خاطرات قرآنی از شهدا
به بچه ها قرآن یاد می داد
شهید محمد افیونیدعوت کرده بود از همه ی فامیل که بیایند خانه شان. مهمان ها که آمدند دست تک تک بچه را گرفت و برد داخل اتاق.
بچه ها را نشاند دور خودش و شروع کرد به آن ها نماز و قرآن یاد دادن.(1)
جلسات مقابله و قرائت قرآن
شهید عبدالرسول اسماعیلیشهید اسماعیلی علاقه ی خاصّی به قرآن داشت. از زمان کودکی قرآن را در مکتب خانه یاد گرفت و بعد سوره های کوچک قرآن را حفظ می کرد، دست نوشته هایی از ایشان مانده که تمرین خط می نموده با استفاده از آیات قرآن و ماه های مبارک رمضان جلسات مقابله و قرائت قرآن را ترتیب می داد و دعاهای کمیل و توسّل و افتتاح را برگزار می کرد یا هنگامی که در جایی برگزار می شد شرکت فعّال می نمود.(2)
ختم قرآن در هر سال
شهید عیسی بذرافکنایشان خیلی صبور و شکیبا بود، دارای چهره ی صمیمی که بر لبانش همیشه تبسّم بود، با وجودی که تا کلاس پنجم ابتدایی تحصیل کرده بود ولی کتاب های متعددی را جمع آوری کرده و آنها را بسیار مطالعه می کرد، به کتاب خوانی علاقه ی خاصّی داشت، خطی زیبا داشت، در ایام کودکی به مکتب خانه ی روستا رفت و قرآن را در آنجا یاد گرفت و سالی یک بار قرآن را ختم می کرد. صوت رسا و دلنشینی داشت، قرآن را با صوتی زیبا قرائت می کرد. هنگامی که قرآن می خواند بسیار تأثیرگذار بود.
یک شب جمعه ای در اتاقش نشسته بود و دعای کمیل را با همان صدای زیبایش زمزمه می کرد و ما از پشت در اتاق گوش می کردیم، اشک از چشمان ایشان و همگی ما سرازیر می شد.(3)
صدای دلنشین
شهید حسن زارعاو در تمام محافل قرآنی خصوصاً در ماه مبارک رمضان و شب های جمعه در مراسم دعای کمیل و دعای ندبه در صبح جمعه در مسجد روستا شرکت می کرد. قرآن را با صدای دلنشینی قرائت می کرد و از قرآن خواندن لذّت می برد. در اکثر نمازهای جماعت که به امامت حضرت آیت الله حاج میرزا احمد برگزار می شد شرکت می کرد و شرکت در جماعت و مسجد را نیز به خانواده و دوستان توصیه می نمود.(4)
قاریان شهید
شهید قاسم خسرویبا قرآن مأنوس بود و آن را بسیار قرائت می کرد. شخصی که قرآن را در کودکی به شهید آموخته بود، دو سال پیش به رحمت خدا رفت. پس از شهادت قاسم، نزد استادش که پیرمردی مؤمن و نورانی بود، رفتم. بسیار ناراحت شد و گفت: سه نفر از کسانی که قرآن را به آن ها یاد دادم، به شهادت رسیدند که برایم خیلی عزیز بودند.(5)
آموزش قرآن به روستاییان
شهید رضا جمالیرضا با اُنس و الفتی که به قرآن داشت. سال های 50 تا 75 به کودکان و نوجوانان روستایشان قرآن می آموخت.
کودکان - روزانه - به شوق یادگیری، قرآن در دست به مسجد می رفتند و با دستی و دامنی پر از واژه های قرآنی به خانه می آمدند. (6)
مرتّب قرآن می خواند
شهید مسلم یمینیانس با قرآن و دعا در زندگی او موج می زد و فعالیّت هایش در ماه مبارک رمضان در برگزاری مراسم قرآن و دعا چشمگیر و زبانزد عام و خاص بود. بعضی از همرزمان نقل می کنند که قرآن کوچکی در سنگر داشت و مرتّب قرآن می خواند. در نامه هایش از عبارات دعای کمیل استفاده می کرد تا دیگران را به حقایق بلند ادعیّه رهنمون سازد.(7)
آیه های قرآن را با هم تمرین می کردیم
شهید محمود خضراییپدرم همواره ما را برای خواندن آیات قرآن تشویق و ترغیب می کرد و در صورت موفقیّت در حفظ آیاتی از قرآن مجید، جوایزی را به ما اهدا می کرد.
هر زمان که به قصد مسافرت و یا میهمانی توی ماشین می نشستیم می گفت: «بچّه ها وقت را غنیمت شمارید و همواره در طول زندگی تان فرصت ها را از دست ندهید!» آن گاه بعد از کمی مزاح با ما؛ ادامه می داد: «حالا اگر موافقید یکی از آیه های قرآن را با هم تمرین کنیم، صلواتی بفرستید». ما هم با قرائت صلواتی رسا، اعلام آمادگی می کردیم.
از جمله آیاتی که در همین سفرها با هم تمرین کردیم و یاد گرفتیم آیة الکرسی بود، وقتی آیة الکرسی را به خوبی به خاطر سپردم از ما خواست تا همواره در آغاز هر سفری آن را بخوانیم و به معانی آیات آن نیز توجّه خاصّی داشته باشیم.(8)
با تشویق او به کلاس قرآن رفتم
شهید ماندنی محمّدیآن موقع کوچک بودم. تقریباً هفت هشت ساله، یک روز آمد خانه و به من گفت: «دوست داری کلاس قرآن بروی؟» گفتم: «چرا من که قرآن ندارم.» گفت: «آن با من» رفت و چند دقیقه بعد آمد و قرآنی به دستم داد. بعد از زندگی گفتم: «کاش خط درشت تری داشت.» «چشم» و باز سوار موتور شد و از خانه بیرون زد و باز آمد و یک جلد قرآن درشت خط را به دستم داد و مثل همیشه به من لبخند زد.
آن روز نقطه ی عطفی برای من بود به خاطر اینکه با تشویق او به کلاس قرآن رفتم. و با این کتاب مقدّس آشنا شدم.(9)
نگذارید غبار روی قرآن ها بنشیند
شهید غلامرضا باصولیاز همه ی برادران و خواهرانم می خواهم، قرآن را ترک نکنند. نگذارید که غبار روی قرآن ها بنشیند که فردا در پیشگاه خداوند جواب گو خواهید بود. و در دل شب ها قرآن بخوانید و از خدا طلب مغفرت برای این بنده ی گناهکار کنید و اگر قرآن را ترک کنید، همه چیز از دستتان رفته است.(10)
پی نوشت ها :
1. ستارگان درخشان (6)، ص 24.
2. عرشیان کاکی، صص 75-74.
3. عرشیان کاکی، ص 87.
4. عرشیان کاکی، ص 155.
5. اول میدان مین، ص 110.
6. ایل ستاره، ص 271.
7. اسطوره های جاوید، ص 237.
8. فروغ پرواز، ص 102.
9. از درس و مشق شیدایی، ص 152.
10. مسافران ملکوت (1)، ص 41.
(1389)، سیره ی شهدای دفاع مقدس 9، تهران: قدر ولایت، چاپ اول