به رغم مدعیانی که منع عشق کنند *** جمال چهره ی تو حجت موجه ماست
ببین که سیب زنخدان تو چه می گوید *** هزار یوسف مصری فتاده در چهِ ماست
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد *** گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
به حاجب در خلوت سرای خاص بگو *** فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست
به صورت از نظر ما اگرچه محجوب است *** همیشه در نظر خاطر مرفّه ماست
اگر به سالی حافظ دری زند بگشای *** که سال هاست که مشتاق روی چون مَه ماست
1.ای معشوق!خیال چهره ی زیبای تو در هر حالت و هر جا که می رویم، با ماست و بوی خوشی که از زلف تو به مشام ما می رسد، جان و روح ما را که آگاهانه عشق تو را پذیرفته مدد می دهد و ما زنده به عشق توییم.
2.برخلاف مدعیانی -که خود را عاقل و آگاه می دانند و عاشقان را سرزنش می کنند -رخسار زیبای تو برای عاشق شدن ما دلیلی پسندیده و نیکوست و ما هیچ گاه این دلیل پسندیده را رها نمی کنیم و به سخنان مدعیان لاف زن و دروغگو نمی رویم.
3.ای معشوق!زیبایی تو به حدی است که بسیاری از کسانی که خود به زیبایی شهرت دارند، همگی عاشق روی تواند و گرفتار جمال بی مثال تو شده اند.آری تو از همه ی زیبایان، زیباتری.
4.ای یار!اگر ما از وصال تو محرومیم و دستمان به زلف تو نمی رسد، گناه از بخت آشفته و سیاه ماست، و گرنه لطف در عنایت تو شامل همگان است و تو به ما بسیار نزدیکی.این ما هستی که به واسطه ی گناه و معصیت، از وصال تو محروم شده ایم.
5.ای معشوق!به غلامان و پرده داران خلوت سرای خاص خود بگو که حافظ -این عاشق زار و ناتوان -را از درگاه نرانند، زیرا او از مقیمان و گوشه نشینان درگاه ماست.
6.ای معشوق!به غلامان خود بگو:اگرچه او از نظر غایب است و در درگاه حضور ندارد و خدمتی نمی کند، ولی او یاد و خاطرش در دل ما جای دارد و ما به او عنایت داریم و او مورد توجه ماست.
7.ای یار!به غلامان درگاه خود بگو:اگر حافظ در طول سال، یک بار در این خانه را بزند، در را به روی او باز کنید؛ زیرا او سال هاست که مشتاق دیدار چهره ی زیبای ماست.
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول