بهائیت و اسرائیل؛ پیوند دیرین و فزاینده (1)

یکی از فصول بسیار مهم در کارنامه سیاسی بهائیت، روابط صمیمانه و همکاری تنگاتنگ سران این فرقه با صهیونیستها به طور عام، و رژیم اشغالگر فلسطین به طور خاص، است.
شنبه، 16 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بهائیت و اسرائیل؛ پیوند دیرین و فزاینده (1)
بهائیت و اسرائیل؛ پیوند دیرین و فزاینده (1)

 

نویسنده: پویا شکیبا




 

یکی از فصول بسیار مهم در کارنامه سیاسی بهائیت، روابط صمیمانه و همکاری تنگاتنگ سران این فرقه با صهیونیستها به طور عام، و رژیم اشغالگر فلسطین به طور خاص، است.
سرزمینی که بیش از نیم قرن است صهیونیسم چنگالهای خونین خویش را بر آن افکنده، از دیرباز قبله بهائیان محسوب می شود و افزون بر این، سالها است مرکزیت جهانی بهائیت ( بیت العدل اعظم) در آن کشور قرار دارد. ضمناً این روابط صمیمانه، اختصاص به امروز و دیروز نداشته و از بدو تأسیس رژیم صهیونیستی وجود دارد. بلکه اگر با تتبع و عمق بیشتری به موضوع نگاه شود، می توان ردّ پای این روابط را با آژانس یهود و سران صهیونیسم جهانی در دهها سال پیش از تأسیس رژیم اشغالگر قدس یافت.
مقاله زیر، ضمن اشاره به پیشینه کهن روابط میان رهبران بهائیت و صهیونیسم جهانی، ابعاد و جوانب گوناگون این پیوند و همکاری را به ویژه پس از تشکیل رژیم اشغالگر قدس، به طور مستند و عمدتاً با تکیه بر منابع خود این فرقه، بررسی می کند.

بهائیت و صهیونیسم؛ پیوند دیرپا

به گواه تاریخ، روابط سران بهائیت با صهیونیسم، پیشینه ای بس درازتر از عمر «رژیم اسرائیل» دارد. توضیح مطلب چنین است:
می دانیم که اسرائیل یکباره در سال 1948 به وجود نیامد بلکه مقدمات انجام آن از دهها سال قبل توسط صهیونیستها و با همکاری دولتهای استعماری ( به ویژه انگلیس) فراهم شده بود. چنانکه وقتی هرتزل ( تئوریسین صهیونیسم) در واپسین سالهای قرن 19 کتاب مشهورش: یک دولت یهودی را نوشت، گفت: من دولت یهودی را پی افکندم! و به ویژه اندیشه تأسیس دولت یهود در فلسطین، و سوق یهودیان جهان به سمت آن، دست کم از همان قرن 19 ذهن بسیاری از دانشوران صهیون را به خود مشغول، و برای تحقق آن، به تکاپو واداشته بود که نمونه ای از آن را در نقش پنهان و آشکار خاندان جهود/ سرمایه دار «روچیلد» (شاخه فرانسه و لندن) و عناصری نظر دولسپس و دیسرائیلی در حفر کانال سوئز و خرید سهام آن، مشاهده می کنیم که جای تشریح آن در اینجا نیست.
با این سوابق، آیا عجیب نیست که میرزا حسینعلی بهاء ( مؤسس بهائیت، زندانی عکای فلسطین، و متوفی 1309 ق) مژده تجمع و عزت یابی یهودیان در ارض موعود را مطرح می سازد، به طوری که دهها سال بعد طبق اعلام منابع بهائی، بشارتهای او مبنی بر تأسیس اسرائیل در مطبوعات غربی نیز منعکس و با افتخار، بزرگنمایی می شود:
روزنامه ها [ی ایتالیا] در اهمیت امر مبارک مقالاتی نوشتند. حتی بشارات حضرت بهاء الله را به جهت بنی اسرائیل و عزت و اجتماع آنان را در سرزمین موعود و اسرائیل یادآوری نموده بودند. (1)
نیز جانشینش عباس افندی ( متوفی آذر 1300 ش/ نوامبر 1921) که دست کم از آغاز قرن 20، در اثر ملاقات با برخی از سران صهیونیسم ( همچون بن زوی) از طرحهای نهان و آشکار صهیونیسم جهانی نسبت به فلسطین بی خبر نبود، در 1907 برای حبیب مؤید ( که به گفته ی استاد شهبازی: به یکی از خاندانهای یهودی بهائی شده تعلق داشت) تشکیل اسرائیل را این گونه پیشگویی می کند:
اینجا فلسطین است، اراضی مقدسه است. عن قریب قوم یهود به این اراضی بازگشت خواهند نمود، سلطنت داوودی و حشمت سلیمانی خواهند یافت. این از مواعید صریحه الهیه است و شک و تردید ندارد. قوم یهود عزیز می شود... و تمامی این اراضی بایر، آباد و دایر خواهد شد. تمام پراکندگان یهود جمع می شوند و این اراضی مرکز صنایع و بدایع خواهد شد، آباد و پرجمعیت می شود و تردیدی در آن نیست. (2)
بن زوی ( از فعالان صهیونیسم، و رئیس جمهور بعدی اسرائیل) خود به ملاقاتش (همراه همسر خویش) با عباس افندی در قصر بهجی ( واقع در عکا) تصریح دارد(3) و تاریخ این دیدار را نیز در سالهای 1909- 1910 (4) یعنی حدود 40 سال قبل از تأسیس اسرائیل ( 1948 م) می داند، که نشانگر عمق استراتژیک روابط میان سران بهائیت و صهیونیستها است. شواهد تاریخی همچنین از ارتباط عباس افندی با اعضای خاندان روچیلد، گردانندگان و سرمایه گذاران اصلی در طرح استقرار یهودیان در فلسطین، حکایت دارد.
شاهد این مطلب، سخن خود عباس افندی به حبیب مؤید است که می گوید: « مستر روچلد آلمانی نقاش ماهری است. تمثال مبارک را با قلم نقش درآورده و به حضور مبارک آورد و استدعا نمود چند کلمه در زیر این عکس محض تذکار مرقوم فرمایند تا به آلمانی ترجمه و نوشته شود... »(5)
ولی داستان ارتباطات جناب عباس افندی با سران صهیونیسم بین المللی فقط به آقای اسحاق بن زوی محدود نمی شده و او با سایر رهبران صهیونیست نیز آشنایی و مغازله داشته است. در شمار این کسان می توان از موشه شارت یاد کرد که بعد از تشکیل اسرائیل در سال 1954 به نخست وزیری رژیم صهیونیستی نیز رسید.
روحیه ی ماکسول، همسر شوقی افندی( آخرین رهبر بهائیت) در کتاب گوهر یکتا که در شرح زندگانی شوی خویش نگاشته است، به تناسب موضوع، بحث روابط و مکاتبات شوقی با افراد برجسته جهان را پیش می کشد و در خلال آن به رفاقت دیرین عباس افندی و موشه شارت اشاره می کند و می نویسد:
علاوه بر مکاتبه با افراد برجسته جهان و مراسله با مؤسسات عظیمه دنیا، حضرت شوقی افندی غالباً در بیت مبارک، نفوس عالیقدری را که صاحب رأی و نفوذ بودند به خدمت خود پذیرفته و میهمان نوازی می فرمودند، از جمله کسانی که مشرف شدند، لرد ساموئل اسمایلز و خانم اوست... و یکی از دوستان قدیمی حضرت عبدالبهاء، موشه شارت [بود] که یکی از صاحب منصبان عالی رتبه این کشور [اسرائیل] گردید. (6)
و به دلیل همین تعلقات و علائق مشترک بهائیت با صهیونیستهاست که همین جناب عبدالبهاء، در مقابل هشدار و اعلام خطر یک روزنامه نگار مسیحی پیرامون توسعه نفوذ نامشروع صهیونیستها در فلسطین، به خروش می آید و برخلاف روال ظاهری خویش، با عصبانیت به او پرخاش می کند. حبیب مؤید از نویسندگان مشهور بهائی در این زمینه می نویسد:
[عباس افندی] فرمودند: چند روز قبل یک نفر نصاری، صاحب روزنامه کرمل آمد پیش من. گفتم: بس است، دست از این تعصبات دین و مذهبی بردار. گفت: حضرات یهودیها از همه جا می آیند و در اینجا زمین می خرند، بانک باز کرده اند، کمپانیهای متعدد دارند، می خواهند فلسطین را بگیرند و سلطنت کنند. گفتم: اینها در کتاب خود، موعودند که در این اراضی سلطنت خواهند کرد. این اراده ی حق است. هیچ کسی را یارای مقاومت با اینها نیست. ببین سلطان عبدالحمید که با آن سطوت و اقتدار بود، آیا توانست مانع شود؟ گفت: آخر اینها در هر شهری که می روند، تجارت را از دیگران می گیرند، خیلی کاردان هستند. گفتم: خوب، شما هم باشید، اگر کسی کار خوبی بکند، باید سعی کرد مثل او کرد، نه اینکه او را مانع شد. (7)
این پیوند صمیمی و گسترده عباس افندی با شبکه ای از فعالان صهیونیست ( اسحاق بن زوی، موشه شارت و... ) و نیز آنگلو صهیون ( همچون سرهربت ساموئل، سر رونالد استورز و... ) پژوهشگر تیزبین را نسبت به تک تک حوادث به ظاهر جزئی نظیر
پرخاش وی به یک روزنامه نگار مسیحی در دفاع از اشغالگران صهیونیست، سخت حساس می سازد و او را وا می دارد که از کنار این قبیل اتفاقات، به سادگی عبور نکند و آن را یک مسئله عادی نپندارد.
قرائن فوق، برخی از پژوهشگران را بدین باور رسانده است که بنویسند: « از سال 1868 میلادی، که میرزا حسینعلی نوری ( بهاء) و همراهانش به بندر عکا منتقل شدند، پیوند بهائیان با کانونهای مقتدر یهودی غرب تداوم یافت و مرکز بهائیگری در سرزمین فلسطین(8) به ابزاری مهم برای عملیات بغرنج ایشان و شرکایشان در دستگاه استعماری بریتانیا بدل شد. این پیوند در دوران ریاست عباس افندی ( عبدالبهاء) بر فرقه بهائی، تداوم یافت. در این زمان، بهائیان در تحقق راهبرد تأسیس دولت یهود در فلسطین، که از دهه های1870 و 1880 میلادی آغاز شده بود، با جدیت شرکت کردند و این تعلق در اسناد ایشان بازتاب یافت»(9) که به برخی از آنها فوقاً اشاره شد.
پس از سقوط و تجزیه امپراطوری عثمانی، فلسطین تحت قیمومت استعمار بریتانیا قرار گرفت تا وینستون چرچیل (وزیر مستعمرات انگلیس که می گفت: من یک صهیونیست ریشه دار هستم و به این هم افتخار می کنم!) (10) به عنوان کمک به ایجاد «کانون ملی یهود» در فلسطین، مقدمات تأسیس دولت اسرائیل را فراهم سازد. در دوران قیمومت نیز تشکیلات بهائیت در فلسطین از تسهیلات و امتیازهای ویژه ای برخوردار بود. به نوشته شوقی افندی: در آن دوران، «شعبه ای به نام موقوفات بهائی در فلسطین دایر گشت» و «هر چیزی که به نام مقام متبرکه بهائی از اطراف عالم به اراضی مقدسه می رسید، از پرداخت عوارض و حقوق گمرکی معاف بود و همچنین موقوفات بهائی از پرداخت مالیات معاف بودند... »(11)
پیدا است که استعمار «سوداگر و فزونخواه» بریتانیا این امتیازات را رایگان در اختیار بهائیت قرار نمی دهد. طبعاً سران بهائیت خدمات شایان توجهی برای انگلستان و صهیونیسم انجام داده بودند که مستحق این همه عنایت و توجه ویژه گردیده بودند. برای درک بیشتر این خدمات باید کمی به عقب برگردیم:
هرتزل می کوشد که موافقت سلطان عبدالحمید ثانی را برای ایجاد یک مستعمره نشین صهیونیستی در فلسطین جلب کند، ولی با مخالفت وی رو به رو می شود و حتی سلطان از پذیرش هیئت صهیونیستها به ریاست «مزراحی قاصو» که به همین منظور (همراه پیشنهادهای جذاب و فریبنده ) عازم باب عالی است، سرباز می زند. او «همچنین یهودیان را مجبور ساخت که به جای اجازه نامه های معمولی، اجازه نامه های سرخ رنگ حمل کنند تا از ورود قاچاقی آنان و سکونتشان در سرزمین فلسطین جلوگیری شود. »(12) و به دلیل همین مخالفت با صهیونیستها بود که به قول آقای صلاح زواوی ( سفیر سابق فلسطین در تهران): « سلطان عبدالحمید... تخت خود را به بهای موضوع خویش در قبال فلسطین از دست داد. »(13)
سالها بعد در اواخر جنگ جهانی اول با شکست امپراطوری عثمانی، زمینه رخنه صهیونیستم به فلسطین فراهم شد و لذا در اواخر آن جنگ (نوامبر 1917) جیمز بالفور، وزیر خارجه لندن، قول مساعدت بریتانیا به طرح تشکیل کانون ملی یهود در فلسطین را به صهیونیستها می دهد (اعلامیه مشهور بالفور به روچیلد). در این حال فرمانده کل قوای عثمانی که از نقشه های بریتانیا و صهیونیسم در مورد منطقه فلسطین اطلاع دارد، و عباس افندی و یاران و منسوبین نزدیک وی را نیز در شامات و عراق و... دست اندر کار کمک به ارتش بریتانیا می بیند، تصمیم به قتل وی و انهدام مراکز بهائی در حیفا و عکا می گیرد، چرا که از نقش این فرقه و رهبر آن در تحقق توطئه ها آگاه است. شوقی افندی رهبر بهائیان در این زمینه در کتاب قرن بدیع به صراحت خاطر نشان می سازد که: جمال پاشا (فرمانده کل قوای عثمانی ) تهدید کرد عباس افندی را ( به جرم جاسوسی) اعدام خواهد کرد. (14)
دولت انگلستان نیز متقابلاً به حمایت جدی از پیشوای بهائیان بر می خیزد و لرد بالفور تلگرافی به ژنرال آللنبی فرمانده ارتش بریتانیا ( در جنگ با جمال پاشا در منطقه فلسطین) دستور می دهد که در حفظ و صیانت عبدالبهاء و عائله و دوستانش بکوشد. (15) و امپراطوری بریتانیا، در تکمیل این اقدامات، توسط همین ژنرال آللنبی به عباس افندی لقب سر (Sir) و نشانه ی شوالیه گری (Knighthood) اعطا می کند. (16)
چندی بعد عباس افندی از دنیا می رود و در حیفا به خاک سپرده می شود. با انتشار خبر مرگ او سفارتخانه ها و کنسولگریهای انگلیس در خاورمیانه اظهار تأسف و همدردی کرده و چرچیل ( وزیر مستعمرات انگلیس) تلگرامی برای سرهربرت ساموئل (صهیونیست سرشناس و کمیسر عالی انگلیس در فلسطین) صادر می کند و از او می خواهد مراتب همدردی و تسلیت حکومت انگلیس را به خانواده عباس افندی ابلاغ کند. (17) ساموئل نیز شخصاً در تشییع جنازه عبدالبهاء حاضر شد و مقدم بر همه شرکت کنندگان حرکت می کرد. سر رونالد استورز، مأمور سیاسی انگلیس، در این باره می گوید: « ما در رأس مشایعین... سراشیبی کوه کرمل را با قدم آهسته بالا رفتیم و این درجه اظهار تأسف... در خاطر من کاملاً ماند. »(18)

تأسیس اسرائیل و علائق مشترک صهیونیسم و بهائیت

تشکیل رژیم اشغالگر قدس سال 1948 در زمان حیات شوقی افندی اتفاق افتاد. قبل از آن در سال 1947، سازمان ملل کمیته ای را برای رسیدگی به مسئله فلسطین تشکیل داد. شوقی در 14 جولای 1947، طی نامه ای به رئیس کمیته مزبور بر مطالب جالب توجهی از علائق مشترک بهائیت و صهیونیسم به فلسطین تأکید ورزید و ضمن مقایسه منافع بهائیت با مسلمانان و مسیحیها و یهودیها در فلسطین نتیجه گرفت که: «تنها یهودیان هستند که علاقه آنها نسبت به فلسطین تا اندازه ای قابل قیاس با علاقه بهائیان به این کشور است. زیرا که در اورشلیم، بقایای معبد مقدسشان قرار داشته و در تاریخ قدیم، آن شهر مرکز مؤسسات مذهبی و سیاسی آنان بوده است... »(19)
14 می 1948 انگلستان به قیمومت فلسطین پایان داد و همان روز شورای ملی یهود در تل آویو تشکیل شد و تأسیس دولت اسرائیل را اعلام نمود، پس از آن شوقی افندی در پیام نوروز سال 108 بدیع (1330 ش) نظر مثبت خود و قاطبه بهائیان را پیرامون تأسیس اسرائیل این چنین تصریح کرد:«... مصداق وعده الهی به ابناء خلیل و وراث کلیم، ظاهر و باهر، و دولت اسرائیل در ارض اقدس، مستقر و به استقلال و اصالت آیین» بهائی «مقر، و به ثبت عقدنامه بهائی و معافیت کافه موقوفات» بهائی در عکا و جبل کرمل و لوازم ضروریه بنای» مرقد باب «از رسوم» یعی عوارض و مالیات «دولت» و اقرار به رسمیت ایام» تعطیلی بهائیان «موفق و مؤید» شده است... (20)
روحیه ماکسول ( بیوه شوقی) نیز ذوق زدگی خویش از تأسیس اسرائیل را پنهان نمی کند و سرنوشت این غده سرطانی را با مسلک بهائیت این چنین گره می زند:
من ترجیح می دهم که جوان ترین ادیان [=بهائیت] از تازه ترین کشورهای جهان [= اسرائیل] نشو و نما نماید و درحقیقت باید گفت که آینده ما [= بهائیت و اسرائیل] چون حلقات زنجیر، به هم پیوسته است. (21)
شوقی همچنین در تلگراف مربوط به تشکیل هیئت بین المللی بهائی ( بیت العدل بعدی) مورخ 9 ژانویه 1951( 1329ش)تأسیس اسرائیل را تحقق پیشگوییهای حسینعلی بهاء و عباس افندی شمرد(22) و سپس بین ایجاد این هیئت و تأسیس اسرائیل ارتباط مستقیم برقرار کرد و سه علت برای تأسیس این هیئت بیان داشت که در رأس آنها، تأسیس اسرائیل بود: « معلوم است که علت العلل تشکیل این هیأت سه چیز بوده است: 1. پیدایش ملت مستقل اسرائیل و تأسیس حکومتی از طرف آن ملت... »(23)
این مطلب بسیار عجیب و قابل توجه است، زیرا چه رابطه ای است میان مؤسسه ای که قرار است به عنوان بیت العدل، رهبری بهائیان را بر عهده گیرد با تأسیس یک رژیم نامشروع و جعلی؟! شوقی سه وظیفه را برای آن هیئت بر می شمارد که در رأس آنها: ایجاد روابط با اولیای حکومت اسرائیل قرار دارد و وظیفه سوم نیز «ورود در مذاکره با اولیای امور کشوری در باب مسائل مربوط به احوال شخصیه» است. (24) او در جای دیگر «استحکام روابط با امنای دولت جدیدالتأسیس [= اسرائیل] در این ارض» را جزء وظایف هیئت بین المللی بهائی می داند و عنوان می کند که این هیئت «مقدمه تشکیل اولین محکمه رسمی... و منتهی به تأسیس دیوان عدل الهی... خواهد گشت. »(25)
بدین ترتیب، شوقی افندی به عنوان «مبتکر ارتباط صمیمانه با اسرائیل»(26) پس از تأسیس این رژیم، روابطی را با آن بنا می نهد که فصل مشترک آن، حمایت و اعتماد دو جانبه می باشد زیرا او تأسیس اسرائیل را «مصداق وعده الهی به ابناء خلیل و ورّاث کلیم، ظاهر و باهر» می خواند. (27)
هیئت بین المللی بهائی ( جنین بیت العدل) در نامه ای که 1 ژوئیه 1852 ( 10 تیر 1331) برای محفل ملی بهائیان ایران ارسال کرد به رابطه صمیمانه شوقی با دولت اشغالگر صهیونیستی اذعان می کند: « روابط حکومت [اسرائیل] با حضرت ولی امرالله [شوقی افندی=] او هیأت بین المللی بهائی، دوستانه و صمیمانه است و فی الحقیقه جای بسی خوشوقتی است که راجع به شناسایی امر [= بهائیت] در ارض اقدس [= فلسطین اشغالی] موفقیتهایی حاصل گردیده است. »(28)
اما بشنوید از بن گوریون ( نخست وزیر اسرائیل، و رئیس جناح تندرو و به اصطلاح «بازها» ی آن کشور جعلی). بن گوریون این صمیمت را میان رژیم اشغالگر قدس و قاطبه بهائیان، گسترده می داند. در نشریه رسمی محفل ملی بهائیان ایران در این زمینه می خوانیم: «با نهایت افتخار و مسرت، بسط و گسترش روابط بهائیت با اولیای امور دولت اسرائیل را به اطلاع بهائیان می رسانیم و در ملاقات با بن گوریون نخست وزیر اسرائیل، احساسات صمیمانه بهائیان را برای پیشرفت دولت مزبور به او نمودند و او در جواب گفته است: از ابتدای تأسیس حکومت اسرائیل، بهائیان همواره روابط صمیمانه با دولت اسرائیل داشته اند. »(29)
در همین راستا، اسرائیل امکانات ویژه ای در اختیار فرقه ضاله قرار می دهد که شوقی در پیام آوری 1954 ( 1333) گوشه ای از آن را بر شمرد. از جمله اینکه، دولت اسرائیل شعبه های محافل ملی بهائیان بعضی کشورها ( نظیر انگلیس و ایران و کانادا) در فلسطین اشغالی را نیز به رسمیت شناخت تا امکان فعالیت مستقل داشته باشند.
شعبات محافل روحانیه ملیه جزائر بریتانیا و ایران و کانادا و استرالیا بر طبق قوانین و مقررات جاریه در اسرائیل تأسیس و از طرف اولیای کشوری آن دولت رسماً به سمت جامعه های دیانتی شناخته شد و به آنان اجازه و اختیار داده شده است که در هر نقطه از کشور اسرائیل، اموال غیر منقول را بلامانع به نمایندگی از طرف محافل متبوعه خویش ثبت نمایند. (30)
وی سپس مطالبی را بیان داشت که نشانگر آن است که شاید رژیم صهیونیستی برای هیچ گروه دیگری این قدر اهتمام نداشته و این از ارزش و اهمیت بهائیت برای آنان حکایت دارد: « با رئیس جمهور اسرائیل و نخست وزیر و 5 تن از وزرای کابینه و همچنین رئیس پارلمان آن کشور تماس و ارتباط حاصل گردید و در نتیجه اداره مخصوصی به نام اداره ی بهائی در وزارت ادیان تأسیس گردید و وزیر ادیان، بیانات رسمی در پارلمان ایراد [کرد] و جنبه بین المللی امر و اهمیت مرکز جهانی بهائی را تصریح نمود و در اثر این جریانات، رئیس جمهور اسرائیل مصمم گردید در اوایل عید رضوان رسماً مقام مقدس اعلی را زیارت نماید». (31)
به تدریج نتایج ملاقاتهای سیاسی، جنبه های ملموس و عینی خود را نشان داد. یکی از نزدیکان شوقی پس از ذکر حمایتهای حکام انگلیسی فلسطین از بهائیان در دوران قیمومت، به عنایات صهیونیستها اشاره کرده و می گوید: « الآن هم دولت اسرائیل همان روش را اتخاذ نموده و دستور رسمی داده شده است که از کلیه عوارض و مالیاتها معاف باشند. »(32)
البته دامنه حمایتها تنها بدینجا محدود نمی شد، بلکه: «موقوفات بهائی در ارض اقدس از رسومات دولتی معاف و این معافیت بعداً شامل بیت مبارک حضرت عبدالبهاء و مسافرخانه شرقی و غربی نیز گردید... عقد نامه بهائی به رسمیت شناخته شد، وزارت ادیان، قصر مزرعه را تسلیم نمود و وزارت معارف اسرائیل، ایام متبرکه بهائی را به رسمیت شناخت. »(33)
گفتنی است که حکومت اسرائیل قصر مزرعه را برای سازمانهای دیگری در نظر گرفته بود، اما با پیگیریهای شوقی و مراجعه مستقیمش به رؤسای حکومت اسرائیل، به این فرقه اختصاص یافت. (34)
در تقویت بهائیت، البته سران رژیم صهیونیستی نیز نقش داشتند و مثلاً پروفسور نرمان نیویچ، از شخصیتهای سیاسی و حقوقی دولت اسرائیل و دادستان اسبق حکومت فلسطینی، در زمان مسئولیتش، بهائیت را در شمار سه دین ابراهیمی (اسلام- مسیحیت و یهودی) به رسمیت شناخت. (35)

دادگاههای اسرائیل، مددکار شوقی افندی

می دانیم که بهائیت از ابتدا با انشعابات و انشقاقات متعددی روبه رو بوده و این اختلاف در فلسطین نیز به شدت بروز و ظهور داشت، از جمله در زمان قیمومت انگلستان بر فلسطین، گروههای بهائی مخالف عباس افندی ( که بعداً مخالفان شوقی افندی نیز بدانان اضافه شدند) از آغازین روزهای مرگ حسینعلی بهاء، در فلسطین حضور و فعالیت داشتند و عباس و شوقی را مستحق رهبری فرقه- پس از حسینعلی بهاء - نمی دانستند. اینان ( که از سوی عباس و شوقی، گروه «ناقضین»، خوانده می شدند. ) مدتها بر اماکن بهائی در فلسطین تسلط داشتند و خصوصاً برای شوقی جوان، تا مدتها سخت اسباب رنج و دردسر بودند، ولی دولت اسرائیل به محض تأسیس (همچون سلفش: دولت قیمومت انگلیس) از جناح شوقی حمایت کرد و از مخالفان وی خلع ید نمود.
شوقی در نامه 11 ژوئن 1952 (کمتر از 2 ماه پس از ملاقات رهبران بهائیان امریکا با بن گوریون نخست وزیر اسرائیل در جریان سفرش به ایالات متحده) به بهائیان بشارتهایی می دهد، از جمله: « سقوط و اضمحلال مستمر بقیه ناقضین میثاق که هنوز به کمال جسارت در مقابل قوای غالبه جامعه بهائی در عالم مخالفت می ورزند». سپس اشاره می کند که بهائیان «خانه مخروبه ای» متعلق به مخالفان را که در جوار اماکن بهائی بوده منهدم کرده اند و آنها نیز در اعتراض به این اقدام به محاکم اسرائیل شکایت برده اند ولی «دولت اسرائیل صلاحیت محکمه کشوری را در رسیدگی به این موضوع رد کرد. » اما مخالفان شوقی بی خبر از توافقات پشت پرده «بعداً تهدید نمودند که از رأی دولت به محکمه عالی، استیناف خواهند داد و در نتیجه موجبات عصبانیت اولیای امور را فراهم ساختند. » در این هنگام شوقی با اغتنام فرصت، خود مستقیماً وارد عمل می شود و در نتیجه، «مأمورین مزبور بر اثر مراجعه» وی «به نخست وزیر و وزیر امور خارجه دولت اسرائیل، اجازه تخریب آن بناهای ویران را صادر کردند. » به اذعان شوقی، این اقدام مخالفان وی که با عصبانیت مقامات اسرائیل منجر شده بود «سبب شد که از مزایایی که در طی مدت 60 سال در ایام متبرکه بهائی از آن استفاده می کردند به کلی محروم گشتند. »(36)
چند روز پس از نامه شوقی، هیئت بین المللی بهائی در تاریخ اول ژوئیه 1952 ( 10 تیر 1331) طی نامه ای مفصل به محفل روحانی ملی بهائیان ایران گزارش جامعی از کشمکشهای جناح شوقی با مخالفان و حمایت دولت اسرائیل از این جناح ارائه می دهد.
در بخشی از این گزارش می خوانیم:
سه نفر اعضای هیئت بین المللی بهائی آقایان ریمی و جیگری و آیواس با اعضای عالیرتبه وزارت امور خارجه و نخست وزیری و همچنین با دادستان کل کشور و معاون وزارت ادیان ملاقاتهایی به عمل آوردند و فوراً معلوم گردید که دولت کاملاً از این حقیقت آگاه است که جامعه بهائی در ظل قیادت حضرت ولی امرالله مجتمع و متحد بوده و هیکل مبارک» [=شوقی] یگانه امین و حافظ حقیقی اماکن مقدسه بهائیه می باشند به این جهت دادستان کل کشور بر حسب دستوراتی که از وزارت ادیان دریافت نمود به رئیس دادگاه حیفا اطلاع داد که به موجب قانون مورخ 1924 نظر به این که این قضیه جنبه مذهبی دارد در محکمه کشور قابل طرح نیست. (37)
وقتی رژیم اشغالگر فلسطین پایش را کنار کشیده و به شوقی چراغ سبز نشان می دهد، او نیز از اقدامات خشونت بار در حق رقیبان دریغ نمی کند، از جمله اینکه: « در جنب روضه مبارکه در سمت مشرق نیز دکان آهنگری وجود داشت که متعلق به یکی از ناقضین [طرفداران محمد علی برادر عباس افندی و مدعی جانشینی او] و محل کار او بود، بر طبق دستور هیکل مبارک، دکان مزبور نیز خراب گردید و اصطبل قدیمی آن از میان برداشته شد. »(38) شوقی در تلگرافی به تاریخ 15 دسامبر 1951 بر حمایت دولت اسرائیل در نزاع بین او و مخالفان تصریح می کند و به محافل ملی بهائیان ایران می گوید: «به یاران بشارت دهید که پس از مدتی بیش از 50 سال. کلیدهای قصر مزرعه توسط اولیای حکومت اسرائیل [جناح شوقی] تسلیم گردید. »(39)
با حمایت کامل دولت اسرائیل، شوقی امتیازهای گوناگونی گرفته بر مخالفان خویش فائق می آید: « قصر مبارک حضرت بهاء الله... را از دست ناقض عهد... میرزا محمد علی خارج و آن را تبدیل به موزه و مکانی مقدس فرمودند، جمیع املاک و متعلقات بهائی را از پرداخت مالیات بلدی و حکومتی معاف فرمودند. ازدواج بهائی را به عنوان نکاح قانونی شناساندند و حقیقت، عمومیت و جامعیت امر بهائی را نخست به تصدیق حکومت بریتانیا و سپس به نحوی محکم تر به تصویب دولت اسرائیل رسانید[ند... ]»(40)
بدین ترتیب، دولت اسرائیل از بین همه نحله های منشعب از بهائیت، تنها جناح شوقی را به «رسمیت تامّه» شناخته(41) و در کلیه دعاوی و اختلافات موجود بین بهائیان نیز، «امر صریح بر حقانیت اهل بهاء صادر و ناقضین پرکین را معلوم می نمایند». (42) از آن پس، تمام اماکنی که در اختیار مخالفان عباس افندی- یا به قول بهائیان: ناقضین- قرار داشت، حتی خانه مسکونیشان، از آنان ستانده و به تشکیلات جناح شوقی تحویل شد. (43)
سایر موارد اختلاف بین شاخه های مختلف فرقه نیز با «توصیه» مسئولان اسرائیلی، یک یک به نفع جناح شوقی حل گشت و شوقی از اینکه در مسیر پیروزی بر رقبا به حمایتها و «توصیه صهیونیستها» اشاره کند، ابایی ندارد. او در 27 نوامبر 1954 طی پیامی به بهائیان جهان نوشت: « بر حسب توصیه شهردار حیفا، وزیر مالیه حکومت اسرائیل قراردادی امضا نمود که به موجب آن از قطعه زمینی به مساحت 1300 مترمربع متعلق به خواهر فرید خصم لدود مرکز عهد و میثاق الهی (44) خلع ید فوری به عمل آید. این اقدام تاریخی، مقدمه آن است که به زودی سند مالکیت زمین مزبور از طرف حکومت اسرائیل به جامعه بهائی که حال، مشغول تأسیس و تحکیم مرکز اداری جهانی خویش در ارض اقدس می باشد، انتقال یابد. »(45)
کم کم کار حمایت دولت اسرائیل از بهائیان چنان بالا گرفت که به گفته یکی از بهائیان ساکن اسرائیل به نام حسین اقبال: «هر دستوری که حضرت ولی امرالله [= شوقی افندی] بفرمایند و یا هر تقاضایی بنمایند، دولت اسرائیل فوراً برآورده می نمایند و در نتیجه ما بهائیان ساکنین فلسطین، به نهایت روح و ریحان زندگی می نماییم... »(46)
ضمناً این حمایت و اطمینان فوق العاده اسرائیل تنها به شوقی و سران فرقه ضاله محدود نمی شد، بلکه تمامی نفوس بهائی در جهان را فرا می گرفت. عبدالله رفیعی، از بهائیان ایران که در اسفند 1339 به همراه جمعی از هم مسلکان خود برای دیدار از مرکز بهائیت به اسرائیل رفته، در بخشی از گزارش سفرش می نویسد: « درگمرک تل آویو همین که خود را بهائی معرفی نمودیم، با کمال احترام، بدون تفتیش ما را فوراً مرخص نمودند، در صورتی که سایرین را به دقت رسیدگی و تفتیش می نمودند... »(47)
این مسئله مقطعی نیز نبود و در مدتی طولانی استمرار داشت، تا جایی که مردم عالی اسرائیل را نیز به اعتراض واداشته بود! به گزارش ساواک، یکی دیگر از بهائیان به نام فریدون رامش فر پس از دیدار از اسرائیل در جلسه هفتگی بهائیان ( مورخ 4 بهمن 49) می گوید: « دولت اسرائیل آن قدر به بهائیان خوشبین است که در فرودگاه خود، احبا [= بهائیان] را بازرسی نمی کنند و وقتی رئیس کاروان به پلیس اظهار می دارد: اینها بهائی هستند، حتی یک چمدان را باز نمی کنند ولی بقیه مسافرین را حتی کلیمی ها را بازرسی می کنند به طوری که یک کلیمی اعتراض کرده بود: چرا ایرانیها را بازرسی نمی کنید و ما را که اینجا موطنمان هست، مورد بازرسی قرار می دهید. »(48)
براستی، راز این همه حمایت صهیونیستها از بهائیت در چیست؟ آیا صهیونیستهای «خود پرست و سوداگر»، به اصطلاح فی سبیل الله! و بدون چشمداشت، برای این فرقه سینه چاک می دهند؟!
پیرامون اهمیت بهائیان برای رژیم صهیونیستی، وابسته سفارت آن دولت اشغالگر در اروگوئه سخنی دارد که تلویحاً و با اشاره نشان می دهد بهائیت نه فقط به دلیل جذب توریست و... بلکه به عللی بسیار مهم تر از این امور برای صهیونیستها ارزش دارد. مجله اخبار امری، ارگان بهائیان، در این زمینه می نویسد: « در مقاله ای که روزنامه آل پا در شهر مونته ویدئو اروگوئه در دسامبر گذشته منتشر نمود. یک ستون کامل را به نطقی که آقای ابراها ساریوس وابسته سفارت اسرائیل در نمایشگاه بین المللی «فرهنگ» در مونته ویدئو ایراد کرده است، اختصاص داده است. عنوان این سخنرانی: « اسرائیل، مجموعه ای از مذاهب و اجتماعات» می باشد. ایشان ضمن این سخنرانی گفته اند: در اسرائیل گروه کوچکی از بهائیان وجود دارند که اکثر آنها ایرانی هستند. اگر چه این عده از 250 نفر تجاوز نمی کند، مع ذلک در اسرائیل اهمیت و مقام فوق العاده ای دارند. »(49)

حمایت رسانه های صهیونیستی از بهائیت

رسانه های رژیم صهیونیستی در کنار مسئولان سیاسی، قضایی و اقتصادی خود به حمایت وسیع از این تشکیلات پرداختند. این حمایت مقطعی نبوده و در طول زمان جریان داشته و دارد.
این امر مؤید آن است که حمایت اسرائیل از بهائیت جلوه های دیگر نیز دارد؛ از جمله رسانه های اسرائیل با کوچک ترین بهانه ای به تعریف و تمجید از این مسلک می پردازند و اخبار مربوط به آن را پوشش می دهند. در زیر بعضی از این موارد را از منابع بهائی نقل می کنیم.
1. در نشریه اخبار امری از قول محفل روحانی ملی بهائیان امریکا گزارشی آمده مبنی بر اینکه در روز 29 دسامبر سال 1952 ( 8 دی 1331) بخش انگلیسی زبان رادیو اسرائیل برنامه ای پیرامون بهائیت پخش نمود و در خلال آن، روحیه ماکسول (همسر شوقی) دوبار پیرامون تاریخچه باب و بهاء و دفن اجساد آنان در فلسطین اشغالی توضیحاتی داد. سپس با لروی آیواس از سران بهائیت نیز پیرامون اماکن بهائی در اسرائیل گفت وگو کرد. در ابتدا مجری برنامه ضمن اظهاراتی جانبدارانه گفت: اکنون کشور اسرائیل نه تنها مرکز دیانت کلیمی و مسیحی است بلکه دیانت چهارمی که دیانت بهائی است نیز مرکزش در این سرزمین است. (50)
2. لطف الله حکیم، بهائی یهودی تباری است که پیش تر در محفل ملی بهائیان ایران مشغول بود، بعدها به اسرائیل رفت و در تشکیلات مرکزی بهائیان در بیت العدل به فعالیت پرداخت. او به طور مرتب، اخبار بهائیت و مطالب منتشره در نشریات اسرائیل پیرامون این فرقه را به منظور تقویت روحیه بهائیان برای ترجمه و انتشار در مجلات بهائی به ایران می فرستاد. از جمله در مهرماه 1332 پس از کودتای انگلیسی- امریکایی 28 مرداد و سرنگونی دولت دکتر مصدق، در نشریه رسمی بهائیان ایران می خوانیم:
جناب دکتر لطف الله از ارض اقدس»[= اسرائیل] چنین مرقوم داشته اند: این ایام در اسرائیل، جراید، چه به زبان عبری و چه عربی و چه انگلیسی، مقالات مفصل راجع به دیانت بهائی و مقام اعلی [= قبر منسوب به علی محمد باب شیرازی] درج می نمایند. ساختمان مقام اعلی هیجان غریبی بین مردم انداخته به طوری که همه روزه صدها نفوس از سیاحان و از اهالی اسرائیل برای زیارت آن مقام مقدس می آیند. ای کاش ممکن بود از همه جراید برای شما ارسال می نمودم. امروز در روزنامه یومیه jerusalem Post شرح مفصلی با عکس مقام اعلی درج شده، عجالتاً این روزنامه را برای محفل مقدس روحانی ملی و محلی می فرستم که اگر صلاح بدانند، ترجمه نموده، انتشار دهند. (51)
سپس مجله رسمی محفل ملی بهائیان ایران، متن کامل مقاله بسیار جانبدارانه این نشریه صهیونیستی را که در شماره 16 اکتبر 1953 ( 24 مهر 1332) چاپ شده(52) برای بهائیان درج می کند.
3. و باز هم روزنامه انگلیسی زبان جروزالم پست در دو صفحه کامل به شرح و تفسیر کتاب حسن بالیوزی ( موقر) به نام عبدالبهاء می پردازد. جالب است که مقدمه این مطلب توسط یک بهائی به نام بهیه آدمس نوشته شده است. و جالب تر اینکه مقاله دیگری نیز «که توسط یک روزنامه نگار معروف اسرائیلی» پیرامون بهائیت تهیه شده بود به همراه «عکسهای جالبی» در همین شماره درج می شود. و از همه جالب تر آنکه «بعضی از روزنامه هایی که به زبان هبرو [= عبری] نیز منتشر می شود، خلاصه ای از آن را درج کردند. »(53)
4. در کنار روزنامه یومیه جروزالم پست، نشریه هفتگی جروزالم پست Jerusalem Post نیز به طور مرتب، به شکل مستقیم و غیر مستقیم از بهائیت حمایت می نماید. از جمله در شماره 26 آوریل 1963 ( 7 اردیبهشت 1342)، انتخاب اولین دوره اعضای کادر مرکزی بهائیان جهان موسوم به بیت العدل و اسامی منتخبین و خبر حرکت آنها برای شرکت در کنفرانس لندن را درج می کند. این نشریه همچنین سکوت یک دقیقه ای بهائیان را به مناسبت مرگ رئیس جمهور اسرائیل (اسحاق بن زاوی، همان دوست قدیمی عباس افندی) و پیام تسلیت آنان را نیز منتشر کرده است. (54)
بهائیان نیز همواره به بهانه مناسبتهای مختلف، مراسم گوناگونی برگزار می کنند که همین امر مستمسک لازم را برای تبلیغ بهائیت در اختیار نشریات صهیونیستی قرار می دهد. فی المثل در سال 1347 به مناسبت صدمین سال ورود حسینعلی نوری ( بهاء) به فلسطین مراسمی در اسرائیل برپا می شود. به نوشته یکی از بهائیان ایرانی به نام فریده سبحانی که برای حضور در این برنامه به سرزمینهای اشغالی سفر کرده است، «جراید مختلف اسرائیل هر یک به نحوی با عکس و تفصیلات درباره این روز تاریخی و همچنین درباره امر جهانی بهائی به قلمفرسایی پرداختند. از جمله روزنامه جروزالم پست(55) مقاله مشروحی... انتشار داد و روزنامه استاندارد مقاله مشروح خود را با عنوان «پیام امید بخش... » شروع کرد. » در این گزارش اضافه شده که به این مناسبت، سازمان توریستی اسرائیل نیز چندین بار جشنهای باشکوهی در زیباترین هتلهای حیفا برپا کرده است و از جمله «در میهمانی دیگری، مشهورترین هنرمندان اسرائیل، سرودها و ترانه های بسیار زیبایی به افتخار دوستان بهائی خواندند. »(56)
همه این امور از هماهنگی گسترده نشریات صهیونیست برای تبلیغ بهائیت حکایت می کند و صد البته این امر فقط به اسرائیل محدود نمی شود و به مافیای رسانه های صهیونیستی در سطح جهان تعمیم می یابد که شرح آن در این مجال نمی گنجد.
همچنین بخشی دیگر از حمایتهای اسرائیل از این مسلک را می توان در ارائه خدمات به نشریات بهائی منتشره در ایران دانست؛ بدین معنا که این نشریات از طریق اسرائیل برای بهائیان در سراسر جهان ارسال می شود. در این زمینه، نامه یک بهائی به نام آقای عزت الله زهرایی ساکن فرانسه ( شهر سن کلو) در آهنگ بدیع از مجلات بهائیان ایران درج شده که در قسمتی از آن می خوانیم که: «شماره های مجله زیبای شما، مرتباً از طریق ارض اقدس [= اسرائیل] به این جانب می رسد. »(57)

ملاقات با مسئولان طراز اول اسرائیل

ولی روابط اسرائیلیان و بهائیان به این سطوح محدود نمی شد و به صورت روزافزون، عمق و گستره می یافت؛ آنها در سطح مسئولان رده اول با هم تعامل صمیمانه داشتند. در منابع بهائی که گوشه ای از این روابط اشاره شده است.
1. روز شنبه 19 مه 1951 ( 29/ 2/ 1330) زمانی که بن گوریون ( صهیونیست مشهور و نخست وزیر رژیم صهیونیستی) به امریکا رفت، 4 تن از بهائیان: خانم امیلیا کالینز (نایب رئیس شورای بین المللی بهائی) و 3 تن از اعضای محفل روحانی ملی بهائیان امریکا به نامهای خانم ادناترو و آقایان لروی آیواس و هوراس هولی به دستور شوقی افندی در شیکاگو با وی دیدار کردند. به نوشته مجله اخبار امری امریکا، ش 245 «در این ملاقات نمایندگان بهائی مراتب امتنان جامعه را نسبت به رویه محبت آمیز رؤسای حکومت جدید التأسیس اسرائیل و احترامی که نسبت به امر بهائی مرعی می دارند. بیان نمودند. » این گزارش می افزاید این ملاقات به دستور افندی صورت گرفت تا «احساسات بهائیان امریکا را نسبت به اسرائیل به معظم له اظهار دارند. » بر اساس این خبر، بن گوریون نیز نمایندگانی بهائی را «با کمال محبت و ملاطفت پذیرفتند. » و «مسرت خویش را نسبت به افکار عالیه و نوایای سامیه دیانت بهائی و تعالیم مقدسه آن بیان داشتند.»
مجله اخبار امری تصریح می کند که «صحبتها و مذاکرات به تمامه در محیطی مملو از آزادی و صمیمیت دعاوی از هرگونه تشریفات(58) صورت گرفت». نمایندگان بهائی نیز دیدگاه خود را پیرامون صدر اعظم جنایتکار و بی رحم اسرائیل ( بن گوریون) را این گونه اظهار می دارند: « معظم له دارای افکار باز و نظر دور اندیش اند و به خوبی لزوم برادری دینی و تحمل و شکیبایی را احساس می نمایند. » سپس نماینده مطبوعاتی بن گوریون به مناسبت این ملاقات بیانیه ای مطبوعاتی صادر و تصریح کرد که نمایندگان بهائی در این ملاقات: « مکتوبی مشعر بر مراتب تقدیر و امتنان خویش نسبت به توجهی که حکومت اسرائیل در فهم قضایا و امور بهائی مبذول می دارد. حاوی عواطف بهائیان از برای خیر و تقدم اسرائیل تقدیم داشتند. »(59)
2. در ژانویه 1954 ( حدود دی ماه 1332 شمسی)، رئیس و نایب رئیس و منشی کل هیأت بین المللی بهائی، برای عرض تبریک، تقاضای «شرفیابی به حضور رئیس جمهور» را نمودند. رئیس جمهور اسرائیل نیز در اول ماه فوریه ( 13 بهمن 1332)، رئیس و نایب رئیس و منشی کل هیأت بین المللی بهائی، برای عرض تبریک، تقاضای «شرفیابی به حضور رئیس جمهور» را نمودند. رئیس جمهور اسرائیل نیز در اول ماه فوریه ( 13 بهمن 1332) اعضای عامله هیأت را به حضور پذیرفتند. در ضمن این ملاقات، رئیس جمهور اظهار تمایل کرد تا ضمن ملاقات با شوقی از مرکز بهائیت نیز دیدار کند که شوقی «صمیمانه» از او دعوت کرد. (60)
3. به این ترتیب زمینه دیدار رئیس جمهور رژیم صهیونیستی از اماکن بهائی فراهم می آید تا معلوم شود این رابطه دو سویه بوده و بر بنیاد علائق مشترک طرفین بنا شده است. البته ملاقات مسئولان دو طرف تا قبل از دیدار رئیس رژیم صهیونیستی از تأسیسات بهائی در آن کشور در سطوح بالا ادامه داشت. به نوشته نشریه رسمی بهائیان ایران: سرانجام در تحقیق این وعده، روز دوشنبه 26 آوریل 1954 ( 6 اردیبهشت 1333) اسحاق بن زوی رئیس جمهور اسرائیل و همشرش از مراکز و مراقد بهائیان در اسرائیل دیدار کردند. او در جهان، نخستین رئیس دولتی بود که به این عمل مبادرت می کرد.
شوقی افندی بلافاصله در 4 مه ( 14 اردیبهشت) ضمن بر شمردن موفقیتهای اخیر جامعه بهائیت، بشارت این خبر را نیز به همه بهائیان عالم داد: «این زیارت، اولین تشرف رسمی است که از طرف یکی از رؤسای دول مستقله... به عمل آمده است.»(61) و لروی آیواس، منشی کل شورای بین المللی بهائی و مسئول ارتباط تشکیلات بهائیت با دولتمردان اسرائیل، نیز در گزارشی پر آب وتاب، این خبر را بازتاب داد. به نوشته او: شوقی و همسرش «از رئیس جمهور و خانم، با لطف و محبت مخصوصی پذیرایی کردند و در جریان مذاکرات دوستانه نیز وی: «مراتب دوستی و محبت بهائیان را نسبت به
کشور اسرائیل، بیان » می کند و آرزوها و دعاهای بهائیان را «برای ترقی و سعادت اسرائیل اظهار» می دارد. رئیس جمهور اسرائیل نیز، «هنگام تودیع، از مهمان نوازی و محبتی که از طرف حضرت ولی امرالله [شوقی افندی] ابراز شده بود، اظهار تشکر و امتنان نموده، در ضمن تقدیر از اقدامات و مجهودات بهائیان در کشور اسرائیل، ادعیه قلبیه خود را برای موفقیت جامعه بهائی در اسرائیل و سراسر جهان ابراز داشتند»!(62)
دیدار یاد شده، در مطبوعات اسرائیل ( نظیر روزنامه جروزالم پست) نیز انعکاس داده شد. (63) در گزارش آن روزنامه، بخشهای دیگری از مذاکرات شوقی و رئیس رژیم صهیونیستی ( افزون بر مطالب مندرج در گزارش آیواس) درج شده که میزان صمیمیت و اعتماد متقابل آن دو به یکدیگر را بهتر ترسیم می کند: «در این ملاقات، رئیس جمهور و ولی امر بهائی راجع به تأثیر دیانت در جامعه بشری با یکدیگر صحبت نمودند و حضرت شوقی ربانی اظهار فرمودند: امید است مرکز جهانی بهائی در اسرائیل بتواند در ترقی و تعالی مملکت و سعادت اهالی مستمراً متزایداً مؤثر واقع شود و نیز به این نکته اشاره فرمودند که از ابتدای تأسیس حکومت اسرائیل، بهائیان همواره روابط صمیمانه با دولت و بلدیه[= شهرداری ]حیفا داشته اند. »(64)
ضمناً چون دیدار رئیس جمهور اسرائیل از مرکز بهائیان و قبور سران آن با آغاز دومین سال «جهاد روحانی» بهائیان همزمان شده بود، به همین دلیل شورای بین المللی بهائی در روز 27 آوریل ( یک روز پس از دیدار رئیس رژیم صهیونیستی) این تقارن را به فال نیک! گرفته و می گوید: سال دوم جهاد روحانی با تشرف رئیس جمهور محترم دولت اسرائیل به مقام مقدس اعلی [= قبل علیمحمد باب]... به مبارکی و میمنت آغاز گردید. (65)
این ملاقاتها و بحث و تبادل نظرها آنقدر در سطوح بالا ادامه یافت که هماهنگی و همدلی گسترده ای را در اهداف دو طرف موجب شد به همین دلیل هیأت بین المللی بهائی در حیفا تصریح می کند که : « هر قدر اشخاص در دوائر دولتی [در اسرائیل] مقامشان بالاتر است، حس ادب و احترام و اطلاعات ایشان نسبت به امر [= بهائیت] بیشتر است به همین طریق، مقامات عالیه در انجام امور، نظر مساعدتری داشته و در موارد لازم از کمک مضایقه نمی کنند. »(66)
4. دیدارهای سران رژیم صهیونیستی و بهائی که نقش مهمی در تسهیل و گسترش فعالیتهای فرقه بازی می کند، به همین محدود نشد و ده سال بعد در روز 18 فروردین 1343 ژالمان شازار رئیس جمهور بعدی اسرائیل نیز در رأس هیئتی از مرکز بهائیان در حیفا دیدار کرد. مشروح این دیدار و تعابیری که بهائیان برای گزارش آن انتخاب کرده اند، میزان علائق طرفین به یکدیگر را نشان می دهد. شرح این ملاقات به نقل از نشریه رسمی بهائیان ایران خواندنی است:
«حضرت ژالمان شازار رئیس جمهور اسرائیل به اتفاق خانمشان و شهردار حیفا و خانمش و جمعی دیگر از اولیای امور کشور اسرائیل در تاریخ هفتم آوریل 1964 از مرکز عالم بهائی، به طور رسمی دیدن کردند. حضرت رئیس جمهور و همراهان از طرف اعضای بیت العدل «استقبال شده... و به این مناسبت حضرت رئیس جمهور تحیات و ادعیه خالصانه خود را برای عموم احبا» [= بهائیان] در سراسر عالم ابلاغ نمودند و چندی بعد به یاد بود این دیدار یک آلبوم عکس... به مشارالیه هدیه گردید... حضرت رئیس جمهور پس از دریافت این هدیه در ضمن نامه ای، تشکرات قلبی خود را اظهار و مجدداً پیام دوستی و حسن نیت خود را برای جامعه جهانی بهائی فرستاده اند. »(67)
این حسن روابط و دید و بازدیدهای متقابل، باعث سرور فراوان بهائیان شده و آنان را چنان از مشاهده قدرت پوشالی رژیم صهیونیستی سرمست ساخته بود که بی محابا به حمایت از آن رژیم در نشریات بهائیان می پرداختند، که به عنوان نمونه می توان به مقابله باهر فرقانی در مجله آهنگ بدیع ( سال 1340، ش 5، ص 138) اشاره کرد.
5. در کنار این دیدارهای رسمی، بهائیان نیز به طور مرتب به دیدار صهیونیستها شتافته و گزارش لحظه به لحظه از تحولات امور را به آنان ارائه می کردند. فی المثل سال 1347 اندکی قبل از جنگ اعراب و اسرائیل و اشغال بخش وسیعی از سرزمینهای اسلامی، در جریان دومین دوره انتخاب کادر مرکزی بهائیان جهان - که به بیت العدل موسوم است و هر 5 سال یک بار در اسرائیل و با حضور نمایندگان بهائیان سراسر جهان برگزار می شود - در روز سوم همایش، درست هنگام اعلام اسامی اعضای جدید کادر مرکزی بهائیان جهان، یکی از سران بهائیت به نام اولینگا و چند نفر دیگر از سران فرقه به دیدار رئیس جمهور اسرائیل (لوی اشکول) می روند که این امر از اهمیت این انتخابات برای رهبران اسرائیل حکایت می کند. (68)
رادیو اسرائیل گزارش این اجلاس بهائیان را به شکلی وسیع، هم در بخش عبری و هم به سایر زبانها ( من جمله عربی) پخش کرد و مطبوعات معروف اسرائیل همچون جروزالم پست نیز شرح مفصلی پیرامون اهداف این نشست را چاپ کردند. (69)

پی‌نوشت‌ها:

1. آهنگ بدیع، نشریه جوانان بهائی ایران، سال 1347، ش 7و 8، ص 209.
2. خاطرات حبیب، ص 20، نیز. ر. ک: آهنگ بدیع، سال 1330، ش 3، ص 53.
3. اخبار امری ( نشریه رسمی محفل ملی بهائیان ایران )، سال 1333، ش 3 (تیرماه) صص 9-8.
4. همان، سال 1340، ش 12- 11 (بهمن - اسفند)، صص 621- 620.
5. خاطرات حبیب، همان، ص 239.
6. روحیه ماکسول، گوهر یکتا، ترجمه ابوالقاسم فیضی، ص 411.
7. حبیب مؤید، خاطرات حبیب، مؤسسه ملی مطبوعات امری [= بهائی]، 129 بدیع [= 1351هجری شمسی]، 243/2.
8. همان، مآخذ، ص 54. فلسطین در آن زمان جزو ایالت سوریه و بخشی از امپراتوری عثمانی بود و هنوز به نام فلسطین خوانده نمی شد.
9. ر. ک: «جستارهایی از تاریخ بهائیگری در ایران»، تاریخ معاصر ایران، س 7، ش 27، پاییز 1382.
10. سید محمد شیرازی، دنیا و یهود. ترجمه: محمد هادی مدرسی. بی جا، فروغ دانش، بی تا. به نقل از هنری فورد، خطر الیهودیه العالمیه، ص 172.
11. اخبار امری، فروردین 1329، ش 12، ص 540؛ آهنگ بدیع، سال 1330، ش 3، ص 53.
12. اطلاعات سیاسی - دیپلماتیک، س 1، ش 12 ( 28 خرداد 65)، ص 6.
13. همان.
14. قرن بدیع، مؤسسه ملی مطبوعات امری، خط نستلیق، 124 بدیع [= 1346 ش]، 291/3.
15. همان، ص 297.
16. همان، ص 299.
17. همان، صص 322- 321.
18. اخبار امری، سال 1324، ش 7 و 8 (آبان و آذر)، ص 7.
19. اخبار امری، آبان 1326، ص 130 و بهائی نیوز، سپتامبر 1947 و همچنین نگاه کنید به: سید محمد باقر نجفی، بهائیان. چاپ اول. طهوری، 1357، صص 691- 689.
20. شوقی افندی، توقیعات مبارکه. تهران، مؤسسه ملی مطبوعات امری، 125 بدیع [= 1347 ش]، ص 290.
21. اخبار امری، سال 1340، ش 10(دی ماه) شماره صفحه مسلسل 601.
22. آهنگ بدیع، سال 1333، ش 3، ص 7.
23. همان.
24.همان.
25. همان، ص 8.
26. اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت...، مؤسسه تحقیقاتی رائین، ص 169.
27. شوقی افندی، توقیعات مبارکه، همان، ص 290.
28. اخبار امری، سال 1331، ش5 (شهریور)، ص16.
29. جواد منصوری. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد. چاپ اول. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 332/1. به نقل از: اخبار امری، سال 1330، ش 5، صص 8 و 14.
30. اخبار امری، سال 1333، ش 5- 4 ( مرداد- شهریور)، صص 5- 2.
31. همان.
32. همان، فروردین 1329، ش 12، ص 540.
33. سالنامه جوانان بهائی ایران، ج 3 (109- 108 بدیع [= 1331 - 1330 ش])، ص 130.
34. آهنگ بدیع، سال 1339، ش 10- 8 (ویژه نامه شوقی افندی)، ص 219.
35. رائین، همان، صص 171- 170. به نقل از قرن بدیع، قسمت چهارم، ص 162.
36. اخبار امری، خرداد- تیر 1331. برای شرح ماجرا ر. ک: نامه مفصل هیئت بین المللی بهائی، مورخ 1 ژوئیه 1952 (10 تیر 1331) به محفل روحانی ملی بهائیان ایران، اخبار امری، سال 1331، ش 5 (شهریور ماه)
37. اخبار امری، سال 1331، ش 5 (شهریور ماه)
38. همان.
39. همان، سال 1329، ش 9-8 (آذر - دی)
40. آهنگ بدیع، سال 1339، ش 10- 8 (ویژه نامه شوقی)، ص 219.
41. اخبار امری، آذر 1338، ش 9، ص 259.
42. همان، مرداد 1331، ش 4، ص 4.
43. آهنگ بدیع، سال 1339، ش 4، ص 96.
44. خواهر عباس افندی که دشمن وی بود.
45. اخبار امری، سال 1333، ش 9- 8 (آذر- دی)، ص 5.
46. همان، فروردین، 1329، ش 12، ص 6.
47. آهنگ بدیع، سال 1340، ش 10، ص 252.
48. جواد منصوری، همان، 330/1 و سند شماره 90/2.
49. اخبار امری، سال 1340، ش 6-5 (مرداد- شهریور)، ص 303.
50. نجفی. بهائیان، تهران، طهوری، 1357، صص 736- 735. به نقل از اخبار امری، ارگان رسمی محفل ملی بهائیان ایران، سال 1332، ش 1و 2 (اردیبهشت - خرداد). توجه شود که 4 دین را می شمرد اما مجری یهودی یا مترجم بهائی این متن، به دلیل کینه عمیق از اسلام، نامی از این آیین مقدس به میان نمی آورد.
51. اخبار امری، سال 1332، ش 7-6 (مهر- آبان)، صص 17- 13.
52. برای دیدن متن کامل این مقاله، ر. ک به: سید محمد باقر نجفی. بهائیان، تهران، طهوری، 1357. صص735 - 732.
53. اخبار امری، سال 1351، ش 1( فروردین)، ص 19).
54. اخبار امری، 1342، ش 8و 9 (آبان- آذر)، ص 505.
55. در متن اصلی: پست اورشلیم.
56. آهنگ بدیع، سال 1347، ش 7 و 8، صص235- 233.
57. همان، سال 1348، ش 3و 4، ص 103.
58. و به قول معروف: خودمانی و دوستانه
59. متن کامل خبر در اخبار امری امریکا، ش 245 و ترجمه آن توسط ذکر الله خادم در اخبار امری ایران درج شده است.
60. اخبار امری، سال 1333، ش 3( تیرماه)، صص 9-8.
61. همان، سال 1333، ش 2- 1 (اردیبهشت- خرداد)، صفحات اولیه.
62. همان، ش 3 (تیرماه)، صص8-9.
63. همان، ش 1و 2 (اردیبهشت- خرداد)، ص 15.
64. همان.
65. همان، ص 16.
66. همان، سال 1331، ش 5 (شهریور).
67. همان، آبان 1343، ش 8، صص 406- 405.
68. همان، خرداد 1347، ش 3، ص 137 و آهنگ بدیع، سال 1347، ش 1و2، ص 8.
69. آهنگ بدیع، سال 1347، ش 1 و2، ص 13.

منبع مقاله: نشریه تاریخ معاصر ایران، شماره 49.



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.