معضل تقدیم و تأخیر در احادیث

یکی از آسیبهای بیرونی روایات، تقدیم و تأخیری است که در برخی از احادیث پدید آمده است، و از آن به حدیث مقلوب یاد می شود. این پدیده، گاه منجر به اضطراب و در نهایت، موجب اجمال حدیث می گردد. اگر تقدیم و تأخیری که
شنبه، 17 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معضل تقدیم و تأخیر در احادیث
 معضل تقدیم و تأخیر در احادیث

 

نویسنده: حجة الاسلام دکترسیدعلی دلبری




 

 


یکی از آسیبهای بیرونی روایات، تقدیم و تأخیری است که در برخی از احادیث پدید آمده است، و از آن به حدیث مقلوب یاد می شود. (1) این پدیده، گاه منجر به اضطراب و در نهایت، موجب اجمال حدیث می گردد. اگر تقدیم و تأخیری که در متن روایت رخ می دهد، عمدی باشد، نوعی تحریف و اگر عمدی نباشد، نوعی از تصحیف است. وحید بهبهانی می نویسد: «وأیضا ربما سقط من الروایة شیء أو وقع تصحیف، أو تحریف، أو زیادة، أو تقدیم، أو تاخیر، أو غیر ذلکَ بل وقعت فی کثیر من أخبارنا، کما لا یخفی علی المطلع».(2)

الف.انواع تقدیم و تأخیر

تقدیم و تأخیر و یا همان قلب (جابه جایی) را می توان چهار نوع دانست: قلب حرف، قلب کلمه، قلب عبارت و قلب صفحه. (3) در این میان تقدیم و تأخیر کلمه ای و عبارتی بیشتر از دیگر موارد رخ می دهد. برای توضیح به چند نمونه از این دو بسنده می شود:
اول. تقدیم و تأخیر کلمه ای

1. جابه جایی کلمه ی (النِّفار و الْعِثار):

کلینی رحمه الله از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اضْرِبُوها عَلَی النِّفارِ وَ لا تَضْرِبوها عَلَی العِثار؛ (4) حیوان را به خاطر رم کردن بزنید، ولی او را بر لغزیدن نزنید».
در کتاب من لایحضره الفقیه عکس آن روایت شده است: «اضْرِبوها عَلَی العِثارِ وَ لا تَضْرِبوها علی النِّفارِ فَانَّها تَری ما لا تَرَوْن».(5)
علامه مجلسی رحمه الله به نقل از پدرش می نویسد: کلینی و برقی عکس این را بدون ذکر تعلیل از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم و صادق علیه السّلام نقل کرده اند. (6) ظاهر آن است که صدوق رحمه الله در نقل روایت سهوی کرده و تعلیل برای توجیه آن آمده است. (7) در مرآه العقول آورده است: شاید آنچه در کافی است، اوفق و اظهر باشد.(8)

2. جابجایی کلمه ی (یَمِینُهُ وَ شِمالُهُ):

مسلم در حدیثی از هفت گروهی سخن می گوید که در عرش، زیر سایه ی رحمت الهی هستند. وی از ابی هریره از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل نموده است تا بدین جا می رسد: «وَ رَجُلٌ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فَاخْفاها حَتَّی لا تَعْلَمَ یَمِینُهُ ما یُنفِقُ شِمالُهُ».(9) در حالی که اصل این عبارت در منابع معتبر دیگر چنین آمده است: «حَتَّی لا تَعْلَمَ شِمالُهُ ما یُنفِق یَمینِهُ».(10)
دوم. تقدیم و تأخیر عبارتی

1 . جابجایی عبارت (مااسْتَطَعْتُمْ):

طبرانی از ابوهریره از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل نموده است: «ذَرُونی ما تَرکْتُکُمْ فَانَّما هَلَکَ مَنْ کانَ قَبْلَکُمْ اخْتِلافِهِمْ عَلَی أَنْبیائِهِمْ فَإِذا أَمرْتُکُمْ بِشَیءٍ فَأتُوهُ وَ إذا نَهْیتُکُمْ عَنْ شَیءٍ فاجْتَنِبُوه ما استَطَعْتُم».(11) عکس این روایت را منابع شیعی و نیز بخاری و مسلم آورده اند: «فاتْرُکُونی ما تَرَکْتُکُمْ فَإنَّما هَلَکَ مَنْ کانَ قَبْلَکُمْ بِکَثْرَةِ سُؤالِهِمْ وَ اخْتِلافِهِمْ عَلَی أنْبیائِهِمْ فَإِذا أَمَرْتُکُمْ بِشَیءٍ فَأْتُوا مِنْهُ ما اسْتَطَعْتُمْ وَ إذا نَهَْیَتُکُمْ عَنْ شیءٍ فاجْتَنِبُوهُ».(12)

2. حِمَیری در قرب الإسناد از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم آورده است:

«... فَلا یَبیتَنَّ‌ أَحَدُکُمْ إِلّا وَ أَجَلُهُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَلْیَحْفظِ الرَّاسَ وَ ما وَعَی وَالْبَطْنَ و ما حَوَی...».(13) هیچ یک از شما نخوابد مگر آنکه مرگش مقابل چشمش باشد و باید سر و قوایی را که در سر است (از چشم و گوش و زبان) نگاه دارد و اندرون شکم را از حرام حفظ کند».
این در حالی است که در نقل شیخ صدوق رحمه الله با تقدیم و تأخیر «حَوَی» و «وَعَی» آمده است:‌ «فَلا یَبِیتَنَّ أَحَدُکُمْ إِلّا وَ أَجَلُهُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَلْیَحْفَظِ الرَّأْسَ وَ ما حَوَی و الْبَطْنَ وَ ما وَعَی».(14)
تقدیم و تأخیر به اعتبار دیگر، بر دو قسم است؛ گاهی سبب تغییر در معنا می شود و گاه موجب تغییر در معنا نمی شود. در حدیث زیر جابجایی کلمه ی (بَدْءاً) معنا را تغییر می دهد. از امام صادق علیه السّلام نقل شده که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مَنْ غَرَسَ شَجَراً أَوْ حَفَرَ وادِیاً بَدْءاً لَمْ یَسْبِقْهُ إِلَیْهِ أَحَدٌ وَأَحْیا أََرْضاً مَیتَةً فَهِیَ لَهُ قَضاءً مِنَ الله وَ رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله و سلم؛ (15) هر که درختی را بکارد یا از آغاز بدون آنکه کسی بر او سبقت بگیرد، نهری حفر نماید و زمین مرده ای را زنده کند، آن چیز به حکم خدا و پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم به او اختصاص خواهد داشت».
شیخ صدوق رحمه الله روایت را چنین آورده است: «وَقالَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله و سلم مَنْ غَرَسَ شَجَراً بَدْءأً أَوْ حَفَرَ وادِیاً لَمْ یَسْبِقْهُ إِلَیْهِ اَحَدٌ أَوْ أَحْیاً أَرْضاً مَیْتَةً فَهِیَ لَهُ قَضاءً مِنَ الله عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولِهِ».(16)
مجلسی اول رحمه الله در روضة المتقین می نویسد: «فی المتنِ تقدیمٌ و تأخیرٌ من النساخِ لأنَّ البدءَ بالوادی مناسبٌ و هو أعمُّ مِن النهرِ و القناةِ».(17)
نمونه ای از تقدیم و تأخیری که موجب تغییر در معنا نمی شود، حدیث ذیل به نقل از فقیه و تهذیب است: «عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبی عَبْدِالله علیه السّلام فِی امْرأةٍ ماتَتْ وَ تَرَکَتْ زَوجَها قالَ فالْمالَ کُلُّهُ لَهُ قُلْتُ: الرَّجُلُ یَمُوتُ وَ یَتْرُکُ امْرأَتَهُ؟ قالَ: المالُ لها؛‌(18) از ابوبصیر از امام صادق علیه السّلام روایت شده که از حضرت درباره ی زنی که از دنیا رفته، و شوهرش را به جای نهاده است، سؤال شد. امام علیه السّلام فرمود: همه ی مال برای شوهر است، گفتم: پس اگر بمیرد و همسرش را به جای بگذارد (چطور؟) فرمود: مال متعلّق به آن زن است»، و در نقل تهذیب چنین آمده است: «عَنْ أَبِی بَصیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ الله علیه السّلام قالَ قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ ماتَ وَ تَرَکَ امْرأَتَهُ قالَ المالُ لها قُلْتُ امْرأةٌ ماتَتْ وَ تَرَکَتْ زَوْجَها قالَ المالُ لَهُ».(19)

ب.نمونه ای از تقدیم و تأخیر

1.فضیل می گوید: از حضرت باقر علیه السّلام درباره ی این روایت پرسیدم که می فرماید: «ما مِنْ آیةٍ وَلَها ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ وَ ما فیهِ حَرْفٌ إِلّا وَلَه حَدٌّ وَ مَطْلَعٌ ما یَعْنِی بِقَوْلِهِ لَها ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ قالَ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ هُوَ تأویلها مِنْهُ ما قَدْ مَضَی وَ مِنْهُ ما لَمْ یَجِیء یَجْرِی کما تَجْرِی الشَّمْسُ و‌الْقَمَرُ کُلَّما جاء تأویل شَیءٍ مِنْهُ یَکُونُ عَلَی الأمواتِ کَما یکُونُ عَلَی الأحیاء؛ (20) هر آیه ای دارای ظاهر و باطنی است و هیچ حرفی در آن نیست، مگر اینکه دارای انتها و ابتدائی است، گفتم منظور از ظاهر و باطن آیه چیست؟ امام علیه السّلام فرمود: ظاهر و باطن آیه تأویل آن است که بخشی از قرآن تأویلش مربوط به گذشته و برخی از آن هنوز تأویل نشده، قرآن همچون جریان آفتاب و ماه جریان دارد. هرچه از تأویل مقداری از قرآن زمانش برسد، رخ خواهد داد. قرآن برای مردگان می باشد، همچنان که برای زندگان است.
به نظر این روایت بر اساس سیاق این گونه باید باشد: «یکُونَ عَلَی الأحیاء کَما یَکُونُ عَلَی الأمواتِ».
2. مجلسی اول رحمه الله در لوامع صاحبقرانی می نویسد: «سه تکبیر بگو و این دعا را بخوان. در آنچه مصنف ذکر کرده است، زیادتیها و کمیها هست(21) و موافق است با فقه رضوی مگر در عبارت «سُبْحانَکَ وَحَنانَیْکَ تَبارَکتَ وَ تَعالَیْتَ» که در فقه رضوی مشهور است (22) و ظاهراً تقدیم و تأخیر آن از نساخ شده است».(23)
نیز می نویسد: «این تلبیه جامع جمیع اخبار تلبیه است و تقدیم و تأخیر بسیار در فقرات تلبیه شده است».(24)
3. معمر بن خلاد از ابوالحسن علیه السّلام روایت می کند که فرمودند: «ما ذِئْبانِ ضاریانِ فِی غَنَمٍ قَدْ تَفَرَّقَ رِعاؤُها بِأَضَرَّ فِی دینِ المُسْْلِمِ مِنْ طَلَبِ الرِّئاسَةِ».(25) دو گرگ درنده هرگاه به گله ای که چوپان ندارد حمله کنند، زیانبخش تر از ریاست نسبت به دین مسلمان نیست».
علامه ی مجلسی رحمه الله می نویسد: «و الظاهر أن قوله فی دین المسلم صلة للضرر المقدّر ای لیس ضرر الذئبین فی الغنم بأشدّ من ضرر الرئاسة فی دین المسلم ففی الکلام تقدیم و تأخیر».(26) فیض کاشانی می گوید: «فی الکلام تقدیمٌ و تأخیرٌ والمعنی لیسا بأضرَّ فی الغنمِ مِن الرئاسَةِ فی دینِ المسلمِ».(27)
4. از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که فرمود: «لا یَرِثُ الکافِرُ المُسْلِمَ وَ لِلْمُسْلِمِ أَنْ یَرِثَ الکافِرَ إِلّا أَنْ یکَوُنَ المُسْلِمُ قَدْ أَوْصَی لِلْکافِرِ بِشَیءٍ».(28) کافر از مسلمان ارث نمی برد، و مسلمان می تواند از کافر ارث ببرد، مگر آنکه مسلمان چیزی را برای کافر وصیّت کرده باشد.
علامه ی شوشتری رحمه الله درباره ی این حدیث می نویسد:
«کانَّهُ وَقَعَ فی الکلامِ تقدیمٌ و تأخیرُ و الأصلُ «لِلْمُسْلِمِ أَنْ یَرِثَ الکافِرَ وَ لا یَرِثُ الکافِرُ المُسْلِمَ إِلَّا-إلخ».(29)
در مورد دیگری می نویسد: «فان خبر کتاب الحسین بن سعید لیس مثل خبر الکافی ففی لفظهما زیادةٌ و نقیصةٌ و تقدیم و تأخیرٌ».(30)
نیز وی با توجه به تقدیم و تأخیری که رخ داده است، به تصحیح حدیث و بیان اصل آن می پردازد: «فَأَمْذَیْتُ أَنا وَ أَمْنَتْ هِیَ» وَ أجابَهُ «لَیْسَ عَلَیْکَ وُضُوءٌ وَ لا عَلَیْها غُسْْلٌ»... (31) و فی الثّانی وقع تقدیم و تأخیر وسقط غیر التبدیل الذی قلنا للتّشابه الخطّی فالأصل فی قوله فی الجواب: «لَیْسَ عَلَیْکَ وُضُوءٌ وَ لا عَلَیْها غُسْلٌ»، «لَیْسَ عَلَیْکَ وَ لا عَلَیْها وُضُوءٌ وَ لا غُسْلٌ».(32)
و نیز می گوید: الأصلُ فی قوله: «أهْلُ العَصَبَةٍ وَ بَنُو العَمِّ هُمْ وارِثُون»، (33) «أَهْلُ العَصَبَة وَ هُمْ بَنُو العَمِّ وارِثُون» فَوَقَعَ تقدیمٌ و تأخیر.(34)

پی نوشت ها :

1. جلال الدین سیوطی، تدریب الراوی، ج1، ص 291؛ حسن صدر، نهایة الدرایه، ص 304؛ عبدالله مامقانی، مقباس الهدایه، ج1، ص 392؛ علی کنی، توضیح المقال فی علم الرجال، ص 280، عثمان بن عبدالرحمن شهرزوری، مقدمة ابن الصلاح، ص 82.
2. وحید بهبهانی، الفوائد الحائریه، ص 119.
3. محمدجواد شبیری، تصحیف و تحریف دانش نامه جهان اسلام، ج7، ص 355.
4. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج6 ص 538، ح8 و ح 12؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج61، ص 214.
5. محمدبن علی قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 286؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج3، ص 396.
6. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج6، ص 538، ح 8 و ح 12؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج2، ص 475.
7. محمدتقی مجلسی، روضة المتقین، ج4، ص 239؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج61، ص 202.
8. محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج22، ص 456.
9. مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج2، ص 715، ح 1031، کتاب الزکاة، ب 30.
10. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج2، ص 342، سبعة فی ظل عرش الله یوم القیامة؛ محمدبن اسماعیل بخاری،‌ صحیح البخاری، ج1، صص 234-235، ح 629، و ج2، ص 517، ح 1357؛ محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج4، ص 598، ح 2391؛ حسین بن عبدالصمد عاملی، وصول الأخیار، ص 113؛ محمدباقر میرداماد، الرواشح السماویه، ص 192، الراشحة السابعة و الثلاثون؛ زین الدین بن علی عاملی(شهید ثانی)، الرعایة فی علم الدرایه، ص 151؛ محمد بن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج5، ص 199، ب 3، (یتَصَدَّقُ به جای یُنفِق)؛ علی اکبر غفاری، دراسات فی علم الدرایه، ص 71. عن ابن عمر عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال: «بنی الاسلام علی خمسة علی أن یوحد الله و إقام الصلاة و إیتاء الزکاة و صیام رمضان و الحج فقال رجل الحج و صیام رمضان قال لا صیام رمضان و الحج هکذا سمعته من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم. مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج1، ص 34؛ بیهقی، السنن الکبری، ج4، ص 199؛ نووی، شرح مسلم، ج1، ص 176.
11. سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الأوسط، ج3، ص 135.
12. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج22، ص 31؛ محمدصالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج2، ص 282؛ محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج8، ص 142؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج4، ص 102 و ج7، ص 91؛ ابن حجر عسقلانی، تلخیص الحبیر، ج3، ص 295؛ علی بن ابی بکر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج1، ص 158.
13. عبدالله بن جعفر حِمَیری قمی، قرب الإسناد، ص 13؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج68، ص 271، ب 77؛ ج74، ص 118، ب 6.
14. محمدبن علی قمی (شیخ صدوق)، الأمالی، ج1، ص 616؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج68، ص 333، ب 81: الحیاء من الله و من الخلق.
15. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص 280، باب فی إحیاء أرض الموات؛ محمدبن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج6، ص 378، ب 93؛ و ج7، ص 151، ب 11؛ همو، الاستبصار، ج3، ص 107، ب 72: باب من أحیا أرضا.
16. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 240، باب إحیاء الموات و الأرضین، خ 3877.
17. محمدتقی مجلسی، روضة المتقین، ج7، ص 168.
18. محمدبن علی قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 263، باب میراث الزوج و الزوجة، ح 5613.
19. محمدبن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج9، ص 295، ب 27: باب میراث الأزواج.
20. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج23، ص 197، ب 10.
21. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 303؛ باب وصف الصلاة من فاتحتها إلی خاتمتها.
22. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج3، ص 310، باب افتتاح الصلاة و الحد فی التکبیر؛ محمدبن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج2، ص 67، ب 8؛ محمدبن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعة، ج6، ص 24، ب 8؛ حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج4، ص 140، ب 6؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج81، ص 206، ب 15؛ علی بن بابویه قمی، فقه الرضا علیه السّلام، ص 102، 7: باب الصلوات المفروضة و ص 402، ب 116؛ ابراهیم کفعمی، المصباح، ص 15، الفصل الثالث فی الأذان و الإقامة؛ محمد بن حسین بهایی، مفتاح الفلاح، ص 49.
23. محمدتقی مجلسی، لوامع صاحبقرانی، ج4، ص 23، تکبیرات ابتدای نماز.
24. همان، ج8، ص 385؛ نیز ر.ک: ج5، ص 593.
25. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص 297.
26. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج70، ص 145، ب 124.
27. محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج5، ص 843؛ نیز ر.ک: الوافی، ج10، ص 395؛ ج14، ص 1312؛ ج17، ص 479، ج25، ص 772: (عن أبی عبدالله علیه السّلام مثله إلّا فی تقدیم و تأخیر).
28. محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج9، ص 372، ب 38: محمدبن علی قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 336؛ محمدبن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعة، ج19، ص 345، ب 35.
29. محمدتقی شوشتری، النجعة فی شرح اللمعة، ج10، ص 332.
30. همان، ج10، ص 109.
31. محمدبن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج1، ص 121، ب 6؛ همو، الاستبصار، ج1، ص 106، ب 63؛ محمدبن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج2، ص 191، ب 7.
32. محمدتقی شوشتری، النجعة فی شرح اللمعة، ج1، ص 203. و ر.ک: همان، ج2، ص 261؛ همان، ج3، ص 113؛ و ج4، ص 41، نصب الغنم؛ ج6، ص 16، و یستحب رمی الاولی عن یمینه.
33. محمدبن حسن طوسی، الاستبصار، ج4، ص 170، ب 101.
34. محمدتقی شوشتری، النجعة فی شرح اللمعة، ج10، ص 380. و ر.ک: محمدبن حسن طوسی، الاستبصار، ج1، ص 124، ب 74؛ مجلسی رحمه الله می گوید: «فی الکلام تقدیم و تأخیر بحسب المعنی»؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج84، ص 305، ب 12 کیفیة صلاة اللیل و الشفع و الوتر؛ و ص 345، ب 13 نافلة الفجر؛ همو، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج10، ص 118، ح1؛ همو، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج7، ص 514. و نیز برای نمونه بیشتر احادیث مقلوب می توان به «الاحادیث المقلوبة و جواباتها» از آیت الله بروجردی رحمه الله رجوع کرد.

منبع مقاله :
دلبری، سیدعلی(1391)، آسیب شناسی فهم حدیث، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، معاونت پژوهشی، دفتر پژوهش، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط