آمریکا و آیین پروتستان
گرچه کشف آمریکا از سوی کریستف کلمب مبتنی بر اهداف استعماری دولت اسپانیا بود، اما این امر، بیش و پیش از هر چیز به موجب یک رسالت دینی صورت پذیرفت. او بر این باور بود که سفر درازش، بخشی از حوادث و مقدّمات تأسیس حکومت هزار سالهی مسیح است که منجر به آزادسازی اورشلیم، از دست کفار (مسلمانان) و تجدید بنای معبد سلیمان خواهد شد. وی به ملکه ایزابل گفته بود که به زودی طلاهای به دست آمده از سرزمینهای جدید را در راه تجدید بنای هیکل سلیمان به کار خواهد گرفت، تا این معبد، کانون مرکزی جهان باشد.ملت اسپانیا در سدهی پانزدهم میلادی، بیشترین گرایش و تعصّب را نسبت به مذهب کاتولیک داشتند و در برابر رُم، کانون هدایت و زعامت ایمان مسیحی، بیش از هر ملت دیگری احساس مسئولیت میکردند.
این کاتولیکها در اسپانیا، بر ضدّ مسلمانان جنگیده و ایشان را از آن سرزمین رانده بودند. یهودیان را نیز یا ناچار به پذیرش مذهب کاتولیک و یا اخراج از اسپانیا کرده بودند. در همین زمینه، کشف قارهی جدید، برای اسپانیا، ادامهی حملههای صلیبی سدههای گذشته و توسعهی قلمرو مسیحیت و بسط اقتدار کلیسا به شمار میآمد و کریستف کلمب نیز با انگیزههای دینی در این راه گام نهاد.
تهاجم به سرزمین جدید، تنها از سوی اسپانیا صورت نگرفت. فرانسه در اوایل سدهی هفدهم، گروههایی از میسیونهای مسیحی خود را به «کبک» (Kebek) اعزام داشت و در سدهی هجدهم، فرانسویان به آلاباما و نیواورلئان و ارکانزاس، راه یافتند؛ ولی شرایط و اوضاع جاری در اروپا، مانع از نفوذ بیشتر فرانسویان کاتولیک در سرزمین جدید شد؛ زیرا از سدهی شانزدهم که جنبش اصلاحی لوتر از آلمان سربرآورد و باورهای دینی مردم این کشور را به دو بخش کاتولیک و پروتستان تقسیم کرد، فرانسه نیز خود را در معرض خطر همین انشقاق یافت. از این رو، با تمرکز بر حفظ مواضع کاتولیکی خویش، کرانههای شرقی رود میسی سیپی- به جز نیواورلئان- را به انگلیس وانهاد و از سواخل غربی آن نیز به سود اسپانیا، چشم پوشید.
از سوی دیگر، حرص و ولع شدید کشورهای کاتولیک مذهب اسپانیا، پرتغال و فرانسه، برای دستاندازی به سرزمین آمریکا، انگلیس پروتستان مذهب و استعمار طلب را وا میداشت تا با این کشورها به رقابت برخیزد.
منازعات دریایی میان اسپانیا و انگلیس، نزاع میان دو مذهب کاتولیک و پروتستان به شمار میآمد، به گونهای که پیروزیِ نیروی دریایی انگلیس بر ناوگان جنگی اسپانیا، به نام «آرمادا» (Armada) در سال 1588/م از همین منظر ارزیابی شده است؛ چه، بریتانیا این نبرد را یک جنگ صلیبی پروتستانی تلقّی میکرد و درکشتیهای جنگی خود، علاوه بر ارائهی خدمات کلیسایی، نسخههای متعدّدی ازکتاب مقدس و کتاب دعا و نیز کتاب شهدا، نوشتهی جان فاکس، اسقف پروتستانی را حمل میکرد که دربارهی آلام و مظالمی که پروتستانها تحت حکومت کاتولیکی ماری اوّل متحمل شده بودند، تألیف شده بود.
یک دهه پیش از نابودی ناوگان اسپانیایی آرمادا، سر همفری ژیلبرت به الیزابت اول، ملکهی پروتستان مذهب انگلیس، پیشنهاد و توصیه کرده بود که انگلیس، برای استعمار آمریکا، باید از هر فرصتی بر ضدّ اسپانیای کاتولیک بهره جوید، تا آنان در موضع ضعف و فقر باقی مانده و انگلستان به اقتدار و سیادت دست یابد.
اسقف ریچارد هاکلایت نیز در سال 1584/م، از ملکه خواسته بود که تلاشهای خود را به کار بندد تا به جای کلیسای کاتولیک، کلیسای پروتستان انگلیس رسالت مسیحی را در شمال آمریکا بر عهده گیرد. وی تأکید میکرد که اسپانیا و فرانسه در این راه پیشقدم شدهاند و ما نباید بیش از این تأخیر کنیم.
این تعصّبات و اقدامات موجب شد که سرانجام آیین پروتستان، در میان آمریکاییان، بیش از مذاهب دیگر گسترش یابد.(1)
زمانی که مهاجران پروتستان، به آمریکا وارد شده و بر مستعمرات ماساچوست در نیو انگلند، راه یافتند، آمریکا را «اورشلیم نوین» و «کنعان جدید» خواندند، و خود را به عبرانیانی که در دوران باستان از مظالم فرعون گریخته بودند، مانند کردند؛ چه ایشان نیز از دست جیمز اول پادشاه انگلیس فرار کرده بودند. اگر عبرانیان قدیم، در جست و جوی یافتن سرزمین موعود، خاک مصر را ترک کرده بودند، اینان نیز انگلیس را به قصد اقامت در سرزمین جدید، پشت سرگذارده بودند.
در این تمثیل، تعقیب وکشتار سرخپوستان و ساکنان بومی آمریکا، از سوی مهاجران پروتستان(2) به تعقیب و قتل ساکنان اصلی فلسطین، یعنی کنعانیان، به دست عبرانیان یهودی، تشبیه شد.(3)
وضع دیانت و کلیسا در ایالات متحده
یکی از اصول باورهای مسیحی، تضاد و تعارض میان دین و دنیاست. این امر مبتنی بر تأکیدات مکرّر عیسای مسیح در اناجیل میباشد.(4)از این رو، مسیحیت از آغاز پیدایش، از دولت و دستگاه حاکمه جدا بود. این جدایی قلمرو دین از حوزهی دنیا، موجب شد تا در دورهی اولیهی تاریخ مسیحیت، در میان رجال مذهبی کلیسا نوعی گرایشهای راهبانه و تمایلات انزوا جویانه، پدید آید. آنان ترجیح میدادند که بدون آلودن خویش به رجس و پلیدی دنیا، شئون معنوی و روحانی خود را حفظ کرده و به هدایت دینی و اخلاقی مردم همّت گمارند؛ امّا این وضع چندان نپایید و کمکم روحانیان مسیحی برای کسب نفوذ و سیطرهی خویش و حفظ سلطهی کلیسا، صاحب اراضی و املاک و اموال فراوانی گردیده و حتی طی دورههایی، برای دفاع از حریم اقتدار خود، واجد نیروهای نظامی نیز شدند، که ناگفته پیداست دوام چنین وضعی، مستلزم تأمین منابع مالی لازم بوده است.
بدین ترتیب، کلیسا تبدیل به سازمان و پایگاه نیرومندی شد که به لحاظ دینی، قانونگذاری، قضایی، اداری، مالی و نظامی، از استقلال و اقتدار ویژه برخوردار بود.
طبیعی است وجود چنین سلطهای در حیطه و قلمرو دستگاه سیاسی حاکم، نوعی تعارض و تضاد، و نزاع و تخاصم را میان دو قدرت رقیب، موجب میشد.
اما جنبش اصلاح دینی مارتین لوتر که در سال 1520/م صورت گرفت، کفّهی اقتدار و نفوذ پاپ را به سود دولت تضعیف کرد. این جنبش در سدهی هفدهم میلادی، با گرایش پروتستانی پیوریتانیستی به ایالات متحده انتقال یافت و به ویژه در ایالات شمالی این سرزمین، از قدرت و سیطرهای بلامنازع، برخوردار شد. این وضع تا اواخر سدهی هجدهم دوام یافت. تا این که با جاری شدن سیل مهاجرت مسیحیان کاتولیک به آمریکا، نگرانی میزبانان پروتستان نسبت به رقیبان تازه وارد، برانگیخته شد. بیم و هراس پروتستانها از آن بود که کاتولیکها شریک امتیازات و اختیارات سیاسی آنان شوند. به همین دلیل بنا به خواست ایشان، اصل جدایی دین از دولت، در نخستین بازنگری قانون اساسی ایالات متحده، در 28 ژوئیهی 1789/م، به صورت زیر اعمال شد:
«کنگره هرگز مجاز نیست که در جهت تقویت و یا تضعیف امور دینی، قانونی از تصویب بگذراند.»
توماس جفرسون، سومین رئیس جمهور آمریکا، در سال 1802/م، طی نامهای خطاب به گروهی از رجال دینی شهر «دانبیوری» در ایالت «کانکتیکت» (Connecticut)، اعلان کرد که «هدف از انجام نخستین اصلاحیه در قانون اساسی، ایجاد یک دیوار حایل میان کلیسا و دولت بود».
قانون اساسی آمریکا، مهمترین سند سیاسی و بالاترین قانون ایالات متحده به شمار میآید، که در سال 1778/م تصویب و از مارس 1789/م، در حالی که این کشور، تنها دارای سیزده ایالت و چهار میلیون نفر جمعیت بود، در عمل اجرا شد.
در طول بیش از دو قرن که از عمر این قانون میگذرد، 26 بار مورد تجدیدنظر و اصلاح قرار گرفته است.
از بارزترین ویژگیهایی که تدوینکنندگان این قانون، سعی کردند مورد توجه قراردهند، حفظ آزادیهای فردی شهروندان آمریکایی بود. آنان هر کدام از یک نقطهی جهان به این سرزمین وارد شده و گرایشهای سیاسی و دینی ویژهای داشتند. از این رو، بازنگریهای مکرّر و متعدّد در قانون اساسی، با هدف توسعهی عرصهی آزادیهای فردی و سیاسی و دینی انجام میگرفته است.
از سوی دیگر، ایالات متحده از آغاز استقلال، با التزام به مذهب پروتستان،در مقدمهی قانون اساسی خود، ملت آمریکا را تحت «حمایت الهی» قرار میداد و بر پولهای رایج خود، شعار «برخدا توکل میکنیم»(5) را نگاشت و رئیس جمهور منتخب مردم نیز موظّف به ادای سوگند به «کتاب مقدّس» شد.
با این حال، در آمریکا همهی ادیان و مذاهب و مسلکها هم چون پیروان بودا، کنفوسیوس، شینتو، مرمون، یهود، اسلام، کاتولیک و حتّی دیگر فرقهها و مذاهب ساختگی و الحادی، حق حیات و فعّالیت دارند.
باری، نخستین اصلاحیه در قانون اساسی ایالات متحده، به معنای موضعگیری بیطرفانهی دولت در برابر باورها و رفتارهای دینی مردم بود و دولت را از حمایت و یا مخالفت نسبت به گرایشهای دینی باز میداشت و مانع هر گونه کمک مادی و معنوی دولت نسبت به امور دینی میشد. به عبارت دیگر، هدف اصلی اصلاحیهی مزبور، حفظ حریم کلیسا در برابر دولت و ممنوعیت دخالت دولت در شئون دینی بود؛ اما در عین حال، هر گاه سلطهی دولت بر مجاری امور افزایش مییافت و یا جریانات سکولاریستی قوّت میگرفت، دولت زمام امور را در اختیار گرفته و مانع دخالت کلیسا در شئون سیاسی میشد.
متقابلاً نیز هر زمان تمایلات و گرایشهای دینی در پیکرهی دولت و به ویژه در ساختار تشکیلات ریاست جمهوری آشکار میگردید، کفّه در جهت تأمین منافع و مصالح کلیسا سنگین میشد.(6)
اما توجه به این نکته لازم است که برخلاف پذیرش اصل جدایی دین از دولت در ایالات متحده، این امر منجر به جدایی دین از سیاست نشد؛ بلکه دین در عرصههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی این کشور مؤثر بوده و تقریباً هیچ چیز از حیطهی نفوذ آن بیرون نیست.
موضعگیری دولت آمریکا در برابر رژیم اشغالگر قدس را که نمونهای روشن از امتزاج و ترکیب دین و سیاست است، باید از همین زاویه نگریست، اندکی تأمل در اظهارات، بیانات و تأییدات رجال و رهبران سیاسی ایالات متحده، نسبت به رژیم صهیونیستی، این حقیقت را آشکار میسازد که اساس و جوهرهی این اظهارنظرها، ریشه در فرهنگ تورات و متون عهد قدیم دارد.
این که رجال سیاسی آمریکا به شیوههای مختلف، از داشتن نوعی «التزام اخلاقی»(7) در حمایت از اسرائیل سخن میگویند، و از روابط دوستانهی خویش با هیچ دولت دیگری، بدین شیوه و با این لحن و آهنگ گفتوگو نمیکنند، بدین علت است که دیانت حاکم بر این کشور اساساً دیانتی عبرانی و توراتی است.(8)
از سوی دیگر، وضع کلیسا در آمریکا، از جهاتی با کلیساهای اروپا متفاوت است. گفتهاند که کلیسای آمریکایی، ردایی فاخر و اشرافی بر تن دارد. همانگونه که زندگی شهروندان ایالات متحده، دائماً دست خوش تحول و پیشرفت است، کلیساها نیز از این پدیده برکنار نیستند. در یک جامعهی آزاد هم چون آمریکا، با اندیشهها و گرایشها و ادیان و مذاهب مختلف، کلیسا توانسته است برای عرضهی متاع خویش، بیش از هر تشکیلات دینی دیگر در جهان، خود را منعطف و سازگار نماید.
کلیسای آمریکایی، برای تأثیرگذاری بر سیاستهای عمومی جامعه و به ویژه در اتخاذ شیوههای متنوع اعمال فشار(9) بر مجامع و مقامات تصمیمساز، همان امکانات و ابزارهایی را که سازمانها و مؤسسات غیردینی به کار میگیرند، مورد استفاده قرار میدهد.
این کلیساها با بهرهگیری از مدرنترین سیستمهای صنعت نشر و رسانههای متنوع گروهی، نسبت به اعلان مواضع، صدور احکام و اطلاع رسانی اقدام میکنند. همچنین برای دستیابی به اهداف مورد نظر، از عوامل و عناصر منتسب به خود، در حوزهها و سازمانهای مختلف، به خوبی بهره میجویند.
طی دهههای اخیر، کلیساهای آمریکا واجد پیشرفتهترین امکانات و تجهیزات ارتباط جمعی شدهاند. از ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی و سیستمها و شبکههای رایانهای تا سازمانها و مؤسسات عظیم وابسته به تشکیلات کلیسا. توان اقتصادی و پشتوانهی مالی آنها سر به میلیاردها دلار میزند.
حیطهی فعّالیت کلیساهای ایالات متحده، منحصر به تبلیغات مذهبی و انجام امور دینی نیست؛ بلکه یک تشکیلات منظم با اهداف و فعالیتها و روابط گسترده است که با زندگی عموم مردم و جامعه گره خورده است.
بر اساس آمار سال 1975/م، حدود 131 میلیون نفر آمریکایی، هر کدام عضو یکی از کلیساها بودهاند. این رقم در سال 1980/م به 135 میلیون افزایش یافته و در دو سال بعد به 6/ 139 میلیون نفر بالغ گردیده است.
آمار مذکور، تنها ناظر بر کثرت اعضای کلیساها نیست، بلکه حجم تبرّعات و کمکهایی را که از سوی این افراد به کلیساها میشود نیز معلوم میدارد.
در سال 1982/م میزان کمکهای مالیای که شهروندان آمریکایی به کلیساهای متبوع خود کردهاند، حدود شصت میلیارد و 390 میلیون (000/000/ 390 /60) دلار بوده است که این رقم نسبت به کمکهای سال 1981/م، افزایشی معادل 7 /11 % را نشان میدهد.
حدود 5/ 46% از این مبلغ صرف امور دینی و مابقی در زمینهی مسائل آموزشی، بهداشتی، اجتماعی و امور خیریّه، هزینه شده است.
بخشی از این اموال، در اجرای برنامههای تبلیغاتی که متضّمن تبیین دیدگاههای کلیسا نسبت به مسائل مختلف است، هزینه میشود.
هزینههای تبلیغاتی متعلق به تنها یک مؤسسهی دینی به نام «دین در زندگی آمریکایی»(10) در سال 1982/م، حدود 32 میلیون دلار بوده است.
کلیساهای ایالات متحده دارای صدها مؤسسهی عالی، دانشکده و دانشگاه در این کشورند. در سال تحصیلی 82-1981/م. تعداد مدارس عالی وابسته به کلیساها، 1978 باب بوده است. از سوی دیگر، در حالی که تعداد مدارس دینی روزانه در سال تحصیلی 55-1954/م از 123 و دوازده هزار دانشآموز تجاوز نمیکرد، درسال 1980/م، تعداد این مدارس به هیجده هزار باب و دارای دو میلیون نفر دانشآموز بود.
از نخستین دانشگاههای نامآوری که کلیساهای آمریکا با هدف گسترش آموزشهای دینی تأسیس کردند، دانشگاه «هاروارد» بود که در سال 1636/م تأسیس شد. دیگر دانشگاه «ییل» (Yale) بود که در سال 1710/م، با همین هدف دایر گردید.
از دیگر دانشگاههایی که در آمریکا پیوندی عمیق با کلیسا دارند، دانشگاه آمریکایی، دانشگاه جرج تاون و دانشگاه کاتولیکی است که همه در واشنگتن قرار دارند. همچنین دانشگاه دیتون و پیلور در ایالت تگزاس و دانشگاه اِموری در شهر آتلانتا و دانشکده بوستون و دانشگاه دنفر در کلورادو و دانشگاه دیوک در کارولینای شمالی … همه از این دست به شمار میآیند.(11)
آمارهای موجود در آمریکا نیز از بزرگترین پدیده در صنعت نشر، و فروش حیرتانگیز و گستردهی کتابهای دینی سخن میگوید. در سال 1979/م، یک سوم از همهی کتابهای به فروش رسیده در ایالات متحده، دینی و مذهبی بوده است! و در سال 1984/م، 37 میلیون نفر آمریکایی، حدود دو میلیارد دلار، کتاب دینی خریداری کردهاند!(12)
توسعهی حوزهی عملکرد کلیساها و انعطاف بیش از حدّ آن برای همآهنگی با ذوق و سلیقهی اتباع خویش، و بهرهگیری از جدیدترین تجهیزات و امکانات، به منظور فعّالیت در زمینههای جنبی و اجابت نیازها و خواستههای مردم، موجب شده است که بسیاری از آمریکاییان، عضویت یکی از کلیساها را بپذیرند.
بنا به نقل مجلّهی نیوز ویک (مورّخ 30 /10/ 1995/م)، کلیسای انجیلی آمریکا، معروف به «کلیسای جهانی ملکوت خدا»(13) با آن که در سال 1977/م تأسیس شده است، حدود 5/ 2 میلیون نفر پیرو دارد.(14)
نیز تعداد اعضای «کلیسای تعمیدی» که اسقف جری فال ول، بنیانگذار آن است، بیش از بیست هزار نفر به نمایندگی از 5/ 7 میلیون خانواده است که جمعاً حدود 25 میلیون نفر بر آورد میشوند.(15)
همچنین تعداد پیروان اسقف سواگرت، به دو میلیون نفر آمریکایی و حدود یک میلیون نفر دیگر در بیش از 140 کشور جهان میرسد.(16)
از جانب دیگر، تودهی عظیمی از مردم آمریکا، با گرایشهای تند دینی، پیرو فرقهی انجیلی بوده و تعدادشان را میان سی تا پنجاه میلیون نفر ذکر کردهاند.
بر اساس بررسی پلستر جرج گالوپ (Pollster George Gallup)، تعداد انجیلیان بالغ در آمریکا، حدود چهل میلیون نفر است و تعداد بنیادگرایان آن حدود ده میلیون نفر.(17)
از این رو، در شرایطی این چنین، شگفت نمینماید چنان چه برخی نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا، برای دستیابی به آرای بیشتر، اهرم تبلیغات انتخاباتی خود را بر باورهای دینی مردم متّکی سازند.
جیمی کارتر در سال 1976/م، در جریان تبلیغات انتخاباتی خود، اعتقاد به «ولادت مجدّد مسیحی»(18) را شعار خود قرارداد.
در سال 1980/م نیز سه تن از نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا، همین شعار را مطرح ساختند. در اوت 1984/م، رونالد ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا، طی نطقی در شهر تگزاس، با وجود اذعان به جدایی میان دین و دولت، از نقش دین سخن گفت و اظهار داشت:
«دین در حیات سیاسی ملت ما نقشی اساسی دارد.»(19)
پی نوشت ها :
1- هم اینک 60% آمریکاییان، پروتستان مذهبند، در حالی که کاتولیکها با احراز رتبه دوم، تنها 24% از ساکنان ایالات متحده را تشکیل میدهند.
2- برای آگاهی از جنایات فراوانی که مهاجران اولیه، نسبت به سرخپوستان و ساکنان بومی آمریکا مرتکب شدند، ر.ک: منیر العکش، امیرکا والابادات الجماعیه.
3- ر.ک: رضا هلال، المسیح الیهودی و نهایة العالم، ص 45 و 138-139.
4- «… مال قیصر را به قیصر ادا کنید و مال خدا را به خدا» (انجیل متی، باب 22، جملهی 21)؛
- «هیچ کس دو آقا را خدمت نمیتواند کرد … محال است که خدا و مال را خدمت کنید.» (متی، باب 6، جملهی 24).
- «و هر که صلیب خود را بر نداشته و از من پیروی نکند، لایق من نباشد». (متی، باب 10، جملهی 38)؛
- «آن چه داری بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی یافت». (مرقس، باب 10، جملهی 289؛
- «… مبادا دلهای شما از پرخوری و مستی و اندیشههای دنیوی سنگین گردد و آن روز ناگهان بر شما آید». (لوقا، باب 21، جملهی 34).
5- In God We Trust.
6- چنان که در دورهی ریاست جمهوری رونالد ریگان، این گونه بود.
7- Moral Commitment.
8- برای دیدن مشروح این بحث، ر.ک: یوسف الحسن، البعد الدینی فی السیاسة الامریکیة تجاه الصراع العربی- الصهیونی، ص 63-78؛ همو، جذور الانحیاز، ص 57-61.
9- Lobbying.
10- Religion In American Life.
11- یوسف الحسن، البعد الدینی فی السیاسة الامریکیة تجاه الصراع العربی- الصهیونی، ص 68-70.
12- همان، ص 71.
13- Universal Church of The Kingdom of God.
14- محمد السماک، الاستغلال الدینی فی الصراع السیاسی، ص 62.
15- یوسف الحسن، البعد الدینی فی السیاسة الامریکیة تجاه الصراع العربی- الصهیونی، ص 104.
16- همان، ص 181.
17- لی اوبرین، سازمانهای یهودیان آمریکا، ترجمهی ع. ناصری، ص 390.
18- اشاره به کلام عیسای مسیح در انجیل یوحنّا، باب 3، جملهی 3: «اگر تولدتازه پیدا نکنی، هرگز نمیتوانی ملکوت خدا را ببینی».
19- یوسف الحسن، البعد الدینی فی السیاسة الامریکیة تجاه الصراع العربی- الصهیونی، ص 71.