روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت (5)

شرکت نفت انگلیس پس از اینکه همه ترفندهای خود را برای جلوگیری از ملی شدن صنعت نفت به کار برد، تلاش کرد تا با ایجادآشوب و بلوا، زمینه های ناآرامی و نارضایتی را در میان مردم به وجود آورد و بدین ترتیب، نهضت...
يکشنبه، 3 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت (5)
 روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت(5)

نویسنده: احمد رهدار




 

3ـ3. حمایت از دولت مصدق به هنگام ناآرامی ها

شرکت نفت انگلیس پس از اینکه همه ترفندهای خود را برای جلوگیری از ملی شدن صنعت نفت به کار برد، تلاش کرد تا با ایجادآشوب و بلوا، زمینه های ناآرامی و نارضایتی را در میان مردم به وجود آورد و بدین ترتیب، نهضت را از پشتوانه مردمی محروم کند. این در حالی بود که برخی مخالفان داخلی دولت مصدق از جمله جمعیت فداییان اسلام نیزبا ارائه طرح هایی، دولت را زیر فشار می گذاشتند و به دلیل عدم همکاری دولت با آنها، شعار غیراسلامی بودن دولت را مطرح می کردند؛ به عنوان مثال پس از روی کارآمدن دولت مصدق، نواب صفوی پیشنهاد 4 ماده ای زیر را توسط شهید مهدی عراقی، نزد مصدق می فرستد:«اجباری شدن نماز جماعت در ادارات و وزارت خانه ها، اجباری شدن حجاب در سراسر کشور، ممنوع شدن مشروبات الکلی و اخراج کارمندان زن از ادارجات. »(1)آیت الله کاشانی ـ هرچند به بی اعتنایی دولت مصدق به اجرای برنامه های مذهبی مورد نظرش اعتراض داشت(2)ـ در این شرایط، حق را به دولت مصدق داد و در پاسخ به خبرنگاری که در مورد اجرای طرح های نواب صفوی پرسید، هوشمندانه بی اینکه منکر این طرح ها شود، پاسخ داد:«فعلا دفع شر انگلستان مورد نظراست». (3)
ازجمله دیگرآشوب هایی که جهت تضعیف نهضت ملی نفت به راه افتاده بود، واقعه(23/4/1330)می باشد که طی آن چند نفر کشته شدند(4). ایادی شرکت نفت انگلیس شایعه کردند که این دولت، دولتی ضد مردمی وطالب جنگ است. آیت الله کاشانی در دفاع از دولت مصدق و به منظور جلوگیری از تفرقه و تشتت، بیانیه ای صادر کرد که د ر آن آمده بود:
درحادثه تأسف انگیز بیست وسوم تیرماه... دست پلید دشمن نامرئی ما، در کمال وضوح نمایان است. این فاجعه، طلیعه و پنجه سیاست شومی است که دشمنان این مملکت به عنوان آخرالدوا به آن دست زده اند. هیچ یک از طبقات و جماعات سیاسی این کشور، طالب جنگ ـ آن هم جنگ داخلی و برادرکشی ـ نیستند و دشمنان ایران از ایجاد این واقعه قصد داشتند دولت را تضعیف و اوضاع را آشفته سازند و در برابرافکار عمومی عالمیان این آشفتگی را نمایش دهند تا از مقاومت ما در برابر سیاست شوم استکباری کاسته شود. من با اطلاع و اعتقاد کامل اعلام می کنم که نه تنهاآقای مصدق السلطنه از این ماجرا بی خبر بوده اند، بلکه بی نهایت ازریخته شدن خون بی گناهان متأثر و ناراحت شده و تصمیم دارند بانهایت جدیت، کیفیت وقوع این حادثه خونین را روشن و محرکین وعاملین این فاجعه را به مجازات برسانند. من صریحا اعلام می کنم واطمینان دارم که مراتب وطندوستی کلیه ایرانیان به حدی است که تمام طبقات... مسائل و مصالح عالیه وطنی را فوق اختلافات مسکلی می دانند و مخصوصا در جهاد علیه استعمار و مبارزه با شرکت سابق نفت، همه یکدل و یک جهت آرزومندند که وطنشان ازسلطه جابرانه ونفوذ شیطانی سیاست های استعماری نجات یابد. (5)
دعوت آقای کاشانی از مردم برای حضور در تظاهرات میدان بهارستان (در1/3/1330)و میتینگ (24/3/1330)(6)نیزنمونه هایی دیگرازحمایت وی از دولت مصدق به هنگام آشوب ها وبلواها می باشد.
نکته قابل توجه درحمایت آیت الله کاشانی از دولت مصدق این است که این حمایت در حالی صورت می گرفت که تمام شرایط مقتضی عدم حمایت بود. درحقیقت از همان ابتدای روی کارآمدن مصدق میان وی و آیت الله کاشانی نوعی اختلاف روی داد. دلیل این امر این بود که مصدق که با حمایت و پشتیبانی آیت الله کاشانی نخست وزیر شده بود، در تعیین وزیرانش، آیت الله کاشانی و حتی دوستان خودش در جبهه ملی و مجلس هفدهم(7)را مورد مشورت قرار
نداد و برخلاف اینکه انتظارمی رفت وزیرانی به کار گیرد که به ملت و مؤمن به نهضت ملی شدن صنعت نفت باشند، ازعده قابل توجهی از کسانی برای وزارتخانه ها استفاده کرد که هم صدای اعتراض ملیون و هم مذهبیون را درآورد. (8)تا جایی که عبدالقادر آزاد که از اعضای جبهه ملی بود اظهارداشت:«دکترمصدق در انتخاب وزیران کابینه خود به طبقه نوکرهای انگلیس متوسل شده است تا موضوع خلع ید را به نفع انگلیسی ها تمام کند». (9)از همه مهم تر اینکه نسبت به امور مذهبی و حکومت دینی بی توجهی می کرد. (10)مردم از آیت الله کاشانی انتظار داشتند، تا دخالت کند، اما آیت الله کاشانی طی بیانیه ای اعلام کرد:
چون صلاح ملت و مملکت در این موقع باریک چنین تشخیص شده که جناب آقای دکتر محمد مصدق در انتخاب همکاران خود کاملا آزاد باشند، لذا اینجانب از هرگونه توصیه به ایشان از ابتدا خودداری نموده و بعدا نیز خواهم نمود، تا در انجام مسئولیتی که به عهده خود گرفته اند، احساس مانعی نفرمایند. (11)

4ـ3. مصاحبه و مذاکره با خبرگزاری های خارجی و دیپلمات های سیاسی

5ـ3. مصاحبه با خبرنگار فرانسوی روزنامه دونیته لیبره

پس از بروزاختلاف میان آیت الله کاشانی و دکتر مصدق، خبرنگاران خارجی تلاش داشتند تا این اختلاف را بزرگ جلوه داده، به این وسیله وفاق ملی را که بر سرمسئله نفت محقق شده بود، بشکنند. در یکی از مصاحبه هایی که آیت الله کاشانی با مطبوعات خارجی انجام داد، خبرنگار فرانسوی روزنامه دونیته لیبره از وی در خصوص وجه اختلاف شان با دکتر مصدق سئوال می کند؛ آیت الله کاشانی با زرنگی اولویت مسئله سیاست خارجی مصدق را مطرح کرده، چنین پاسخ می دهد:
من درباره سیاست خارجی ـ یعنی مبارزه با استعمار و موضوع نفت ـ هیچ گونه اختلافی با نخست وزیرندارم ولی درباره مسائل داخلی... اختلافاتی موجود است. (12)

الف. مذاکره با میسیون استوکس رئیس هیئت نمایندگی شرکت نفت انگلیس

پس از تلاش ایران برای خلع ید از شرکت نفت انگلیس، ترومن، رئیس جمهور امریکا، طی نامه ای از مصدق خواست تا با اعزام میسیون هریمن به ایران برای حل بحران میان ایران و انگلیس (طبق برنامه کمک های فنی اصل چهار ترومن)موافقت کند. در(23/4/1330) ترومن وارد ایران شد و با مصدق، نمایندگان دولت، مجلسین سنا و شورای ملی، آیت الله کاشانی و... مذاکراتی را انجام داد و سپس به لندن رفت و واسطه ورود هیئتی از شرکت نفت انگلیس به ریاست میسیون استوکس به ایران شد. استوکس و همراهانش، در تاریخ (12/5/1330)وارد ایران آمدند و در(20/5/1330)با آیت الله کاشانی در شش محور زیر وارد مذاکره شدند:
تنفرایرانی ها ازسیاست استعماری انگلیس:آیت الله کاشانی با این پرسش از استوکس بحث را شروع می کرد که«آیا تصدیق دارید که دولت انگلستان سال هاست که برای تسخیرسیاسی و اقتصادی کشورهای خاورمیانه یک مکتب استعمار و استثمار داشته است؟»و دربرابر انکار استوکس می گوید:
اگر روش سیاسی انگلستان در ایران و سایر کشورهای خاورمیانه با تجاوز و تعدی و ظلم توأم نمی بود، نه مردم این قسمت جهان این قدر در فشارفقرو بدبختی می ماندند و نه دولت و سیاست انگلستان این قدرمورد نفرت و کینه مردم خاورمیانه و به خصوص ایرانیان می گردید... در نتیجه سیاست ظالمانه استعماری ا نگلستان در سال های متمادی اگر امروزکسی به سیاست انگلستان اظهار علاقه کند، منفور و مبغوض مردم خواهد گردید.
آیت الله کاشانی در خصوص عدم محبوبیت و بلکه تنفر ایرانی ها ازانگلیسی ها می گوید:
اغلب دولت های ایران تحت تاثیر عمال شرکت نفت جنوب یا نوکر آنها بوده اند... شرکت نفت جنوب در تمام شئون مملکت ما... نفوذ می نمودند و دخالت های ناروا می کردند. و یکی از بزرگ ترین علل قیام و نهضت مردم ایران بر ضد شرکت سابق نفت، همین دخالت های ناروا و اعمال نفوذ بوده است... برای اینکه بهتر به میزان عدم رضایت مردم ایران نسبت به سیاست استعماری بریتانیا و عمال شرکت نفت پی ببرید، یادآوری می کنم که در اوایل
جنگ، هنگامی که من در بازداشت انگلیسی ها بودم و ارتش شما و سایر متفقین در مملکت ما بودند؛ مردم ایران مرا به نمایندگی خود انتخاب کردند و اگر سوابق مبارزات من باسیاست استعماری بریتانیا در نظر گرفته شود، انتخاب من به نمایندگی مردم تهران ـ آن هم در چنان وضع و موقع دشواری، در حقیقت، رفراندومی است برای سنجش میزان عدم رضایت مردم ایران ازسیاست استعماری انگلستان.
آیت الله کاشانی ضمن اینکه حساب دولت و ملت انگلستان را از هم جدا می داند و می گوید:«من ابدا نسبت به مردم انگلستان احساسات غیردوستانه ای ندارم، مخالفت من تنها با سیاست استعماری انگلستان است»، برارزش معنوی دوستی ملت ایران برای انگلستان تأکید می کند و می گوید:
به خبرنگاردیلی اکسپرس گفتم که ارزش معنوی دوستی مردم ایران برای دولت انگلستان خیلی بیشتر از آن نفع مادی است که دولت انگلستان درحمایت از عمال شرکت نفت جنوب احیانا ممکن است ببرد.
عدم تأثیرتبلیغات کمونیستی در روحیه ضد انگلیسی ایرانیان:استوکس تنفر ایرانی ها و بلکه شرقی ها از انگلیس را معلول تبلیغات کمونیستی معرفی می کند. آیت الله کاشانی در پاسخ می گوید:
تنفرومبارزه ما با انگلیس تحت تاثیر تبلیغات کمونیسم نیست. من خود به خاطر وظیفه دینی و ملی خود یک عمر با سیاست استعماری بریتانیا جنگیده ام و ملیون ایران و طبقات مختلف این کشور و مردم ستمدیده ممالک اسلامی که با من و همراه من برای آزادی وطن و هموطنان، باسیاست استعماری انگلستان مبارزه کرده اند و می کنند، کوچک ترین اثر و نشانی از فکر کمونیستی دروجود آنها نمی تواند رخنه کند ورخنه نکرده است. عقاید مستحکم دینی و ملی ما سد بزرگ و استواری در مقابل نفوذ کمونیسم و افکار کمونیستی می باشد... این شهرت غلط و مغرضانه است که به وسیله سیاست استعماری شرکت سابق نفت انتشار یافته که
موضوع ملی شدن صنعت نفت ایران، به تحریک روس ها و به وسیله کمونیست ها بوده است... این موضوع، فقط خواست ملت و مردم رنجدیده ایران بوده است و حتی عده ای از عناصر چپ نما و توده نما به تحریک عمال شرکت نفت با ملیون ایران به خیال خود مبارزه کردند وکارشکنی نمودند.

نفی هرگونه عمران وآبادی ایران توسط شرکت نفت انگلیس:

آیت الله کاشانی در پاسخ به ادعای استوکس، درباره عمران و آبادی شرکت نفت انگلیس درجنوب ایران، می گوید:
البته شرکت نفت چند ساختمان با وسایل کامل زندگی برای کارمندان انگلیسی خود در آبادان ساخته است، نمی دانم شما وضع کارگران ایرانی را که در شرکت سابق نفت کار می کرده اند، دیده اید که در آن صحرای سوزان، در حصیرآباد وچادرآباد، با چه بدبختی و فلاکتی به سر می برند؟ شما نمی دانید که عمال طماع شرکت سابق نفت می خواسته اند هرچه ممکن است از منابع وطن ما بیش تر طمع ببرند و خرابی اوضاع آبادان و عدم عمران آن قسمت از کشور ما برای عمال شرکت نفت وسیله ای شده است که کارگران ایرانی ما روزی سی چهل ریال کمتر برای شرکت نفت کارکنند، در صورتی که اگر خوزستان آباد می شد، آن قدر کار برای زحمتکشان ایران در کشاورزی و دام پروری فراهم می شد که... حاضرنمی شدند با این مزد کم و آن وضع رقت بار برای شرکت نفت جان بکنند. به علاوه محصول نیشکر و سایر محصولات خوزستان، در صورت آبادی آن دیار، کشور ما را از بسیاری واردات بی نیازمی کرد. به خاطر دارم در آن سال ها که راه آهن ایران را می ساختند، یکی از مهندسین آلمانی که پل بزرگی برای راه آهن ایران می ساخت، نقشه ای داد و پیشنهاد کردکه دولت ایران موافقت کند تا سد اهواز که از همه جهت باعث آبادی خوزستان می گردید، بسته شود. به محض اینکه عمال شرکت نفت ازاین نقشه مهندس آلمانی مطلع شدند، آن قدر اعمال نفوذ کردند و دست و پا نمودند تا آن مهندس آلمانی عوض شد و به جای او یک نفرانگلیسی به کار گماردند. آیا این عمل و کارهایی نظیر آن کافی نیست که شما قبول و اعتراف کنید که شرکت سابق نفت، مخالف
آبادی خوزستان و رفاه و آسایش هم وطنان خوزستانی ما بوده است.

انگلیس؛ عامل خرابی و بدبختی ایرانیان:

آیت الله کاشانی در پاسخ به این شبهه استوکس که عامل بدبختی وخرابی ایران را مالکان بزرگ معرفی می کرد، گفت:
علت خرابی وبدبختی ایران، تنها مالکین بزرگ هم نیستند، اگر مالکین عمده اجحافاتی کرده اند، عمال انگلستان پشتیبان آنها بوده اند. در زمان تزارهای روسیه، یک عده به حمایت روسیه تزاری نسبت به مردم وحقوق آنها تعدی و اجحاف می کردند و در جنوب هم عده ای دیگر، به اتکای انگلستان، ولیکن پس از سقوط حکومت تزارها اتکای تمام افراد و اشخاص، که بر دوش مردم زحمتکش این مملکت سوار شده و تعدی می کرده اند، فقط و فقط به انگلستان و سیاست استعماری آن کشور بوده است... اگر سیاست استعماری انگلستان از خائنین ایران حمایت نمی کرد، سال ها بود که مردم تمام آنها را نابود کرده بودند... مهم ترین علت خرابی کشور ما و بدبختی هم وطنان و برادران دینی من این است که عمران و آبادی مملکت ما مخالف میل [ما و موافق]مصلحت ومنفعت شرکت سابق نفت بوده است.

قانونی بودن ملی شدن صنعت نفت ایران به استناد منشور سازمان ملل:

آیت الله کاشانی بر اساس منشور سازمان ملل که حق حاکمیت ملت ها را محترم شمرده است، استدلال می کند:«برای استقرار حق حاکمیت خود، ملت ایران حق داشته است که صنایع مملکت خود را ملی کند». وی در پاسخ به این سئوال استوکس که «آیا شما می توانید یکطرفه قرارداد را لغوکنید؟»، پاسخ می دهد:
قرارداد(1933)برخلاف میل و رضای مردم ایران تحمیل شده و کاملا فورس ماژور بوده و این حقیقت انکارناپذیر را آقای تقی زاده که عاقد قرارداد بوده است در مجلس ایران به صراحت اظهارداشته است و حتی عده ای از رجال انگلستان هم بارها گفته اند که حکومت آن وقت ایران دیکتاتوری کامل بوده است؛ یعنی مردم ایران درزیر فشار دیکتاتوری به هیچ وجه توانایی اظهار نظر نداشته اند.

نبود امکان تخطی از قانون ملی شدن صنعت نفت:

آیت الله کاشانی، ملی شدن صنعت نفت را خواست ملت ایران می داند و می گوید:
من مکرردر مصاحبه های خود گفته ام که ای کاش ما نفت نمی داشتیم و ازمداخلات استقلال شکنانه استعمارچیان در امان می بودیم. حالا هم که نفت داریم، طبیعی است که ما نمی خواهیم، سرمایه ملی خود را به هدر دهیم... قانونی راجع به ملی شدن صنعت نفت پس از سال ها کوشش و مبارزه مردم ایران از مجلس شورای ملی گذشته است که تمام مردم این کشور پشتیبان و ناظر اجرای آن می باشند و ذره ای انحراف از آن قانون، مقدور و ممکن نیست. همین آقای دکتر مصدق نخست وزیر که از طرف من و عموم مردم ایران صمیمانه حمایت می شود، اگر فی المثل بخواهد از نه ماده قانون ملی شدن صنعت نفت می باشد انحراف حاصل کند، نه تنها پشتیبانی مردم را به کلی از دست خواهد داد، بلکه بسا ممکن است گرفتار سرنوشت رزم آرا گردد و حتی خود من هم که پشتیبان و حامی جدی دکتر مصدق هستم، اگر از آنچه تاکنون گفته شده است، ذره ای منحرف شوم، مردم ایران با همه حسن عقیده ومحبتی که به من دارند، به کلی از من روی خواهند گردانید. (13)

مصاحبه با سیون؛ خبرنگار رسمی رادیو نروژ

در(25/5/1330)، یعنی 5 روز پس از مذاکره استوکس باآیت الله کاشانی، وی با آقای سیون، خبرنگار رسمی رادیو نروژ، مصاحبه کرد. درابتدای مصاحبه، آیت الله کاشانی ضمن یادآوری این مطلب که «انگلیسی ها خبرنگارانی را به خرج خود شرکت سابق نفت برای مصاحبه می فرستند و پس از مراجعت، مفاد آن را بنا به مصالح سیاسی خودشان تغییر می دهند»، ازسیون پرسید:«آیا شما طرفدارانگلستان هستید یا خیر؟»پس از اینکه سیون ادعای بی طرفی می کند، مصاحبه را در چهار محور زیر شروع می شود:
دولت مصدق؛ سیون با زرنگی می خواست، آیت الله کاشانی را در دام اختلافاتش با مصدق بیندازد و لذا پرسید:«نظر آیت الله، نسبت به دولت دکترمصدق چیست؟»آیت الله کاشانی می گوید:
نظر من حمایت کامل از این دولت می باشد و به علاوه 18میلیون مردم ایران... در هر کجا که باشند از دولت ملی دکتر مصدق حمایت و پشتیبانی می کنند و امروزهیچ عاملی قادر نیست که این دولت را از کار برکنار سازد.
تحریم اقتصادی ایران توسط انگلیس؛ آیت الله کاشانی در پاسخ به سئوال سیون درباره تحریم اقتصادی ایران از جانب انگلیس می گوید:
انگلیسی ها اصولا احتیاج مبرمی به نفت دارند و مجبور هستند نسبت به ما، طریق مسالمت پیش گیرند، ما هم بافروش نفت به کشورهای دیگر، جبران فشارهای اقتصادی فعلی رامی نماییم. قرارداد نفت با افغانستان به امضا رسیده... و در آتیه نزدیکی دول دیگر برای بستن قراردادهای نفتی آمادگی خود را اعلام خواهند کرد. من خیلی خوشحال
شدم که انگلیسی ها ازحمل کالاهای خودشان به ایران جلوگیری کردند. آنها می خواهند به این وسیله ما را در محاصره اقتصادی قرار بدهند، درصورتی که تا کنون هرچه جنس به این مملکت می فرستادند به وسیله عمال خائن خودشان به بهای گزاف وغیرعادلانه به ما تحمیل می نمودند لذا باعث مسرت است که خودشان پیشقدم در نفرستادن کالا به این مملکت شده و بدین وسیله ما راراحت و آسوده کرده اند. هرچه واردات ما کمتر باشد، به نفع ماست؛ ما می توانیم جبران آن را با فروش نفت به کشورهای دیگر بنماییم و ارزهای زیادی جهت رفع نیازمندی های اقتصادی خویش تحصیل نماییم... ما اکنون حاضربه تحمل همه گونه مشقات اقتصادی ومشکلات سیاسی از طریق آنها هستیم؛ زیرا تنها راه تحصیل استقلال واقعی همین است و بس. ما معتقدیم اگر چاه های نفت ایران طعمه حریق شود از نظر ما بهتر است تا اینکه متحمل مداخلات ناروای انگلیسی ها در کلیه امور و شئون مملکت بشویم.
قانونی بودن ملی شدن صنعت نفت ایران؛ آیت الله کاشانی در خصوص قانونی بودن درخواست ملی شدن صنعت نفت، علاوه بر تکیه بر منشور سازمان ملل (مشابه استدلالی که درمذاکره با استوکس بیان کرده بودند)، می گوید:
طبق قرارداد(1933)که پس از ابطال قرارداد دارسی(14)منعقد گردید، در بند اول از ماده
بیستم صریحاً نوشته شده است که بعد ازختم معاهده و انقضای مدت یا به هرنحو دیگر، تمام مؤسسات، متعلق به ایران است. کلمه به هر نحو دیگر امروز اطلاق به ملی شدن می شود. اگرآن معاهده صحیح باشد تمام این مؤسسات متعلق به ایران است و اگر باطل باشد ـ که ادله کافی بربطلان آن داریم ـ از سال (1933)تا(1950)که 18سال می باشد، کلیه عواید شرکت نفت پس از وضع مخارج نیمی از آن، متعلق به دولت و ملت ایران است. اگر عواید سالیانه مورد بحث را حداقل 50 میلیون لیره احتساب کنیم، بدهی شرکت سابق، ظرف مدت مزبور، بالغ بر(900)میلیون لیره خواهد شد. قطعاً مطالبات و دعاوی انگلیسی ها بابت تأسیسات، ثلث این مبلغ هم نخواهد شد. بنابراین، اگر قرارداد به قول آنها صحیح باشد، همه تأسیسات متعلق به ما و اگر باطل باشد، (900)میلیون طلبکارخواهیم بود که مازاد آن را پس از کسر مورد ادعای خود باید بپردازد.
مقایسه میان روس وانگلیس ازحیث مداخله در امور ایران؛ در پایان مصاحبه، آیت الله کاشانی در مقایسه ای میان روس و انگلیس می گوید:
در سابق، دولت روس تزاری با انگلیسی ها همدست بود. درشمال ایران، روس ها و در جنوب ایران، انگلیسی ها بودند و مظالم بی شماری مشترکا نسبت به ملت رنجدیده ایران می کردند. پس ازجنگ بین الملل اول، یک بار ایران تحت نفوذ سیاسی انگلستان قرارگرفت و روس ها دست از دخالت در امور ما بازداشتند. بعد از جنگ بین الملل دوم انگلیسی ها در دنیا شهرت دادند که روس ها در کار ایران اخلال می کنند، در صورتی که همه می دانیم که روس ها در امور داخلی ما مداخله نداشته اند و مکرر در مصاحبه ها گفته ام که از روس ها شاکریم که کارشکنی برای ما نکرده اند. (15)

پی نوشت ها :

1-غلامرضا کرباسچی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (تهران:مرکز اسناد انقلاب اسلانی، 1380، چ1)، ص 329. آیت اللّه کاشانی دراین خصوص می گوید:«می خواهند در مبارزه ما اخلال کنند. در این ایام نامه هایی با امضا به من می رسد که چرا شما مشروب فروشی را نمی بندید؟ چرا زن ها را از ادارات اخراج نمی کنید؟ چرا دستور نمی دهید خانم ها چادر به سر کنند؟ اینها یا نوکران مستقیم انگلیس هستند یا مغرض اند یا نمی فهمند. (مکی، همان، ص304. )
2-آیت اللّه کاشانی حتی بی مهره های زیادی هم از دکتر مصدق دیده بود که همه آنها را نادیده گرفت؛ از جمله اینکه در زمان اختلاف کاشانی و مصدق، عده ای به سردستگی داریوش فروهر و به دستور مصدق به منزل آقای کاشانی رفتند و آن را سنگ باران کردند. طرفداران آقای کاشانی از طرف ایشان اجازه نداشتند که دفاع کنند و مجبور بودند ساکت باشند. آنها به قدری منزل آقای کاشانی را سنگ باران کردند که شیشه ها را شکستند. (مستجابی، همان، ص 14 و 15. )
3-رهنما، همان، ص 469.
4-این آشوب در پی ورود میسیون هریمن امریکایی به ایران به منظور حل بحران میان ایران و انگلیس بر سر مسئله خلع ید از شرکت نفت انگلیس و نیز دادگاه لاهه رخ داد. «اکثرا عقیده اشتند که عمال اصلی این بلوا، سران حزب توده بودند و نقشه آنها به این منظور تنظیم شده بود که از امکان حل مسئله نفت جلوگیری شود تا بحران اقتصادی و هرج و مرج ناشی از آن به جایی برسد که زمینه برای برقراری رژیم کمونیست آماده گردد. »(برای اطلاع بیشتر از این واقعه، نک:تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران، ص 191-189. )
5-روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت، سند ش 38، ص 93 و 94.
6-نک:تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1، ص 384-382.
7- 74-80 درصد نمایندگان این مجلس که در زمان زمامداری مصدق شکل گرفته بود، به گفته وی، طرفدار دولت بودند. به رغم این، به دلیل عدم مشورت مصدق با مجلس از سویی و نیز مخالفت مجلس با برخی خواسته های مصدق، از جمله تمدید مدت اختیارات ویژه برای او، از سوی دیگر، میان آنها اختلاف ایجاد شد و در نهایت، مصدق در تاریخ 12/5/1332 یا بک رفراندم غیر قانونی مجلس را منحل کرد. مهم تر اینکه شکل برگزاری رفراندم بسیار غیر طبیعی بود:«اولا رفراندم در دو مرحله-ابتدا در تهران و سپس در شهرستانها-برگزار شد. دلیل این امر از زبان خود مصدق این بود که:«چون مردم تهران بیش از سایر نقاط در سیاست واردند، اول رفراندم در شهر تهران صورت گرفت تا آرای مردم تهران بتواند رهبر سایر نقاط شود!»(محمد مصدق، خاطرات و تأملات مصدق (تهران:علمی، 1385)، ص 254. )، «ثانیا صندوق موافقان و مخالفان انحلال مجلس در دو مکان متفاوت به ترتیب در میدان توپخان و میدان بهارستان قرار داده شد. این کار جدای از اینکه حق رأی را از کسی که توأما خواهان ابقای دولت و مجلس بود، می گرفت. با ترفندی که طرفداران مصدق به کار بسته بودند، عملا امکان ردی مخالف را از جانب مردم سلب کرده بودند. آنها در کنار صندوق مخالفین، یک الاغ آورده بودند و بر گردنش، عکس آیت اللّه کاشانی را آویزان کرده بودند که به معنی توهین به ایشان و به همه کسانی که مخالف بودند، می باشد و علاوه بر این، جمعی از اراذل و اوباش را نیز کنار صندوق قرار داده بودند که مزاحم کسانی می شدند که می خواستند رأی مخالف بدهند. این امر باعث شد که مخالفان، رأی مخالف خود را در صندوق موافقان بیندازند. اما عجیب اینکه، رأی این افراد، تنها به این دلیل که در صندوق موافقین انداخته شده است، بدون توجه به محتوای آنها، نه باطل که در شمار رأی موافقان به حساب آمد. »(سال های نهضت ملی (نامه رحیم صفاری به مصدق)، ج7، ص 446، نقل از:نقش روشنفکران وابسته، ج7(دکترمحمد مصدق)، ص 191-188. )
8-از جمله اقدامات مصدق در این مرحله، حمایت از قوام، انتصاب سرلشگر وثوق (عامل کشتار مردم در واقعه 30 تیر)به معاونت خود، انتصاب برخی افراد خائن یا حداقل مسأله دار مثل دکتر اخوی، نصرت اللّه امینی و شاپور بختیار به برخی مناصب می باشد. وی متعاقبا ازآقای کاشانی خواست که در امور مملکت دخالت نکند. (چهره حقیقی مصدق السلطنه، ص 280-278، نقل از:ایران، دیروز، امروز، فردا، ص 65. )
9-تاریخ ملی شدن صنعت نفت، ص 126.
10-اساساً یک تفاوت عمده که میان فداییان اسلام با دولت مصدق وجود داشت این بود که فداییان اسلام در پی اجرای احکام اسلامی بودند. در حالی که دولت مصدق در پی تحقق این شعار نبود؛ به عبارت دیگر، دولت مصدق دغدغه تشکیل حکومت اسلامی را که آرزوی فداییان بود نداشت و بنا به گفته مرحوم طالقانی، در مقابل درخواست فداییان برای اجرای احکام اسلام، مصدق می گوید:«من نه مرد مدعی حکومت اسلامی هستم و نه می خواهم همیشه حاکم و نخست وزیر شما باشم. مجال دهید و بگذارید تا قضیه نفت را حل کنم!». (سید هادی خسرو شاهی، فداییان اسلام، تاریخ، عملکرد، اندیشه (تهران:اطلاعات، 1375)، ص 170. )
11-روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت، سند ش 20، ص 74.
12-روحانیت و سارار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، سند ش 51، ص 171 و 172.
13-نک:تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1، ص 413-405.
14-درسال 1901م/1280 خ ویلیام نوکس دارسی، تبعه دولت بریتانیا موفق گردید امتیاز اکتشاف، استخراج ، حمل و نقل و فروش نقت ایران را در سراسر کشور به استثنای پنج ایالت شمالی که زیر نفوذ روسیه تزاری بود، دریافت کند . این امتیاز نامه پس از مهر و امضای اتابک امین السلطنه-صدراعظم وقت-به صحه مظفر الدین شاه قاجار نیز رسید. به موجب فصول هشتم، نهم، دهم و شانزدهم امتیاز نامه، دارسی متعهد شده بود طی دو سال پس از اخذ امتیاز، شرکت یا شرکت هایی برای بهره برداری از امتیاز نفت ایران ایجاد کند و از منافع خالص سالینه خود، 16 درصد به اضافه مبلغ 20 هزار لیره انگلیسی نقدا و معادل 20 هزار لیره دیگر، سهام پرداخت شده به دولت ایران واگذار نماید. مدت امتیاز 60 سال بود و پس از انقضای دوره امتیاز، تمام وسایل و ابنیه و ادوات موجود شرکت، جهت ادامه بهره برداری به دولت ایران تعلق می گرفت. بر اساس این امتیاز، میزان خسارت ایران از سال 1311- 1280خ / 1932-1901م بایت معافیت گمرکی حدود 20 میلیون لیره بوده است، در حالی که در این مدت، فقط 11 میلیون لیره بابت امتیاز نفت به ایران داده بودند. (غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332(تهران:شرکت سهامی انتشار، 1368، چ5)، ص 17؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1، ص 1010 و 102. )
15-تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1، ص 392-388.

منبع :نشریه 15 خرداد، شماره 20.

 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط