترجمه عربی و اصل آن از بین رفته است.
در ساله های (1516 و 1517 شاهنشاهی 957 و 958 میلادی) چهارتن از پیروان زرتشت خداینامه را به فرمان یکی از بزرگان در شهر توس با استفاده و گنجاندن منابع و نوشته های دیگر پهلوی که همطراز و هم آهنگ خداینامه بود، به فارسی امروزی ترجمه کردند - این ترجمه نیز مفقود گردیده است.
مهمترین اثری که از ترجمه ابن مقفع موجود است، اشاره ای به تاریخ ساسانیان در کتاب «المعاریف» اثر ابن قطیبه و در کتاب «نظم الجوهر» اثر «اویتیخیوس» نویسنده مسیحی است. (28)
نشانه ها و اشاراتی از خداینامه توسط مورخینی مانند ثعالبی، یعقوبی، حمزه اصفهانی و فردوسی برای ما به جای مانده است. (29)
طبری و مسعودی و دینوری از جمله مورخینی بوده اند که از ترجمه عربی ابن مقفع از خداینامه پهلوی بهره گرفته اند.
فردوسی حماسه سرای بزرگ طوس بدون تردید از نوشته پهلوی خداینامه و آثار مشابه و یا از ترجمه عربی و فارسی خداینامه در تألیف شاهکار ادبی و حماسی خود شاهنامه، استفاده کرده است (30) در زمان یزدگرد سوم از کتاب دینی و ارزشمند شایست نشایست فصلهای اول تا دهم نوشته شده و زند (تفسیر) وندیداد که به «پهلوی - وندیداد» معروف است و نیز تفسیر نیرنگستان، انجام یافته است.
تداوم تالیف وتدوین نوشت های پهلوی در دوران اسلامی:
در حین جنگ های بویب (1194 شاهنشاهی = 635 میلادی) و قادسیه (1196 شاهنشاهی = 637 میلادی) و نهاوند (1200 شاهنشاهی =641 میلادی) نوشته های پهلوی «ارداویرافنامه» که بیانگر داستان شخصی است که برای آوردن خبر از جهان باقی و کم و کیف آن سرا به مدت هفت شبانه روز به دیار باقی فرستاده شده است و متن پهلوی «آیتکار زریران» و «ویس و رامین» نوشته شد. (31) در زمان خلافت بنی امیه (1220 - 1308 شاهنشاهی = 661 - 749 میلادی) و همن یشت (بهمن یشت) و تفسیر آن یعنی زند و هومن ینس و سوتگرنسک، جاماسپ نامه و «آیتکار جاماسپیک» تألیف شد. (32)پس از حمله اعراب به ایران و مهاجرت برخی از پیروان دین زرتشت به هندوستان (در نیمه دوم سده سیزدهم شاهنشاهی برابر نیمه اول سده هشتم میلادی) هنگامی که تازیان بر تمام ایران به جز طبرستان حکومت می کردند، نوشتن متن های پهلوی کماکان دنبال شد. روایت است که خاندان برمکی در سالهای 1311 - 1363 شاهنشاهی (752 - 804 میلادی) در زمان عباسیان (1308 - 1817 شاهنشاهی = 749 - 1258 میلادی)، از پیروان زرتشت حمایت می کردند. (33)
پس از سال 1334 شاهنشاهی (775 میلادی) نوشته معروف «شهرستانهای ایران» که یک متن پر ارزش درباره جغرافیای تاریخی ایران بشمار میرود نوشته شده است. (34)
در زمان مأمون خلیفه عباسی (1372 - 1392 شاهنشاهی = 813 - 833 میلادی) شخصی به نام آذر فرنبغ پور فرخزاد کتاب سوم و پنجم دینکرد و متن پهلوی «گجستک ابالیش» را نوشت و پس از آن «آدرباد امدان» در سال 1440 شاهنشاهی (881 میلادی) تمام نوشته دینکرد را به صورت مجموعه ای کامل تدوین و نونگاری کرد.
در زمان المعتضد (1451 - 1461 شاهنشاهی = 892 - 902 میلادی) منوچهر برادر زاتسپرام پیشوای دین، کتاب «دادستان دینیک» را نگاشت. در همان زمان کتاب «ویچیتکیهای زاتسپرام» به وسیله برادر او تألیف شد. (35)
در زمان طاهریان (1381 - 1404 شاهنشاهی = 821 - 845 میلادی) کتاب «شکند گمانیک ویچار» به وسیله شخصی به نام «مردان فرخ اهورمزدان» نوشته شد. در زمان صفاریان (1420 - 1459 شاهنشاهی = 861 - 900 میلادی) کتاب «بندهشن» یعنی اساس آفرینش به استناد و با استفاده از مآخذ و یادداشتها و نوشته های پیشین به رشته تحریر درآمد. (36) در نیمه دوم سده ششم شاهنشاهی (نیمه اول سده اول میلادی) و به روایتی از نیمه اول سده پانزدهم شاهنشاهی (نیمه دوم سده نهم میلادی) 1423 - 1564 شاهنشاهی = (864 - 1005 میلادی) کتاب «روایت پهلوی» و نوشته «امداشا وهیشتن» در زمان سامانیان که خود را زرتشتی و از فرزندان ساسانیان می دانستند، نوشته شد. (37) نوشته های کوچک و بزرگ دیگری مانند «داروی خورسندی»، زندگینامه گرشاسپ (Legend of kurusapa) و متن هایی درباره حکمت و نجوم و آینده شناسی و «ویچرشن چترنگ» و درخت آسوریک به زبان و خط پهلوی تالیف شد. بخری از اندرزنامه ها مانند پندنامه انوشیروان پورقباد
(Handarz Namak i Anusak ruvan kvatan)
را نیز مربوط به سده های 21 تا 23 شاهنشاهی (15 تا 17 میلادی) می دانند. (38)
یکی ازنوشته های معروف و معمول در میان زرتشتیان ایران و پارسیان مقیم هندوستان نوشته سددر است. از این نوشته درباره عادات و آداب و آیین های دینی در برگزاری مراسم مختلف بهره گرفته می شود. محتوای سددر بیشتر درباره مراسم کفن و دفن، پرورش آتش و آب و گیاهان، آداب و رسوم دیگر دینی و وظائف پیروان زرتشت از کودکی تا پایان زندگی، توصیه در امر بخشش و جوانمردی و پرهیز ازدروغ و آزردن جانوران سودمند و عناصر گرامی در آیین زرتشت (مانند: آب، آتش، باد، خاک) و غیره است.
مطالب سددر چکیده ای از مطالب وندیداد و شایست نشایست و دیگر منابع همطراز و هم آهنگ دینی است.
پیشینه سددر را به زمان ساسانیان و به آدرباد مهر اسپندان روحانی زمان شاپور دوم نسبت می دهند. روایت است که بعد از آدرباد، پسر اوزرتشت در پرورش و تکمیل این اثر مهم همت گماشت در دوران سلجوقیان (1745 - 1597 شاهنشاهی = 1186 - 1038 میلادی) شاهزادگان سلجوقی که بیشتر نامهای ایرانی (زرتشتی به ویژه مربوط به زمان ساسانیان) داشتند، در پرورش و نونگاری این نوشته مهم همت گماشتند و این وظیفه را به نحو احسن انجام دادند.
سددر در دو بخش، سددر نظم و سددر نثر که دارای یک محتوا و بخش دوم سددر بندهشن است که از کتاب اساس آفرینش که به خط پهلوی بود تقسیم شده است. در بسیاری از موارد (درها یا بندها) مطالب سد در نثر و سد در بندهشن هم آهنگی وجود دارد.
سرگرد مراد اورنک در کتاب خود تحت عنوان «سددر» به تفصیل درباره سرنوشت و پیشینه این کتاب و تلاشهای پارسیان در نگهداری و پرورش آن سخن گفته و آنرا از فارسی - گجراتی به فارسی امروز برگردانده است.
منابع تحقیق :
1- christian Bartholomae: Altiranisches worterbuch , strassburg , 1904.
2- kay Barr , Die = Religion der alten lranier , in: Handbuch der Religions Geschichte , Band 2 ,Gottingen , 1972
3- w. Brandenstein+M. Mayrhofer: Handbuch des Altpersiaschen , wiesbaden 1964.
4- carsten colpe: uberlegungen zur Bezeichung Irnisch fur die Religion der partherzeit,in: ZDMG , suppl. 1, Teil 3 , s. 1011 - 1029.
5- carsten colpe: sasaniden , in: Lexikon der Islamischen welt, Band 3 1974 , s. 85 - 86.
6- carsten colpe: worterbuch der Mythologie , Lieferung 12 , stuttgart 1975.
7- Mary Boyce: Der spate Zoroastrismus , in: Handuch der Religionsges chichye Band 2 , Gotingen 1972 , s. 359 - 372.
8- w. Hinz: zarathustra , stutgart , 1961.
9- A. khodadadian , Abzohrund Ataszohr,in: worterbuch der Mythogloie,Leiferung 12, stuttgart 1975 , s. 228 - 229.
10- Henrik - samuel Nyberg: A Manual of pahlavi,wiesbeden 1964.
11- ursula schelm - spangenberger: Geschichte zum Nachschlagen , koln und Braunschweig ,1969.
12- اردشیر آذرگشسب: اندرزنامه های پهلوی، تهران 2526 شاهنشاهی برابر 1346 خورشیدی.
13- مشیرالدوله، حسم پیرنیا: تاریخ ایران باستان، جلد اول 2491 شاهنشاهی (1311 خورشیدی)
14- عزیزاله بیات: کلیات تاریخ و تمدن ایران بیش از اسلام، تهران 2535 شاهنشاهی چاپ دانشگاه ملی ایران
توضیح درباره علامتهای اختصاری منابع و ماخذ در پانویس ها.
HB = Handbuch (Handbuch der Religionsgeschichte Band 2 Gottinge , 1972)
WBm = worterbuch der Mythologie , stuttgart 1975 (Lieferung 12).
G.Z.N = (Geschichte zum Nachschlagen koln und Braunsch weig ,1969,
Anm = Anmerkung
پی نوشت ها :
1- Mayrhofer: HB. s. 14
2- Hinz: zarathustra
3- vologeses III, Barr: HB. s. 299 , Anm
4- Barr , HB. s. 301+colpe: parther , s.1011.
5- colpe: WBM. s. 174.
6- spangenberger: G. Z. N. 27+241.
7- colpe: WBm. s. 174.
8- پیرنیا: ایران باستان، ص 187 بیات: کلیات تاریخ و تمدن، ص 218 - 226
9- Barr: HB. s. 301.
10- Nyberg: A Manual of pahlavi , p. 113.
11- Barr: HB. s. 283.
12- Boyce: HB.s. 359 - 372.
13- Boyce: HB.s. 371. Anm
14- colpe: WBM. s.175.
15- cople:WBM. s. 175 .
16- بهرام دوم فرمان داد که تا مانی را زنده پوست کنند و جلد او را با کاه و علوف خشک پر کرده و بر دوازه شهر گندیشاور برای مشاهده عام آویختند-پیرنیا: ایران باستان ص 187.
17- colpe: WBM. s. 175.
18- Hinz. zarathustra. s. 17.
19- Nyberg: A Maual of pahlavi , p.62 - 67.
20- colpe: WBM. s. 175.
21- colpe:WBM. s. 176.
22- colpe:WBM. s.176 .
23- colpe:WBM. s. 176.
24- colpe:WBM. s. 176.
25- colpe:WBM. s.176 .Hinz: zarathustra , s. 9 - 22.
26- colpe: WBM. s. 176.
27- colpe:WBM. s.176.
28- colpe:WBM. s.176 .
29- cople: sassaniden , s. 86.
30- cople: sassanides, s. 86.
31- colpe: WBM. s. 176.
32- colpe: WBM. s. 176.
33- colpe: WBM. s.177.
34- Nyberg: A Manual of pahlavi ,113 - 117, colpe: WBM. s.177.
35- colpe:WBM. s. 177.
36- colpe:WBM. s.177.
37- cople: sassaniden , s. 86.