نویسنده: سید رضا حسینی
خصوصیات چین
چین سرزمین پهناوری است که فرهنگ آن بر بیش تر کشورهای شرق دور تا امروزه غالب بوده و گسترش فرهنگ آن مشمول کشورهایی نظیر ژاپن - کره - تبت - ترکستان - مغولستان و... می شود (تصویر 1). چینی ها قدمت تمدن خویش را 5000 سال می دانند ولی قدیمی ترین آثار کشف شده، قدمت مستند این تمدن را به سلسله «شانگ» مرتبط می سازد.1) شیا تا 1600 ق.م 2) شانگ تا 1028 ق.م 3) جوتا 257 ق.م 4) چین تا 207 ق.م 5) هان تا 221 ق.م 6) سه پادشاهی تا 580 میلادی 7) سوای تا 618 میلادی 8) تانگ تا 906 م 9) سونگ تا 1279 م 10) مینگ تا 1644 م 11) چینگ تا 1912 م. اولین مرحله از وحدت گروه ها و اقوام و فرهنگ های پراکنده در سطح چین در زمان سلسله ی شانگ اتفاق افتاد و از این زمان هنر چین هویت تازه ای پیدا می کند. هنر چین از جمله هنرهای شاخص جهان است که وحدت عناصر صوری و ساختاری در هنر خود را، از دوران باستان حفظ نموده است. وجود زبان نوشتای واحد علیرغم تفاوت های زبان محاوره ای، باعث وحدت سنت های مذهبی - فلسفی و ادبی و همین طور وحدت در روش های بیان هنری گردیده است. تفکر و هنر غالب چین در طول تاریخ تحت تآثیر سه نظام فکری و اعتقادی شکل گرفته است که عبارتند از:
1) تائوئیزم: 604 ق.م - که توسط فردی به نام «لائوتسه» بنیان گذاری می شود. کتاب «راه و قدرت ها او» تنها بازمانده از تعالیم لائوتسه مربوط به یگانگی با نیروهای لایزال جهان است و شامل دستورات جادویی و کمییاگری است.
2) کنفسیوس: 551 ق.م - تعالیم او با تأکید بر جنبه های اخلاقی و ایجاد تحولاتی در جهت ساختار اجتماعی و نظام حکومت مربوط می شود.
3) بودا: قرن 6 ق.م - شاهزاده ای هندی که آیین او از طریق مهاجرین و بازرگانان توسط جاده ی ابریشم به شرق دور منتقل گردیده و امروزه حجم زیادی از آثار هنری با الهام از آیین بودایی در چین ایجاد گردیده است.
نقاشی
اصولاًً در تمامی فرهنگ ها نقاشی منظره زمانی شکل می گیرد که انسان شروع به بررسی وضعیت خود در نظام طبیعت می کند. عشق به طبیعت با الهام از فلسفه و حکمت موجود در چین رواج یافته و بر اساس آن نقاشی چینی معتقد است که: نقاشی برتر از واقعیت است و منظره سازی به حیطه ی روح پر می کشد (تصویر 2).وقتی به یک نقاشی منظره ی چینی نگاه می کنیم عظمت طبیعت را بدون نیاز به مشاهده ی جزئیات حس می کنیم و در مقابل آن به کوچکی انسان در این طبیعت پی می بریم و این درست عین تعالیم «لائوتسه» است که می گوید: «انسان خود جزء حقیری از طبیعت است و می بایست چنان در جوهر کائنات نفوذ کند که با آن به یگانگی برسد (تصویر 3).
تانگ: در این دوره هنرمندان در زمینه ی شمایل های مذهبی و نیز منظره سازی تجربه می کردند. نقاشی بر روی طومارهای ابریشمی و کاغذی و در چند مرحله به پایان می رسید چرا که عناصر مختلف نقاشی تخصصی می شد و هر نقاش یک عنصری از تصویر را می کشد.
سونگ: در این دوره منظره سازی رونق پیدا می کند. منظره ها مبتنی بر عدم تقارن است و منظره ها قطری و از لحاظ نمایش فضا شامل سه سطح است. در هر سطح از طریق افق خلائی متفاوت با سطح قبلی ایجاد نموده است (تصویر 4). نقاشی دوره ی سونگ بیان گر کمال مطلوب صلح و یگانگی مبتنی بر فلسفه وحدت وجود است. نقاش بزرگ سلسله سونگ «کوئوشی» می گوید: منظره های نقاشی شده ای وجود دارد که می توان از میان آنها گذشت و یا در آن تأمل کرد. در برخی از آنها می توان پرسه زد. اما در بعضی از آن ها آدمی میل دارد بماند و زندگی کند. هر کدام از این منظره ها به درجاتی از کمال دست یافته اند، اما آنهایی که آدم دوست دارد در آنها زندگی کند برتر از دیگرانند.»
استفاده از تصاویر بودا و سایر شخصیت ها را در طیف وسیعی می توان مشاهده نمود.
علاوه بر تصاویر شخصیت های معروف استفاده از موضوعات عامیانه و شخصیت های معمولی نیز در نقاشی بعضی از دوره ها وجود داشته است (تصویر 5)
خطاطی
اهمیت خوشنویسی در چین تا حدی است که می توان از آن به عنوان مهم ترین و رایج ترین هنر در چین نام برد. چینیان اهل فرهنگ همواره سعی می کردند تا توان خود درخوشنویسی را حفظ نمایند و اهمیت خوشنویسی به حدی است که جهت احراز یک مقام دولتی باید امتحان خوشنویسی را با موفقیت پشت سر گذاشت.بین خوشنویسی و نقاشی از لحاظ فیزیکی و محتوایی وحدت وجود دارد و این وحدت به دو عامل بستگی دارد:
1- وحدت در مواد و مصالح، وحدت در روش های بیانی و وحدت در هنرمندان.
2- وحدت در اصول زیباشناسی و نظام فکری واحد، همین وحدت در نقاشی و خوشنویسی باعث ایجاد نوعی هماهنگی ظاهری و باطنی در حرکت قلم و همین طور انتقال نیروی جوهری طبیعت می شود، نمونه های این گونه تلفیق نقاشی و خوشنویسی را در تصویر شماره 7 مشاهده کردیم. ابزار خوشنویسی عبارتند از: قلم مو - کاغذ - مرکب و سنگ مرکب (سنگ مرکب سنگی است که مرکب جامد را با آب بر روی آن ساییده و رقیق می نمودند ). هنر خوشنویسی با تعالیم لائوتسه ارتباط مستقیم دارد. بر اساس این تعلیم حرکت قلم دارای نیروهای حیات بخش جهان و کیهان است و هنرمند باید با هنر خود تمامی نیروهای موجود در طبیعت را القا نماید و در این تمرین و ممارست علاوه بر شناخت هستی به شناخت حقیقت خویش نیز نائل شود (تصویر 8).
پیکر تراشی
ساخت سفالینه های رنگ آمیزی شده جزء قدیمی ترین آثار به دست آمده از عصر نوسنگی است که در تاریخ چین به دوره ی «شیا» معروف است و بعد از آن آثار معتنابهی از مجسمه های کوچک سفالی و یا پیکره های کوچکی از جنس سنگ پشم یا مرمر سفید به دست آمده است که بسیاری از آنان در مقابر پادشاهان سلسله ی «شانگ» به دست آمده است. اما هنر بزرگ دوره ی «شانگ» ساختن ظروف مفرغین مخصوص مراسم مذهبی بود، که بسیاری از آن ها در مجموعه های سلطنتی تا امروز باقی مانده و به دست آمده است (تصویر 9).معماری
راجع به معماری چین کمتر صحبت می شود و این احتمالاًً دو علت دارد، یکی این که ساختمان های قدیمی کمتری از چین باقی مانده اند آن هم به دلیل استفاده از چوب و دیگر اینکه شاید معماری چین طی سده های متمادی دستخوش تحولات زیادی نشده است. ساختمان امروزی در چین (به شیوه های سنتی) دقیقاً مشابه نمونه های آن در سال های طولانی قبل است. اجزای ضروری این ساختمان عبارتند از:یک تالار چهار گوشه زیر یک بام نوک تیز با قرنیزهای برآمده، بر روی یک شبکه نگاه دارنده و ستون های چوبی. دیوارها هیچ نقشی در نگاهداری از سقف ندارند بلکه در حکم پرده ها یا تیغه های جدا کننده اند، معمار چینی بیش تر متوجه نمای ساختمان است. نمای بناها با رنگ های سبز و قرمز و آبی و زرد و نارنجی و... نقاشی و رنگ آمیزی می شوند. نمونه ای از بناهای بودایی «پاگودا» هاست که نماد معماری چین است. این بناها که در روستاها شکل گرفته به تقلید از «استوپاهای» هندی ساخته شده اند «تصویر 13).
هنر و معماری ژاپن
نخستین آثار به دست آمده از هنر ژاپن ظروف و پیکره های کوچک اندام سفالین متعلق به فرهنگ «جومون» است که ظاهراً در اوایل هزاره ی چهارم ق.م در ژاپن رونق داشته و تا اواخر سده چهارم یا پنجم میلادی نیز ادامه داشته است (تصاویر 14). اشیای به دست آمده از ژاپن در اوایل دوره ی مسیحیت، بر سه گونه اند: اشیای وارداتی از سرزمین اصلی آسیا، اشیای کپی برداری شده از اشیای وارداتی و اشیای ابداعی خود ژاپنی ها. ظهور آیین بودا تغییراتی در سنت های هنری ژاپن می گذارد این اتفاق از زمانی شروع می شود که یکی از فرمانروایان کره تمثالی از بودا را برای یکی از امپراطوران ژاپن می فرستد و همراه با این تمثال شریعت بودا نیز وارد ژاپن می شود. آن چه در هنر ژاپن قابل ملاحظه است تأثیراتی است که هنر این کشور از چین می گیرد و تا سال ها هنر ژاپن را می توان بازتابی از هنر چین دانست که منحصر به هنرهای تجسمی نیست و در معماری ژاپن نیز تأثیر می گذارد.از هنرمندان برجسته ی این رشته در سده ی 19 می توان به «هوکوسای» و «هیروشیگه» اشاره نمود. «هوکوسای» در گراوورهای «سی و شش منظره» از کوه فوجی که با ترکیب بندی های درخشان و نوآورانه همراه بود، همواره از تن دادن به هرگونه شیوه ی گزینی که احتمالاً به انجماد در سبکش می انجامید، خودداری می نمود (یکی از آثار او «موج عظیم» است) (تصویر 17).
حسینی، سید رضا، (1348)، هنر و معماری ایران و جهان، تهران: مارلیک، چاپ دوم، (1388)