جنبه هاي اثر هنري

چندين راه متمايز وجود دارد که از آن راه ها ما مي توانيم به فهم آثار هنري نايل شويم، يا به تعبير ديگر، چندين نوع ارزش مختلف وجود دارد که هنر بايد به ما عرضه کند و اين چيزي است که در تحليل زيباشناختي متمايز کردن آن
جمعه، 30 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جنبه هاي اثر هنري
 جنبه هاي اثر هنري

 

نويسنده: جان هاسپرس
ترجمه: محمّد سعيد حنايي کاشاني



 

چندين راه متمايز وجود دارد که از آن راه ها ما مي توانيم به فهم آثار هنري نايل شويم، يا به تعبير ديگر، چندين نوع ارزش مختلف وجود دارد که هنر بايد به ما عرضه کند و اين چيزي است که در تحليل زيباشناختي متمايز کردن آن شايان ارزش است. به هر تقدير، ارزش هاي زير را مي توان به گونه ي ثمربخشي متمايز کرد.

ارزش هاي محسوس

ارزش هاي محسوس در اثر هنري (يا در طبيعت) را مشاهده گر زيباشناس هنگامي درک مي کند که از صفات صرفاً محسوس (و نه حسّي) شيء پديداري لذّت مي برد يا با آنها ارضا مي شود. در ادراک ارزش هاي محسوس، نسبت هاي صوري پيچيده و موجود در اثر هنري موضوع توجّه نيستند و نه هيچ انديشه يا عاطفه اي که اثر هنري مي تواند مجسّم کند. ما ارزش هاي محسوس در اثر هنري را وقتي درک مي کنيم که از بافت و رنگ و آهنگ لذت مي بريم: درخشندگي اسب، زمختي چوب، رنگ آبي آسمان، صفات بصري و ملموس پيچک يا مرمر، يا طنين ويولن. خود شيء فيزيکي نيست که به ما لذت مي بخشد، بلکه ارائه ي محسوس آن است (يعني، شيء پديداري، و نه شيء فيزيکي).

ارزش هاي صوري

ادراک ارزش هاي محسوس خيلي زود به ادراک ارزش هاي صوري مي انجامد. ما از حالت آهنگ ها يا رنگ هاي واحد مدّت زيادي به وجد نمي آييم، و ديري نمي گذرد که نسبت هاي موجود در ميان اين عناصر را ملاحظه مي کنيم. نغمه عبارت است از نسبت هاي موجود در يک مقام موسيقي واساساً همين که مقام آهنگي تغيير يافت به يک درجه ي کوچک نيز تغيير وارد مي شود. از سوي ديگر، يک نغمه تغييرات بسيارِ مقام را باقي نگه مي دارد که در آن مقامِ آهنگ هاي منفرد همه متفاوت با آهنگ هاي موجود در مقام اصلي اند و با اين همه به آساني به عنوان همان نغمه قابل تشخيص است - يعني به منزله ي همان مجموعه از نسبت هاي موجود در مقام.
اصطلاح «صورت» در بحث از آثار هنري معناي نسبتاً متفاوتي با معناي همين لفظ در زمينه هاي غير زيباشناختي دارد. بدين ترتيب، «صورت» همان معناي «شکل» را ندارد، و اين حتي در مورد هنرهاي بصري نيز صادق است. صورت با نسبت هاي دروني و متقابل تمامي اجزا و تشکّل فراگير اثر مربوط مي شود که اشکال حتي در هنرهاي بصري - فقط يک جنبه ي آن هستند. اگر صورت در نقاشي به منزله ي شکل آن تعريف شود، يا حتي تماميت و کليّت اشکال در آن، اين تعريف رنگ ها را که حدود و ثغور آنها سازنده ي اشکال است و اينها براي سازمان صوري نقاشي همان قدر اهميت دارند که اشکال، شامل نخواهد شد. مراد از صورت اشاره به صورت ساختاري نيز نيست، چنان که در منطق و رياضيات مقصود است، وقتي که ما از استدلال هاي مختلف يا ضابطه هاي مختلف به صورتي واحد سخن مي گوييم. البته صحيح است که بسياري آثار هنري در برخي خواصِ ساختاري اشتراک دارند و بدين معناست که ما از «صورت هاي هنري»، مانند تصنيف هاي موسيقي به شکل «سوناتا» سخن مي گوييم. اما وقتي که از صورت خاص يک اثر هنري منفرد سخن مي گوييم، به حالت يکّه ي تشکّل خود آن اشاره مي کنيم و نه به نوع تشکّلي که اين اثر با آثار ديگر در آن شريک است.
در اين خصوص متمايز ساختن «صورت در مقياس بزرگ» (ساختار/ structure) از «صورت در مقياس کوچک» (بافت / texture) مفيد است. وقتي که از ساختار اثر هنري سخن مي گوييم، مرادمان آن تشکّل فراگيري است که از نسبت هاي دروني و متقابل عناصر اصلي و سازنده ي اثر نتيجه مي شود. بدين ترتيب، يک نغمه جز يک فقره در ساختار يک سمفوني نيست، گرچه يک نغمه نيز مرکّب از اجزاي مرتبط است و «صورت در مقياس کوچک» را مي سازد. آنچه جزءِ يک عنصر در ساختار محسوب شود کلّي در بافت محسوب مي شود - کلّي که به نوبه ي خود مي تواند تجزيه و تحليل شود، به منزله ي يک نغمه يا يک عبارت در يک شعر تحليل شود.
تمايز ميان ساختار و بافت مسلّماً نسبي است، زيرا مي توان پرسيد که يک جزء قبل از آن که يک عنصر واحد در ساختار را بسازد چقدر بايد بزرگ باشد - آيا بايد يک نغمه ي واحد، يک بند واحد يا يک هشتم نقاشي باشد. با اين همه، اين تمايز مفيد است: محض نمونه، ما اغلب دوست داريم که تمايز قائل شويم ميان اثر آن مصنّفاني که استادان ساختارند و در بافت کمتر از اثر آن مصنفاني که عکس اين مورد در حقّ ايشان صادق است استعداد دارند. بتهوون استاد ساختار در موسيقي بود، اگرچه دستمايه ي نغمه اي که سازنده ي اجزاي ساختمان اثر اوست اغلب بنفسه براي شنيدن نامطبوع و ناخوشايند است. از سوي ديگر، شوبرت و شومان استادان بافت و دستمايه ي نغمه اي بودند، اما اغلب از اتّحاد اين عناصر در ساختار فراگيري که از نظر زيباشناختي ارضا کننده باشد ناتوان بودند.
مفهوم مهم صورت در هنر را بدون ذکر برخي از معيارهاي اصلي که ناقدان و زيباشناسان در تحليل صورت زيباشناختي به کار گرفته اند نمي توانيم درک کنيم. اما اصول و مبادي صورت که به وسيله ي آن در خصوص اثر هنري قضاوت مي شود، دست کم در جنبه ي صوري آن، چيستند؟ بسياري نويسندگان درباره ي اين موضوع پيشنهادهاي مختلفي عرضه کرده اند، اما معيار اصلي و کلّي ترين معياري که به رسميت شناخته شده وحدت است (گاهي وحدت انداموار گفته مي شود). وحدت در برابر آشفتگي و التباس و تشويش است؛ شيء وقتي واحد و يکپارچه است که آن را بتوان به هم پيوسته و يکپارچه گفت و اين شيء شامل هيچ چيز زايدي نباشد. اما اين شرط بايد بيشتر مشخّص شود: ديوار يکدست سفيد يا آسمان يکسره آبي بدين معنا وحدت دارد که هيچ چيزي يکدستي آن را بر هم نمي زند. اما بعيد است که چنين چيزي در آثار هنري مطلوب باشد، زيرا آثار هنري معمولاً پيچيدگي صوري بسياري دارند. و بر اين اساس، ضابطه ي معمول «تنوّع در وحدت» است. شيء واحد و يکپارچه در خود شمار بسياري عناصري مختلف خواهد داشت که هر يک از آنها به نحوي در يکپارچگي کامل کلّ به هم پيوسته و واحد مؤثر است، زيرا با وجود عناصر مختلف و پراکنده در اين شيء هيچ گونه آشفتگي و التباسي وجود ندارد. در اين شيء واحد، هر چيزي که لازم است هست و چيزي که لازم نيست نيست.
معمولاً صفت «انداموار» را نيز به اسم «وحدت» اضافه مي کنند. اما از آنجا که اثر هنري موجود زنده ي انداموار نيست، بديهي است که در اينجا معنايي استعاري منظور است. اين امر بر اين تشبيه مبتني است که در موجودات زنده ي انداموار کنش متقابل اجزاي مختلف به يکديگر وابسته است و هيچ يک از آنها مستقل نيست. هيچ جزئي مجزّا عمل نمي کند؛ هر جزء يا عنصر با جزء ديگر چنان ميان کنشي دارد که تغييري در يکي از آنها تفاوتي را در همه ي آنها پديد مي آورد، يا به عبارت ديگر، اجزا از درون با يکديگر مرتبط اند و نه از بيرون. در موجود زنده، عمل شکم وابسته به عمل قلب و ديگر اندام هاي بدن است و بد کار کردن يکي از اينها بد کار کردن بقيه را نيز به دنبال مي آورد. به همين سان، در اثر هنري، اگر تکّه ي زردرنگ خاصي در يک نقاشي نباشد، خصلت تمامي آن دگرگون خواهد شد، و به همين سان اگر صحنه ي خاصي در يک نمايشنامه نباشد، در همان جايي که جاي آن است، آن نمايشنامه تغيير مي کند.
کاملاً روشن است که هيچ موجود اندامواري وحدت انداموار کاملي ندارد؛ برخي اجزا بوضوح مهم تر از ساير اجزا هستند. همين امر در خصوص آثار هنري نيز صادق است؛ در يک شعر برخي ابيات کم اهميت تر از بقيه ي اشعارند (محض نمونه، فهرست کشتي ها در ايلياد)، و دگرگون شدن يا حذف آنها تأثير زيباشناختي شعر را از ميان نمي برد، يا حتي در مواردي اصلاً زياني به آن وارد نمي آورد. در آثار هنري فرازها و فرودهايي هست، و اجزايي که بيشتر کامل اند و اجزايي که کمتر کامل اند؛ اما اين فقط بدين معناست که آثار هنري، مانند موجودات انداموار، نمونه هايي از وحدت انداموار کامل نيستند. اين که آنها نيز بايد بدين گونه باشند پرسشي قابل طرح است (1) شايد اين شعار فقط ناممکن و ممتنع نباشد بلکه نامطلوب نيز باشد. به هر روي، غالب آثار هنري قائم به چيزي هستند که بسيار کمتر از وحدت انداموار کامل است، گرچه به نظر مي رسد که برخي به اين شعار بسيار نزديک شده اند.
با اين همه، وحدت همچنان مهم ترين خصوصيت صوري آثار هنري است؛ هرگز اثري وجود نداشته است که فقط به دليل بي وحدتي يا بي انسجامي تحسين شده باشد. اگر اثري که وحدت کمي داشته بهتر از اثري که وحدت بيشتري داشته انگاشته شده است، اين امر فقط به دليل عاري بودن اثر نخست از وحدت نيست؛ حضور عواملي غير از وحدت باعث شده است تا درجه ي کمتر وحدت در مورد نخست تحت الشعاع قرار بگيرد.
واضح است که وحدت؛ مفهومي ارزشي است. به طور نمونه، مراد اين است که در يک نغمه ي خوب يا نقاشي يا شعر، هيچ جزئي را نمي توان تغيير داد مگر اين که به کل زياني (نه صرفاً تغييري) وارد آيد، زيرا البته هر کلّي، حتي مجموعه اي از اجزاي پراکنده، تا اندازه اي تغيير خواهد کرد، اگر جزئي از آن تغيير داده شده باشد.
با اين که وحدت معيار صوري مهمّي است، تنها معياري نيست که ناقدان در ارزيابي آثار هنري به کار مي برند. والبته همچون ديگر مسائل، در اين خصوص نيز در ميان خود ناقدان اتفاق نظري وجود ندارد. دويت پارکر در جُستار مشهوري در باب صورت زيباشناختي در کتابش به نام تحليل هنر معتقد است که اصول ديگري نيز وجود دارند که مي توانند جانشين اصل مهمّ وحدت انداموار شوند. اين اصول ديگر عبارت اند از: 1. مضمون - مضمون يا درونمايه ي مسلّطي که در اثر هنري آشکار مي شود؛ 2. تغيير مضمون - تغيير (و نه صرف تکرار)ي که عناصر تازه در اثر وارد مي کند و در عين حال مبتني بر مضمون است تا وحدت را حفظ کند؛ 3. توازن و تعادل - ترتيب و آرايش اجزاي مختلف در نظمي خوشايند و زيباشناختي (محض نمونه، نه اين که همه ي چيزهاي جالب توجّه در يک نقاشي در يک سو گذاشته شوند)؛ 4. تکامل با تطوّر هر جزء اثر هنري از حيث زماني بايد اجزاي متعاقب خود را به دنبال بياورد، زيرا اگر بخش پيشتر دگرگون شود يا از ميان برود، همه ي بخش هاي بعدي نيز در نتيجه بايد دگرگون شوند. هر چيزي که قبل مي آيد جزء لازم آن چيزي است که بعد مي آيد.
استيون پير درکتابش به نام اصول درک هنر از معيارهاي صوري نيز بحث کرده ا ست. پير با به کار گرفتن رويکردي روان شناختي معتقد است که دو دشمن تجربه ي زيباشناختي يکنواختي و آشفتگي است؛ طريق اجتناب از يکنواختي تنوّع است و طريق اجتناب از آشفتگي و التباس وحدت. ميان اين دو صفت بايست توازن و تعادل ظريفي برقرار ساخت: توجّه و علاقه را نمي توان با تکرار صرف حفظ کرد و به اين دليل دستمايه ي مضمون بايست تغيير داده شود؛ با اين همه، اين تغييرات بايست کاملاً به مضمون مربوط باشند، زيرا لنگر وحدت همواره بايد حاضر باشد تا اثر با «چهار بال به پرواز درآيد». پير چهار اصل عمده پيشنهاد مي کند. هنرمند براي اجتناب از يکنواختي و آشفتگي بايد اين اصول را به کار گيرد: 1. تباين در ميان اجزا و 2. تدرّج، انتقال از يک کيفيت حسّي به يک کيفيت ديگر (محض نمونه، از رنگ سرخ به صورتي در نقاشي) که در وحدت اساسي تغيير وارد مي کند؛ 3. مضمون و تنوّع، مضمون اساس وحدت را حفظ مي کند و تنوّع نيز اجتناب از آشفتگي را ممکن مي سازد؛ و 4. امساک، صرفه جويي در تمهيدات جلب توجّه و علاقه تا اين علاقه و توجّه به طور مستوفي در سراسر مدّت و مقدار اثر هنري تقسيم شود و «مخزن علاقه و توجّه» تماشاگر يکباره نيز مصرف نشود.
درباره ي تصور صورت در هنر بيشتر از اينها مي توان سخن گفت و ما در هنگام بحث از صورت گرايي به منزله ي نظريه اي در باب هنر به اين موضوع بازخواهيم گشت. در اينجا بايسته است که از سومين نوع ارزش موجود در آثار هنري ذکري به ميان آيد.

ارزش هاي زندگي

ارزش هاي محسوس و صوري هر دو ارزش هايي وابسته به خود واسطه ي هنري اند: آنها با آن چيزي مربوط مي شوند که اثر هنري در واسطه ي خود واجد آن است، يعني رنگ ها و اشکال، آهنگ ها و سکون ها، کلمات در شعر و ترتيب آنها. اما ارزش هاي ديگري نيز وجود دارند که از زندگي، بيرون از هنر، وارد مي شوند و اينها مندرج در واسطه نيستند بلکه واسطه حامل آنهاست. مثلاً، آثار هنري مبتني بر محاکات و بازنمود را نمي توان کاملاً درک کرد (مانند نقاشي از تصليب عيسي (ع)) مگر اين که از زندگي بيرون از هنر نيز دانشي داشته باشيم. مفاهيم و انديشه ها نيز، بويژه در آثار ادبي، مطرح ميشوند. وانگهي، هنر ميتواند «مشتمل» (به معنايي که بعداً پژوهش مي شود) بر احساسات باشد: موسيقي مي تواند غمگين، شاد، ماليخوليايي، پرنشاط و روح افزا باشد؛ بر حالت يک نقاشي نيز مي تواند شادي يا رخوت حاکم باشد و به همين سان بر يک شعر نيز. در خصوص همه ي اين ارزش ها، قدري آشنايي با زندگي بيرون از هنر نيز لازم است و لذا ارزش هاي ارائه شده در اينجا را ارزش هاي زندگي ناميده اند. (گاهي نيز آنها را ارزش هاي تداعي ناميده اند، چون گفته مي شود که آنها بيش از آن که مستقيماً مندرج در واسطه باشند يا فقراتي موجود در واسطه در ذهن مشاهده گر تداعي مي شوند؛ اما اين اصطلاح تا اندازه اي نامناسب است، زيرا قضاوتي از پيش در خصوص پرسش برخاستن آنها از عمل تداعي دارد - به طور نمونه، آيا غمگيني بيشتر با موسيقي تداعي مي شود تا اين که به معنايي مندرج در آن يا متجسّم در آن باشد.

پي نوشت :

1. Catherine Lord, "Organic Unity Reconsidered, "Journal of Aesthetics and Art Criticism, Vol. 22, [1964], 263-268 .

منبع مقاله :
بيردزلي، مونروسي؛ هاسپرس، جان؛ (1391)، تاريخ و مسائل زيباشناسي، ترجمه ي محمدسعيد حنايي کاشاني، تهران: هرمس، چاپ سوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
روایت خبرنگار صداوسیما از تماس تلفنی با آیت‌الله آل هاشم پس از حادثه بالگرد
play_arrow
روایت خبرنگار صداوسیما از تماس تلفنی با آیت‌الله آل هاشم پس از حادثه بالگرد
روضه‌خوانی مهدی رسولی در مراسم تشییع شهدای خدمت در تبریز
play_arrow
روضه‌خوانی مهدی رسولی در مراسم تشییع شهدای خدمت در تبریز
طنین فریاد "لبیک یا خامنه‌ای" در تشییع شهدای خدمت
play_arrow
طنین فریاد "لبیک یا خامنه‌ای" در تشییع شهدای خدمت
رئیس جمهور شهید در آخرین جلسه هیئت دولت چه گفت؟
play_arrow
رئیس جمهور شهید در آخرین جلسه هیئت دولت چه گفت؟
تصاویر دلجویی رئیس پلیس تهران از خانواده شهدای پلیس نارمک
play_arrow
تصاویر دلجویی رئیس پلیس تهران از خانواده شهدای پلیس نارمک
حضور رئیس قوه قضائیه در منزل شهید امیرعبداللهیان
play_arrow
حضور رئیس قوه قضائیه در منزل شهید امیرعبداللهیان
رئیس جمهور از آخرین سفر استانی خود به تهران باز می گردد
play_arrow
رئیس جمهور از آخرین سفر استانی خود به تهران باز می گردد
اجتماع ورزشکاران در سوگ رئیس‌جمهور شهید و همراهان
play_arrow
اجتماع ورزشکاران در سوگ رئیس‌جمهور شهید و همراهان
مصاحبه کمتر دیده شده از شهید ابراهیم رئیسی در سال ۱۳۷۲
play_arrow
مصاحبه کمتر دیده شده از شهید ابراهیم رئیسی در سال ۱۳۷۲
جزئیات تازه از زمان کشف مختصات دقیق محل حادثه بالگرد حامل رئیسی؛ ساعت چند؟
play_arrow
جزئیات تازه از زمان کشف مختصات دقیق محل حادثه بالگرد حامل رئیسی؛ ساعت چند؟
تصاویر منتشر نشده از حضور شهید آیت‌الله آل‌هاشم در یگان‌های ارتش
play_arrow
تصاویر منتشر نشده از حضور شهید آیت‌الله آل‌هاشم در یگان‌های ارتش
نماهنگ | خادم الرضا علیه‌السلام
play_arrow
نماهنگ | خادم الرضا علیه‌السلام
گزیده‌ای از سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین آل هاشم در دیدار ۲۹ بهمن ۱۴۰۲ مردم تبریز با رهبر انقلاب
play_arrow
گزیده‌ای از سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین آل هاشم در دیدار ۲۹ بهمن ۱۴۰۲ مردم تبریز با رهبر انقلاب
قرارگیری پیکر رئیس جمهور و همراهان داخل تریلی مخصوص در مراسم تشییع و بدرقه
play_arrow
قرارگیری پیکر رئیس جمهور و همراهان داخل تریلی مخصوص در مراسم تشییع و بدرقه
رزمنده فاطمیون در حال رجزخوانی در حضور آیت الله شهید رئیسی
play_arrow
رزمنده فاطمیون در حال رجزخوانی در حضور آیت الله شهید رئیسی