باز آی و دل تنگ مرا مونس جان باش *** وین سوخته را محرم اسرار نهان باش
زان باده که در میکده ی عشق فروشنده *** ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک *** جهدی کن و سر حلقه ی رندان جهان باش
دلدار که گفتا به توام دل نگران است *** گو می رسم اینک به سلامت نگران باش
خون شد دلم از حسرت آن لعل روان بخش *** ای دُرج محبت به همان مُهر و نشان باش
تا بر دلش از غصّه ی غباری ننشیند *** ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش
حافظ که هوس می کندش جام جهان بین *** گو در نظر آصف جمشید مکان باش
تفسیر عرفانی
1.ای یار و دلبر!برگرد و همدم این دل تنگ من شو و محرم اسرار پنهانی این سوخته در آتش عشق باش و قصّه ی درد هجران مرا بشنو.
2.اگر چه ماه رمضان باشد، از آن باده ی معرفت که در میخانه عشق می فروشند، دو سه پیاله به من بنوشان؛ یعنی در هر زمان شراب عشق و معرفت را می توان نوشید و حلال است.
3.ای عارف و رونده ی راه حق و معرفت!هنگامی که در این خرقه ی ریایی آتش زدی، کوشش کن به عالم رندان روی آوری و پیشرو و سر حلقه ی رندان و وارستگان عالم باشی.عارف باید تمام آرزوها و خواسته های خود را کنار بگذارد.
4.به معشوق و یار با وفا که می گفت:دلم مضطرب و نگران توست، بگو که اینک به سلامت می رسم و نزد تو می آیم، منتظر باش.
5.دلم در حسرت و آرزوی گرفتن بوسه ای از آن لبان سرخ حیات بخش و شادی آفرین، اندوهگین و آزرده خاطر شد.ای دل عاشق و مهربان!همچنان با همان مهر و نشان باقی بمان و در عشق خود پایدار باش.
6.این غزل را مانند نامه ای برای معشوق می فرستم.ای اشک سیل آسا!برای این که غبار غم و غصّه بر دل یار ننشیند، در پی نامه ی من روان باش تا اندوه را از دل بشویی.
7.حافظ در آرزوی داشتن جام جهان بین است.به او بگو که اگر می خواهی به مقصودت برسی، پیوسته در حضور آصف وزیر که عظمت و قدرت جمشید را دارد، باش.توجه و حمایت او را کسب کن و باده ی مجلس او را بنوش.
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول