من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش *** هر کسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند، چه هشیار و چه مست *** همه جا خانه عشق است، چه مسجد چه کنشت
سر تسلیم من و خشت در میکده ها *** مدّعی گر نکند فهم سخن، گو سر و خشت
نا امیدم مکن از سابقه ی لطف ازل *** تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
نه من از پرده ی تقوی به در افتادم و بس *** پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
حافظا روز اجل گر به کف آری جامی *** یکسر از کوی خرابات برندت به بهشت
1. ای زاهد ریاکار که عاشقان را ملامت می کنی و فقط خود را پاک و مؤمن می دانی! آزادگان و عاشقان را سرزنش مکن و عیبشان را بر مشمار؛ زیرا گناه و خطای دیگران را در نامه ی اعمال تو نمی نویسند.
2. ای زاهد مردم فریب! من اگر خوب هستم یا بد، تو برو به فکر خودت باش و به عاقبت عمل خود بیندیش؛ زیرا در روز قیامت، هر کس آن چیزی را برداشت می کند که کاشته است.
3. همه مردم در جستجوی خدا هستند؛ پیروان همه ی مذاهب، به راه و رسم خاص خود در طلب وصال حقند؛ همه جا خانه ی عشق است، چه در مسجد و چه در معبد یهودیان؛ معشوق در همه جا در تجلی است و به هر جا که رو کنی، چهره ی او را خواهی دید.
4. من سر تسلیم و رضا بر خاک در میخانه ها فرود می آورم؛ زیرا که میکده، عالَم رندان و آزادگان است؛ آری من به میکده پناه می برم و خشت در میکده را بالین خود می کنم؛ به آن زاهد ریاکار بگو که اگر سخن مرا نمی فهمد، سرش را به سنگ بکوبد و خشت و خاک بر سرش باد. سخن گفتن با او فایده ای ندارد.
5. ای ریاکار ظاهر فریب! مرا از عنایت ازلی خداوند نومید نکن؛ زیرا تو چه می دانی که در پشت پرده ی غیب چه کسی خوب است و مورد قبول حق و چه کسی بد است و رانده شده از درگاه الهی؟ معلوم نیست که تو نزد خداوند، عزیزتر از ما باشی.
6. اگر دینداری و تقوی این است که تو می گویی و ادعای آن را داری، نه تنها من که حضرت آدم هم میوه ی ممنوع یا گندم را خورد و از بهشت رانده شد؛ تقوی ما قلبی و باطنی است نه ظاهری و مردم فریبانه.
7. ای حافظ! اگر در روز مرگ، به خرابات رفته و جام شرابی بنوشی، تو را از آنجا یکسره به سوی بهشت جاوید خواهند برد؛ عاشقان به لطف و بخشایش الهی امیدوارند.
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول