نوزایی ایرانی

گزارش حاضر تمرکز خود را بر ارزیابی و نقد محتوای کتابی معطوف ساخته است که، با فاصله ی حدوداً ربع قرن پس از انتشار کتاب ایران عصر صفوی نوشته ی راجر مروین سیوری(1980)، می توان آن را جدیدترین بررسی به زبان
يکشنبه، 28 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نوزایی ایرانی
 نوزایی ایرانی

 

نویسنده: کیومرث قرقلو (1)




 
• Safavid Iran: Rebirth of a persian Empire
• Andrew J.Newma
• London,Tauris,2006. pp.281.

گزارش حاضر تمرکز خود را بر ارزیابی و نقد محتوای کتابی معطوف ساخته است که، با فاصله ی حدوداً ربع قرن پس از انتشار کتاب ایران عصر صفوی نوشته ی راجر مروین سیوری(1980)، می توان آن را جدیدترین بررسی به زبان انگلیسی پیرامون تاریخ عمومی کل دوره ی حدوداً 240 ساله ی استیلای صفویان بر ایران به شمار آورد.(2) نویسنده ی کتاب دکتر اندرو جوزف نیومن استاد تاریخ و ادبیات ایران در دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند است. بخش بزرگی از آثار وی به انتشار رسیده است(2)، مربوط به تاریخ دوره ی صفوی، با توجّه ویژه به تحوّلات فرهنگی و مذهبی این دوره است. با ملاحظه ی این سابقه، در شایستگی علمی نویسنده برای تألیف یک تک نگاری عمومی حول تاریخ ایران در دوره ی صفوی نمی توان تردید روا داشت. از سوی دیگر، گذشت زمانی بیش از دو دهه از انتشار آخرین تحقیق عمومی درباره مسائل کلّی تاریخ ایران در دوره ی صفوی، نیز، انتشار این کتاب را ضروری ساخته است. بدون هیچ اغراقی، حجم رو به رشد بررسی ها و مطالعاتی که در مورد مسائل گوناگون دوره ی صفوی آن اندازه هست که اکنون می توان از وجود رشته ای مستقل با عنوان «رشته ی مطالعات صفوی» سخن گفت. یافته های موجود در این مطالعات و بررسی ها، نیز، دائماً در حال گسترش و افزایش هستند و به ملاحظه ی همین نکته، تک نگاری سیوری که اکنون ترجمه ای به فارسی نیز از آن در دسترس هست، دیگر نمی تواند کاربردی به شمار آید.
نویسنده ی کتاب در مقدمه ی اثر، بحث خود را با توضیحی مقدّماتی پیرامون نحوه ی شکل گیری و گسترش رشته ی مطالعات صفوی آغاز می کند و به تشریح جهت گیری های اصلی موجود در تحقیقات این رشته می پردازد. پس از طرح این مباحث، هدف اصلی خود را از نوشتن کتاب، تلفیق دستاوردهای دو جریان عمده در رشته ی مطالعات صفوی اعلام می کند. با مطالعه ی متن کتاب، نویسنده ی علاقمند می تواند در مورد توفیق او برای برآوردن این هدف به ارزیابی و داوری بنشیند. مطالعه ی متن کتاب روشن خواهد ساخت که او، در سراسر مباحث خود، کشیده است توجّهی ویژه به برقراری ارتباط میان دستاوردهای این دو جهت گیری اصلی تحقیقاتی در رشته ی مطالعات صفوی داشته باشد. مطابق استدلال او، دو جهت گیری عمده عبارتند از تحقیقاتی که تحوّلات سیاسی-اجتماعی را در کانون مباحث خود قرار داده اند و در رشته ی مطالعات صفوی از قدمتی حدود یک سده برخوردار هستند؛ و تحقیقاتی دیگر که دگرگونی های فرهنگی و هنری دوره ی صفوی را برجسته ساخته اند و از زمان انتشار آن ها بیش از چند دهه نمی گذرد. این دسته ی اخیر، اینک، بخش بزرگی از تحقیقات مربوط به رشته ی مطالعات صوفی را به خود اختصاص داده اند و می کوشند به مسائلی چون تحولات روابط گروه های عقیدتی و نقش گروه های حاشیه ای جامعه ی صفوی از قبیل زنان، هنرمندان، روسپیان، غلامان و نویسندگان توجّه کنند. نویسنده نسبت به مدل وار هایی که تاکنون در مطالعه ی تاریخ دوره ی صفوی مورد استفاده قرار گرفته اند، دیدگاهی انتقادی دارد؛ ولی، در سراسر کتاب از ارائه ی یک مدل واره ی جایگزین ناتوان مانده است و نمی تواند خلائی را که خود ایجاد کرده است، پر کند. در تحلیل خود از جریان های موجود در رشته ی مطالعات صفوی، نویسنده، با نگاهی منفی، به ارزیابی مطالعات اقتصادی و مالی نشسته است و با آوردن شواهدی از روندهای فراگیر حاکم در تحقیقات مربوط به رشته ی مطالعات عثمانی، گرایش گسترده به چنین مطالعاتی را دلیل اصلی غلبه ی مدل واره ی «زوال و انحطاط» در پیش فرض های تحقیقات رشته ی مطالعات صفوی می داند. بر پایه ی ارزیابی نویسنده، گرایش عمومی به چنین جریانی متعاقب انتشار یک اثر ماندگار از امانوئل والرشتاین در سال 1974، (3) زمینه ساز رشد و غلبه ی قابل ملاحظه ی مدل واره ی زوال و انحطاط در تحقیقات مربوط به رشته ی مطالعات عثمانی از دهه ی 1970 میلادی به بعد شده است. عیب اصلی این گرایش به این مدل واره، غفلت از پویایی های درونی جوامع سنّتی پیش سرمایه داری در جهان اسلام خواهد بود. با ملاحظه ی چنین دیدگاهی، چندان دور از انتظار نیست که در سراسر کتاب شاهد اکراه نویسنده در زمینه ی استفاده از یافته ها و داده های تحقیقاتی در مورد اوضاع اقتصادی و مالی جامعه ی صفوی، به ویژه در بعد بین المللی، باشیم. ترجیع بند اصلی این تحقیقات که در رشته ی مطالعات صفوی، برخلاف رشته ی مطالعات عثمانی، شمار آن ها چندان هم زیاد نیست، معطوف ساختن توجّه مخاطبان به ناکامی های جامعه ی صفوی، مانند همتای عثمانی خود، در برابر رشد دنیای سرمایه داری غرب است که نقطه ی عزیمت آن را می توان با استقرار سلسله ی صفوی در ایران در ابتدای سده ی 16/10 منطبق دانست.
جدا از مقدّمه، متن کتاب، از حیث سازماندهی مطالب، شامل 8 بخش و یک موخّره است. در انتهای کتاب دو پیوست به متن علاوه شده اند که اوّلی سال شماری است از رویدادهای مهم تاریخ ایران در دوره ی صفوی، و دومّی دربرگیرنده ی اطلاعات اوّلیه و ناقص پیرامون متن های تاریخ نگاری فارسی بازمانده از دوره ی صفوی است. کتاب شناسی گزیده ای نیز پس از این دو پیوست قرار دارد که از حیث سودمندی اطلاعات موجود در آن می توان آن را سوّمین پیوست کتاب به شمار آورد. بخش های کتاب، چنان که از عناوین آن ها برمی آید، بر مبنای ادوار سلطنت مهم ترین و تأثیرگذارترین شاهان صفوی تنظیم شده اند. این نحوه ی چینش و سازماندهی مطالب، از چند جهت، سودمند است و تا حدّ زیادی از سنگینی و ابهام در تبیین روند رویدادها می کاهد. وانگهی، در پیش گرفتن این شیوه، هزینه های مترتّب بر اتّخاذ پیش فرض های مفهومی دوره بندی کلیّت عصر صفوی را نیز کاهش داده است و به نوعی نمایانگر محافظه کاری نویسنده و اکراه او از پرداختن به مباحث مفهومی مناقشه برانگیز است. از نکات مثبت در تدوین بخش های کتاب، گنجاندن نتایج مباحث مربوط به هر بخش در یک یا چند بند کوتاه است که می تواند برای آن دسته از خوانندگان کتاب که متن را به صورتی تخصّصی مطالعه می کنند، راه گشا باشد.
بر مبنای این نوع تقسیم بندی، بخش اوّل کتاب به تحوّلات دوره ی سلطنت بنیان گذار سلسله ی صفوی، شاه اسماعیل(سلط، 907 -930/ 1501 -1524)، اختصاص دارد. لازم به یادآوری است که در پایان مقدّمه، توضیحاتی راجع به احوال و اقدامات شیوخ صفوی پیش از تشکیل حکومت صفوی ارائه شده است که به صورت مشخّص احوال و اقدامات پدر و جدّ شاه اسماعیل، شیخ حیدر و شیخ جنید، را پوشش می دهد. اطلاعاتی که راجع به فعالیت های این دو تن، به ویژه جنید، ارائه شده است، کاملاً ابتدایی و بسیار ناقص است. بهتر بود، نویسنده یا به صفحات پایانی کتاب تواریخ آل عثمان عاشق پاشازاده مراجعه می کرد یا از یافته های دو مقاله ی مهم در مورد احوال و اقدامات جنید بهره می برد، یکی به قلم مکرمین خلیل اینانج در دایرة المعارف ترکی و دیگری مقاله ای از رستم شکوروف که در سال 1993 منتشر شد(4) یا حتّی روایت موجود در چاپ تجدیدنظر شده ی تک نگاری آقای جان وودز در مورد حکومت آق قویونلو(5). ای بخش از کتاب را، با وجود دستاوردهای مثبت آن که ناشی از کوشش نویسنده برای تلفیق میان تاریخ سیاسی(دودمانی)-اجتماعی با تاریخ فرهنگی و هنری است، می توان در زمره ی بخش های ضعیف کتاب ارزیابی کرد. بی توجّهی نویسنده به تحقیقات محققان فرانسوی(به طور خاص، سه گانه ی صفوی ژان اوبن یا اسناد دیوانی و سلطانی گردآوری شده در تحقیق ژان لویی باکه گرامون در مورد روابط عثمانیان و صفویان بین سال های 920 تا 1514/930 تا 1524)، تا حدودی، در رقم خوردن این وضع نامطلوب می تواند مؤثر باشد. وانگهی، عدم دقّت در خوانش داده های متون تاریخ نگاری فارسی مربوط به دوره ی سلطنت اسماعیل نیز، گاه به بروز اشتباهات و اغلاط فاحش انجامیده است. برخی از این اغلاط، ظاهراً، ناشی از بی دقتی در تایپ متن است که با توجّه به معیارهای حرفه ای چاپ کتاب در غرب چندان توجیه پذیر نمی توانند باشد. برای مثال، نام عبدی بیک نویدی شیرازی مؤلف تکملة الاخبار در صفحه ی 17 به صورت Abdi Be ضبط شده است؛ در بند دوّم از صفحه ی 18، یک جمله دچار افتادگی است و نارسا (در این جمله که در آن مورد کار هنرمندان دربار اسماعیل بر روی یک نسخه از خمسه نظامی گنجوی بحث شده است، فعل جمله افتاده است)؛ در انتهای صفحه ی 20، فعل dictated به نادرست به صورت dicated تایپ شده است که متضمن معنای مشخصی نیست. در سراسر متن، نوسان در ضبط انگلیسی کلمه ی «بیگ» ادامه دارد، گاه به صورت Bek و گاه به شکل Beg. در صفحه ی 22، نام میرزا شاه حسین اصفهانی، یکی از آخرین وکلای دوره ی شاه اسماعیل، به صورت «میرزا شاه حسینی» ضبط شده است و این غلط در صفحات آتی نیز تکرار می شود؛ با در نظر گرفتن تکرار اشتباه، دیگر نمی توان آن را ناشی از اشتباه در تایپ دانست، بلکه به نظر می رسد، نویسنده در خواندن متون فارسی دچار اشکال شده است. در صفحه ی 23، از هاتفی شاعر به عنوان «ولد» (the descendant) جامی یاد کرده که تن به پوشیدن تاج قزل باشی داد؛ این در حالی است که هاتفی، از مثنوی سرایان معروف قلمرو تیموریان است که از سوی شاه اسماعیل مأمور به تدوین یک «شاه نامه ی اسماعیل» هم شده بود و خواهرزاده ی جامی است نه «ولد» او.
بخش دوّم کتاب، به تحوّلات دوره ی شاه طهماسب (سلط، 930-984/ 1524 -1576) اختصاص دارد و در آن کوشش شده است نحوه ی جابه جایی در ترکیب قدرت و تثبیت حکومت صفوی مورد توجّه قرار گیرند. در این بخش نیز، اشتباهات فاحشی به چشم می خورد. در صفحه ی 27، نام جعفر ساوجی، از وزرای امرای تکلو، به اشتباه به صورت Savji ضبط شده است که در نگاه نخست یادآور یک نام مغولی و ترکی است نه بیانگر نسبت به شهر ساوه که باید به صورت Savaji ضبط می شد. در همین صفحه، از او به اشتباه به عنوان «والی پیشین اصفهان»(previously governor of Isfahan) یاد شده است که کاملاً اشتباه است و نامبرده، جز وزارت و فعالیت در حوزه ی مالی، هیچ گاه در دوره ی مورد بحث به این مقام نرسیده است. در صفحه ی 28، معلوم نیست به چه دلیل نام ارزروم (ارضروم، ارض الروم) به صورت Irzirum ضبط شده است. اگر نویسنده خواسته باشد، با این کار، تقیّد خود به حرف نویسی (transliteration) درست را نشان دهد، در سراسر متن موارد متعددی از نادیده گرفتن اصول حروف نویسی به چشم می خورد؛ وانگهی، اکنون همگان این شهر را به صورت Erzrum می شناسند و بهتر بود همین شکل در متن می آمد. در همان صفحه، یک اشکال نگارشی در بند آخر به چشم می خورد که از تکرار مجدّد کلمه ی Polity در یک جمله به جای ذکر ضمیر مربوط به آن ناشی می شود. در صفحه ی 29، دو بند حاوی استدلال های ناقض همدیگر هستند: در یک بند، از این سخن گفته است که صفویان ازدواج با خاندان های نظامی دیگر را به عنوان راهی برای تقویت پیوندهای مورد استفاده ی سیاسی قرار می دادند و در این رابطه از ازدواج شاه اسماعیل و شاه طهماسب با اعضایی از خاندان موصللو یاد می کند؛ در حالی که در بند بعدی، از ازدواج دختران دودمان صفوی با اعضایی از داخل خاندان صفوی سخن گفته است. آیا بهتر نبود حدّ وسط در این استدلال مدّنظر قرار می گرفت و از تعمیم پرهیز می شد؟ در صفحه ی 31، نام امیره مظفر رشتی معروف به «دباج»(دیباج) به صورت Dubbaj ضبط شده و در صفحه ی 33 همین نام به صورت Dabbaj قید شده است؟ کدام یک درست است؟ در صفحه ی 36، وجود کلمه ی in در اولین جمله ی بند اول کتاب اضافه است و جمله را دستخوش آشفتگی کرده است، به خصوص از این حیث که بلافاصله پس از آن کلمه ی during هم آمده است. در صفحه ی 37، در بند اوّل، در جمله ای که در آن از منصور دشتکی بحث می شود، به یک اشتباه نگارشی دیگر برخورد می کنیم: آوردن ‌Hyphen یا خط فاصل اضافه در وسط جمله که ساختار آن را با الکل دست خوش نوسان و سستی کرده است. در بخش های آتی نیز نمونه هایی از این دست جریان دارد: صرفاً من باب نمونه، در صفحه ی 94، کلمه ی زِهاب به صورت Zuhab حرف نویسی شده که باید به صورت Zihab قید می شد. خلاصه این که اشتباهاتی از این دست در سراسر متن کتاب به دفعات مشاهده می شود که اگر بخواهیم همه ی آن ها را برشماریم، از مسیر اصلی در خواهیم افتاد. بنابراین، به شهادت همین موارد، می توان گفت که متن انگلیسی کتاب به بازبینی مجدّد نیازمند است و باید همه ی این اشکالات برطرف شوند.
افزون بر اشتباهات لغوی و معنوی، در مورد برخی مفاهیم به کار رفته در این کتاب نیز جای بحث و مناقشه هست. برای نمونه، علیرغم این که در مقدمّه استفاده از مفهوم «دولت»(state) را برای تبیین نظام سیاسی ایران در دوره ی صفوی زودهنگام و نابه جا دانسته است، تنها با این استدلال تلویحی که کاربرد این مفهوم اکنون شیوع عام دارد، خود را مجاز به استفاده از این مفهوم قلمداد کرده و بدون هیچ توضیح بیشتری در سراسر متن این مفهوم را به کار برده است.
بخش سوّم کتاب، رویدادهای دوران سلطنت شاه اسماعیل دوّم (سلط، 984-985/ 1576-1577) و شاه محمّد خدابنده را پوشش می دهد. متأسفانه، این بخش نیز از بخش های ضعیف کتاب به شمار می آید زیرا، به طور مشّخص در مورد سیاست مذهبی شاه اسماعیل دوّم، علی رغم استفاده از تحقیقات خانم ها گل سرخی و استنفیلد جانسون، به متن کتاب النواقض لبنیان الروافض از میرزا مخدوم شریفی که خود دست اندرکار بسیاری از تحوّلات دوره ی کوتاه سلطنت شاه اسماعیل دوّم بود، دسترسی نداشته و از آن بهره نجسته است.
پس از بخش سوّم، بخش های قوی و معتبر کتاب آغاز می شوند که در این میان، به ویژه بخش مربوط به دوره ی سلطنت شاه عباس اوّل(996-1038/ 1587-1629) یعنی بخش چهارم، سلطنت شاه صفی (1038-1052/ 1629-1642)،یعنی بخش پنجم، و سلطنت شاه عباس دوّم(سلطف 1052-1077/ 1642-1666)، از برجستگی و اهمیّت بیشتری برخوردار هستند. استفاده ی به جا و مناسب از منابع اروپایی، به ویژه سفرنامه های سیاحان فرانسوی، بر اعتبار استدلال های این بخش ها افزوده است. به خصوص، با توجّه به ابهام های موجود راجع به تحوّلات این دوره در میان خوانندگان فارسی زبان، استفاده از مطالب این بخش ها می تواند راه گشا و سودمند باشد. مطالب کتاب، در صفحه ی 128 پایان می پذیرد و پس از آن یادداشت های مربوط به بخش های کتاب آغاز می شود که در لابلای مطالب آن ها هم اشتباهات لغوی و مفهومی هم چنان به چشم می خورد. در جمع بندی کلّی، شاید اگر نویسنده کمی بیشتر به زبان فارسی تسلط داشت و از مهارت خواندن متون تاریخ نگاری فارسی به خوبی برخوردار می بود، نتیجه بهتر از آنچه که هست، می شد.
پیوست دوّم کتاب ارزشی ویژه دارد، از این حیث که تاکنون جمع بندی درستی از فهرست و مشخّصات و ویژگی های کلی متون تاریخ نگاری فارسی بازمانده از دوره ی صفوی در دسترس نبوده است(6). در این پیوست، اطلاعات کلّی راجع به بیشتر متون تاریخ نگاری فارسی بازمانده از دوره ی صفوی ارائه شده است که می تواند برای محققان علاقه مند به تحقیق پیرامون مسائل این دوره بسیار سودمند باشد، ولو این که این اطلاعات بسیار کلّی و ناقص هستند.
در پایان، ضمن اذعان به زحمات نویسنده برای تدوین اثری تازه در رشته ی مطالعات صفوی، باید به این نکته اشاره کرد که کتاب آقای دکتر نیومن نیازمند بازبینی اساسی است و به نظر می رسد که در جریان انتشار آن تعجیل ناخواسته ای وجود داشته است. خوانندگان کتاب، به ویژه کسانی که به طور تخصصی دوره ی صفوی را مطالعه می کنند، باید در استفاده از اطلاعات موجود در آن بسیار محتاط باشند و صرفاً به داده های این اثر که در موارد متعدد توأم با اشتباه هستند، متکی نباشند. وانگهی، اگر مترجمی مایل بود متن را به فارسی ترجمه کند، باید بسیار محتاط باشد، زیرا تعقید بی مورد نثر انگلیسی نویسنده که گاه به بروز اشتباهات فاحش دستوری و نگارشی انجامیده است، کار ترجمه را دشوار می کند. در هر حال، لازم است این اثر به فارسی ترجمه شود و فرصت استفاده از آن برای طیف وسیعتری از مخاطبان فراهم گردد.

پی نوشت ها :

1. استادیار گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد.
2. عناوین برخی کتب و مقالات نویسنده ی کتاب عبارتند از:
- Newman, A.J."Towards a Reconsideration of the Isfahan School of Philosophy: Shaykh Baha'i and the Role of the Safawid Ulama," Studia Iranica 15(1986): 165-199.
-__ "The Nature of the Akhbari/Usuli Dispute in Late-Safawid Iran, part One: Abdallah al-Samahiji' s Munyat al-Mumarisin". Bulletin of the School of Oriental and African Studies 55(1992): 22-51.
- __, "The Nature of the Akbari/Usuli Dispute in Late-Safawid Iran, part Two: The Conflict Reassessed,"Bulletin of the School of Oriental and African Studies 55(1992): 250-61.
- ___, "The Myth of the Clerical Migration of Safawid Iran: Arab Shi'ite Opposition to Ali al-karaki and Safawid shi' ism, "Die welt dwd Islams 33(1993): 66-112.
- ___, "Tashrih-e Mansuri: Human Anatomy Between the Galenic and Prophetic Medical Traditions." In La science dans le monde iranien, 253-71, Ed,Z,Vesel,et.al.(Téhéran: Institut Francais de Rechereche en Iran,1998).
-___,"Clerical Perceptions of Sufi practices: Arguments over the Permissiblity of Singing (Ghina)" In The Heritage of Sufism, vol.3: Late Calssical Persiansate Sufism (1501-1750): Safavid and Mughal Period,135-64, Ed,Leonard Lewisohn and David Morgan (Oxford: Oneworld Publications,1999).
-___,"Sufism and Anti-Sufim in Safavid Iran: The Authorship of the Hadiqat al-Shi a Revisited," Iran 37(1999): 95-108
-___, The Formative Period of shi' i Law: Hadith as Discourse Between Qum and Baghdad(Richmond,Surrey: Curzon,2000).
-__, "Fayd al -Kashani and the Rejection of the Clergy/State Alliance: Friday Prayer as Politics in the Safavid Period" In The Most Learned of the shi' a: The Institution of the Marja Taqlid,34-52. Ed.Linda Walbridge (New York: Oxford University Press,2001).
-__,"Fayd al-kashani and the Rejection of the Clergy/Stae Alliance: Friday Prayer as Politics in the Safavid Period" in The Most Learned of the shi 'a The Institution of the Marja TAqlid,34-52,Ed,Linda Walbridge (New York: Oxford University Press,2001).
-__, Baqir al-Majlisi and Islamicate Medicine: Safavid Medical Theory and Practice Re-examinde,
In Society and Culture in the Early Modern Middle East. Studies on Iran in the Safavid Period,371-96. Ed.A.J.Newman(Leiden: Brill,2003).
-___,"Anti-Akhbari Sentiments among the Qajar Ulama: The Case of Muhammad Baqir al-Khwansari(d,1313/1896)."In Religion and Society in Qajar Iran,155-73. Ed.R.Gleave (London: Routledge/Curzon,2005).
3. عنوان کتاب امانوئل والرشتاین از قرار زیر است:
Wallerstein, Emmanuel. The Modern World-System: Capitalist Agriculture and the Origins of the European World-Economy in the Sixteenth Century (New York: Academic press,1974)
4. از آقای دکتر رستم شکوروف (شکوری)، استاد دانشگاه دولتی مسکو، متشکرم که نسخه ای از مقاله ی خود را در اختیارم گذاشت، در مورد هر دو مقاله نک. به:
Shukurov,R,"The Campaign of Shaykh Djunayd Safawi against Trebizond (1456 AD/860 H), Byzantine and Modern Greek Studies 17(1993): 127-40. Mükrimin H.Yinanc, Cüneyd Islam Ansiklopedisi 3: 242-245.
5. از آقای دکتروودز، استاد دانشگاه شیکاگو و مدیر بخش مطالعات خاورمیانه در آن دانشگاه نیز، سپاسگزار هستم که نسخه ای از کتاب خود را برای بنده ارسال کرد. امیدوارم ترجمه ی فارسی کتاب به قلم نگارنده که مراحل نهایی خود را طی می کند، به زودی در اختیار خوانندگان فارسی زبان قرار گیرد. نک. به:
Woods,John E.The Aqquyunlu: Clan, Confereration, Empire, Revised and expanded edition (Salt Lake City: The University of Utah Press,1999).
6. در این مورد، باید به تحقیقی اشاره کرد که اصل آن را به صورت رساله ی دکترا در سال 1993 به دانشگاه شیکاگو ارائه شد و متن آن در سال 2000 در امریکا به چاپ رسید. کتاب خانم شعله کویین که تنها بخش کوچک اما مهمی از تواریخ فارسی دوره ی صفوی را پوشش می دهد، در زمینه ی مطالعه ی تاریخ نگاری فارسی دوره ی صفوی به عنوان شکوفاترین ادوار تاریخ نویسی به زبان فارسی در تاریخ ایران پس از اسلام، یک تحقیق بنیادی و اولیّه است. نک به:
Quinn, Sholeh, A.Historical Writing during the Reign of Shah' Abbas: Ideology, Imitation and Legitimacy in Safavid Chronicles (Salt Lake City: The University of Utah Press,2000).

منبع مقاله :
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 120-119، صص 99-94



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط