مدرنیته و نظریه روابط بین الملل (1)

روابط بین الملل در مقام یک رشته دانشگاهی که در سده بیستم، ظهور و توسعه یافته، غالباً در پی پاسخ به سؤال ها و رسیدگی به دغدغه هایی بوده که ریشه در تفکر و حیات مدرن بشر دارند. چیستی ریشه های جنگ و ناامنی بین المللی
چهارشنبه، 27 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مدرنیته و نظریه روابط بین الملل (1)
    مدرنیته و نظریه روابط بین الملل (1)

 

نویسنده: عبداله قنبرلو




 

چکیده

روابط بین الملل در مقام یک رشته دانشگاهی که در سده بیستم، ظهور و توسعه یافته، غالباً در پی پاسخ به سؤال ها و رسیدگی به دغدغه هایی بوده که ریشه در تفکر و حیات مدرن بشر دارند. چیستی ریشه های جنگ و ناامنی بین المللی و چگونگی برقراری صلح و امنیت بین المللی، مهم ترین سؤال هایی هستند که جریان اصلی و مسلط نظریه های روابط بین الملل در پی پاسخ به آنها بوده است. عقلانیت فایده گرایانه و گرایش به روش های علمی - اثباتی از ویژگی های کلیدی نظریه های جریان اصلی هستند؛ ویژگی هایی که عمیقاً ریشه در مدرنیته دارند؛ از این رو، مفروضات مدرنیته در شکل گیری و قوام یابی تئوری روابط بین الملل نقشی بسیار تعیین کننده دارند. در دهه های اخیر، طیف گسترده ای از محققان روابط بین الملل این رویکرد غالب در نظریه روابط بین اللمل را به چالش کشیده اند؛ در حالی که برخی شامل پست مدرن ها به نسبی گرایی محض کشیده شده اند، گروه دیگری شامل هواداران نظریه انتقادی برآنند که می توان با بازبینی مدرنیته، قرائت اخلاقی تر و انسانی تری از آن ارائه داد و نظریه روابط بین الملل را از عقلانیت فایده گرایانه و ابزاری به سمت عقلانیت اخلاق گرایانه و عدالت خواهانه سوق داد.

واژه های کلیدی:

مدرنیته، فایده گرایی، علم گرایی، پوزیتیویسم، نظریه انتقادی

مقدمه

روابط بین الملل به مثابه دیسیپلین یا رشته مطالعاتی ای که طی سده اخیر ظهور و گسترش یافته، یکی از حوزه های دانش اجتماعی است که تحت تأثیر تحولات نوین در تفکر و شرایط زیست بشر قرار داشته است. این رشته طبیعتاً در واکنش به ظهور یا خیزش برخی نیازهای بشری تکوین یافت. چنان که از نام آن پیداست، تمرکز روابط بین الملل بر مطالعه رفتار دولت ها ( یا دولت - ملت ها به مفهوم دقیق تر) در عرصه ی بین المللی بوده است. اگرچه زمان تولد واحدهای سیاسی دولت ها به چند سده گذشته (1) باز می گردد، اما تولد دیسیپلین روابط بین الملل در سده بیستم حاکی از وقوع رویدادهایی است که به طرح نیازهای جدید منجر شده است.
این مقاله اساساً در پی پاسخ به این سؤال است که چرا در جریان نظری غالب روابط بین الملل، تأمین صلح و امنیت، دغدغه اصلی تئوری پردازان را تشکیل می داده است؟ روشن است که برای پاسخ به این سؤال از زوایای مختلفی می توان وارد شد. در این مقاله تلاش می شود تأثیر اندیشه مدرن بر شکل گیری و همچنین جهت گیری دانش و دیسیپلین روابط بین الملل مورد بررسی قرار گیرد. در این چهارچوب، ابتدا به ریشه های ظهور و توسعه، به علاوه مناظرات موجود در رشته روابط بین الملل اشاره می شود؛ سپس بنیان های فکری مدرن مؤثر در روابط بین الملل شناسایی و مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند.

1. ریشه ها و فرایند شکل گیری دیسیپلین روابط بین الملل

اگر روابط بین الملل را در مفهوم کلی آن یعنی مطالعه کم و کیف روابط میان واحدهای سیاسی تعریف کنیم، تاریخ آغاز این حوزه از دانش بشری بسیار طولانی تر خواهد شد. در مورد اینکه خاستگاه اولیه دانش روابط بین الملل چه زمانی و کجاست، نظرات مختلفی وجود دارد. سه رویکرد عمده در این باره وجود دارد: یک گروه، خاستگاه اولیه روابط بین الملل را جنگ پلوپونزی می داند که نزدیک به 2500 سال قبل، بین دولت - شهرهای آتن و اسپارت رخ داد و پیرامون آن مطالعات قابل توجهی صورت گرفت؛ گروه دوم، صلح وستفالیا در سال 1648 را مبدأ اصلی می داند که به دنبال آن برای نخستین بار واحدهای سیاسی دولت - ملت یا دولت ملی در اروپا پا به عرصه ی وجود گذاشتند و سپس درباره مناسبات آنها مطالعات مختلفی انجام شد؛ و گروه سومی هم وجود دارد که آغاز مطالعات روابط بین الملل را به سال 1919 یعنی پس از جنگ جهانی اول بازمی گرداند؛ یعنی زمانی که برای نخستین بار دیسیپلین مستقل روابط بین الملل در دانشگاه های اروپایی و امریکایی شکل گرفت. هر سه رویکرد مذکور، ظهور روابط بین الملل را به نوعی ناامنی نسبت می دهند که این حاکی از دغدغه اولیه و محوری امنیت در روابط بین الملل می باشد ( تریف، 37:1381-34).
از نخستین آثار نظری مهم که حتی امروزه نیز مورد توجه نظریه پردازان روابط بین الملل می باشد، کتاب « تاریخ جنگ پلوپونزی»، به قلم مورخ یونانی توسیدید (2) (395-460 ق. م. ) است که در آن جنگ تاریخی بین دولت - شهرهای آتن و اسپارت در سال های 431 تا 404 ق. م مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است ( رک: توسیدید، 1377). از زمان تألیف کتاب توسیدید تا سده بیستم، چندین اثر به رشته تحریر درآمده اند که در آنها به نحوی مناسبات میان واحدهای سیاسی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. کتاب « شهریار» (3) نیکولو ماکیاولی، کتاب « حکومت پادشاهی» (4) دانته آلیگیری، و کتابچه « به سوی صلح پایدار» (5) ایمانوئل کانت، نمونه های مهمی از این آثار هستند. با وجود اینکه همین معدود آثار کلاسیک بعدها بسیاری از نظریه های سده بیستمی روابط بین الملل را تحت تأثیر قرار دادند، تا پیش از جنگ جهانی اول در نظریه روابط بین الملل رشد منظمی که قابل مقایسه با توسعه اندیشه ها و نظریه های مربوط به سیستم های سیاسی و سیاست داخلی دولت ها باشد، صورت نگرفت. دیدگاه ها و نظریه هایی که در مورد روابط بین الملل خلق شدند، در اصل در قالب دیسیپلین های دیگری مثل علم سیاست و اقتصاد عرضه شدند که در آنها تمرکز و دغدغه اصلی محققان، روابط بین الملل نبود.
جنگ جهانی اول، از نخستین حوادث مهمی بود که زمینه ساز آغاز موج نظریه پردازی درباره روابط بین الملل شد. در آن زمان، بسیاری درصدد رسیدن به یک پاسخ معتبر به این سؤال بودند که چرا جنگی اینچنین گسترده و مخرب اتفاق افتاده است. رقابت های اقتصادی کاپیتالیستی، رقابت های تسلیحاتی، اختلافات ارضی، سیستم های سیاسی غیردموکراتیک، دیپلماسی های سرّی، فقدان نهادهای بین المللی کارآمد، و تعصبات قومی و ملی، از جمله متغیرهایی بودند که در پاسخ به این سؤال مطرح بودند. در دوره بین دو جنگ، در حالی که برخی محققان انگلیسی و امریکایی روابط بین الملل روی مقوله حقوق و نهادهای بین المللی به مثابه متغیرهای بازدارنده جنگ در روابط بین الملل تمرکز کرده بودند، طیف های دیگری از محققان، رویکرد انترناسیونالیسم را به چالش می کشیدند. یکی از این گروه ها که بعدها به صورت یک جریان نظری پرطرفدار روابط بین الملل ظاهر شدند، رئالیست ها یا طرفداران سیاست قدرت بودند. در سال 1939 ادوارد هالت کار (6)، از محققان و نظریه پردازان روابط بین الملل کتابی تحت عنوان « بحران بست ساله، 1939-1919: مقدمه ای بر مطالعه روابط بین الملل »(7) منتشر کرد که از نخستین آثار مهم در زمینه نظریه های روابط بین الملل به شمار می آید. وی در این کتاب، علم سیاست و روابط بین الملل را از دو منظر یوتوپین ها یا ایده آلیست ها و رئالیست ها مورد بررسی قرار می دهد ( Carr, 2001:6-11).

2-1. مناظره اول: واقع گرایی در برابر ایده آلیسم

چنان که سال های 1919-1918 را به مثابه نقطه آغازین شکل گیری دیسیپلین روابط بین الملل در نظر گیریم، یوتوپینیسم یا ایده آلیسم، نخستین جریان نظری مهم در روابط بین الملل به شمار می آید. ایده آلیسم اولیه، موج محدودی از جریان نظری بسیار گسترده لیبرالیسم در روابط بین الملل به شمار می آید و از این رو، برخی محققان در وصف ایده آلیست های اولیه از واژه لیبرالیسم استفاده می کنند. چنان که اشاره شد، تئوری پردازان هر مکتبی معمولاً نقطه نظرات و تئوری های خود را با انتقاد از وضع تئوری ها و مکاتب گذشته همراه می کنند. ایده آلیست ها، کار خود را با انتقاد از جوّ حاکم بر گذشته ی سیاست بین الملل و به ویژه مشخصه هایی چون آنارشی، دیپلماسی سری، و رقابت های حاد و پرهزینه نظامی آغاز کردند. ادوارد کار، در نقده ایده آلیسم استدلال می کند که هواداران این مکتب به قدری تحت تأثیر آرزوها و آرمان های خود قرار گرفتند که از شناخت صحیح واقعیت ها غافل شدند. تصور هماهنگی منافع و برداشت اغراق آمیز در مورد تقید دولت ها به هنجارها و نهادهای بین المللی، نمودی از عدم درک صحیح واقعیت ها به شمار می رود ( رک: Carr, 2001:25-61).
تحولات روابط بین الملل در سال های نزدیک به جنگ جهانی دوم در تقویت جریان رئالیسم بسیار مؤثر بود. تضعیف و ناکارایی جامعه ملل با تقویت گرایش های خود محورانه و توسعه طلبانه برخی دولت ها همراه شد. در سال 1938 دولت های انگلستان و فرانسه که از بانیان اولیه جامعه ملل بودند، با شرکت در کنفرانس مونیخ و عقب نشینی در برابر ادعای ارضی آلمان در چکسلواکی، بر تزلزل جامعه ملل صحه گذاشند. آنها ظاهراً امیدوار بودند که با این اهمال کاری، سیاست های جنگ طلبانه هیتلر را مهار کنند. در حالی که قدرت های غربی و اتحاد شوروی به منظور شکست دشمن مشترکشان به اتحاد روی آورده و متفقاً تأسیس سازمان ملل را مدیریت کرده بودند، پس از پایان جنگ به سرعت وارد رقابت ها و جبهه گیری های تخاصمی در برابر همدیگر شدند. این سلسله اتفاقات که مجموعاً حاکی از تزلزل پذیری توافق ها و نهادهای بین المللی بود، در تحکیم موقعیت رئالیست ها مؤثر واقع شد.

2-2. مناظره دوم: رفتار گرایی در برابر سنت گرایی

از دهه 1950 و به ویژه دهه 1960 به تبع شکل گیری « انقلاب رفتاری» (8) در علوم اجتماعی غرب - با مرکزیت ایالات متحده - سنت گرایان ایده آلیست و رئالیست در برابر چالش های روش شناختی رفتارگرایان قرار گرفتند. در حالی که مناظره اول، بیشتر جلوه هستی شناختی داشت، مناظره دوم اساساً جنبه روش شناختی دارد. سنت گرایان روابط بین الملل معمولاً بر اساس برداشت های کلی که در مورد ذات انسان، جامعه، و تاریخ داشتند، رویدادهایی نظیر جنگ جهانی اول و دوم را تحلیل می کردند و در آن چهارچوب، جنگ های بین المللی را عادی یا استثنائی و تکرارپذیر یا قابل پیشگیری تلقی می کردند. در مقابل، رفتارگرایان بر آن بودند که برای درک علمی روابط بین الملل لازم است از روش شناختی کمّی علومی چون ریاضیات، علوم طبیعی، اقتصاد، روان شناسی، و جامعه شناسی بهره گرفت. علم گرایان درصدد بودند تا روابط بین المللل را در قالب قوانین و نظریه هایی تعریف کنند که در سطح جهانی روی آنها اجماع صورت گیرد ( جکسون و سورنسون، 68:1383-67)
واکنش سنت گرایان در برابر جنبش علم گرایی دهه های 1950 و 1960 متفاوت بود. این واکنش ها زمینه ساز موج های دیگری از مناظرات در روابط بین الملل شدند. گروه کثیری از نظریه پردازان لیبرالیست و رئالیست تحت تأثیر انقلاب رفتاری تلاش کردند درک و تحلیل خویش از روابط بین الملل را با روش های علمی هماهنگ کنند که از درون آنها گرایش های نظری مختلفی ظهور کردند. از جمله، نئورئالیست ها و نئولیبرالیست ها - که به تدریج طرفداران بیشتری کسب کردند - در علمی سازی تحلیل ها و آموزه های سنت گرایان نقش مهمی داشتند. اما گروهی از سنت گرایان همچنان به روش های کلاسیک در مطالعه روابط بین الملل وفادار مانده و در برابر علم گرایی مقاومت کردند. یکی از جریان های مهمی که تلاش کرده با تکیه بر روش شناسی کلاسیک، ایده آلیسم و واقع گرایی را به یک مسیر معتدل هدایت کند، مکتب انگلیسی (9) است که به عقل گرایی (10) نیز مشهور می باشد. هدلی بول (11)(118:1385-117) از صاحب نظران مکتب انگلیسی ادعا می کند که تلاش برای محدودسازی مطالعات روابط بین الملل در چهارچوب علم گرایی مطلق که مستلزم اتکا به روش های دقیق تجربی و استدلال های منطقی و ریاضی باشد، آثار زیانباری به دنبال دارد.

2-3. تعدد مناظرات در دور سوم و پس از آن

پس از مناظرات اول و دوم، دور سوم مناظرات روابط بین الملل در عین گستردگی، پیچیده و چند لایه شد. اینکه مناظره سوم از چه زمانی آغاز شد و طرف های مناظره چه جریان هایی هستند، سؤالی است که پاسخ های مختلفی برای آن ارائه شده است. موارد زیر چند قرائت مهم از دور سوم مناظرات روابط بین الملل هستند:
الف - رفتارگرایی و فرارفتارگرایی (12): زمینه های این مناظره از اواخر دهه 1960 به تبع مشخص شدن نواقص و محدودیت های علم گرایی فراهم شد. در اواخر دهه 1960 و در خلال دهه 1970 از شدت مجادله سنت گرایان و رفتارگرایان به تدریج کاسته شد و دو مکتب از مواضع جدلی خویش نظیر « امکان مطالعه علمی سیاست وجود ندارد» یا « علم سیاست بدون کمّی سازی و رهایی از قید ارزش ها ثمردهی چندانی ندارد» عقب نشینی کردند. در عوض، مطالعاتی با جهت گیری التقاطی رشد کرد که واژه فرارفتارگرایی در توصیف گرایش مدافعان آنها به کار رفته است. فرارفتارگرایی بر آن بود تا عناصری از رهیافت علمی را با اهداف ارزشی مشخصی مثل کنترل تسلیحات هسته ای، حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات، کنترل جمعیت، ریشه کن کردن معضلاتی نظیر فقر و بیماری های فراگیر، و حفاظت از محیط زیست ترکیب کند ( کولومبیس و وولف، 109:1375-108). رهیافت رفتارگرایی بر این نظر است که برای نظریه پردازی در روابط بین الملل باید از تحقیقات بنیادی برای تحقیقات کاربردی و سیاست گذاری در مسائل مهم بین المللی بهره گرفت. در این راستا، استفاده از هر دو نوع تحلیل کمی و کیفی و همچنین ایجاد پیوندهای دقیق تر میان سطوح مختلف تحلیل و کنش گران مربوط به آنها اعم از افراد، دولت ها، و سیستم بین الملل ضروری است. ( دوئرتی و فالتزگراف، 1376، ج 836:2-835).
ب - واقع گرایی و لیبرالیسم: در این مناظره، کل سنت واقع گرایی متشکل از رئالیست های کلاسیک یا نئورئالیست هایی که تحت تأثیر رهیافت رفتارگرایی به علمی کردن تحلیل ها و آموزه های واقع گرایی کلاسیک روی آورده بودند، در برابر سنت لیبرالیسم قرار می گیرند. از دهه 1960 به بعد در نتیجه تحولاتی از قبیل توسعه سریع مناسبات و بده بستان های غیردولتی، لیبرال ها با مفاهیم جدیدتری مثل وابستگی متقابل در برابر رئالیست ها موضع گرفتند. آنها مشابه رئالیست ها تلاش کردند تحلیل ها و یافته های خود را با چهارچوب های علمی به روز ارائه کند. در نتیجه، تقویت نظریه های نئورئالیستی با تقویت نظریه های نئولیبرالیستی همراه شد. در کنار جریان های جاافتاده ای نظیر لیبرال انترناسیونالیسم، گرایش های نظری متعددی شامل فراملی گرایی (13)، کارکردگرایی، نوکارکردگرایی، ارتباطات، وابستگی متقابل، و نهادگرایی نئولیبرال به عنوان شاخه های لیبرالیسم ظهور کردند که مجموعاً روابط بین الملل را با تأکید بر قضایایی چون اهمیت نقش کنش گران متعدد غیردولتی مثل شرکت های چندملیتی، اهمیت نقش فعالیت ها و سیاست های اقتصادی - رفاهی، کاهش نقش توانمندی ها و برنامه های نظامی - امنیتی در سیاست خارجی دولت ها، کاهش آزادی علم دولت ها به تبع گسترش کانال های ارتباطی غیردولتی، درهم آمیختگی مسائل سیاست داخلی و بین المللی، و فقدان سلسله مراتب قطعی و مشخص در دستور کارهای بین المللی دولت ها توضیح می دادند. از میان شاخه های مختلف لیبرالیسم، نظریه نهادگرایی نئولیبرال که اهمیت نسبتاً بیشتری برای نقش دولت ها و گرایش قدرت طلبانه آنها قائل است، به واقع گرایی نزدیک تر است ( رک: مشیرزاده، 1384).
ج - واقع گرایی، لیبرالیسم، و مارکسیسم: برخی ناظران و تحلیل گران نظریه روابط بین الملل از جمله مایکل بنکس (14) و اوله ویور (15) برآنند که مناظره سوم بین سه پارادایم یا مکتب عمده واقع گرایی، لیبرالیسم و مارکسیسم جریان داشته است. آنچنان که ویور (1997) اظهار می دارد، مناظره سه پارادایم واقع گرایی، لیبرالیسم ( شامل پلورالیسم، وابستگی متقابل، و جامعه جهانی)، و مارکسیسم ( رادیکالیسم، ساختارگرایی، و گلوبالیسم) در نیمه دوم دهه 1970 نمایان شد. در حالی که در پارادایم رئالیستی، دولت ها در مقام کنش گران محوری، روابط منازعه آمیزی دارند و در پارادایم لیبرالیستی افراد و گروه ها در مقام کنش گران اصلی، روابط دولت ها را مسالمت آمیز می کنند، در پارادایم مارکسیستی، طبقات و ساختارهای اقتصادی جوّ منازعه آمیزی بر روابط دولت ها حاکم می کنند ( Waever,1997:12-14).
د - نو واقع گرایی و فراپوزیتیویسم: (16) این مناظره که بعضاً تحت عنوان مناظره چهارم نیز از آن یاد می شود، از این حیث مورد توجه قرار گرفته است که از اواخر دهه 1970 نئورئالیسم در مقام نسخه علمی شده رئالیسم از یک سو به یک تئوری بسیار بانفوذ و پرطرفدار تبدیل شد، و از سوی دیگر، در برابر موج گسترده ای از چالش های نظری و فرانظری که غالباً رویکرد انتقادی به مفهوم فراپوزیتیویستی داشتند، قرار گرفت. کتاب « تئوری سیاست بین الملل» کنث والتز ( 1979) شاخص ترین اثر نئورئالیستی است که بسیاری از تئوری پردازان فراپوزیتیویست روابط بین الملل - شامل مکاتب انتقادی ( فرانکفورت)، پست مدرنیسم، جامعه شناسی تاریخی، و فمنیسم - از آن به مثابه نمونه عالی پوزیتیویسم در روابط بین الملل یاد کرده اند. فراپوزیتیویست ها که بر تاریخ مندی، اجتماعی بودن، برساختگی شناخت تأکید دارند، ساختارگرایی ظاهراً علم گرایانه والتز را به خاطر در نظر نگرفتن این محدودیت ها عمیقاً به چالش می کشند. به علاوه، بسیاری از فراپوزیتیویست ها معتقدند دانش روابط بین الملل باید زمینه ساز تحول به سمت شرایط عادلانه تر، امن تر، و انسانی تر باشد. این در حالیست که نوواقع گرایی والتز مثل بسیاری نظریه های مدرن دیگر جبرگرا و محافظه کار بوده و به طور غیرمستقیم خواهان حفظ وضع موجود است؛ وضع موجودی که به نفع گروهی و علیه خواسته ها و منافع گروهی دیگر شکل گرفته است ( رک: اشلی، 1386).
یکی از مهم ترین مناظرات روابط بین الملل که معمولاً تحت عنوان مناظرات چهارم مورد بحث و بررسی قرار می گیرند، مناظره جریان های انتقادی روابط بین الملل با کل جریان اصلی مدرن به ویژه طیف علم گرای آن است. در این مناظره انتقادات هستی شناختی و معرفت شناختی فراپوزیتیویست ها علیه نئورئالیست ها به کل نظریه های مدرن و علم گرای روابط بین الملل تسری می یابند. از این مناظره بعضاً با عناوین دیگری از قبیل پوزیتیویسم در برابر فراپوزیتیویسم، عقل گرایی ( متفاوت از عقل گرایی مکتب انگلیسی) در برابر بازاندیش گرایی (17)، شالوده گرایی (18) در برابر ضد شالوده گرایی، و نظریه های تبیینی (19) در برابر نظریه های تکوینی (20) یاد می شود. این مناظره گسترده در ابعاد و لایه های مختلفی جریان یافته است برای مثال، یک لایه مهم این مناظره عبارتست از مناظره ساختارگرایی در برابر تاریخمندگرایی (21). از مهم ترین انتقادات فراپوزیتیویستی به ساختارگرایی، پیش فرض های غیرتاریخمند و سودگرایانه آن است که متأثر از پیش فرض های اقتصاد خرد لیبرال و تئوری انتخاب عمومی می باشد ( رک: 1989, Walker).

ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها:

1. اغلب صاحبنظران و مورخان معاهده صلح وستفالیا در سال 1648 مبنای تشکیل واحد سیاسی دولت ملی می دانند.
2. Thucydides.
3. The Prince.
4. De Monarchia.
5. Toward Perpetual Peace.
6. Edward Hallett Carr.
7. The Twenty-Years' Crisis, 1919-1939: An Introduction to the Studay of International Relations.
8. Behavioral Revolution.
9. English School.
10. Rationalism.
11. Hedley Bull.
12. Post-Behaviorism.
13. Transnationalism.
14. Michael Banks.
15. Ole Waever.
16. Post-Positivism.
17. ReflectiVism.
18. Foundationalism.
19. Explanatory.
20. Constitutive.
21. Historicism.

منبع مقاله:
فصلنامه روابط خارجی، سال چهارم، شماره دوم، تابستان 1391



 

 



مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
play_arrow
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
play_arrow
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
play_arrow
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
play_arrow
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
play_arrow
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
play_arrow
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
play_arrow
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
play_arrow
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
play_arrow
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
play_arrow
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
play_arrow
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
play_arrow
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
play_arrow
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها
play_arrow
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها
شاهد عظمت شخصیت رهبر انقلاب در تصمیماتی مثل وعده صادق بوده‌ام
play_arrow
شاهد عظمت شخصیت رهبر انقلاب در تصمیماتی مثل وعده صادق بوده‌ام