ارّجان: دیار فراموش شده

نویسنده تاریخ ارّجان سعی دارد با کمک منابع مختلف تاریخی، ادبی و دینی تصویری روشن از شهر تاریخی ارّجان در دوران حیاتش ارائه دهد. ارّجان شهری است که با این نام از عصر ساسانی وارد متون تاریخی شد. اما آثار باستان شناسی
يکشنبه، 28 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ارّجان: دیار فراموش شده
 ارّجان: دیار فراموش شده

 

نویسنده: رحیم شبانه(1)




 
• تاریخ ارّجان
• م.ح. مصدر
• ناشر: احرار، چاپ اول، 1387؛ تعداد صفحات؛ 500

چکیده:

نویسنده تاریخ ارّجان سعی دارد با کمک منابع مختلف تاریخی، ادبی و دینی تصویری روشن از شهر تاریخی ارّجان در دوران حیاتش ارائه دهد. ارّجان شهری است که با این نام از عصر ساسانی وارد متون تاریخی شد. اما آثار باستان شناسی کشف شده در منطقه، قدمت آن را به دوره های ایلامی و حتی پیش از آن می رساند. در فاصله سقوط هخامنشیان تا روی کار آمدن ساسانیان یک دولت قدرتمند محلی به نام الیمائی یا الومایس در بخشی از نواحی خوزستان و کوه های اطراف آن ظاهر شد. اما نابودی منابع تاریخ اشکانیان به دست ساسانیان، نام و آوازه ی الیمایی ها را همچون تاریخ خود اشکانیان از بین برد. در دوره ی اسلامی ارّجان رونق بیشتری یافت و در عصر آل بویه به اوج شکوفایی رسید، به طوری که آثار کشف شده از جمله سکه های دوره ی آل بویه نشان هایی این رونق و شکوفایی را آشکار می کند. ظاهراً دوران انحطاط ارجان از همان نقطه اوج آن در اواخر دوران آل بویه شروع می شد. وقوع حوادث طبیعی و انسانی این شهر کهن را به رکود و نابودی کشانید و به زودی شهر دیگری به نام بهبهان در فاصله چند کیلومتری خرابه های ارجان ظاهر شد. هرچند کتاب تاریخ ارجان به نظر یک تألیف مستقل نمی آید، اما در عین حال سعی در بررسی این فراز و فرود دارد.

کلیدواژه:

ارّجان، تاریخ ارّجان، نویسنده تاریخ ارّجان، نویسنده، الیمائی ها، آل بویه

مقدمه:

تواریخ محلی بیشتر به عنوان منبع برای نوشتن تاریخ های ملی و عمومی بکار می روند. چرا که در بسیاری از مواقع نویسندگان آن ها بومی و آشنا با محیط آن منطقه بوده اند. اما در عین حال بزرگ نمایی و اغراق هم به دلیل تعصبات محلی در این آثار کم نیست. تاریخ ارجان کتابی است درباره ی ایالت ارّجان واقع بین فارس و خوزستان، هدف این مقاله نقد و بررسی و ارزیابی کتاب تاریخ ارّجان و البته سیری بر تاریخ این شهر کهن می باشد.

از ارّجان تا بهبهان

بیشتر منابع دوره ی اسلامی برآنند که شهر ارّجان به وسیله ی قباد پسر فیروز پدر انوشیروان شاه ساسانی در سال 502 میلادی ساخته شد. اما مطالعه ی متون کهن گویای آن است که این منطقه در اعصار پیش از ساسانی هم مورد توجه بوده است. کشفیات باستان شناسی در سال 1361 ه ش که به طور تصادفی صورت گرفت، آثاری را به دست داد که متعلق به هزاره ی دوم پیش از میلاد مسیح بود. این آثار از قبر یکی از پادشاهان ایلامی به نام «کتین هوتران» یا «کیدن هوتران» به دست آمد. مهم ترین اشیاء به دست آمده در آن، جام معروف به ارّجان و حلقه قدرت همراه با تابوت مفرغی و ... بود. (مداری، کیکاوسی، 1381، ص 5) البته برخی قدمت منطقه را به پیش از آن هم رسانیده اند.
در اواخر عصر ساسانی ارّجان به شهری مهم تبدیل شد به طوری که یکی از ایالات پنجگانه فارس محسوب می شد. چون منطقه ای بود بر سر راه های اصلی، از یک طرد به بلاد شاپور و از طرف دیگر منطقه شوش را از طرق دربند پارس، به تخت جمشید متصل می کرد. ارّجان در دامنه رشته کوه های زاگرس در کنار منابع آب فراوان، واسطه ی بین منطقه سرد کوهستانی و منطقه گرم و سوزان جلگه ساحلی خلیج فارس قرار داشت. این موقعیت مهم اقتصادی باعث رونق کشاورزی و تجارت شده بود. نتیجه این امر افزایش و جذب جمعیت و رونق و آبادی در اوایل دوره ی اسلامی بود.
عصر طلایی رونق اقتصادی و اجتماعی ارّجان مربوط به دوره ی آل بویه است، دورانی که رکن الدوله دیلمی گفته بود: «من بین النهرین را به خاطر نامش می خواهم، اما ارّجان را برای عایداتش»(فرای، 1363، ص 244) اما این رونق دیری نپاید. از اواخر سده ی پنجم هجری به دلایل متعدد طبیعی و انسانی رونق و شکوفایی ارّجان رو به ویرانی و انحطاط نهاد. آخرین کوشش ها برای بازسازی آن در زمان ایلخانان مغول ناکام ماند و نام ارّجان به فراموشی سپرده شد. اما به زودی در چند کیلومتری ارجان قدیم، از نیمه دوم قرن هشتم هجری شهر جدیدی پیدا شد به نام بهبهان که همچنان میراث دار دیار فراموش شده ی ارّجان است.

کتاب تاریخ ارّجان

کتاب تاریخ ارجان به حجم 500 صفحه دارای یک پیشگفتار و یک مقدمه و 10 فصل است. فصل دهم آن تعلیقات و در پایان نیز فهرست منابع و مأخذ کتاب آمده است. این کتاب از ایلام عهد ابراهیم شروع و با هجوم مغول و ویرانی ارّجان پایان می یابد.

انگیزه نویسنده:

انگیزه ی نویسنده برای نوشتن همچو کتابی که به قول خودش سال های طولانی از وقتش را گرفته است. قدردانی و پاس داشت زحمات والده اش بوده. اینکه تاریخ نویسی عرصه تاریخ محلی را انتخاب نموده بدین خاطر بود که معتقد است: «بهترین روش تاریخ نگاری محلی آن است که زندگی ملت خود را همچون ساختاری واحد نگریم و قصه حیات هر شهر و ناحیه را با داستان زندگی جمع درهم آمیزیم و به عبارت دیگر خطوط کلی زندگی در هر ناحیه را با صفحه ی کلی تاریخ کشور خویش ترسیم نماییم» او می نویسد: در گذشته های دور و نزدیک هیچ کتابی درباره این موضوع بنگارش درنیامده و تقریباً این کار را اولین در نوع خود می داند.(مصدر، 1387، ص 15)

منابع کتاب:

نویسنده از منابع متعدد اصلی و مطالعاتی درباره ی موضوع استفاده کرده است. مطالعه کتاب نشان می دهد نویسنده شناخت تخصصی در منابع و متون تاریخی نداشته، به طوری که روایات دینی را با منابع تاریخی به یک میزان اعتبار داده و به کار برده است. این در حالی است که کارشناسان حدیث معتقدند بیشتر منابع روایتی مسلمانان به ویژه آنچه موضوعش مربوط به قبل از اسلام است، با اسرائیلیات و اساطیر آمیخته شده و نمی توان صحت و سقم آن ها را تعیین کرد. (معارف، 1387، ص 110) نویسنده بین تاریخ و افسانه تفاوت چندانی قائل نشده و افسانه های تاریخی را به عنوان اسناد تاریخی به کار برده است.
متن کتاب بیشتر گردآوری مطلب است تا یک تألیف مستقل، نقل قول ها بیشتر به شکل مستقیم از متن اصلی منابع مورد رجوع بوده، بدون آنکه نشان دهد مطلبی که نقل می شود از متن اصلی است یا نقل قول غیرمستقیم از متن اصلی، فقط در پایان برخی پاراگراف ها با شماره در زیرنویس، منبع را ذکر می کند. کتاب به شکل ذکر واقعه بوده و تحلیل در آن کمتر دیده می شود.

پیشینه تاریخی ارّجان

ارّجان، اوراجان، ارگان، ارکران، ارغون در واقع همه نام شهری را تشکیل می دهند، واقع در جنوب شرقی استان خوزستان امروزی که خرابه های آن در حدود 12 کیلومتری شمال بهبهان کنونی برجای مانده است. برخی تشابه لفظی انشان یا انزان با ارجان را دلیلی بر آن گرفته اند که بایستی انزان تاریخی را همان ارّجان دوره ی اسلامی یا حدود اطراف آن دانست.(مصدر، همان، ص 21) هر چند منابع باستان شناسی مناطق دیگری را از جمله در لرستان یا ایذه با انشان یا انزان قدیم مطابقت داده اند.(محمدی، 1388، ص 41) مطالعه در اسطوره های عهد عتیق و منابع روایی ایرانی، گویای آن است که فارسیان از نوادگان نوح(علیه السّلام) بوده اند و ارجان نیز از نوادگان فارس بوده است(مصدر، همان، ص 32) واژه ارّجان را لغت شناسان به ارزش و احترام معنی کرده اند.
نویسنده تاریخ ارّجان سعی دارد وجود آبادانی را در منطقه ارّجان به عهد ایلامی ها برده و رد آن را در این اعصار ردیابی کند. او از قول منابع خود مدعی است که آب و هوای جنوب غربی ایران در گذشته برخلاف امروز معتدل تر بود. به ویژه اینکه جام مشهور ارّجان گویای تنوع زندگی گیاهی و جانوری بوده است. این جام حیوانات متنوع وحشی را نشان داده و کوه هایی مشجر و پوشیده از درخت و درختچه را در معرض دید بیننده قرار می دهد که برخلاف محیط لخت و خالی از پوشش گیاهی امروز در گذشته پوشیده از گیاهان بوده است. نویسنده معتقد است یک تغییر آب و هوایی از گذشته تا به امروز در منطقه رخ داده است.(همان، ص 37)
نویسنده واژه ایلام را همه جا به صورت «عیلام» (آن طور که در تورات آمده است) به کار می برد. در حالی که باستان شناسان و زبان شناسان امروزه این را رد می کنند. و آن را ناشی از یک اشتباه می دانند. همچنین نویسنده کتاب تاریخ ارّجان «عیلام» را به معنای سرزمین بلند می داند، در صورتی که باز هم ایلام شناسان این مفهوم را صحیح نمی دانند.(محمدی، همان، ص 44)
همچنان که ذکر شد بیشتر مورخان دوره ی اسلامی بنای ارّجان را به قباد ساسانی نسبت داده اند. (ابن بلخی، 1343، ص 203) اما صاحب تاریخ ارّجان می نویسد: یونانی ها ارجان را «ارکران» می گفتند.(مصدر، همان، 50) و این نام پیش از عصر ساسانی نیز به کار رفته، به ویژه آنکه پرستشگاه آناهیتا موسوم به «نه نه (یانانا)» در ایلام قدیم در شمال شهر ارّجان در محل کوهستانی معروف به تنگ سروک بوده است.(همان، ص 56) وجود معابد و آتشکده در منطقه به طور قطع گویای اهمیت تاریخی آن است بخصوص آنکه هنوز در حد فاصل تنگ معروف سروک و خرابه های ارّجان روستای مهم «تشان» وجود دارد. به نوشته تاریخ ارّجان، این اسم تشان یک نوع تداعی لفظی از وجود معابد و آتشکده هایی در این مکان بوده است. شهرستانی در کتاب الملل و النحل می نویسد: این آتشکده را «ارجان جد گشتاسب در این مکان بنا کرده است»(شهرستانی، 1358، ص 437) برخی مورخان معتقدند که شهر ارجان همان «هیدالو» ایلامی است.
شاید آن گونه بتوان فرض کرد که شهر ارّجان پیش از عصر ساسانی وجود داشته و منطقه مهمی هم بوده است. وجود معابد و آتشکده ها و پیدایش آرامگاه کیدین هوتران شاه ایلامی آن را اثبات می کند. اما در عصر ساسانی این شهر اهمیت تاریخی زیادی پیدا کرد؛ چرا که در منابع نقل قول شده وقتی قباد در جنگ با رومیان در منطقه «آمِد» و «میافارقین» واقع در دیار بکر (ترکیه) کنونی پیروز شد. اسیران را به منطقه بین فارس و اهواز(خوزستان) ساکن نمود و به وسیله آنان شهری ساخت به نام «به ازامد کواد» یا شهر قباد بهتر از آمد،(حمزه اصفهانی، 1367، ص 55) نویسنده معتقد است با این کار قباد، ارّجان شهر پرجمعیتی شد و بدین نطریق «دچار تغییرات شگرف و عظیمی گشت» او از قول مورخان معاصر می نویسد: جمعیت این اسیران 70 هزار تن بوده است.(مصدر، همان، ص 111)
اسکان این جمعیت تحولات اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی مهمی را در این منطقه ایجاد کرد، چنان که چندین پل(قنطره) بر روی رودخانه های طاب(مارون) و رود شیرین(خیرآباد یا زهره) ساخته شد. پیدایش کلیسا و رواج مذهب مسیحیت از دیگر پیامدهای این اقدام بود. نویسنده از قول جاحظ درباره ی کلیساها و دیرهای این منطقه می نویسد: «تعلّق النسطوری فی المطامیر و المکّانی فی الصوامع»، مطامیر به معنای کلیسا و یا دیرهای مسیحیان که اغلب در زیرزمین واقع شده بود و این لعنت بعدها به سرداب و سردابه اطلاق گردید.(همان، ص 120) از سوی دیگر ناصر خسرو قبادیانی هم که در اواسط قرن پنجم هجری از ارّجان دیدن کرد، خبر از زیرزمین ها و سردابه ها در همه جای این شهر می دهد که آب از آن می گذشت. البته ناصرخسرو آن را به خاطر آسایش مردم در گرمای تابستان می داند.(ناصرخسرو، 1367، ص 116) هنوز هم در بهبهان کنونی حتی در ساختمان های مدرن امروزی، زیرزمین یا سرداب یا همین نام وجود دارد. شاید بتوان بین این معماری «سرداب» و کلیساهای دوره ی ساسانی در ارّجان ارتباطی یافت. به ویژه اگر دقت نمود که فرهنگ زیرزمین سازی آن گونه که در بهبهان رایج بوده در دیگر مناطق جنوب ایران قابل مشاهده نیست. البته نویسنده تاریخ ارجان در این مورد مطلبی طرح نکرده است. می گویند قبر یکی از حواریین مسیح به نام ارجیان در ارّجان است.(مصدر، همان، ص 445)
در دوره ی اسلامی بر اهمیت ارّجا افزوده شد. در زدوخوردهای بین سپاه اموی و خوارج در دوره های اولیه نام ارّجان در منابع زیاد ذکر می شود. اما دوره ی شکوفایی ارّجان زمان آل بویه بوده است.

الیمایی ها

الیمایی ها یا علیمائیدها (الومایس) نام یک سلسله ی محلی است که به قول نویسنده کتاب در فاصله حکومت سلوکیان تا عصر ساسانیان در نواحی ارجان و توابع آن ظاهر شد. این سلسله محلی بیشتر به خاطر سکه های برجای مانده از آن شناخته می شود. آن ها حدود نیم قرن بعد از ظهور اشکانیان در حوالی سال های پایانی قرن سوم پیش از میلاد علیه سلوکیان قیام کردند و مناطق وسیعی از ایلام قدیم، به ویژه منطقه ی کوهستانی آن را به تصرف خود درآوردند. کتاب تاریخ ایران کمبریج که بیشتر از دیدگاه سکه شناسی به این سلسله محلی توجه دارد، آن ها را تحت عنوان «الومایس» مطرح می کند. محل استقرار ایشان را در شمال شرقی اهواز و جنوب شرقی شوش نشان می دهد. این اثر مردم الومایس را، راهزنان کوهستانی می داند که «مدت ها پیش از هجوم اسکندر به جلگه ی آب ذر فرود آمدند و در آنجا مؤثراً به کار کشاورزی که از همسایگان غربی خود آموخته بودند پرداختند». (بویل، 1368، ص 409) این در حالی است که نویسنده تاریخ ارّجان حوزه ی فرمانروایی ملوک الیمایی را همان سرزمین ارّجان می داند.(مصدر، همان، ص 60)
هنگامی که دولت سلوکیان در زمان آنتیوخوس سوم در سال 190 ق م در مقابل رومیان در نبرد «مغنیسا» شکست خورد و متعهد به پرداخت مبالغ سنگینی شد، خواست با غارت معبد نانایا (بلوس یا بل) متعلق به الیمایی ها این مبالغ را تأمین کند. اما در جنگ با ایشان شکست خورد و این امر منجر به پیدایش دولت محلی الیمایی شد. واقعه ی نبرد الیمایی ها با سلوکیان در کتیبه ی تنگ سروک در سی کیلومتری شمال خرابه های ارّجان به خوبی نمایان است. تاریخ الیمایی ها بسیار مغشوش و مبهم است و مشخص نیست، چه کسی آن را بنیان گذاشت. اما ایزیدور خاراکسی می نویسد: ارشک یا آساک وقتی به حکومت نشست آتش جاویدان را نگه داشت: نویسنده تاریخ ارّجان معتقد است آسان همان آسک است که نام ناحیه ای در دو منزلی ارّجان به رامهرمز بوده، جایی که مورخان مسلمان مدعیند شب ها از این مکان شعله آتش زبانه می کشید.(همان، ص 61)
در تاریخ ایران کمبریج ذکر شده در حدود سال 162 ق م زمانی که سلوکیان گرفتار مسائل خود در بین النهرین بودند، یکی از ملوک الومایس به نام «هوکناپسس»(Hyknapses)با ضرب سکه های برنزی ادعای استقلال نمود. کتیبه های تنگ سروک دارای خط و زبان آرامی است. نویسنده تاریخ ارّجان آن را به مندائیان صابی نسبت می دهد.(مصدر، همان، 63) با ظهور ساسانیان، اردشیر بابکان به الیمایی ها حمله برد و «نیروفرشاه» آخرین حاکم الیمایی را شکست داد. الیمائیان قریب 400 سال بر ارّجان و نواحی اطراف آن حکومت کردند. اما ساسانیان چنان آثار مبوطبه ایشان را از بین بردند که در تاریخ فراموش نشدند. لازم به یادآوری است که مطالب نویسنده کتاب تایخ ارّجان درباره ی الیمایی ها بسیار جالب توجه است. اما کافی نیست و هنوز جای تحقیق در این مورد وجود دارد.

مشاهیر ارّجان

نویسنده در شرح حال رجال، اصحاب ائمه، محدثین و متصوفه، طبیبان و قاضیان ارّجان هرگونه اطلاعاتی را که منابع درباره ی ایشان دست داده اند ذکر می کند. در این کتاب مشاهیر ارّجان در حوزه های مختلف معرفی شده و در برخی موارد زندگی کامل آن ها در ده ها صفحه ذکر شده و آثار ایشان مورد توجه قرار گرفته است. البته این اسامی در لابه لای مطالب سیاسی و بررسی دوره های تاریخی مطرح شده اند. بیشترین شخصیت های معرفی شده مربوط به عصر آل بویه بوده اند. این افراد عبارتند از:

1 - اصحاب ائمه معصومین:

نویسنده افراد زیادی را نام برده که از اصحاب ائمه بوده اند و از ایشان حدیث نقل نموده اند. نویسنده این احادیث را هم ذکر می کند. از جمله: عبدالله بن بُکیر ارّجانی از اصحاب امام صادق، حسین بن عبدالله ارجانی از اصحاب امام صادق، عبدالله بن محمد الرّجانی از اصحاب امام صادق، و محمد بن رجاء الرّجانی از یاران و اصحاب امام جواد ملقب به طیب.

2- محدثین و رجال حدیث ارّجانی:

- رجال حدیث شیعه عبارتند از: ابی اسحاق ارّجانی، ابوعلی ارّجانی فارسی، عبدالاعلی ارّجانی، عبدالله بن علا ارّجانی و حسن بن علی الارّجانی، نویسنده احادیث این افراد را هم در کتاب ذکر می کند.
- محدیثن اهل سنت ارّجان عبارتند از: ابواسحاق ابراهیم بن احمد بن زید ارّجانی، ابوالحسن احمد بن محمد بن احمد بن عقبه المضرس ارّجانی، ابوبکر محمد بن قاسم بن زهیر ارّجانی، حسن بن محمد بن حسن بن یزداذ بن مهران ارّجانی، احمد بن ایوب ارّجانی و احمد بن محمد بن سفیان ارّجانی.

3- متصوفه ارّجان عبارتند از:

بُندار ارّجانی ابوالحسین بنداربن حسین از مشاهیر متصوفه قرن چهارم هجری و ابوعبدالله ارّجانی ابوعبدالله احمد بن ابراهیم ارّجانی معروف به مانک از دیگر عرفای مشهور ارّجان بوده است.

4- طبیبان مشهور ارّجان عبارتند از:

علی بن عباس مجوسی ارّجانی یا علی بن مجوسی اهوازی الارّجانی متوفای 383 هجری از اهالی ارجان بوده که او را بیشتر به خاطر کتابش «الکامل الصناعة فی الطب»، ابوسعید ارّجانی، طبیب، و ابوسهل ارّجانی طبیب نیز از اطبای حاذق و طبیب خاص خاندان بویه بوده است.

5- قضات ارجان:

به گفته ی نویسنده قاضیان ولایت ارّجان همواره از زبردست ترین قضات مسلمان برگزیده می شدند. اینان عبارتند از: ابوبکر شاهویه که نام اصلی او محمد بن احمد بن علی بن شاهیه بود. قاضی ابوالقاسم تنّوخی فرزند ابوالقاسم موسوم به قاضی ابوعلی حسن بن ابوالقاسم تنوخی، احمد بن محمد فقیه از دیگر قضات ارّجان بود که جزء محدثین این شهر هم محسوب می شد. ابوبکر احمد بن محمد بن الحسن ملقب به قاضی ارّجانی و مشهور به ناصح الدین ارّجانی از شعراء و فقهاء بزرگ که در حوالی سال 460 در ارّجان متولد شد.

6 - کاتبان:

از کاتبان ارّجان نویسنده فرامرزبن خداداد ابن عبدالله معروف به کاتب ارّجانی صاحب کتاب مشهور سمک عیار را نام می برد.

سکه های مکشوفه ار ارّجان

سکه های کشف شده در منطقه ی ارّجان فراوان و متعلق به دوره های مختلف تاریخی بوده است. اما بیشترین سکه های مکشوفه متعلق به سه دوره بوده است. سکه های سلاطین محلی الیمایی (الومایس) سکه های معروف به عرب-ساسانی متعلق به قرون اولیه اسلامی و سکه های مربوط به زمان آل بویه:
سکه های الیمایی پیدا شده در منطقه ارّجان بیشتر در تنگ سروک پیدا شده، البته در مناطق دیگر خوزستان نیز یافت شده اند. از جمله این سکه ها سکه ی «کامناسیرس» یا کمنسکیرین یکم (kamnaskires I) است. (بویل، همان، ص 409) به گفته نویسنده کتاب تاریخ ارّجان این اسم محرّف نام کمانگیر است که در تاریخ داستانی ما مشهور است. سلف او را شخصی به نام اشک می دانند. امروزه مشخص شده که ده نفر از اعقاب او تا حوالی سال 36 بعد از میلاد بر این سرزمین حکومت کرده اند. (مصدر، همان، ص 63) از سلاطین دیگر این سلسله اُرُد بود، که در فاصله میان سال های 50 و 100 میلادی بر این سرزمین حکومت کرد. بر روی سکه های او هلال و ماه دیده می شود. به گفته نویسنده این احتمالاً نشان دهنده ی ناهید و ماه است. فرمانروای دیگر الیمایی که از او سکه های فراوانی برجای مانده و در ویرانه های تنگ سروک و حوالی آن کشف شده، فرهاد می باشد.
البته قابل ذکر است که این اسامی اشک، اُرُد و فرهاد را نبایستی با اسامی پادشاهان اشکانی اشتباه کرد. این سکه ها سبک یونانی گرا داشته و نفوذ تمدن یونانی در آن ها قابل مشاهده است. (سرافرز و آورزمانی، 1379، ص 59) تاریخ ایران کمبریج سکه خانه الیمایی ها را در شوش ذکر می کند.(بویل، همان) در حالی که بیشتر این سکه ها در نواحی اطراف ارّجان و بهبهان کنونی پیدا شده اند.
ارّجان یکی از مناطق اصلی ضرب سکه های عرب-ساسانی بوده است.(سرافراز و آورزمانی، همان، ص 139) از جمله این سکه ها، سکه های سال های 54 و 56 هجری است. سکه ای که بنام عبدالرحمن پسر زیاد ضرب خورده و تاریخ 54 هجری دارد. این نشان می دهد که عبدالرحمن در این زمان حکمران ارّجان بوده است. (مصدر، همان، ص 161) در دوره ی اسلامی ضرابخانه ارّجان کماکان سکه های خود را ضرب می کرد و از جمله در عصر صفاری هم این ضرابخانه فعال بوده است. (فرای، همان، ص 323)
بیشترین سکه های یافته شده دوره ی اسلامی در ارّجان مربوط به دوره ی آل بویه بوده است. در فهرست 50 سکه خانه ی آل بویه ی ارّجان به دلیل موقعیت ویژه اقتصادی جایگاه ممتازی داشته. مثلاً در سکه ی رکن الدوله ابوعلی ضرب سال 346 هجری نام ارّجان ذکر شده است.(همان، ص 6-337) یا سکه صمصام الدوله به تاریخ 383 هجری نیز ضرب ارجان را دارد.(سرافراز و آورزمانی، همان، ص 200) امروزه مقادیر فراوانی از این سکه ها به طور پراکنده در منطقه بهبهان و اطراف آن در دست مردم است. متأسفانه به دلیل عدم آگاهی عمومی در بیشتر موارد این سکه از بین رفته یا در حال نابودی هستند.

ویرانی ارّجان

ارّجان شهری بزرگ و آباد بوده و تا اواسط قرن پنجم هجری موقعیت مهمی داشت. اما دقیقاً از این زمان به بعد این شهر رو به افول و انحطاط گذاشت به طوری که در نیمه ی دوم قرن هشتم دیگر اثری از آبادی نداشت.(لسترنج، 1364، ص 291) مهمترین عواملی را که مورخان به عنوان علل ویرانی و رکود ارّجان ذکر کرده اند عبارتند از:
1- زلزله های پی در پی قرن پنجم که مهمترین آن ها در سال های 444 تا 445 و دیگری در 478 هجری رخ دادند. احتمالاً منجر به شکسته شدن سد (بند) ارّجان و اختلال در امور کشاورزی منطقه شد. به ویژه این که یکی از عوامل شکوفایی تمدن این ناحیه کشاورزی پررونق بوده است. همچنین تخریب دیوار و باروی شهر آن را در مقابل حملات بی دفاع نمود.
2- حملات اسماعیلیان به ارّجان در دوره سلجوقیان و جنگ های ایشان چنانکه حمدالله مستوفی می نویسد: «به روزگار استیلای ملاحده لعنهم الله خرابی تمام بحال آن راه یافت.»
3- جنگ قدرت بین مدعیان آن در دوره های مختلف سلاجقه، خوارزمشاهیان و ایلخانان به خصوص جنگ بین اتابکان فارس و لر، ارّجان و کهکیلویه به عنوان مناطق مرزی بین فارس و خوزستان دائماً صحنه جنگ و نبرد بوده اند.
البته پیدایش بهبهان که اولین بار نام آن در متون تاریخی در اواسط قرن هشتم هجری بکار رفته و بعد رونق و آبادی تدریجی آن در ویرانی بیشتر ارّجان مؤثر بوده چرا که بازماندگان جمعیت ارّجان را به این شهر منتقل کرد و بدین صورت ارّجان به یک دیار فراموش شده تبدیل شد، بطوری که خرابه های آن امروزه در حومه نزدیک بهبهان و اشیائی که گاه گاهی به طور غیرقانونی بوسیله باستان شناسان غیرمجاز به دست می آید نشانه های عظمت و شکوه بر باد رفته ی گذشته آن را نشان می دهد.

ارزیابی از کتاب تاریخ ارّجان

عنوان تاریخ ارّجان در ابتدا، این تداعی را در ذهن خواننده ایجاد می کند که شاید منظور نویسنده بیشتر طرح جغرافیایی تاریخی بوده است. اما مطالعه کتاب بیشتر گویای یک تاریخ عمومی بر اساس روایات ایرانی با نگرش کلی بوده است، به طوری که بحث درباره ی تاریخ ارّجان بخش کوچکی از حجم کتاب را به خود اختصاص می دهد. در بحث از خود ارجان نویسنده سعی نموده با ذکر آثار باستانی اطراف بهبهان کنونی و ارّجان قدیم تمام اطلاعات خود را که از کتب قدیم و جدید گرفته، همراه با حدس و گمان هایی که مورخان و باستان شناسان مطرح کرده اند به خواننده خود منتقل کند. همچنین با تکیه بر نام مکان ها حدسیات و فرضیاتی را مطرح می کند.
در بیشتر موارد نویسنده ی محترم مطالبی را مطرح می کند که خواننده نمی تواند هیچ ارتباطی بین آن و تاریخ ارّجان بیابد، مثلاً تنها 10صفحه کتاب را به داستان سلمان فارسی اختصاص داده در حالیکه بیشتر منابع سلمان را از رامهرمز یا جی اصفهان می دانند. ایشان بعد از آنکه در ده صفحه زندگی سلمان را با نقل مستقیم از منابع مورد رجوع طرح می کند. آنگاه در یک مطلب یک صفحه ای درصدد است ناحیه «طاشان» محل اجتماع مسیحیان عصر ساسانی را که ظاهراً جزو رامهرمز بوده به نوعی به ارّجان نسبت دهد. او می نویسد: «در آن عهد که هنوز ولایت ارّجان تشکیل نشده بود تعلق به رامهرمز داشت.»(مصدر، همان، ص 133) و چند سطر بعد حتی تلاش می کند جی اصفهان را هم به نوعی به ارّجان نسبت دهد. یا در فصل چهارم وقتی می خواهد از فتح ارّجان به دست مسلمانان و فعالیت های خوارج در منطقه بحث کند، ده ها صفحه مطلب از طلوع اسلام و جنگ های پیامبر و دوران خلفا را نقل نموده بدون اینکه ارتباطی بین این وقایع و تاریخ ارّجان وجود داشته باشد. برای اینکه در یک یا دو سطر و یا مطلبی جزئی از فتح ارّجان و یا مثلاً جنگی که در یکی از مناطق تابع ارّجان توسط خوارج شده، ذکر کند. با این کار نویسنده در اصل سعی دارد هر رشته حادثه را از مکان اصلی رویداد بگیرد و به طریقی آن را تا ارّجان دنبال کند به نظر نمی رسد این شیوه با این عنوان (تاریخ ارّجان) اصلاً مناسبتی داشته باشد. بلکه متأسفانه ذهن خواننده را متوجه کتاب هایی همچون کشکول نویسندگان قدیم می کند که در آن هر چیزی را می توان یافت.
اگر نویسنده عنوان کتاب را تاریخ وقایع نواحی جنوب ایران می گذاشت بهتر بود. متأسفانه در بیشتر موارد تاریخ های محلی همراه با اغراق می باشند چرا که با نوعی تعصب محلی نوشته می شوند. این آثار تلاش دارند هر چیزی را به منطقه مورد نظر نسبت دهند. کتاب تاریخ ارّجان آقای مصدر نیز از این امر مستثنی نیست. این کتاب مانند آن است که انسان دیگری را در جلوی آیینه قرار دهد و بخواهد تصویر خود را در آن ببیند. اگر نویسنده تلاش می کرد از لابه لای منابع خود تصویر و ترسیمی بهتر از خود شهر و منطقه ارّجان نشان دهد، بهتر بود تا اینکه برای مثال بخواهد کل تاریخ آل بویه و اوضاع سیاسی آن را ذکر کرده تا بعد فرضاً بخواهد بگوید در این زمان جنگی هم در ارّجان واقع شده یا در آن امیر آل بویه از فلان جا که می خواست به مکانی دیگر برود از ارجان عبور می کرد. اگر به جای این موارد او سعی داشت تأثیر این فعالیت ها را در منطقه ارّجان بررسی کند. آنگاه می توانست ادعا کند که تاریخ ارّجان را مطرح کرده است.
تاریخ های محلی به دلیل آشنایی نویسندگان آن با محل موردنظر همیشه به عنوان منابع و مأخذ تواریخ عمومی و ملی محسوب می شوند. اما متأسفانه کتاب تاریخ ارّجان از این ویژگی تواریخ محلی برخوردار نیست. علی رغم آنکه خواننده بر طبق نوشته خود نویسنده در ابتدای کتاب فکر می کند با یک تاریخ اختصاصی محلی سرکار دارد. همچنانکه خود نویسنده در ابتدای کتاب می گوید: «مطالعه تاریخ محلی آیینه تمام نمای تاریخ عمومی است.» اما ایشان در برخی موارد تاریخ عمومی را در جلوی دید خواننده قرار می دهد تا از لابه لای آن اطلاعاتی هم از محل مورد نظر ارائه دهد.
مطمئناً بخشی از ایرادات کتاب متوجه نویسنده محترم آن نیست، بلکه به طور کلی تواریخ محلی از دیدگاه نظری چندان مورد توجه قرار نگرفته اند. برخلاف تاریخ های ملی و عمومی که بیشتر از جایگاه سیاسی یا تمدنی سرزمینی مورد توجه بوده اند، قراردادن همین معیارها در نگرش به تواریخ محلی نمی تواند به همان میزان کارایی داشته باشد. به ناچار نویسنده مجبور خواهد شد همان تاریخ ملی را مورد توجه قرار دهد. البته با بزرگ کردن نقش محل مورد نظر، از طرف دیگر این موضوع او را به سوی اغراق و بزرگ نمایی سهم آن منطقه در تاریخ ملی سوق خواهد داد پس بایستی نقش و جایگاه تواریخ محلی را در تاریخ ملی و مبانی نظری آن را در ابتدا مشخص نمود بعد به نگارش تاریخ محلی پرداخت.
متن و انشای کتاب بسیار روان و ساده است. اما نویسنده در برخی موارد از آوردن کلمات ثقیل و متکلف خودداری نکرده است. به هر حال کتاب با تمام اوصافی که گفته شد تلاش مثبتی در جهت یک حرکت جدی برای روشن شدن هر چه بیشتر تاریخ منطقه مورد نظر و در کل تاریخ ایران خواهد بود. لازم به یادآوری است که نویسنده کتاب پیش از این هم کتابی تحت عنوان «ارّجان و بهبهان در میان تاریخ» به چاپ رسانیده بود.

پی نوشت :

1. کارشناس ارشد تاریخ.
منابع و مآخذ تحقیق:
1- ابن بلخی، 1343، فارسنامه، به کوشش علی نقی بهروزی، شیراز، انتشارات اتحادیه مطبوعاتی فارس.
2- اصفهانی، حمزه بن حسن، 1367، تاریخ پیامبران و شاهان (تاریخ سنی ملوک الارض و انبیاء)، ترجمه دکتر جعفر شعار، چاپ دوم، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر.
3- بویل، جی.آ، 1368، تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی پژوهش دانشگاه کیمبریج، ترجمه ی حسن انوشه، چاپ اول، جلد سوم، قسمت اول، تهران، امیرکبیر.
4- سرافراز، علی اکبر و آوری زمانی، فریدون، 1379، سکه های ایران، چاپ اول، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها(سمت).
5- شهرستانی، ابوالفتح محمدبن عبدالکریم، 1358، توضیح الملل و النحل ترجمه کتاب الملل و النحل، ترجمه مصطفی خالقداد هاشمی با مقدمه و حواشی و تصحیح و تعلیقات سید محمدرضا جلالی نائینی، چاپ دوم، شرکت افست.
6- فرای.ر.ن.1363، تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، ترجمه حسن انوشه، چاپ اول، جلد چهارم تهران، امیرکبیر.
7- علی محمدی، نعمت الله، 1388، «شهریاری ایلام نشست و نقد بررسی کتاب شهریاری ایلام» شماره مهرماه، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 137.
8- مداری، ابراهیم و کیکاوسی، علی، 1381، نگاهی به توان های گردشگری بهبهان، چاپ اول، تهران، مرکز فرهنگی انتشاراتی ایتا.
9- مصدر، م.ح. 1387، تاریخ ارّجان، چاپ اول، ناشر احرار.
10- معارف، مجید، 1387، تاریخ عمومی حدیث با رویکرد تحلیلی، چاپ نهم، تهران، انتشارات کویر.
11- ناصرخسرو، حکیم ناصر خسرو قبادیانی، مروزی، 1367، سفرنامه ناصرخسرو، به کوشش دکتر نادر وزین پور، چاپ هفتم، تهران، شرکت سهامی کتاب های جیبی.
12- لسترنج، 1364، جغرافیایی تاریخی سرزمین های خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، چاپ دوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی.


منبع مقاله :
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره ی 142، صص 53-48




 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.