نویسنده: نبی الله ابراهیمی
4. سیاست خارجی کشورهای عربی در قبال عراق جدید
عبدالله ترکمانی در مقاله ای به نام «عرب و عراق جدید» نقش عربی در عراق جدید را مبرهن دانسته و سیاست خارجی کشورهای عربی را بررسی می کند. ترکمانی نفوذ ایران، اسراییل و طرح فدرالی در عراق جدید را از شاخص های عمده به چالش کشیده شدن امنیت عربی می داند. ایشان ضعف و فقدان تأثیر سیاست خارجی کشورهای عربی در عراق را به باد انتقاد گرفته و از اعراب خواسته نفوذ خود ا در عراق تشدید کنند. تجدید نظر در نوع روابط و عادی سازی روابط سیاسی و دیپلماتیک عربی با عراق به منظور جلوگیری از نفوذ آمریکا و ایران در کشور میان رودان از جنبه های مهم مقاله ترکمانی است. در همین ارتباط، کشورهای عربی پرونده عراق را مورد بازبینی قرار دادند و در اجلاس 2008 کویت، نشانه هایی دال بر به رسمیت شناختن دولت مالکی به بغداد فرستادند. (ترکمانی، 2006: 9)در ادامه، سیاست خارجی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و حوزه شامات و شمال آفریقا (به طور نمونه سوریه و مصر) در قبال عراق جدید بر مبنای نظری امنیت ملی و نظم عربی بررسی خواهد شد.
1-4. شورای همکاری خلیج فارس
کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس فاقد راهکاری مناسب و موضعی مشترک در قبال عراق پس از اشغال سال 2003 بودند. این کشورها با عراق بیشتر به عنوان کشوری همسایه برخورد کردند تا کشور عربی و از زاویه منافع عربی. عدم انسجام این سامانه سبب بروز اختلافات بر سر اتخاذ سیاست خارجی واحد در قبال بغداد شده است. کشورهای عضو شورا به دلیل اوضاع نابسامان عراق و تشدید تحریم ها، از مدافعان برکناری صدام حسین بودند، ولی این وضعیت به مسأله امنیتی برجسته در منطقه مبدل شد و به بی ثباتی، بنیادگرایی و وخامت اوضاع امنیتی دامن زد. این کشورها در پی آن بودند تا پس از حمله ایالات متحده آمریکا، نقشی اساسی را با شیعیان سکولار و سنی های محافظه کار سنتی در عراق بازی کنند، ولی این معادلات به خصوص پس از روی کار آمدن حزب الدعوه و مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، در انتخابات ژانویه 2005 که از مدافعان ایران بودند، به هم خورد. (Altariq, 2006: 2)
کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، در برابر عراق موضع محتاطانه ای اتخاذ نمودند. این سیاست شورا در انتخابات عراق با شک و نگرانی دنبال شد، چرا که انتخابات 30 ژانویه عراق به زعم کارشناسان عرب، ضربه ای کاری بر امنیت و هویت عربی عراق وارد ساخت و آن تثبیت قانون اساسی نوین متکثر و به دور از گفتمان نظم عرب گرایانه بود. این امر و ظهور گفتمان شیعی که به نحوی ورود ایران به جغرافیای امنیت ملی عرب را مهیا می کرد زنگ خطری برای کشورهای شورای همکاری بود. با توجه به سامانه های موجود در حاشیه جنوبی خلیج فارس و تضاد ساختاری این شورا با عراق آینده و نوع رژیم شیعی، جنبه های همکاری این شورا با عراق بر نوعی بی اعتمادی استوار گشته است. (مستقیمی و ابراهیمی، 1386: 270)
برای مثال، ابراهیم الجعفری، نخست وزیر سابق عراق، بارها تمایل کشور متبوعش را به پیوستن به ترتیبات امنیتی کنونی خلیج فارس اعلام داشت، ولی کشورهای عرب خلیج فارس به دلیل قرائت های عرب گرایانه مندرج در اساسنامه شورای همکاری 1981 در ابوظبی، از این سخنان استقبال نکردند. این سامانه از کشورهای سنتی و محافظه کار عرب از فرستادن سفیر به بغداد امتناع می نمودند و پس از فشارهای آمریکا در اجلاس 2008 کویت، اقدام به این امر آن هم برای مقابله با نفوذ ایران کردند. (همان: 271) برای بررسی دقیق تر و موردی تر و همچنین تبیین اختلافات بر سر چگونگی روابط کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس با عراق جدید بهتر است روابط تک تک اعضای این سامانه با عراق در دوره پساصدام بررسی شود.
عربستان سعودی: ریچارد هاس در مجله فارن افرز، در مقاله «خاورمیانه جدید» معتقد است تغییر موازنه قدرت در خاورمیانه و خلیج فارس و به وجود آمدن عنصر شیعی در عراق، ترس کشورهای حوزه خیج فارس و اقتدارگرایان سنی عرب را برانگیخته است. او اشاره دارد که عراق ناامن و تصویر سرزمین سوخته عربی از آمال سیاست خارجی کشورهای همجوار عرب عراق خواهد بود. محور سیاست خارجی ریاض با بغداد بر همکاری مشروط و ناامن کردن این کشور و فشار به دولت شیعی در جهت وارد ساختن اعراب سنی به ساختار سیاست و امنیت در عراق است. (Saud Alfeisal)
سعود الفیصل، وزیر خارجه سعودی اندکی پس از اشغال عراق، در آوریل 2003، در جده گفت: «دولت سعودی منتظر می ماند تا مردم عراق دولت شان را انتخاب نمایند. مشارکت ما منوط به این مسئله است که دولت آینده عراق تهدیدی برای مردم خاورمیانه نباشد». دیگر مقامات سعودی از عراقی امن، واحد (عربی) و با ثبات و با حضور تمامی گروه های قومی سخن می گتفند، اما با گذشت زمان و تشدید ناآرامی ها و حضور شیعیان در ساختار سیاسی (پس از دهه ها در حاشیه ماندن و تحت فشار بودن)، و به حاشیه رفتن بعثی ها و سنی ها از ساختار قدرت، نگرانی های عربستان نیز آشکارتر گردید.(Henderson, 2007: 28)
در همین ارتباط، سعودالفیصل، در اظهار نظری در جمع شورای روابط خارجی در واشنگتن (سپتامبر 2006)، به این نکته اشاره کرد که: «سیاست خارجی آمریکا باعث شده عراق در اختیار ایران قرار گیرد.» (Al-Sudais, 2007)
ریاض به دلیل نفوذ در قبائل سنی عراق و کنترل عشایر مرز نشین این کشور توانسته تا حد زیادی در معادلات این کشور وارد شود و از طریق، فشار به دولت مرکزی برای اعطای بخشی از قدرت به سنی ها را آغاز کرده است. حزب اسلامی عراق، شورای روحانیون مسلمان (متشکل از روحانیون سنی عرب و کرد) و شورای گفتگوی ملی عراق که مورد حمایت کشورهای عربی به خصوص عربستان سعودی است، باب فشارها و معادلات سیاست خارجی ریاض در قبال عراق را تشکیل می دهند. (Beehner, 2005)
سیاست خارجی ریاض به طور کلی، جلوگیری از تسلط ایران بر منطقه است و عراق، به صحنه بزنگاه این سیاست تبدیل شده است. در همین زمینه، عربستان در سال 2006 باب گفتگو با مقامات عراقی حول بازگشایی سفارت خود در بغداد را آغاز کرد. ریاض بعد از این تصمیم حکومت، الکی را مستحق حمایت عربی دانست. در همین زمینه، «نواف عبید» مشاور حکومتی دربار سعودی، در سپتامبر 2006 تأکید داشت که «عربستان سعودی بعد از خروج آمریکایی ها مداخلات خود در عراق را با فرض حمایت از سنی ها، تشدید می کند.» (العلاقات السعودیه-الإیرانیه، 2009: 7). این گفتمان عرب گرا و سنی گرای سیاست خارجی عربستان در آینده ادامه خواهد داشت. ورود سنی ها به ساخت سیاسی و امنیتی عراق و جلوگیری از نفوذ ایران در این کشور، نوع چشم انداز روابط ریاض با بغداد را مشخص می کند.
کویت: در بین کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، امیرنشین کویت بیشترین هماهنگی را با واشنگتن در برابر عراق جدید از خود نشان داده است. در مقابل، آمریکا نیز این کشور نفت خیز و ثروتمند را از بیشترین حمایت های سیاسی و نظامی خود بهره مند ساخته است. با اشغال کویت توسط صدام در سال 1990 و عدم حمایت جدی کشورهای عربی از این اشغال، سیاست خارجی کویت عمدتاً بدون تکیه بر گفتمان امنیت ملی و نظم عربی استوار گشته است. به عبارتی، سیاست خارجی کویت عمدتاً تحت تأثیر سیاست های واشنگتن و همراهی با این ابرقدرت است. امنیت ملی کویت تا حد زیادی وام دار کمک ها و روابط دوجانبه سیاسی و نظامی با واشنگتن است (جابر، 2009: 22).
روابط دو جانبه کویت و عراق، بر سر حوزه های مشترک نفتی در رومیله و چگونگی گسترش حوزه کشتیرانی در سواحل، گهگاه به بروز تنش هایی منجر می شود. با این وجود، کویتی ها از کنار رفتن تابوی صدا در کنار کشورشان شادمانند. در عین حال، وجود 30 درصد شیعه کویتی و نفوذ ایران در مرزهای شالی این امیرنشین، شاخص های مؤثر نوع روابط کویت با عراق جدید را رقم زده است. مسأله دیگر در روابط کویت با عراق جدید، بحث ورود گروه های جهادی وابسته به القاعده از خاک کویت به عراق و ضربه به نیروهای آمریکایی در خاک آن کشور است. امنیت ملی کویت به دلیل فعالیت این گروه ها و درگیری با نیروهای پلیس کویت با گفتمان ضد تروریستی آمریکا گره خورده است. کویت میزبان ده ها پایگاه نظامی آمریکایی است. (الکویت تواجه «الجیل الجدید» من القاعده،2009).
این کشور حدود 20 هزار سرباز و تفنگدار نیروی دریایی آمریکا را در خاک خودش جای داده است. پایگاه «عریفجان» در جنوب کویت، مقر اصلی نیروهای ائتلاف علیه عراق بود. این پایگاه جانشین پایگاه دوحه خواهد شد. در زمان اشغال عراق در مارس 2003، کویت نقطه اصلی عبور نیروهای بین المللی به عراق بود. این امیرنشین منبع اصلی تأمین کننده نفت و بنزین نیروهای بین المللی و ارتش آمریکا در منطقه خلیج فارس است. کویت در بین کشورهای شورای همکاری تنها هم پیمان بی چون و چرای آمریکاست. پژوهشگران کویتی به صراحت امنیت ملی کویت را در ذیل نوع رابطه با واشنگتن و چگونگی اتخاذ سیاست خارجی در قبال بغداد با همراهی کاخ سفید فرض می کنند. آنها همپیمانان عرب خود را به آنچه شانه خالی کردن در قبال اشغال کشورشان توسط صدام می خوانند، نکوهش کرده و یادآور می شوند امنیت ملی کویت توسط آمریکا تضمیین شده است. کویت دیگر کشورهای عرب حامی صدام در سال 1990 را خائنین به امنیت ملی عرب می داند و چشم انداز روابط کویت – بغداد را از زاویه نوع تعاملات با آمریکا می نگرد. از هیمن منظر با تشویق آمریکا، کویت در اکتبر 2003 در کنفرانس مادرید، یک میلیارد دلار از بدهی عراق به کشورش را بخشید و اضافه بر آن مبلغ 500 میلیون دلار برای بازسازی عراق به بغداد اختصاص داد.(Alterman, 2007: 4)
قطر: سیاست خارجی قطر قبل از «شیخ حمد بن خلیفه ال ثانی» در سال 1995، سیاستی منفعل و غیرپویا بود. در دوره امارت شیخ حمد، قطر به عنوان یکی از اضلاع اصلی سیاست های منطقه ای و عربی تبدیل شده است. قطر در سال های اخیر، به دلیل رقابت با ریاض به سمت ایالات متحده آمریکا گرایش پیدا کرده است. این شیخ نشین پذیرای 10 هزار سرباز آمریکایی است و همچنین میزبان پایگاه عملیات مشترک نیروهای ارتش آمریکا به جای پایگاه الأمیر سلطان در عربستان است. بدون شک، دوحه نقش بارز و مهمی با آمریکا در ایجاد عراق جدید و هنگام حمله مارس 2003 بازی کرده است. این کشور با حمایت آمریکا مبلغی در حدود 100 میلیون دلار به بغداد کمک بلاعوض نمود. همچنین، دوحه در سال 2004 میزبان کنفرانس بازسازی عراق زیر نظر صندوق بین المللی پول بود که مبلغ بیش از یک میلیارد دلار کمک به بازسازی عراق از نتایج اجلاس فوق است. شیخ حمد یکی از معدود سران عرب می باشد که از گسترش رابطه کشورهای عربی با عراق جدید حمایت می کند. او در زمان صدام، یعنی در سال 2002، بیشترین کوشش را در جهت کاهش مجازات ها علیه بغداد در شورای همکاری خلیج فارس و منطقه مبذول داشت. شیخ حمد در سال 2002، یک بوئینگ 747 به عنوان هدیه به صدام داد. (إعاده إعمار العراق انجازات)
از منظر دیگر، سیاست خارجی قطر همواره در قبال عراق سیاستی انتقادی نیز بوده که این موضوع از زوایای پیچیده سیاست خارجی دوحه حکایت دارد. برای مثال، در سال 2007، وزیر خارجه قطر می گوید «راهبر جدید آمریکا در عراق بدون مشورت سایر کشورهای عربی و بدون ملاحظات ملی اعراب بوده است». قطری ها همواره از حامیان سنی ها در عراق هستند. برای مثال، الشیخ «یوسف القرضاوی» در مصاحبه های گوناگون در کانال الجزیره نسبت به تضییع حقوق سنی ها در عراق هشدار داده و بارها ایران را مسئول این روند دانسته است. (الشیخ القرضاوی، 2007) هم اکنون این کشور میزبان 900 بعثی فراری از عراق است. در همین زمینه، «ریاض القویسی» معاون سابق وزیر خارجه قطر، وجود بعثی ها در خاک کشورش را سلوک انسانی و رأفت عربی می داند. در مجموع، سیاست خارجی قطر، سیاستی دوگانه است؛ یعنی ضمن گسترش روابط با آمریکا، از منافع گروه های سنی و بعثی حمایت کرده و سیاست خارجی خود را طبق آرمان عربی و در چارچوب امنیت ملی عربی توجیه می کند. (العلاقات السودیه- الإیرانیه منذ سقوط صدام. مصدر سابق: 9).
امارت متحده عربی: شیخ زاید بن سلطان آل نهیان، امیر متوفی امارات متحده عربی، معمار سیاست خارجی این امیرنشین در قبال جهان عرب بود. او تأکید ویژه ای بر امنیت ملی عرب و گسترش گفتمان عرب گرایانه در جهان عرب داشت. شیخ زاید قبل از حمله آمریکایی ها به عراق، طرح پناهندگی سیاسی صدام به ابوظبی و کناره گیری صدام از قدرت را به بغداد داد؛ چرا که معتقد بود به زودی رژیم بعث فرو خواهد ریخت و امنیت و حیثیت اعراب بر باد خواهد رفت. مؤسس امارات متحده عربی، همواره مردم عراق را مورد تمجید قرار داده و آنان را پیکره جهان عرب می نامید. امارات متحده عربی، درسال 2003 و در کنفرانس بازسازی عراق در مادرید، مبلغ 215 میلیون دلار در راستای بازسازی عراق به بغداد اختصاص داد. (التضامن مع العراق)
امارات از نخستین کشورهایی بود که در جهت مقابله با نفوذ ایران در این کشور «عبدالله ابراهیم عبدالله علی» را به عنوان سفیر خود در بغداد گماشت. در همین راستا، جلال طالبانی رئیس جمهور عراق بارها از شرکت های اماراتی برای سرمایه گذاری در عراق دعوت کرده است. «شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان» وزیر خارجه امارات، نخسیتن مسئول بلندپایه کشورهای خلیج فارس بود که در سال 2003 به عراق جدید سفر کرد. همچنین، ابوظبی قول بخشش هفت میلیارد دلار بدهی عراق را به آقای مالکی در سفر اخیرش به امارت داده است. (طالبانی یدعو الشرکات الإماراتیه للمشارکه فی إعمار العراق، 2008)
در مورد روابط ابوظبی و واشنگتن، بایستی متذکر شد که روابط این دو کشور عمدتاً حول مسأله عراق در ابعاد نظامی می باشد. امارات در جنگ 2003 علیه عراق، پایگاه هوایی «الظفره»، نزدیک ابوظبی را برای بهره برداری هواپیماهای مراقبت کننده آمریکا ایجاد کرد. امارات هفت گانه، به دلیل نداشتن مشکلات حاد سیاسی داخلی، نبود فقر، افزایش رفاه، نداشتن نیروی بیکار و غیره، تهدیدی علیه امنیت خود از داخل نمی بینند، بلکه استقرار صلح در منطقه خلیج فارس، اولویت نخست امنیت ملی آن است. مسأله عراق از حیث اهمیت در رتبه دوم قرار دارد. این دو مسأله، به طور مستقیم، تا حد زیادی به چگونگی معادلات سیاسی و منطقه ای ایران بستگی دارد. بنابراین، ابوظبی به شدت از نفوذ هواداران شیعی ایران در عراق جدید در هراس است. در همین راستا، این کشور، طبق برنامه نوسازی دفاعی خود، 15 میلیارد دلار سلاح جدید، شامل 80 فروند جنگنده اف 16 را از ایالات متحده آمریکا خریداری کرده است. (Alterman, 2007: 10)
بنابراین، چشم انداز روابط امارات با عراق جدید را بایستی از منظر نوع روابط این کشور با ایران و آمریکا سنجید، چرا که ابوظبی نفوذ ایران در منطقه و عراق را تهدیدی علیه امنیت خود و اعراب می داند. ابوظبی مسأله جزایر سه گانه ایرانی در خلیج فارس را مسأله عربی و از اولویت امنیت عربی قلمداد می کند. به عبارتی، ابوظبی سعی دارد عراق را کشوری عربی و هویت آن را هویتی عربی دانسته و با گسترش روابط تجاری و سیاسی با بغداد، از نفوذ ایران جلوگیری نماید. ابوظبی مانند عربستان از سیاست مشروط مانند ورود سنی ها به قدرت سخن نگفته، بلکه از سیاست همه جانبه در قبال عراق و پذیرش این کشور به عنوان کشور شیعی عرب به پیکره امت عربی حمایت نموده است. این حمایت در واقع، به دلیل وجود جمعیت کم شیعی در این کشور، به طور اساسی نوعی بازدارندگی در قبال نفوذ ایران در عراق جدید است. در راستای سیاست خارجی امارات، حدود 1000 اماراتی، هم اکنون در حال آموزش نظامی در خاک آمریکا هستند. سواحل این کشور مانند دبی، لنگرگاه کشتی های جنگی و نظامی آمریکایی است. امارات کانون اصلی همکاری اطلاعاتی در منطقه با واشنگتن است. این همکاری ها اغلب در عراق نیز رؤیت شده و آموزش نیروی های پلیس و نیروهای امنیتی عراق زیر نظر آلمانی ها در خاک این کشور، از این جمله است. (کوردسمان، 2008: 4). خلاصه کلام آنکه، نوع روابط امارات با عراق به دلیل عدم حمایت این کشور از سنی ها، در آینده رو به گسترش خواهد رفت و از این رو، تفسیر امارات از امنیت ملی عرب با تعریفی موسع که شامل عراق جدید شیعی نیز می شود، سبب خواهد شد ابوظبی بتواند نفوذ قابل توجهی در بخش های اقتصادی و تجاری عراق به دست آورد و واشنگتن نیز از این رخنه زیرکانه امارات استقبال خواهد کرد.
2-4. سوریه
روابط سوریه و عراق، همیشه به دلیل رقابت تاریخی آنها، در هاله ای از ابهام قرار داشته و گاه پیچیده به نظر می رسد. در زمان صدام، رقابت بر سر رهبری حزب بعث و گفتمان عرب گرایی، از زوایای پنهان این روابط بود که تاریخ رقابت اموی – عباسی را به رقابت ایدئولوژیک متصل می ساخت. با سقوط صدام و کنار رفتن رقیب سخت ایدئولوژیک، دمشق فرصت را غنیمت شمرده و از پرونده عراق در راستای امنیت ملی خود استفاده کرد. در این راستا، بلندی های اشغالی جولان که در خطابه حافظ اسد به عنوان بخشی از امنیت عرب محسوب می شد، به پرونده عراق وارد شد. حسن ابوطالب نویسنده مصری در مقاله ای به نام «محاسبات دمشق با عراق جدید» متذکر می شود که بشار اسد رئیس جمهوری سوریه در مذاکرات خود با اروپائیان، شرط همکاری دمشق در برقراری امنیت در عراق جدید را منوط به حل پرونده جولان و فشار آنها به اسرائیل می داند. (حسن ابوطالب، 2006)
از طرف دیگر، دمشق از سوی بغداد، یکی از متهمان اصلی مداخله گر منطقه ای در نظم عراق جدید شناخته می شود. این رویکرد به نظر احمد الغریب، بازی دمشق با امور امنیتی عراق به حساب می آید. در واقع، سوری ها تمایل شدیدی برای ورود حداقلی سنی ها به ساختار سیاسی عراق دارند تا از این طریق بتوانند اولاً خشم سنی های سوری و ناسیونالیست های عرب در کشورشان را کاهش داده و سپس خود را به سکان دار چانه زنی اعراب با شیعیان عراق مبدل سازند. (الغریب، 2008).
رویکرد منفعت گرایانه دمشق به عراق جدید، از منظر امنیت ملی عرب، سعی در توازن قدرت بین رقابت ایران و سعودی در سرزمین میان رودان دارد. سوری ها مسأله عراق را تا حد زیادی در قاموس روابط عربی-عربی قابل حل می دانند و از نفوذ بیش از حد تهران در امور عراق چندان رضایت ندارند. به عبارتی، نفوذ بیش از حد ایران و استحاله امنیت ملی عرب در عراق جدید، پیامدهای ناگواری دارد که از جمله آن، نفوذ مطلق در لبنان و تحت الشعاع قراردادن منافع سنتی سوری ها در لبنان است. برای مثال، با بروز حوادث تروریستی خونبار در قلب منطقه سبز امنیتی بغداد و بحران در روابط دمشق با بغداد که به فراخوانی سفیر عراق در دمشق منجر شد (در تاریخ 19 اگوست 2009)، سوریه ترجیح داد از احمد داود اغلو وزیر خارجه ترکیه به عنوان میانجی با عراق استفاده کند. (وساطه ترکیه لنزع فتیل التوتر بین سوریه و العراق: الجزیره)
این سیاست به معنای جلوگیری از نقش فزاینده تهران در مسائل عراق است. بنابراین، روابط سوریه با عراق جدید، بر مبنای توازن قوا بین تهران و اعراب در امور عراق خلاصه شده است.
در مورد چشم انداز روابط عراق جدید و سوریه تحت رهبری بشار اسد، دو رویکرد عمده طبق سیاست خارجی دمشق وجود دارد. صادق الموسوی رئیس مؤسسه رسانه و روابط بین الملل عراق، در همین راستا متذکر می شود که در زمان صدام ما شاهد ورود تروریست ها به خاک عراق از طریق سوریه نبودیم، ولی بعد از مارس 2003، شاهد ورود سیل عظیم تروریست های عرب به عراق هستیم. الموسوی معتقد است دو رویکرد در دستگاه های امنیتی و سیاسی دمشق در مورد نوع برخورد با عراق وجود دارد. یکی انقلابیون جدید به رهبری «ولید معلم» وزیر خارجه کنونی و شخص بشار اسد، که این نسل جدید، راه حل منطقی در باب تعامل با عراق شیعی را از دریچه همکاری و چانه زنی سیاسی و مذاکره می دانند. رویکرد دوم، شامل نسل دیگری از انقلابیون سابق تحت رهبری «عبدالله الأحمر»، نظریه پرداز امنیتی دمشق است. این ناسیونالیست های عرب در دستگاه امنیتی دمشق در واقع، مسلح نمودن شبه نظامیان سنی و مقابله با اشغالگران و گرفتن امتیاز از غربی ها را تنها راه حل تعامل دمشق با عراق شیعی می دانند (القناه الجزیره، 2009/8/26). کنش سیاسی بشار اسد و کنش نظامی نگر «الاحمر» و دستگاه اطلاعاتی سوریه، همگی تحت عنوان بازی با پرونده عراق در راستای منافع ملی کشورشان و کسب امتیاز از اروپایی ها و آمیکایی ها در مورد جولان و بقای علوی ها در حکومت تفسیر می شود. بنابراین، نگاه حداقلی به امنیت ملی عرب در برابر اشغال عراق، رویکردی حداقلی است که نمودی شعاری و اعلانی در سیاست خارجی دمشق داشته است. گزارش کمیته بیکر-همیلتون در مورد استفاده از نفوذ سوریه برای حل مسأله عراق، از این منظر قابل تحلیل و بررسی است.
سیاست خارجی سوریه بر مبنای امنیت ملی عرب، از زمان فوت رهبر فقید سوریه (حافظ اسد)، تاکنون، نقشی کمرنگ تر داشته است. در همین راستا قابل ذکر است که حافظ اسد در پنجمین دوره ریاست جمهوری خود در مارس 1999، چنین متذکر شد که «موقعیت امت عربی در برابر تهدیدات شکننده شده است.» او یادآوری کرد که «امت عربی و شکنندگی شان از سر ضعف، درگیری ها، وصف بندی ها، ترس از دیگری و مداخله در امور یکدیگر و نادیده گرفتن امنیت ملی عربی است». (1)
این گفتمان عرب گرا در زمان بشار اسد، رئیس جمهور کنونی سوریه، با افول مواجه بوده است. بنابراین، روابط آینده دمشق و بغداد از دریچه منفعت گرایه سوریه تنظیم خواهد شد و چشم انداز این روابط، در قالب بازی و معامله منطقه ای دمشق قابل پیش بینی است.
3-4. جمهوری عربی مصر
جمهوری عربی مصر، روابط بسیار خوبی با رژیم بعث حاکم بر عراق در دوران صدام حسین داشت و میلیاردها دلار کمک نظامی و غیرنظامی در اختیار این رژیم در جنگ با ایران قرار داده بود. هنگام تهاجم عراق به کویت، در صف متحدان آمریکا برای آزادسازی کویت قرار گرفت و از آن پس، تنها در حد داشتن سفیر در بغداد با این کشور روابط خود را حفظ کرد.
پس از اشغال عراق توسط ائتلاف به رهبری آمریکا، هنوز سفیر مصر در بغداد حضور داشت که پس از ترور وی در یکی از خیابان های بغداد که گفته شد به دست یکی از کشورهای همسایه عراق در آن بوده، عملاً مانند دیگر کشورهای عرب، روابط خود را با عراق قطع کرد. «ایهاب الشریف» سفیر مصر در عراق که در سال 2005 در بغداد ربوده و سپس به قتل رسید، مأموریتی ناکام و کوتاه مدت در عراق داشت. وی متهم شده بود به نفع اسرائیل جاسوسی می کند. وزیر امور خارجه مصر که پس از دیدار برخی از مقامات کشورهای عربی راهی بغداد شد، نه اولین آنهاست که بخواهد باب روابط را با این کشور باز کرده باشد و نه آخرین آنهاست که بخواهد در این مورد خود را از قافله عقب فرض کند. مصر به عنوان یکی از قدرت های دنیای عرب، سیاستی نزدیک به عربستان سعودی و اردن داشته و دستگاه اطلاعاتی این کشور متهم است در عراق دخالت کرده و در ناآرامی های این کشور دست داشته است. اتهام وارده به مصر تا آنجاست که برخی این کشور را متهم می کنند هنگام نشست همسایگان عراق در بندر تفریحی شرم الشیخ، طرح کودتایی را به همراه اردن، ترکیه و عربستان برای سرنگونی دولت شیعه نوری مالکی که روابط خوبی با ایران دارد، تدارک دیده بود که راه به جایی نبرد. (تکاپوی اعراب برای برقراری روابط با عراق)
سقوط سریع صدام و هم پیمان قاهره در منطقه، پاسخ سریع مصر را در پی داشت. این باب تقویت گفتمان امنیت ملی عرب و حفظ هویت عربی عراق را در سیاست خارجی مصر گشود. «نبیل أحمد حلمی» نویسنده مصری، در این باره معتقد است سیاست خارجی مصر، بر اساس صلح فراگیر بین تمامی گروه های عراقی چه شیعه و چه سنی در این کشور است. بنابراین، سیاست حذف شیعیان نمی تواند به پیامدهای ایجابی و مثمر ثمری بدل شود؛ چرا که حذف هویت عربی-سنی، واکنش های منطقه ای را در بردارد. «حلیمی» اجلاس همسایگان عراق (3 می 2007)، در الشرم الشیخ را راه حل عملی بحران عراق می داند. او اجلاس مزبور با حضور همسایگان عراق، اتحادیه عرب و اعضای دائمی شورای امنیت را بر مبنای صلح و تفاهم ملی در عراق دانسته که مورد قبول رهبران عرب و مصر است. (أحمد حلمی، 2008: 5). مصر در اقدامی حساب شده، همگام با کشورهای عرب، «کمال شاهین» را به عنوان سفیر خود در سال 2009 منصوب کرد. این اقدام از سوی سخنگوی وزارت خارجه جمهوری عربی مصر (حسام زکی) طرح هماهنگی عرب در مقابل نفوذ ایران در دنیای عرب خوانده شده است. (السفیر شریف شاهین سفیرا جدیدالمصر لدی العراق)
به هر ترتیب، سال 2008، فتح باب دیپلماسی عربی در عراق جدید بود. در این سال شاهد تعیین سفرای کشورهای عرب در بغداد هستیم. وزیر خارجه مصر «احمد ابوالغیظ» پس از ترور سفیر کشورش (سال 2005) در بغداد به عنوان یکی از بلندترین مقام عرب وارد بغداد شد و عراق را پیکره جهان عرب خواند و حضور عربی در عراق را اعلام کرد. ابوالغیظ در همین راستا متذکر می شود که مشروعیت عربی عراق، امروز در میدان عربی به دلیل وابستگی بعضی از سیاسیون عراق به ایران مورد سؤال است. «ماجد حمید» پژوهشگر عرب، معتقد است قاهره، عراق جدید را مشروع می داند، ولی تا هنگامی که عراق خود را جزیی از امت عربی و وامدار امنیت ملی عرب فرض کند. «ظافرالعانی» دبیر کل تجمع آینده ملی مصر، در همین راستا متذکر می شود که «اعراب و مصر، سرنوشت عراق بعد از اشغال را به دست آمریکایی ها و ایرانی هایی سپردند که متأسفانه، هم اکنون تمامی نهادهای امنیتی و سیاسی را در اختیار دارند». العانی غیبت عربی در عراق جدید را ضربه ای به امنیت ملی عرب قلمداد می کند که گشایش سفارت خانه های عربی در بغداد از نظر او می تواند جبران این نقصان را در پی داشته باشد.(عوده مصریه إلی العراق... هل جاءت متأخره، 2008)
از دید سیاست خارجی مصر، دو موضوع مقابله با نفوذ ایران و هویت عربی عراق از اهم دغدغه های قاهره در عراق پساصدام را تشکیل می دهند. نظم عرب گرایانه مصر در منطقه بدون عراق عربی میسر نیست. در همین زمینه، «بدرالدین أدهم» معاون رئیس تحریریه روزنامه خبری الاخبار مصر، معتقد است «عراق نمی تواند از هویت عربی و پیرامون عربی خود کناره گیری کند، اکنون وقت بازگشت عراق به جهان عرب آغاز شده است. او به 150 هزار نفر عراقی که در مصر زندگی می کند، اشاره کرده و رابطه مردمی دو کشور را متذکر می شود و بر این باور است که عراق بدون امت عربی، عراق نیست». (أدهم، 2008: 23)
در عین حال، سوژه عراق جدید، به همراه روند صلح خاورمیانه از زوایای پیچیده سیاست خارجی ایران و مصر به شمار می آید. در واقع، نوع نگاه متفاوت دو کشور مصر و ایران به تحولات جاری در عراق باعث خلق تنش ها و رقابت هایی شده که افق معادلات درون منطقه ای را بغرنج نموده است. بالطبع، افق و چشم انداز روابط جمهوری عربی مصر با عراق جدید نیز تا حد زیادی به کنش ها و ایستارهای ایران در این کشور بستگی دارد. مصر مصمم ترین کشور عربی به همراه عربستان است که هدف راهبردی خود و دنیای عرب را مقابله با آنچه نفوذ ایران می خوانند، کرده اند. مصر، هر گونه موفقیت اعراب در مقابل نفوذ روز افزون تهران در عراق را سنجشی برای زورآزمایی عربی در برابر ایران می داند و عراق را ضربه گیر امنیت ملی عرب در برابر این تهدید را شرق جهان عرب (ایران) قلمداد می کند. بنابراین، اعزام سفرای عرب به بغداد، نخستین سنجش این زورآزمایی منطقه ای به رهبری مصر و عربستان است. (العبیدی)
دومین مسأله ای که می تواند نوع روابط مصر با عراق را تحت تأثیر قرار داده و باعث دخالت کشورهای عربی به رهبری قاهره در سرزمین میان رودان شود، مسأله نفوذ ایران در حیات خلوت جمهوری عربی مصر(شمال و شرق آفریقا) است. در همین زمینه، کنفرانسی به نام «ایران در شرق آفریقا و قرن آفریقایی»، که در اگوست 2009 در قاهره توسط مرکز بین المللی پژوهش های سیاسی و آینده نگری قاهره برگزار شد، مسأله نفوذ ایران در شرق آفریقا و تهدیدات احتمالی آن برای دنیای عرب، به خصوص امنیت ملی عرب بررسی و تبیین قرار گرفت. «أحمد فخر» رئیس مرکز فوق، آفریقا را قلب راهبردی مصر دانست و نسبت به نفوذ ایران در باب امنیت کشورهای عربی خاصه یمن و عربستان هشداد دارد.
«عادل سلیمان» مدیر اجرایی مرکز بین المللی پژوهش های سیاسی و آینده نگری قاهره، در همین راستا یعنی نفوذ ایران در شرق آفریقا متذکر می شود که «تحرکات ایران معضل امنیتی برای منطقه خواهد داشت.» او اضافه می کند کمک به شورشیان حوثی در یمن، همکاری با اریتره، ارتباط با برخی شورشیان در سومالی و افزایش نیروهای اطلاعاتی ایران، در واقع زنگ خطری برای امنیت ملی عرب و مصر به حساب می آید. در همین زمینه، «محمد عباس ناجی» متخصص امور ایران در مؤسسه الاهرام معتقد است هدف ایران نزدیکی به آبراه های بین المللی مثلاً در باب المندب و دریای سرخ است، چرا که از این رهگذر می تواند در برابر حملات و سناریوهای پرونده هسته ای خود، اهداف آمریکا و اسرائیل را هدف قرار دهد. «ناجی متذکر می شود که اعراب می بایست در عراق به دل مشغولی های ایران بیافزایند و مصر می بایست این نقش را بر عهده بگیرد. (سلیمان، 2009)
سیاست خارجی مصر و چشم انداز آن در برابر عراق جدید، به جایگاه نظریه امنیت ملی عرب و رویکرد منطقه ای قاهره در مقابله با نفوذ ایران در جهان عرب و محیط های پیرامونی این کشور بستگی دارد. به عبارتی، افق و چشم انداز روابط قاهره و بغداد به عربیت و هویت عربی عراق و همچنین، نوع تفسیر و برداشت های قاهره از کنش های منطقه ای ایران وابسته و مرتبط است. عراق جولانگاه و بزنگاهی جدی در معادلات قاهره و تهران خواهد بود و افق و چشم انداز روابط مصر و عراق از درون این معادله مشخص می شود.
نتیجه گیری
روابط و تعاملات عراق با کشورهای عربی، بخش عمده ای از تعاملات این کشور با کنشگران و محیط منطقه ای عربی را شامل می شود. روابط این کشورها با عراق در دوره پساصدام، با تغییر و تحولاتی همراه بوده است. از آنجایی که روابط کنشگران در منطقه تعیین کننده توازن قدرت منطقه ای است، با سقوط رژیم بعث و تغییر در ساختار سیاسی عراق که از منظر اغلب کشورهای عرب، به زیان آنها تلقی شد، رویکرد غالب در قبال عراق جدید، نفی واقعیت های نوین و مخالفت بود، اما به تدریج مجموعه عواملی چون موفقیت عراق شیعی در ایجاد ثبات و امنیت و مشارکت سنی ها در روند سیاسی، تلاش برای توازن سازی در برابر نفوذ ایران در عراق و فشار آمریکا بر رهبران عرب، باعث تغییر رویکرد اغلب کشورهای عربی در قبال عراق شد. (Katzman, 2004: 16, 29)این نوشتار، تحلیل سیاست خارجی کشورهای عربی در قبال عراق جدید را از منظر نظریه امنیت ملی عرب بررسی کرده و به این نتیجه دست یافته که سیاست این کشورها در قبال بغداد به طور حداقلی یا حداکثری از این نظریه سرجشمه می گیرد. مصر، قطر و عربستان سعودی از جمله کشورهای مهم عربی هستند که تعاملات و سیاست خارجی خود را بر مبنای نظریه امنیت ملی عرب تنظیم و اجرا می کنند. در مقابل، کشورهای کویت، سوریه و امارات متحده عربی، سعی در تفسیر حداقلی نظریه امنیت ملی عرب در قبال عراق جدید و چیدمان سیاست خارجی خود برابر تحولات جاری این کشور دارند. البته، نباید از نظر دور داشت که فشار ایالات متحده به کشورهایی همچون کویت و امارات برای در پیش گرفتن سیاست حداقلی، طبق امنیت ملی عرب، به رسمیت شناختن دولت مالکی، بخشش بدهی های عراق و تعیین سفیر در بغداد، بی تأثیر نبوده است. (Gause, 2007: 6)
در هر صورت، مقابله با نفوذ ایران در صدر سیاست خارجی کشورهای عربی قرار دارد. امروزه در گفتمان امنیت ملی عرب، «دگری» به نام «ایران شیعی» ساخته شده که این عنصر خارج از جهان عرب تا حد زیادی توانسته نظم و امنیت ملی عرب را به چالشی اساسی وادارد. این مهم خود سرچشمه تسری نظریه یا گفتمان امنیت ملی عربی از حوزه دانشگاهی به حوزه عملی سیاست کشورهای محوری عربی شده است. ایران شیعی از این منظر، دگری شبیه اسرائیل یا عثمانی سابق است که نهادینه شدن آن، از دست رفتن هویت عربی عراق و ضربه ای به فرهنگ اعراب تلقی می شود. تهدید سیاسی و ایدئولوژیک ایران، از اهم محذورات نظم عرب گرایانه و گفتمان امنیت ملی عربی نیز به حساب می آید. بنابراین چشم انداز و افق روابط عربی با عراق جدید تا حد زیادی تحت تأثیر نظریه امنیت عربی است که حفظ هویت عربی و مقابله با نفوذ ایران در منطقه عربی بر همین معیار و سنجه است.
کشورهای عربی در سطح سامانه عرب، عراق را جزیی از پیکره این امت می دانند که در دامان ایران و شیعیان رها شده است. بنابراین، برای بازگرداندن این بخش از امنیت عرب، در صدد برآمده اند با به رسمیت شناختن و نفوذ خود در عراق جدید، از نفوذ روزافزون ایران بکاهند. پس چشم انداز این روابط عربی با عراق جدید با گسترش روابط و حداکثرسازی تعاملات و بازدارندگی در برابر ایران همراه خواهد بود. برای مثال، در فردای انتخابات پارلمانی هفتم مارس (شانزدهم اسفند 1388) شاهد اهمیت عنصر عربی عراق بودیم و در همین زمینه، قابل توجه است که طارق الهاشمی، معاون سنی کنونی رئیس جمهور عراق خواستار انتخاب فردی سنی-عرب برای منصب رئیس جمهور عراق می شود. این گفته الهاشمی با استقبال گسترده رسانه های عربی همراه بود. پیش تر این رسانه ها از آقای ایاد علاوی، رئیس لیست «العراقیه» متشکل از شیعه های سکولار و سنی ها حمایت می کردند. کشورهای عربی بر این روند، اجماعی نسبی دارند که حمایت از گروه های سنی و شیعیان سکولار و ملی گرا می تواند نوعی توازن قدرت در بافتار سیاسی عراق جدید در قبال شیعیان مورد حمایت ایران پدید آورد.
بنابراین، بعد دیگر چشم انداز روابط عربی با عراق جدید می تواند بر نفوذ دیپلماتیک و سیاسی عربی در بین احزاب و گروه های سیاسی مستقل متمرکز شود. اضافه بر آن، عراق جدید با حمایت کشورهای عربی و مشروعیت دهی از جانب نظم عرب گرایانه، خواهد توانست نقش بسزایی در سامانه عربی خلیج فارس و حوزه شامات ایفا کند. این روند منوط به تثبیت حضور و نفوذ اعراب و کشورهای مهمی چون سوریه، مصر و عربستان در این کشور است. در پایان، این نکته را بایستی اضافه کرد که افق و آینده روابط کشورهای عربی با عراق جدید، جذب گروه های سیاسی شیعی مستقل و سنی های عرب گرا و اسلام گرا خواهد بود، تا بدین صورت بتوانند با وعده ورود عراق به سامانه و نظم عربی، نفوذ ایران در منطقه و عراق جلوگیری کنند. در آینده این احتمال وجود دارد که ما با «ناسیونالیسم عربی نو» به طور فزاینده ای مواجه شویم، ناسیونالیسمی که با رشد و تقویت گفتمان امنیت عربی در سیاست خارجی کشورهای عرب همراه است. در واقع، «دگر» این گفتمان، ایران شیعی است که بهترین رویکرد در مواجه با آن، نه اسلام گرایی سنی، بلکه ناسیونالیسم نو با ابعاد جدید خواهد بود.
پی نوشت ها :
1.أنظر: نص الکلمه الخطیه للسید الرئیس حافظ الأسد، التی وزعت علی الساده أعضاء مجلس الشعب عند أداء سیادته الیمین الدستوریه أمام المجلس فی 11/آذار/1999(المنشوره فی الصحف السوریه و وکالات الأنباء و للساده أعضاء مجلس الشعب و مراسلی الصحف العربیه و الأجنبیه فی القطر العربی السوری.
منابع تحقیق :علاوی: «هناک ضبابیه فی سیاسه العراق تجاه دولت الجوار.. و اتهاماته لها أمر محزن»:
منیب، عبدالمنعم (2009)؛ «ماذا لو امتکلت ایران سلاحا نوویا»؛ مجله العصر.
صالح زهره، عطا محمد(1998)؛ «الأمن القومی والعمل العربی المشترک»، المستقبل العربی، السنه التاسعه، العدد 94.
نافعه، حسن(1984)؛ مصر والصراع العربی (الإسرائیلی): من الصراع المحتوم إلی التسویه المستحیله بیروت: مرکز در اسارت الوحده العربیه.
عبدالله ربیع، حامد (1979)؛ (مشرف)، المضمون السیاسی للحوارالعربی الأوروبی، القاهره: معهد البحوث و الدراسات العربیه.
صالحه، محمد (1984)؛«مسأله الأمن العربی بین المفاهیم، الواقع، النصوص»، شؤون عربیه، العدد35.
سهیل الملاذی، أیهم (1998)؛ «الأمن القومی العربی و تحدیّات القرن الواحد و العشرون»، -أوروبا و العرب، العدد 173.
الاشعل، عبدالله، النظم العربیه بین الاستحقاق الدیمقراطی و التطبیع مع إسرائیل، انظر الی:
-http://www.arabrenewal.org/articles/29482/1/CaaUa-CaUNEiE-Eia-CaCOEIPCP-CaIiaPNCOi-aeCaEOEiU – aU-AONCAEia/OYIE1.html
"عروبه العراق شرط للتطبیع مع النظام الشیعی"،
http://www.aawsat.com/results.asp
مسوده الدستور العراقی الجدید انظر الی:
http://www.alwatanvoice.com/arabic/content-25802
المجذوب، حمد (2009)؛ أمن القومی العربی بین النظریه و التطبیق، مرکز دمشق للدراسات النظریه و الحقوق المدنیه.
ترکمانی، عبدالله (2008)، العرب و العراق الجدید، مرکز دمشق للدراسات النظریه و الحقوق المدنیه، نشرت فی صحیفه «الوقت» البحرینیه.
ترکمانی، عبدالله (2008)؛ الفضاءالعربی و تفاعلاته فی التاریخ المعاصر، دار الأهالی، دمشق.
مستقیمی، بهرام و ابراهیمی، نبی الله (1386)؛ «روابط ایران با شورای همکاری خلیج فارس پس از سال 2003» فصلنامه سیاست، دوره37، شماره23.
العلاقات السودیه- الإیرانیه منذ سقوط صدام: الخصومه و التعاون و الانعکاسات علی السیاسه الأمریکیه.(2009) (تأثیر العلاقات الإیرانیه- الخلیجیه علی الخلیج (الفارسی) و العراق)، قسم أبحاث الأمن القومی. رند.
جابر، سعدون (2009)؛ مشروعی المقبل أوبریت. «عن العلاقه بین الکویت و العراق». مجله االقبس. السبت 28 شوال 1430ه17-أکتوبر- 2009السنه- 38 العدد 1307.
الکویت تواجه «الجیل الجدید» من القاعده. صحیفه القبس. لثلاثاء 6 ربیع الأول1430 ه 3-مارس-2009 السنه - 38 العدد 4128.
إعاده إعمار العراق انجازات:
http://www.usaid.gov/iraq/accomlishments/elections_ar.html
کلام الشیخ القرضاوی (1429) «مجرد رأی منه». منبرالقدس. السنه العشرون العدد 6026 الجمعه 17 تشرین الاول اکتوبر 18.
«التضامن مع العراق». شبکه الم و الامارات:
http://www.alamuae.com/uae/showtopics-110.html
«طالبانی یدعو الشرکات الإماراتیه للمشارکه فی إعمار العراق». صحیفه االرای.29-12-2008.
کوردسمان، أنطونی (2008)؛ «القوات المسلحه التقلیدیه فی الخلیج (الفارسی)» مرکز الدراسات الاستراتیجیه الدولیه، 24 یونیو/حزیران.
ابوطالب، حسن (2006)؛ «حسابات دمشق مع العراق الجدید». 3 کانون الأول/ دیسمبر انظر علی الموقع:
-http://www.swissinfo.ch/ara/front.html?siteSect=105&sid=7291819&cKey=1165078856000&ty=st&rs=yes
الغریب، أحمد (2008)؛ «مستقل العلاقات " السوریه-الإیرانیه". بین احتمالات البقاء و الانهیار». صحیفه الرویه. الجمعه.
«وساطه ترکیه لنزع فتیل التوتر بین سوریه و العراق»:
-http://www.aljazeera.net/NR/exeres/9B1A9A59-3E65-43B0-BEC4-4271D34E6A10.htm
-http://www.daneshvacomputer.com/npview.asp?ID=1714200
الموسوی، صادق(2009)؛ «الأزمه الدبلوماسیه المستجده بین بغداد و دمشق»، برامج القتاه ماورا الخبر. القناه الجزیره. 8/26
أنظر: نص الکلمه الخطیه للسید الرئیس حافظ الأسد، التی وزعت علی الساده أعضاء مجلس الشعب عند أداء سیادته الیمین الدستوریه أمام المجلس فی 11/آذار/1999(المنشوره فی الصحف السوریه و وکالات الأنباء و للساده أعضاء مجلس الشعب و مراسلی الصحف العربیه و الأجنبیه فی القطر العربی السوری).
«تکاپوی اعراب برای برقراری رابطه با دولت عراق».
أحمد حلمی، نبیل (2008)؛ «العلاقات المصریه الامریکیه و أنقاذ العراق»، موسسه التنمیه. اغسطس.
«لسفیر شریف شاهین سفیرا جدید المصر لدی العراق»؛
-http://www.mfa.gov.eg/MFA_Portal/ar-EG/Foreign_Policy/International_Relations/Egypt_arab/ Iraq 16062009. Htm
«عوده مصریه إلی العراق.. هل جاءت متأخره؟» البرنامچ بانوراما، تاریخ الحلقه: الاحد 5-10-2008.
أهم، بدرالدین (2008)؛ «الغیاب العربی و التغلغل الإیرانی فی العراق». امرکز الدولی للدراسات المستقبله و الاستراتجیه، قاهره.
العبیدی، قیس، «ضعف التمثیل الدبلوماسی العربی فی عراق ما بعدالاحتلال الاسباب و النتائج»، الموقع الحوار:
-http://www.ahewar.org/guest/send.asp?aid=152694
سلیمان، مصطفی (2009)؛ «التحرکات الإیرانیه فی شرق إفریقیا و القرن الإفریقی»، القاهره: المرکز الدولی للدراسات السیاسیه و المستقبلیه بالقاهره، علی القناه العربیه. www.alarabiya.net).
http://www.asharqalawsat.com/details.asp?section=4&issueno=9793&articale=324320&feature
http://www.aawsat.com/detail.asp?section=4&issueno=11227&articale=533058
http://www.scribd.com/doc/12946425/
http://www.dkospedia.com/wiki/National_Security_Act_of_19475
Christopher A. Stevens. Identity Politics and National Security Interst. University of Vermon(March 3), 2005. P.12.
Hechter, M Home, C. (2003) Theorise of Social Order. Stanford University Press. PP.23.55
Al-Hokayem-Altariq. (2006); “The Arab Gulf States in The Shadow of The Iranian Nuclear Challenge:, The Henri Stemson Center.
Richard N. Haass, “The New Middle East”. See to: http://www. Foreignaffairs. Com/articles/ 62083/ Richard-n-haass/the-new-middle-eas
Henderson, Simon(2007); “Saudi Arabaia: The Nightmare of Iraq”. Washingtonistitute.org, Al-Sudais is a noted Wahhabi bigot, weekly standard, March 5.
Lionel Beehhner(2005); Iraq 's Sunni Arabs. Council on Foreign Relations. October 14.
Jon B. Alterman. (2007), “Iraq and The Gulf States: The Balance of fear United States:, Institute of Peace. August 2007.
Christopher M. Blanchard, Kenneth Katzman, Carol Migdalovitz, Alfred Prados, Jeremy Sharp(2004); “Iraq: Regional Perspectives and U.S Policy,CRS Report for Congress”, Congressional Research Service, April 4.
Gregorg Gause. F. (2007); “U.S Tring to Soften Saudi Hard Line Toward Maliki Government”, August 6.
منبع: خسروی، غلامرضا، (1390)، چشم انداز عراق آینده، تهران، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ اول.