يكي از عوامل مهم در افزايش توان بردباري و يكي از مهارت هاي لازم براي مقابله با فشارهاي رواني، شناخت واقعيت هاي موجود درباره ي سختي ها و گرفتاري هاست. از اين رو، در مباحث ابتدايي اين بخش، به اين موضوع خواهيم پرداخت و با استفاده از متون ديني (قرآن و حديث)، اطلاعات لازم در اين باره را در اختيار شما قرار خواهيم داد.
1. دنيا محلّ سختي ها
ما انسان ها، خواهان راحتي، آسايش و كامجويي هستيم و از اين رو، دنيا را محلّ برآورده شدن اين خواسته ها مي دانيم و يا دست كم مي خواهيم كه چنين باشد. و لذا مرگ خود و عزيزانمان را يك فاجعه و خسارت بزرگ دانسته، از آن، ترسان و نالان و رنجور خواهيم شد؛ و... اما واقعيت چيست؟ آيا دنيا همين گونه است كه ما مي پنداريم؟واقعيت، اين است كه دنيا محلّ سختي ها و بلاهاست (1). اين را بايد به عنوان يك واقعيت پذيرفت. قرآن كريم درباره ي واقعيت زندگي انسان در دنيا مي فرمايد:
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي کَبَدٍ (2)
به يقين، ما انسان را در سختي آفريديم».
اساساً راحتي، براي دنيا آفريده نشده و بديهي است كه طلب كردن آنچه وجود ندارد، مايه ي رنج و عذاب مي شود. پيامبرخدا صلي الله عليه و آله در اين باره مي فرمايد:
همانا خداوند-عزوجل- مي فرمايد:... من، آسايش را در بهشت قرار دادم و مردم، آن را در دنيا مي جويند و از اين رو، آن را نمي يابند (3).
يافتن آنچه وجود ندارد، به ناكامي منجر مي شود و احساس ناكامي، موجب افسردگي و نارضايتي خواهد شد. پيامبرخدا صلي الله عليه و آله در روايت ديگري، به اين اصل اشاره مي كنند كه چنين انتظاري گذشته از ناكامي، مايه ي افزايش درد و رنج مي گردد:
هركس چيزي را طلب كند كه آفريده نشده، خود را به زحمت انداخته است و چيزي نصيب او نمي گردد. (4)
زُهري نقل مي كند كه:روزي امام سجاد عليه السلام به يكي از كساني كه در مجلس ايشان حاضر بود، رو كرد و فرمود:
تقواي الهي داشته باش و خواسته خود را كوتاه كن و آنچه را آفريده نشده، طلب نكن؛ زيرا كسي كه آنچه را آفريده نشده طلب كند، جان او از حسرت، به شماره مي افتد و به خواسته ي خود نمي رسد. (5)
طلب و خواسته، به معناي عام آن، يكي از واقعيت هاي حيات انساني است. ما در زندگي خود، خواسته هاي متفاوتي داريم و براي به دست آوردن آنها تلاش مي كنيم. يكي از رموز موفقيت، اين است كه مهارت كافي در طلب و خواسته ي خود داشته باشيم. حضرت به اين حقيقت اشاره مي كنند كه در طلب كردن بايد آنچه را وجود دارد، طلب كرد، نه آنچه را دوست مي داريم.
نكته ي ديگري كه حضرت بيان مي دارد اين است كه، پيامد طلب كردن ناممكن ها«حسرت»است. كسي كه انتظاراتي دارد و به آنها نرسيده است، پيوسته حسرت و افسوس خواهد خورد؛ افسوس تحقق نيافتن خواسته ها و از دست رفتن عمر و سرمايه هاي زندگي.
همين واقعيت، يكي از اموري است كه امام صادق عليه السلام به اصحاب خود آموزش مي دهد تا زندگي بهتري داشته باشند. روزي حضرت، خطاب به اصحاب خود فرمود:
چيز محال را آرزو نكنيد.
اصحاب با تعجب پرسيدند: «چه كسي محال را آرزو مي كند؟».
حضرت با صراحت فرمود:
شما، آيا آرزوي آسودگي[مطلق] در دنيا را نداريد؟
اصحاب گفتند: چرا! حضرت فرمود:
آسودگي[مطلق] در دنيا براي مؤمن، محال است. (6)
اگر انسان بداند دنيا جاي راحتي نيست، راحتْ زندگي مي كند و از ناملايمات، به تنگ نمي آيد. از اين رو، بخش مهمي از متون ديني به آشنا كردن مردم با اين واقعيت، اختصاص دارد.
2. سختي ها اجتناب ناپذيرند
تحمل ناپذيري حوادث، به خاطر اين است كه از زندگي، انتظار راحتي بدون سختي را داريم و اين، ريشه در غيرواقعي بودن شناخت ما از دنيا دارد. آنچه مهارت هاي مقابله با سختي ها را به وجود مي آورد، پذيرش اين واقعيت است كه سختي ها اجتناب ناپذيرند. پيامبرخدا صلي الله عليه و آله در اين باره مي فرمايد:هان اي مردم! اين[دنيا]، خانه ي رنج است، نه خانه سرور، و خانه اي است پيچيده، نه خانه اي ساده؛ از اين رو، هركس آن را بشناسد، با برآوردن شدن آرزويي مسرور نمي شود و با ناكام شدن، محزون نمي گردد. (7)
در اين بيان نوراني، حضرت، نخست به معرفي واقعيت دنيا پرداخته اند و سپس به نقش شناخت و آگاهي يابي از اين واقعيت اشاره كرده، فرموده اند كه هماهنگي شناخت انسان با واقعيت دنيا، موجب مي گردد كه نه از خوشي هايش سرمست شويم و نه از ناخوشي هايش غمين و افسرده.
3. سختي ها برگشت ناپذيرند
يكي از واقعيت هاي سختي ها،«برگشت ناپذيري»آنهاست. سختي ها بر اساس تقدير الهي، شكل مي گيرند و تقدير الهي براساس حكمت و مصلحت انسان ها رقم مي خورد. از اين رو، وقتي پديده ي ناخوشايندي فرارسد، تا مأموريت خود را انجام ندهد و به اهداف خود دست نيابد، باز نخواهد گشت.با اين حال، سختي گريزي، آدمي را به تلاش براي برگرداندن حادثه ي ناخوشايند و بازگشت به دوران خوشايند پيشين وامي دارد.
از اين رو، هنگام مواجهه با يك پديده ي ناخوشايند، بيشتر به حذف حادثه مي انديشيم تا مديريت آن. اين در حالي است كه در افتادن با سختي ها و ستيز با بلاها، نه تنها آنها را برنمي گرداند، بلكه بر رنج و عذاب انسان مي افزايد، پس بهتر است سختي ها را به عنوان يك واقعيت، پذيرفت و موقعيت ناخوشايند را مهار كرد و مديريت نمود.
پذيرش موقعيت
امام علي عليه السلام با تكيه بر اصل برگشت ناپذيري سختي ها، پذيرش موقعيّت را شرط گذر سالم از آن برمي شمرد:همانا گرفتاري ها اهدافي دارند كه حتماً بايد به آنها برسند. پس اگر كسي از شما را به آن، مبتلا ساختند، بايد آن را بپذيرد و صبر كند تا اين كه بگذرد؛ چرا كه چاره كردن آن به هنگام روي آوردنش، افزاينده ي سختي آن است (8).
بنابراين، خِرد، حكم مي كند كه انسان«در برابر سختي ها»نايستد، بلكه «در كنار سختي ها»قرار گيرد. قرارگرفتن«در كنار سختي ها» امكان مديريت كردن و مهار نمودن سختي ها را به وجود مي آورد؛ برخلاف بي تابي كردن و در برابر سختي ها قرار گرفتن كه انسان را ناتوان مي سازد.
معاذ بن جبل يكي از اصحاب پيامبرخدا صلي الله عليه و آله است كه فرزند خود را از دست مي دهد و بي تاب مي گردد. پيامبرخدا صلي الله عليه و آله نامه اي به وي مي نويسد و مصيبت فرزندش را به وي تسليت مي گويد. حضرت در بخشي از نامه، به دو مسئله ي مهم اشاره مي فرمايد:يكي«اجتناب ناپذيري سختي ها»است و ديگري «برگشت ناپذيري سختي ها» و بدين سان، او را آرام مي سازند:
و بدان كه بي تابي كردن، نه مرده را بر مي گرداند و نه تقدير را دفع مي كند. پس به نيكي، عزادار باش و وعده ي الهي را قطعي بدان و نسبت به آنچه بر تو و بر همه ي مردم حتمي است و به تقدير الهي نازل شده، تأسف نخور (9).
بيماري، يكي از سختي هاي زندگي است كه پاداش فراوان براي آن، قرار داده شده است؛ اما مشروط به قبول و پذيرش آن است. يعني هنگامي فرد بيمار، پاداش مي گيرد كه بيماري را بپذيرد، نه اين كه با آن درافتاده لب به شكايت بگشايد. امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
هركس شبي بيمار شود و آن را بپذيرد و شكر آن را به درگاه خدا به جاي آورد، همانند شصت سال، عبادت كردن است (10).
از حضرت پرسيدند:«پذيرفتن بيماري يعني چه؟»حضرت در پاسخ مي فرمايد:
بر آن صبر مي كند و كسي را از آن بيماري، خبر نمي كند و چون صبح شود، خداوند را به خاطر آن، ستايش مي كند. (11)
پس بايد سختي را پذيرفت و در كنار آن قرار گرفت، نه در برابر آن. اين،يك اصل است. امام علي عليه السلام مي فرمايد:
هرگاه محنتي به تو رسيد، در كنار آن بنشين، كه ايستادن در برابر آن، موجب افزايش[رنج] آن مي گردد. (12)
البته منظور از پذيرش سختي، تسليم شدن منفعلانه و زمين گير شدن نيست؛ منظور، پذيرش فعّال و پوياست. در اين نوع پذيرش، فرد، زمين گير و ناتوان نمي شود؛ بلكه بهترين مقابله را براي موقعيت پيش آمده، طراحي مي كند. شايد بتوان گفت بهترين بيان را در اين باره، امام علي عليه السلام دارند. حضرت در اين باره مي فرمايد:
از بي تابي كردن بپرهيز كه اميد را قطع مي كند و كار كردن را تضعيف مي نمايد و اندوه را به ارمغان مي آورد. و بدان كه راه خروج[از تنيدگي] در دو چيز است: آنچه چاره دارد، چاره كردن، و آنچه چاره ندارد، صبر كردن. (13)
در بخش نخست حديث، به پيامدهاي منفي بي تابي كردن و درافتادن با مشكل، اشاره شده كه عبارت اند از:نااميدي، ناتواني و غمگيني يا افسردگي. در بخش دوم حديث نيز الگوي يك مقابله ي فعّال و پويا ارائه شده كه عبارت است از:چاره انديشي يا بردباري.
امام علي عليه السلام در كلام ديگري كه از ايشان نقل شده، چنين مي فرمايد:
هرگاه حادثه ي ناخوشايندي به تو رسيد، بينديش؛ اگر چاره اي دارد، ناتوان نباش و اگر چاره اي ندارد، بي تابي نكن. (14)
4. سختي ها پايان پذيرند
يكي از تصوراتي كه ممكن است برخي افراد، در موقعيت ناخوشايند داشته باشند،«پايدارپنداري سختي ها»است.اين پديده ي رواني، ابتدا سختي را براي زماني هم كه وجود ندارد، تثبيت مي كند و سپس، همه ي فشار آن در طول زمان را، در زمان حال، بر فردْ وارد مي سازد. اين حالت، دو كاركرد منفي رواني دارد: يكي «تعميم بخشيدن ناخوشايندي به آينده» و ديگري «جمع كردن اندوه در زمان حال». در حالت اول، برخلاف واقع، ذهن سختي را به زماني كه فرانرسيده و يا سختي در آن زمان، وجود نخواهد داشت، گسترش مي دهد كه به گسترش تنيدگي و فشار رواني، منتهي مي شود. سپس همين تنيدگيِ گسترش يافته، بر زمان حال نيز وارد مي شود، به گونه اي كه گويا مصيبتي به بزرگي همه ي عمر، هم اكنون بر فرد، وارد شده است.
اين در حالي است كه«پايان پذيري»، يكي از اصول مسلم و قطعي سختي هاست. ممكن است هم اكنون، به يك سختي مبتلا باشيد، اما تجربه ي زندگي نشان مي دهد سختي هاي فراواني آمده و رفته اند و هيچ يك، باقي نمانده اند. مطمئن باشيد كه اين يكي نيز باقي نخواهد ماند. درست است كه سختي ها برگشت ناپذيرند، اما در عين حال پايان پذيرند. برگشت ناپذيري را نبايد به پايان ناپذيري تفسير كرد. امام علي عليه السلام مي فرمايد:
همانا براي سختي ها اهدافي است و براي آن اهداف، پاياني است. پس بر آنها بردبار باشيد تا به پايان برسند؛ چرا كه حركت در برابر آنها پيش از پايان يافتنشان، افزاينده ي آنهاست. (15)
روزي پيامبرخدا صلي الله عليه و آله رو به روي ديواري نشسته بودند كه سوراخي در آن بود. به سوراخ ديوار اشاره كرد و خطاب به ياران خود فرمود:
اگر سختي بيايد و داخل اين سوراخ شود، حتماً، راحتي هم مي آيد تا اين كه وارد مي شود و آن را بيرون مي كند. (16)
بر پايه ي همين اصل است كه امام علي عليه السلام مي فرمايد:
براي هر تنگنايي، راه خروجي است (17).
انتظار گشايش
با توجه به آنچه بيان شد، مسئله «انتظار فرج»معنا مي يابد. اگر سختي ها پايان پذيرند، پس بايد منتظر گشايش بود. انتظار گشايش، نقش بسيار مهمي در كاهش تنيدگي (فشار رواني)دارد.انتظار فرج، به جهت دميدن روح اميدواري، خود، فرج و گشايش به شمار مي رود. امام سجاد مي فرمايد:
انتظار گشايش، از بزرگترينْ گشايش هاست. (18)
شايد بتوان نااميدي را بزرگ ترين تنيدگي و سخت ترينِ تنگنا دانست. از اين رو، رسيدن به مرحله ي انتظار گشايش كه نشانه ي روح اميدواري است، خود، بزرگ ترين گشايش به شمار خواهد رفت و به همين جهت، امام علي عليه السلام مي فرمايد:
انتظار گشايش، يكي از انواع آسايش است. (19)
به همين جهت، معصومان عليهم السلام با «توجه دهي» به همين اصل، افراد گرفتار را آرام مي ساختند.
محمد بن عجلان مي گويد:نزد امام صادق عليه السلام بودم كه كسي از نيازمندي خود به حضرت شكايت كرد. حضرت در پاسخ وي فرمود:
بردبار باش كه به زودي، خداوند، فرج تو را خواهد رساند. (20)
پينوشتها:
1. البته سختي ها و بلاها، بي هدف و بي معنا نيستند؛ اين مطلب را در جاي خود بحث خواهيم كرد. ر. ك: بخش سوم، فصل پنجم:«معناشناسي».
2. سوره ي بلد، آيه ي 4.
3. عوالي اللآلي، ج4، ص 61، ح11.
4. جامع الاخبار، ص 517-518، ح1464.
5. الخصال، ص 64، ح95.
6. بحارالانوار، ج78، ص 195، ح52.
7. بحارالانوار، ج77، ص 187، ح35؛ اعلام الدين،ص 343.
8. تحف العقول، ص 201؛ التمحيص، ص 64؛ بحارالانوار، ج71، ص 95.
9. تحف العقول، ص 59؛ بحارالانوار، ج77، ص 164، ح182.
10. الكافي، ج3، ص 116، ح6 و ر. ك:ص 115، ح5؛ مكارم الاخلاق، ص 358.
11. همان جا.
12. غررالحكم، ح1779.
13. دعائم الاسلام، ج1،ص 223؛ الجعفريات، ص 234؛ بحارالانوار، ج82، ص 144، ح29.
14. شرح نهج البلاغه، ج20، ص 310.
15. غررالحكم، ح1777؛ عيون الحكم و المواعظ، ص 157.
16. الدرالمنثور، ج6، ص 364؛ كنزالعمّال، ج2، ص 14.
17. غررالحكم، ح11093؛ عيون الحكم و المواعظ، ص 401.
18. الاحتجاج، ج2،ص 317؛ كمال الدين، ج1، ص 319؛ بحارالانوار، ج52، ص 122، ح4.
19. غررالحكم، ح7565؛ عيون الحكم و المواعظ، ص200.
20. الكافي، ج2، ص 250، ح6؛ المؤمن، ص 26، ح43؛ مشكاه الانوار، ص 271.
/م