اسقف پاتریک رابرتسون
وی از نخستین رجال کلیسای بنیادگراست که به ضرورت و اهمیت تأثیر «کلیسای تلویزیونی»(1) پی برد و در سال 1961/م یک فرستندهی تلویزیونی در شهر «پرتس ماوث»(Portsmouth) در ویرجینیا خریداری کرد که هم اینک با استفاده از ماهواره، شبکهی گستردهای از برنامههای رادیویی و تلویزیونی خود را به سراسر ایالات متحده و شصت کشور دیگر جهان، ارسال میدارد.شبکهی کلیسای تلویزیونی او به لحاظ کثرت بیننده، چهارمین شبکه تلویزیونی ایالات متحدهی آمریکا به شمار میآید. خالصِ درآمد وی در سال 1985/م، 233 میلیون دلار بوده است.
وی دارای چهار فرستندهی تلویزیونی و یک شبکهی کابلی (Cable) و یک برنامهی نمایشی به نام هفت صد انجمن (700 Club) است که در سراسر ایالات متحده و بیشتر کشورهای جهان، قابل مشاهده است.
رابرتسون، دومین کشیش در تاریخ ایالات متحده است که پس از اسقف جیسی جاکسون که در سال 1984/م نامزد ریاست جمهوری شد، خود را در سال 1988/م نامزد این مقام کرد.
او در سال 1977/م اقدام به تأسیس یک دانشگاه خصوصی به نام سی. بن. ان (C.B.N University)، نمود که در رشتههای علوم ارتباطات اجتماعی، علوم تربیتی، بازرگانی، حقوق، فرهنگ و معارف توراتی، تا سطح کارشناسی ارشد دانشجو میپذیرد.
وی همواره بر این امر تأکید میورزد که «اسرائیل برترین ملت خداست»(2) او اعراب را دشمنان خدا میداند و میگوید: مادامی که ارادهی خداوند بر تأسیس دولت اسرائیل تعلّق دارد، رعایت جانب عدالت و انصاف با فلسطینیان، بیمعناست.(3)
حیطهی فعّالیت تشکیلات رابرتسون، تنها محدود به امور دینی و فرهنگی جامعهی آمریکا نیست، بلکه در خارج از مرزهای ایالات متحده، در ایجاد جزر و مدّ حوادث سیاسی دیگر کشورها نیز عملاً تأثیرگذار است.
بنگاه خبری پاتریک رابرتسون بین سه تا هفت میلیون دلار به کنتراها در نیکاراگوئه و هندوراس کمک کرد و دیکتاتور گواتمالا را که مسئول قتلعام هزاران بومی و غیر نظامی بوده و آنها را کمونیست میخواند، مورد تشویق قرار داد.
... رابرتسون همچنین با سه سه سکو، دیکتاتور فاسد زئیر روابط نزدیکی برقرار کرد. روابطی که مدیران جریان راست مسیحی، برای گرفتن امتیازهایی در معادن الماس برای نهاد اقتصادی خود، یعنی مؤسسهی توسعهی آفریقا، مورد استفاده قرار دادند.(4)
از سوی دیگر، وی به منظور جلب نظر صهیونیستها، مسلمانان را بدتر از نازیها معرفی کرد و ضمن هشدار به یهودیان، آنان را از خطر مسلمانان بر حذر داشت و آشکارا اعلام کرد که به یقین آدلف هیتلر فرد بزهکاری بود، امّا آن چه مسلمانان درصددند که بر ضدّ یهود انجام دهند، بدتر است.(5)
اسقف جرج اوتیس
او از سرشناسترین چهرههای صهیونیسم مسیحی است که از اوایل دههی هفتاد (سدهی بیست) از طریق کلیسای تلویزیونی ایالت کالیفرنیا، اقدام به اجرای برنامه میکرد.از زمانی که رونالد ریگان، فرماندار این ایالت بود، تا هنگامی که در سال 1980/م به ریاست جمهوری برگزیده شد، جرج اوتیس از دوستان نزدیک وی به شمار میآمد.
او رهبریِ یک سازمان سیاسی دینی(6) گسترده را بر عهده دارد که قائل به عصمت تورات و نقش دولت یهود در تعجیل بازگشت مجدّد مسیح و نیز ضرورت حمایت از اسرائیل و دفاع از سیاستهای آن است.
پس از آن که رژیم صهیونیستی در تابستان 1978/م به جنوب لبنان حمله برد و بخشهایی از جنوب این کشور را به اشغال خود درآورد و سعد حداد، افسر شورشی ارتش لبنان در آن جا مستقر شده و آن خطّه را لبنان آزاد نامید، جرج اوتیس در نهم سپتامبر 1979/م، در آن منطقه اقدام به تأسیس یک فرستندهی رادیویی به نام «صوتالامل»(7) کرد تا علاوه بر پخش اخبار و تحلیلهای سیاسی و بیانات سعد حداد، اندیشیهی صهیونیسم مسیحی را در منطقه منتشر سازد.
اوتیس در بیانات خویش به نقش اسرائیل در تأسیس این فرستندهی رادیویی اشاره کرده و گفته است:
اقدام اسرائیل یک معجزه بود. هیچ میتوانستید تصوّر کنید که روزی فرا رسد که یهودیان، ما را در تأسیس یک فرستندهی مسیحی یاری کنند؟(8)
اسقف مایک ایوانز
وی در میان همتایان خود، تنها مسیحی بنیادگراست که از مادری یهودی زاده شده و بیش از همه بر پیوند خود با اسرائیل تأکید میورزد و در برانگیختن ایالات متحدهی آمریکا و اسرائیل، برای انجام همکاریهای مشترک برای خدا، خویشتن را دارای رسالتی الهی میداند.او که روابط نزدیکی با رهبران اسرائیل دارد، طی دو سال، نُه بار موفّق شد با مناخیم بگین، نخستوزیر صهیونیستی دیدار کند.
معروفترین برنامهی تلویزیونی او «اسرائیل، کلید بقای آمریکا»(9) نام دارد که معمولاً در آن از چهرههای سرشناس صهیونیسم (مسیحی و یهودی) دعوت به عمل میآید و از تأثیر و نقش حسّاس اسرائیل در اوضاع و سرنوشت فکری و سیاسی ایالات متحده آمریکا، بحث و گفتوگو میشود.
این برنامه، هر روز به مدت یک ساعت از پنجاه فرستندهی تلویزیونی پخش میشود و بیش از 25 ایالت آمریکا را پوشش میدهد (سال 1985/م).
ایوانز برنامههای خود را گاه به زبان عبری پخش میکند و خود را رئیس جمعیّت عشّاق اسرائیل میخواند.
او در اوت 1984/م از طریق کلیسای تلویزیونی و نشریّههای دورهای خود و رسانههای گروهی آمریکا، بیانیهای منتشر ساخت که در آن ایالات متحده را به سبب بروز مشکلات اقتصادی اسرائیل، مورد ملامت و سرزنش قرار داد؛ زیرا توصیه و تشویق آمریکا در تخلیهی شبهجزیرهی سینا از سوی اسرائیل، موجب شد تا این رژیم هفت میلیارد و یک صد میلیون دلار خسارت متحمّل گردد.
در حالی که اسرائیل، همواره مدافع منافع و مصالح آمریکا در منطقهی خاورمیانه است.(10)
ایوانز، یک فیلم تلویزیونی به نام «اورشلیم، دی.سی»(11) ساخت و در آن اوضاع فعلی یهودیان، اسرائیل و قدس را نشانههای رؤیت آخرالزمان و بروز جنگ هرمجدون معرّفی کرد.
چنان که در نام فیلم ملاحظه میشود، حرف USA که حروف نخست نام ایالات متحدهی آمریکا است، به صورت بزرگ در میان کلمهی جروسالم (اورشلیم) شاخص و برجسته شده است تا نشان دهد که آمریکا با اورشلیم پیوندی ناگسستنی داشته و هرگز از آن جدا نیست.
دو حرف D و C نیز مخفّف (David's Capital) یعنی پایتخت داود است تا در ذهن آمریکاییان، میان پایتخت آمریکا (واشنگتن دی.سی)(12) و (جروسالم دی.سی)(13) پیوند برقرار سازد.(14)
اسقف جیمی سواگرت (Jimmy Swaggert)
شبکههای متنوّع کلیسایی، برخلاف همهی تفاوتهایی که در نحوهی ارائهی برنامههای خود دارند، در یک چیز دارای وحدت نظرند، و آن حمایت از اسرائیل، به عنوان اجرای «کلمهی پروردگار» است. در این مورد شاید بهترین نمونه، جیمی سواگرت، اسقف انجیلی بنیادگرا و صاحب برنامه تلویزیونی معروفی، به همین نام باشد.وی یکی از سرشناس ترین چهرههای جنبش صهیونیسم مسیحی است که موعظههای او از شبکهی تلویزیونی آمریکا پخش میشود و قریب نُه میلیون نفر بیننده دارد و در روزهای یک شنبه به 5 /9 میلیون نفر میرسد. این رقم یک دهم از مجموع بینندگان تلویزیون در ایالات متحده را تشکیل میدهد.
برنامهی سواگرت که دارای صبغهی سیاسی است و با بودجهای معادل بیست میلیون دلار اجرا میشود، در نقاط فراوانی از جهان، مانند جنوب آفریقا، فیلیپین و کرهی جنوبی قابل رؤیت است.
او می گوید:
[احساس میکنم که ایالات متحدهی آمریکا به یک ریسمان ولادت سرّی اتّصال یافته است و این امر به دورانهای بس قدیمتر از پیدایش و کشف قارهی آمریکا باز میگردد. همچنان که اندیشه یهودی مسیحیت به زمان حضرت ابراهیم و وعدهی خدا به او برمیگردد. من معتقدم که این وعده شامل ایالات متحدهی آمریکا نیز میشود؛ زیرا خداوند میفرماید: «آنانی را که به تو- اسرائیل- خوبی کنند، برکت میدهم و آنانی را که به تو بدی نمایند، لعنت میکنم»(15) و به فضل خداوند، امروزه ایالات متحده نیرومند است و من مطمئنم که این امر ناشی از آن است که آمریکا پشت اسرائیل ایستاده است. از این رو، از خدا میخواهم که ما را همواره پشتیبان اسرائیل قرار دهد.]
وی معتقد است که استقرار صلح در جهان، امکانپذیر نیست و به همین جهت اقدامات پیشین آمریکا را برای صلح با شوروی محکوم کرده و میگفت: «هر گونه پیماننامهی صلحی که مایلند امضاء کنند، اما هرگز صلحی برقرار نخواهد شد... روزگار سیاه و دشواری در پیش است».(16)
او توانمندی انسان را برای حلّ مشکلاتش مردود شمرده و بر آن است که باید همهی امور را به خدا سپرد!
وی برنامهی درسی خود را با عنوان «درس کلمه» هر صبح یک شنبه با شیوهای خاص اجرا میکند و در هنگام ایراد درس و سخنرانی، گاه میگرید، میخندد، کف میزند، از جا میپرد، میکروفون را در دست گرفته و در طول سن راه میرود و از وقوع جنگ هستهای و معرکهی هرمجدون و ظهور مجدّد مسیح و ضرورت حمایت از اسرائیل، سخن میگوید.(17)
اسقف بیلی گراهام
«وی از سرشناسترین رهبران مذهبی دههی هفتاد در آمریکا بود. او بر این اعتقاد بود که روابط ویژهای میان خداوند و یهودیان اسرائیل وجود دارد».یکی از اقدامات او نوشتن سناریو و تولید فیلمی با نام «سرزمین خدا»(18) در سال 1975/م بود که سازمان صهیونیستی «کمیتهی یهودی آمریکا» اعلام داشت که از زمان تأسیس اسرائیل تاکنون، این فیلم بزرگترین پروژهی فنی همآهنگ با سیاستهای این رژیم به شمار میآید. به همین جهت جایزهی «ادیان مشترک» را به دلیل نقشی که بیلی گراهام در حمایت و تأیید اسرائیل ابراز نموده بود، به وی تقدیم کردند.
چارچوب داستان فیلم مبتنی است بر وعدهی سرزمین فلسطین به بنیاسرائیل، توسط خداوند. در این فیلم، برخی صحنههای تصنّعی از بنای شهرها و آبادانی صحراها به تصویر کشیده شده است.
این فیلم، اولین تفسیر از نوع آمریکایی در باب تأسیس رژیم صهیونیستی بوده و تفسیرها و توجیهات آن، چندان ساده و در دسترس فهم همگان ارائه شده است که هر شهروند آمریکایی به آسانی میتواند پیام آن را دریابد. شایان یادآوری است که بیش از بیست میلیون آمریکایی این فیلم را مشاهده کردند.(19)
بیلگراهام، پیروزی، رژیم صهیونیستی در جنگ ژوئن 1967/م بر ضدّ اعراب را دلیل روشن بر صحّت و اصالت عهد قدیم میدانست.
مجلهی مسیحیت امروز(20) وابسته به بیلی گراهام، در 21 ژولای 1967/م در این مورد نوشت:
هماینک پس از دو هزار سال، برای نخستین بار، اورشلیم به طور کامل در دستان یهود است. این امر موجب میشود که ایمان خوانندگان تورات، نسبت به صحّت و سلامت محتوای این کتاب، تقویت و تجدید گردد.(21)
در این جا لازم است به دو نکته اساسی توجه شود:
1. مسیحیت بنیادگرای آمریکا، در پی افشای رسواییهای اخلاقی و مالی رهبران آن، در سالهای 1987- 1988/م، دچار چالشها و بحرانهای شدیدی شد.
اسقف جیم بیکر، از چهرههای سرشناس این جنبش، به سبب آلودگی به فحشا و فساد مالی، مطرود کلیسا واقع شد. وی اعتراف کرد که او و معاونش، دختری به نام جیسکا هاهن (J.Hahn) را که شاغل در کلیسا، ناچار به تمکین در برابر تمایلات جنسی خود میکردهاند. تصاویر این رفتارها، از سوی کسانی که به مجلهی پلی بوی فروخته شد.
البته بیکر در توجیه رفتار خود اظهار داشت که می خواسته است بدین وسیله غیرت همسر خویش را تحریک کرده و عشق خاموش او را نسبت به خود، ملتهب سازد!
وی هم چنین متهّم شد که در مجالس عیّاشی هم جنسبازان شرکت میکند و عدهای از شاهدان، حضور او و همسرش، تامی را در این محافل گزارش کردند. از این رو، بیکر از کلیسا اخراج و برنامههای تلویزیونی او متوقف شد.
رسوایی دیگری از سوی اسقف جیمی سواگرت، در فوریهی 1988/م صورت گرفت. او در حالی که درآمد سالانهاش از امپراتوری کلیسای تلویزیونی، بیش از 150 میلیون دلار، و تعداد پیروانش، چنان که پیشتر اشاره شد، به دو میلیون نفر آمریکایی و یک میلیون نفر دیگر در بیش از 140 کشور جهان میرسید، ارتباطات پنهانی او با یکی از روسپیان در هتلی برملا گردید. او ضمن اعتراف به انحرافات اخلاقی خویش در برابر بیش از هفت هزار نفر از پیروان خود، اظهار داشت:
من از دوران نوجوانی به عکس های سکسی علاقهمند بودم و کوششهایم برای خلاصی از این تمایل، بیفایده ماند. از این رو، آن زن زیبا میآمد تا در برابر من تنها رفتارهای محرّک جنسی انجام دهد و من تنها از رقص برهنهی او بهره میبردم و هیچ رابطهی جنسی میان من و او واقع نشده است.
در پی این اعترافات، شورای اجرایی کلیسای (خدا) در لویزیانا، اسقف سواگرت را محکوم به تحمل کیفرهایی کرد که از جمله ی آنها تحمل یک دوره آموزشی دو سال برای بازسازی وضعیّت روحی و اعتقادی وی و ممنوعیّت سه ماههی اشتغال به موعظه بود.
سومین مورد، مربوط به اسقف پات روبرتسون بود که در پی بروز پارهای حوادث اعتراف نمود که چون همسرش در روز ازدواجشان، هفت ماهه باردار بود، از این رو، ناچار شده است که در اسناد و مدارک کلیسا دست ببرد تا بتواند این واقعیّت را کتمان نماید. سپس از خداوند و مردم، درخواست بخشش کرد.(22)
2. چه بسا این پرسش ذهن خواننده را به خود مشغول سازد که آیا واقعاً گرایش میلیونی مردم آمریکا به سازمانهای مسیحی بنیادگرا، تنها ناشی از کیفیّت برنامهها و نوع تبلیغات این سازمانهاست؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت: اصولاً این سازمانها، اهرم فعالیتها و تبلیغات خود را بر مردمانی متّکی میسازند که در شهرهای درجهی دو و سه و به ویژه در مناطق جنوب و غرب ایالات متحده زندگی میکنند. چه، این جمودگراییها و خرافهپرستیها بر مجامع علمی و فرهنگی و حتی ساکنان شهرهای بزرگ که معمولاً با اندیشهای باز، در رفاه و منطق و عقلانیت نسبی به سر میبرند، چندان مؤثر نمیافتد.
بلکه این خرافات در محیطهایی امکان رشد و پذیرش مییابد که مردمان آن با برخورداری از کمترین فرهنگ و امکانات، تحت فشار نظام نابرابر اجتماعی و اقتصادی، از وضعیّت فعلی زندگانی خویش خرسند نیستند.
در چنین شرایطی، جنبش صهیونیسم مسیحی میکوشد تا با استفادهی ابزاری از دین و مذهب، و با در آمیختن کتاب مقدس با سیاست و تاریخ و اساطیر و خرافات، از باورهای سادهی مردم، نردبانی برای صعود به قلهی اقتدار و سلطه و اغراض دنیوی و سیاسی خویش قرار دهد.
مورّخ و اسقف، جان کاتر (John. L.kater) مینویسد:
جنبش مسیحی بنیادگرا، دعوت و تبلیغ خود را متوجه کسانی میکند که خود را از توجه و عنایت دستگاه حاکمهی ایالات متحده، دور احساس میکنند و برخوردار از امکانات و فرهنگ دولتمردان نیستند... مسیحیت بنیادگرا با این قشر به زبان ایمان سخن میگوید. ایمانی که میتواند ایشان را از این اوضاع نابسامان و رقّتبار، رهایی بخشد... باور و ایمانی که این جنبش در میان پیروان خود و بینندگان برنامههای خویش تبلیغ میکند، اعتقاد به بازگشت مجدّد مسیح و اصلاح اوضاع جاری و رفع ظلم و نابرابری میباشد.(23)
پی نوشت ها :
1- دربارهی کلیسای تلویزیونی در صفحات بعد توضیحات لازم خواهد آمد.
2- God's Favoured Nation
3- یوسف الحسن، البعد الدینی فی السیاسة الامریکیة تجاه الصراع العربی- الصهیونی، ص 112-118.
4- مجلهی چشمانداز (ماهنامهی ارتباطات فرهنگی)، شمارهی 9، خرداد 83، ص 21.
5- عرض و توثیق هشام آل قطیط، اسطورة هرمجدون و الصهیونیة المسیحیة، ص 8.
6- High Adventure Ministry
7- Voice of Hope (= صدای امید).
8- همان، ص 118-121.
9- Istrael American's Key to Survival.
10- ر.ک: رضا هلال، المسیح الیهودی و نهایة العالم، ص 122- 126.
11- Jer USAlem, D.C.
12- از آن جا که واشنگتن، پایتخت ایالات متحده در ناحیهی کلمبیا (میان مریلند و ویرجینیا) واقع است، آن را واشنگتن دی. سی (District of Columbia) مینامند.
13- Jerusalem David's Capital (اورشلیم، پایتخت داود).
14- رضا هلال، المسیح الیهودی و نهایة العالم، ص 123.
15- تورات، سفر تکوین، فصل 12، جملهی 3.
16- منظور از روزگار سیاه و دشوار، زمان بروز جنگ هرمجدون است.
17- ر.ک: القس اکرام لمعی، الاختراق الصهیونی للمسیحیه، ص 148-149؛ یوسف الحسن، البعد الدینی فی السیاسة الامریکیة تجاه الصراع العربی- الصهیونی، ص 96؛ یوسف العاصی الطویل، الصلیبیون الجدد، ص 93-94.
18- His Land.
19- یوسف الحسن، البعد الدینی فی السیاسة الامریکیة تجاه الصراع العربی- الصهیونی، ص 82.
20- Christianity Today.
21- رضا هلال، المسیح الیهودی و نهایة العالم، ص 83.
22- یوسف الحسن، البعد الدینی فی السیاسة الامریکیة تجاه الصراع العربی- الصهیونی، ص 180-181؛ رضا هلال، المسیح الیهودی و نهایة العالم، ص 125.
23- یوسف الحسن، البعد الدینی فی السیاسة الامریکیة تجاه الصراع العربی- الصهیونی، ص 177- 179.