تفکر سیاسی سبزواری و توصیه های او در جهت نشر، گسترش، اقامه و استقرار ارزش های دینی، انسانی و اخلاقی است. البته پیوند سیاست و اخلاق ریشه در تفکر یونان باستان و به ویژه افلاطون و ارسطو دارد و متفکران مسلمان نیز با الهام از منابع دینی و استفاده از مأخذ یونانی به آن پرداخته اند. در این جا و از زوایه اصلاح طلبی به رؤوس مطالب مورد توجه سبزواری اشاره می کنیم.
عدالت
سبزواری تعریفی از عدالت به دست نداده است، غیر از این تعبیر کلی که «عدل آن است که پادشاه میزان حق را راست اعتبار نماید و انصاف در همه چیز مرعی دارد»؛ اما به شاخص هایی اشاره کرده است که علایم تحقق عدالتند: سبزواری طبق روایتی از حضرت ختمی مرتبت(صلی الله علیه و آله و سلم) مدعی شده است:دوست ترین مردم به خدای عزوجل در روز قیامت و نزدیک ترین ایشان به خدا، پادشاه عادل است و مبغوض ترین مردم به خدای عزوجل در روز قیامت و سخت عذاب ترین ایشان، پادشاه ظالم است.(1)
فواید رعایت عدالت برای پادشاهان
فواید عادل برای پادشاهان فراوان است و اگر آنان عدالت را رعایت کنند، نه این که فقط به مردم سود می رسانند، بلکه قبل از آن خود سود می برند؛ از جمله ی این فواید است:1- تحصیل خشنودی و رضایت خداوند؛
2- تحصیل درجات اخروی و نجات از عذاب؛
3- دوام و بقای دولت؛
4- «آن که رعایا و زیردستان امانتی چندند که خدای عزوجل نزد پادشاهان سپرده، بر ایشان لازم است که حفظ امانت کنند و در روز بازخواست از عهده ی امانت بیرون آمده باشند»؛
5- کسب نام نیکو؛
6- کسب دعای خیر مردمان و زیردستان؛
7- «آثار و برکات عدل به اوّلاد و اعقاب سرایت می کند و ظلم باعث قطع نسل می شود»؛
8- عدل باعث معموری و آبادانی ملک می شود.(2)
شرایط تحقق عدالت پادشاه
حقیقت عدالت وقتی محقق می شود که پادشاه امور زیر را انجام دهد:1- از حال رعایا غافل نباشد؛
2- از اطراف و جوانب ملک و حوادثی که در آنها اتفاق می افتد، با خبر باشد؛
3- حق مظلومان از ظالمان بستاند؛
4-ظالمان را طبق قانون حق تنبیه کند تا باعث عبرت دیگران شود؛
5- اگر ظالم دارای منصب و مقام است، «باید که ظالم را از منصب عزل نماید و او را از نظر اعتبار بیندازد و به او توجه و التفات نکند»؛
6- روزهایی تعیین کند تا مردم بتوانند عرایض و مطالب خود را به عرض او برسانند و تعیین کسانی برای دادرسی کفایت از این امر نمی کند، چه ممکن است مردم از همان مأموران شکایت داشته باشند؛
7-ترک راحت طلبی؛ همچنان که کار آخرت با راحت طلبی به دست نمی آید، کار دنیا نیز چنین است. «در عزل و نصب عمال و ارباب مناصب، اندیشه ها باید کرد و مشاورات باید نمود و به حقیقت ها باید رسید... و در تعمیر مملکت و ترفیه و دادرسی مظلومان و تأدیب ظالمان سعی باید کرد. و اینها همه مشقّت و آزار دارد و با راحت و فراغت بسیار جمع نمی شود»؛
8- به سخن خوش آمدگویان و چاپلوسان توجه نکند و سعی نماید از حقیقت هر چیز به قدر امکان با خبر شود؛
9- کسانی جهت دادرسی تعیین کند؛(3)
خلاصه کلام این که «قوام پادشاهی و نظام سلطنت و جهانداری به عدل است»؛ چون «سلطنت نمی پاید إلا به لشکر، و لشکر نمی باشد إلا به مال، و مال نمی باشد إلا به معموری ملک، و معموری ملک نمی باشد إلا به عدل».(4)
با توجه به این نکته که در تفکر دینی، آزادی نیز با اجرای عدالت و از مجرای عدالت قابل تأمین است، بحث عدالت در تفکر سیاسی اندیشه گران مسلمان دارای جایگاه مهمی است.
شکر
به نظر سبزواری قوام «شکر» به سه چیز است:1- شناخت منعم حقیقی، یعنی خداوند متعال؛
2- «شادمانی به وصول نعمت»؛
3- تلاش در جهت تحصیل رضایت خداوند متعال، که از دو طریق روحانی و جسمانی باید انجام شود.(5)
هر نعمتی که خداوند متعال داده، برای غرض و مصلحتی است که باید در جهت آن مصلحت صرف شود؛ مثلاً نیروهای عقلی و فکری و قلبی به آن جهت داده شده که آدمی به فکر و اندیشه در تحصیل شناخت معبود حقیقی و اطلاع بر حقیقت اشیا- موافق واقع که حکمت عبارت از آن است- بکوشد و در مصالح و خیر دنیا و آخرت خود و نیز در مصلحت مسلمانان و خیرات ایشان اندیشه کند و در دل برای همه ی ابنای نوع بشر خیر بپسندد.
سبزواری از بحث شکر استنباط های سیاسی و اجتماعی مهمی دارد؛ مثلاً از نعمت زبان لازم است در جهت امر به معروف و نهی از منکر نیز استفاده شود یا شکر نعمت گوش سبب ایجاد نهاد قضاوت می شود، یعنی باید عده ای برای شنیدن شکوه های مردم منصوب شوند، چنان که عده ای نیز باید به تعلیمات عقلی و« تعریفات شرعی» بپردازند تا از گوششان در جهت درست استفاده کرده باشند.
از زیباترین و مهم ترین بحث ها در موضوع شکر توجهی است که سبزواری به تعبیر امروزی ها، به حفظ محیط زیست کرده است، وی پس از ذکر این قواعد که شکر هر نعمت، صرف کردن آن نعمت در مصلحتی است که برای آن پدید آمده می نویسد:
پس اگر کسی دست دراز کند و شاخ درختی، هر چند ملک او باشد، بی موقع و بی غرضی صحیح به کاردی ببرد، هم کفران نعمت دست کرده، چه دست نه جهت این کار مخلوق شده و هم کفران نعمت درخت کرده، چه هر نهال درختی که به وجود آید، جهت آن موجود شده که... انسان و حیوان از حاصل و ثمرات آن منتفع شوند.(6)
شکر پادشاهان
از آن جا که شکر نعمت به میزان نعمتی که به افراد داده شده تفاوت می کند، شکر پادشاهان، چون نعمت های زیاد را خداوند متعال به آنان داده، از سایر بندگان بیشتر است. شکر قدرت آن است که پادشاه ضعیفان را تقویت کند و دست تعدی و ظلم اقویا را از ضعفا کوتاه گرداند و دادرسی مظلومان بکند و نیز شکر قدرت آن است که در تقویت دین حق بکوشد و «بدعت و مذهب های باطل را نابود سازد» و «اهل عدل و انصاف را قوّت دهد و اهل جور و ستم را ذلیل سازد و رسوم بد را براندازد و تأسیس اساس خیر نماید» و از همه مهم تر این که در برابر خداوند متعال خاشع و متواضع باشد.شکر اموال آن است که پادشاه به فقرا و مساکین رسیدگی کند و از حال آنان غافل نباشد، و همچنین شکر سایر نعمت ها به کار گرفتن آنها در جهت مصلحت آنهاست« و خلاصه، شکرگزاری آن است که در خشم و رضا جانب حق را فرو نگذاری و آسایش خلق را بر آسایش خود مقدم داری».(7)
و سپس این بیت شعر را آورده است:
در خور مزد فلک کار به آدم دارد*** خوردن نعمت عالم غم عالم دارد
سبزواری در هر مورد به آیات و روایات زیادی استناد کرده است که جهت اختصار ذکر نمی کنیم.
نکته ی مهم دیگری که سبزواری از بحث شکر استنباط کرده، بحث دفاع از حقوق انسان و آزار نرساندن به آنان به بهانه های مختلف است. صغرا و کبرای بحث چنین است:
خداوند متعال به منظور حفظ انسان نعمت های زیادی خلق کرده و تدبیرهای زیادی به کار برده است، از جمله در بدن هر شخص قوای مختلفی قرار داده که اگر او در چگونگی استفاده از این نعمت ها دقت کند، به ویژه اگر درست بخورد و بنوشد. خللی در تندرستی وی وارد نمی شود. بنابراین، انسان ها نیز به مجرد این که از کسی رفتاری مخالف طبع خود دیدند، نباید به او آزاری برسانند. در این باره سبزواری می نویسد:
و خدای عزوجل چندین تدبیر جهت مصلحت حفظ انسانی به جا آورده و چندین قوا در بدن آفریده و هر یک را جهت حفظ حیات و صحت این بدن به شغلی و عملی ساخته و قوّت طبیعت را مدبر بدن ساخته، پس جهت معاش در زندگانی و رفاهیت آدمی از بیرون این بدن چه مقدار تدبیرها و سبب ها و نعمت های آشکار و پنهان آفریده... پس باید که مردمان از این امور غافل نباشند و کمال لطف و مهربانی خدای عزوجل را در حق بندگان ببینند و به اندکی حرکتی و سکونی، که موافق طبع ایشان نباشد، چون از کسی سر زند آزار نرسانند، چه جای آن که به تخریب و هدم بنای بنیه ی انسانی که خدای عزوجل به لطف و عطوفت و مهربانی به چندین حکمت و مصلحت تدبیر ساخته و پرداخته، جرأت نمایند و از وخامت عاقبت کار اندیشه نکنند.(8)
همان گونه که ملاحظه شد، از بحث شکر، بخش های مهمی از اندیشه سیاسی سبزواری قابل استنباط است و این نکته مؤید این است که در نظر متفکران پیشین رابطه ی وثیقی میان اخلاق و سیاست وجود داشته است که باید به درستی به آن توجه شود. فقره ی اخیری که از وی نقل شد، نشان دهنده ی دل نگرانی سبزواری از وضعیت استبدادی حکومت های سلطنتی است که یکی از عوارض آن آزار رساندن به انسان ها به بهانه های مختلف و واهی است.
صبر
پادشاهان باید بر دشواری هایی که در راه دستیابی به سعادت دنیوی و اخروی است صبر پیشه کنند؛ چرا که کار عالم منوط به تدبیر است و تدبیر با صبر، قرینِ ظفر خواهد بود.تمام مشکل عالم به صبر بگشاید *** که این کلید به هر قفل راست می آید
صبر، کلید نجاح، مقدمه ی فلاح، سبب خشنودی معبود و علامت حصول مقصود است. صبر بر گناه، صبر بر بلاها و صبر در مقابل دشمنان تماماً به معنای پایداری در راه رسیدن به رستگاری و سعادت دنیوی و اخروی است و نه به معنای تسلیم شدن. صبر بر گناه، مقاومت کردن در مقابل گناه و در نتیجه گناه نکردن است؛ صبر بر حوادث و مشقّت ها مقاومت کردن در برابر آنها و تدبیر برای حل آنهاست؛ صبر در برابر دشمنان، یافتن تدبیری برای موفقیت و پیروزی بر دشمن است.(9) خدای متعال فرموده: « وجعنا منهم ائمةً یهدون بأمرنا لمّا صبروا».(10)
خدای عزوجل جهت تفهیم طالبان و تعلیم حق جویان می فرماید که ما که خداوندیم، جمعی از ملازمان بساط عبودیت را به یمن بدرقه ی صبر به اوج درجه ی امامت و مقتدایی رساندیم و نفوس ایشان را به خلعت کرامت اختصاص داده، ایشان را هادیان خلق گردانیدیم.(11)
توکل
«توکل آن نباشد که دست از تدبیر و وسایل اسباب بردارد و بگوید: کار خود را به خدا گذاشتم؛ چه آن موافق قانون عقل نیست و بنده به آن مکلف نیست و آن مذموم و نامستحسن است، بلکه می باید دانست که خدای عزوجل که عالم آفریده، هر امری را مرتبط به امری ساخته و وسایط و اسباب قرار داده و سلسله علل و معلولات مترتب داشته».در این مرحله سبزواری تصورات نادرستی را که از بحث توکل در ذهن عده ای به ویژه متصوّفه وجود داشته، نفی کرده است؛ در این جا نظر سبزواری مخصوصاً به متصوّفه بوده، چنان که خود به آن تصریح می کند: « چنان چه بعضی جاهلان متصوّفه گویند».
مفهوم درست توکل «آن است که هر چند اسباب و وسایل در هر کار موجود باشد، اعتماد او در منافع و مصالح خود بر خدای باشد، نه بر آن آلات و وسایط».(12)
بر پادشاه هم لازم است که بنای کار خود را بر توکل گذارد و «اعتماد او بر عون و عنایت ربّانی باشد، نه بر شوکت و سپاه و دولت و جاه».
حسن خلق
سبزواری بحث خود درباره ی «حسن خلق» را با این آیه از قرآن مجید آغاز کرده است:خذ العفو و أمر بالعرف و أعرض عن الجاهلین؛(13)
فراگیر عفو را و امر کن به نیکویی و اعراض کن از جاهلان.
اما حسن خلق چیست؟
سبزواری برای حسن خلق دو معنا ذکر کرده و هر دو معنا را هم تأیید کرده است:
1 - معنای متعارف حسن خلق که به معنای شکفته رویی و نیکوگویی و موافقت و مدارا و حلم و امثال این امور است و در بسیاری از احادیث نیز به همین معنا آمده است؛
2- تعادل و تناسب اعضای ظاهری و قوای باطنی انسان؛ توضیح آن که سبزواری در این جا تفسیر افلاطونی اعتدال را به تفصیل آورده است که چون برای بحث ما لازم نیست، از ذکر مفصل آن خودداری می کنیم. بخشی از سخن وی چنین است:
حقیقت آدمی از دو معنای مختلف تألیف یافته: یکی بدن جسمانی و دیگر نفس ناطقه ی روحانی که از عالم ارواح و مجردات است، و فی الحقیقه آدمی این جزء است و بدان از جهت آدمی به منزله ی آلتی است که به آن تحصیل کمال و سعادت خود تواند کرد. و هر یک از بدن و روح را حسنی و جمالی باشد و قبحی و زشتی، و حسن صورت بدنی، کامل نشود مگر به تناسب اعضای ظاهره و حسن تألیف اجزای بدنی و لطافت اندام و توافق الوان، و حسن سیرت روحانی نیز کامل نشود إلا به اعتدال و توافق قوّت ها و حصول ملکات فاضله، چون علم و حکمت و سخاوت و شجاعت و عفت و عدالت و امثال آن، و حسن خلق عبارت است از:حصول اخلاق مذکوره.(14)
این معنا از حسن خلق وقتی به طور کامل در فردی وجود دارد که آن فرد واجد صفات زیر باشد:
1- ذکاء، سرعت فهم، صفای ذهن، سهولت تعلم، حسن تعقل، تحفظ و تذکر که همه از انواع حکمت به حساب می آیند؛
2- حیا، رفق، حسن هدی، مسالمت، رغبت، صبر، قناعت، وقار، ورع، انتظام، حرفت و سخا که همه از انواع عفت به شمار می آیند؛
3- بزرگی نفس، نجدت، بلندهمتی، ثبات، حلم، سکون، شهامت، تحمل، تواضع، حمیت و رقت که همه از انواع شجاعت محسوب می شوند؛
4- صداقت، الفت، وفا، شفقت، صله رحم، مکافات، حسن شرکت، حسن قضا، تودّد، تسلیم، توکل و عبادت که همه از انواع عدالت قلمداد می شوند.(15)
شایان ذکر است که سبزواری بیشتر بحث مذکور را از خواجه نصیرالدین طوسی استفاده کرده است، البته با اختصار و تغییراتی.(16)
پی نوشت ها :
1-روضه، قسم اوّل، باب پنجم، فصل اوّل، کنزالعمال، ج6، ح 1467.
2- روضه، قسم اوّل، باب پنجم، فصل اوّل.
3و4- همان.
5- همان، فصل دوم.
6و7- همان.
8- همان.
9-همان، فصل سوم.
10- سجده(32)آیه 24.
11- روضه، قسم اوّل، باب پنجم، فصل سوم.
12- همان، فصل چهارم.
13- اعراف(7) آیه 199.
14-روضه، قسم اوّل، باب پنجم، فصل پنجم.
15- همان.
16- خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ص 108-130.
لک زایی، نجف، (1380)، اندیشه سیاسی محقّق سبزواری، قم: انتشارات بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم)، چاپ اول