ظهور آريستوکراسي مالي (10)

روچيلدها و "بانکداري جنگل" در آمريکا

دهه 1830 سرآغاز حضور فعال بنياد روچيلد در ايالات متحده آمريکا نيز به شمار مي رود. اين تکاپو در دوران آندريو جکسون (1)، هفتمين رئيس جمهور آمريکا (1829-1837)، آغاز شد و تا بدانجا اوج گرفت که در اواخر دهه
دوشنبه، 2 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روچيلدها و "بانکداري جنگل" در آمريکا
 روچيلدها و "بانکداري جنگل" در آمريکا

 

نويسنده: عبدالله شهبازي




 

ظهور آريستوکراسي مالي (10)

دهه 1830 سرآغاز حضور فعال بنياد روچيلد در ايالات متحده آمريکا نيز به شمار مي رود. اين تکاپو در دوران آندريو جکسون (1)، هفتمين رئيس جمهور آمريکا (1829-1837)، آغاز شد و تا بدانجا اوج گرفت که در اواخر دهه 1840 و بار ديگر در اوالي دهه 1860 سخن بر سر آن بود که شاخه بنياد روچيلد رسماً در ايالات متحده گشايش يابد و يکي از پسران بارون جيمز روچيلد در رأس آن قرار گيرد. (2)
در تاريخ ايالات متحده آمريکا، آندريو جکسون به عنوان قصاب بزرگ سرخپوستان شهرت دارد. تهاجم جکسون به قبايل سرخپوست با پيدايش طلا در منطقه جئورجيا، سرزمين قبيله چروکي، (3) آغاز شد و او به رغم پيمان معتبر سال 1791 ميان چروکي ها و دولت جئورجيا اخراج ايشان را از سرزمين آباء و اجدادي شان آغاز کرد. (4) اين سرآغاز موجي خونين از امحاء سرخپوستان آمريکاست. دي براون مي نويسد:
در سال 1829 آندريو جکسون، که سرخپوستان او را "تيزچاقو" نام داده بودند، رئيس جمهور آمريکا شد. اين مرد در دوران فرمانروايي خود، که به "عصر ازاله" معروف است، با سربازان خود به جان سرخپوستان افتاد و هزاران تن از افراد قبايل چروکي، چيکاساو، (5) چکتاو، (6) کريک (7) و سمينول (8) را قتل عام کرد. (9).
اقدامات وحشيانه آندريو جکسون سرزمين پهناور را در کاليفرنيا از سکنه بومي آن تهي کرد و در اواخر دهه 1840 در اختيار "جويندگان طلا" قرار داد. (10)
سياستمداران واشنگتن براي آنکه به تجاوز خود به "مرزهاي دايمي سرخپوستي" صورت قانوني بدهند، "اعلاميه تقدير" (11) را براي توجيه عمل غاصبان اختراع کردند. به موجب اين اعلاميه، تقديم حکم مي کرد که اروپاييان و اعقاب ايشان بر سراسر قاره آمريکا حکومت کنند. آنان مظهر و نماينده نژاد غالب بودند و بنابراين مسئوليت خود سرخپوستان و سرزمين هاي ايشان و همچنين مسئوليت جنگل ها و ثروت هاي معدني نهفته در آن سرزمين ها را به عهده داشتند. (12)
"اعلاميه تقدير" را در سال 1845 يکي از اعضاي حزب دمکرات به نام جان اوسوليوان (13) نگاشت و به زودي مورد قبول تمامي احزاب قرار گرفت و به منشور حکومتي ايالات متحده بدل گرديد. (14) اين از شرم آورترين اسناد تاريخ معاصر غرب است. مالدوين جونز روح و کارکرد اين منشور را چنين بيان داشته است:
مشيت الهي چنين است که ايالات متحده بر سراسر شمال قاره آمريکا تسلط داشته باشد. اين امر توجيه عقلايي مناسبي فراهم آورد براي تصرف اراضي نژادهاي کوچکتر چون سرخپوستان و مکزيکي ها به وسيله "پيشتازان" تشنه زمين. اين منشوري بود بسيار شبيه به آنچه بعدها، در همين سده، براي توجيه امپرياليسم قدرت هاي بزرگ اروپايي به کار گرفته شد. "اعلاميه تقدير" سرشار از رگه هاي رؤياپردازي، و حتي آرمانگرايي، بود؛ در آن اين اعتقاد تبلور يافته بود که افزايش قلمرو آمريکا بهترين وسيله براي اشاعه آرمان ها و نهادهاي دمکراتيک است. (15)
بدينسان، توفاني عظيم از حرص، توحش و شيادي هاي مالي آغاز شد و گروهي کثير از ماجراجويان اروپايي را به اين سرزمين جلب نمود. در فاصله پنج سال (1848-1852) جمعيت اروپايي تبار کاليفرنيا از 15 هزار نفر به 250 هزار نفر رسيد. (16) و در سال 1850، بي آنکه نظر سرخپوستان، سکنه بومي منطقه، پرسيده شود، کاليفرنيا به عنوان سي و يکمين ايالت اتحاديه آمريکا اعلام شد. (17)
در جريان "يورش جويندگان طلا" (18) يهوديان مشارکت فعال داشتند و سودهاي فراوان به جيب زدند. يکي از موفق ترين آنان لوي اشتراوس است که به توليد پوشاک براي کارگران معادن طلا اشتغال داشت. او بنيانگذار لباس هاي "جين" موسوم به "لويس" (19) است. (20)
روچيلدها در اين ماجرا حضور جدي داشتند. در اين زمان بنجامين داويدسون، (21) از خويشاوندان نزديک بارون ليونل روچيلد، در سانفرانسيسکو مستقر شد و فعاليت خود را به عنوان نماينده و کارگزار بنياد روچيلد آغاز کرد. (22) منابع موجود درباره نوع فعاليت هاي بنجامين داويدسون و نقش روچيلدها در ماجراي "يورش جويندگان طلا" اطلاع بيشتر به دست نمي دهند. معهذا، بنظر مي رسد که بنجامين داويدسون به دليل برخورداري از پشتوانه مالي بزرگترين بنياد مالي جهان نقشي مهم در حوادث فوق داشت. اين بنجامين داويدسون، قاعدتاً، پسر يا برادر کوچک مير داويدسون است که در زمان عمليات مالي عليه ناپلئون در آمستردام مستقر بود و عضو شبکه ناتان ماير روچيلد و هريس محسوب مي شد.
دومين سياست جنجالي آندريو جکسون اقدامات او عليه بانک مرکزي آمريکاست. اين ماجرا در تاريخ ايالات متحده به "جنگ بانک" (23) شهرت دارد.
آندريو جکسون در سال 1833 جنگي به ظاهر ابلهانه را عليه "بانک ايالات متحده آمريکا" (24) و پول کاغذي (اسکناس) آغاز کرد؛ ذخاير دولت را از بانک فوق بيرون کشيد و اعلام کرد که در خريد و فروش اراضي تنها طلا معتبر است. جنگ جکسون عليه "بانک ايالات متحده" به شدت عوامفريبانه بود؛ او بانک فوق را به عنوان سنگر آريستوکراسي سلطه گر و کانون فساد در سياست کشور معرفي کرد. و انبوهي از عوام و بدهکاران خرده پا را به دنبال خود کشيد. اين در زماني است که "بانک ايالات متحده"، به رياست نيکلاس بيدل (25) به نهادي کارا بدل شده، به شکلي مطلوب امور مالي دولت را سامان مي داد و پول کاغذي آن اعتبار و مقبوليت عام يافته بود. (26) اقدامات آندريو جکسون بحران هاي شديد مالي سال هاي 1837 و 1839 را آفريد و سرانجام، به همراه اشاعه احتکار و سفته بازي در معاملات پنبه، به ورشکستگي ها و انحلال بانک فوق در سال 1841 انجاميد. از آن پس دوراني از آشفتگي در نظام بانکي ايالات متحده پديد شد که به "بانکداري جنگل" (27) معروف است و تا اوايل دهه 1850 را در بر مي گيرد. (28)
در تاريخنگاري ايالات متحده علت دشمني آندريو جکسون با " بانک ايالات متحده" گاه به سرشت روستايي او نسبت داده مي شود که بدبيني به بانک و پول کاغذي را سبب مي شد و نيز به جهل او از کارکردهاي بانک مرکزي. (29) برخي چون آرتور مه ير شلزينگر (پسر)، مورخ يهودي، (30) حرکت جکسون را به عنوان فشاري از سوي زحمتشکان و طبقات پايين بر جامعه تجار و صرافان مسلط آن روز معرفي کرده اند. (31) گروهي از محققين متأخر، چون جوزف دورفمن (32) و براي حمومند، اينگونه نظريات را برنمي تابند. براي نمونه، حموند، (33) که جونز کتاب او را به عنوان جامع ترين پژوهش در تاريخ "جنگ بانک" مي شناسد، (34) جنگ جکسون عليه "بانک ايالات متحده" را تهاجمي عليه ثروتمندان موجود مي داند براي استقرار دژهاي جديد سرمايه داري از سوي کانون هاي حامي جکسون. (35)
اصولاً درزماني است که تصوير زيبا و مساوات گرايانه اي که آلکسيس دوتوکوپل، انديشمند نامدار فرانسوي، در کتاب دمکراسي در آمريکا (1835) از جامعه آمريکايي عصر جکسون به دست داده فروريخته است. (36) مالدوين جونز مي نويسد:
به زغم آلکسيس دوتوکويل... مشخصه بارز آمريکايي ها " برابري در شرايط" ايشان است. او تأکيد مي کند که تمامي جامعه آمريکا به "طبقه متوسط" بدل گرديده هر چند ممکن است معدود افرادي بسيار ثروتمند يا بسيار فقير باشند. کساني که به عنوان ثروتمند شهرت يافته اند با معيارهاي اروپايي در واقع ثروتمند نيستند. آنان عموماً قبل از هر چيز مردان خودساخته اي هستند که به همان سادگي که ثروت خود را به دست آورده اند مي توانند آن را از دست بدهند. تصور وجود شرايط برابر [در جامعه آمريکايي نيمه اول سده نوزدهم] تصويري است که ساير سياحان اروپايي [آن عصر]، چون هريت مارتنو (37) و چارلز ديکنز، (38) نيز به آن باور دارند. آنان به فقدان موانع اجتماعي و صفوف متمايز [طبقاتي] اشاره مي کنند و اينکه القاب اشرافي [اروپا] به عناوين افتخارآميز ساده اي چون "قاضي" و "کلنل" بدل شده است. رفتارهاي رسمي بسيار کمتر از اروپاست و مهاجرين به سرعت ايستارهاي مساوات گرايانه را مي آموزند. سياستمداران خاستگاه پست اجتماعي خود را به رخ مي کشند يا به خاطر فقدان آن پوزش مي طلبند... و حتي کودکان اصل اقتدار را نفي مي کنند...
تصوير توکويل در برخي موارد اغراق آميز است. بررسي هاي اخير وجود نابرابري هاي عظيم اجتماعي را، به ويژه در شهرهاي شمال شرقي، آشکار ساخته است. در زمان بازديد توکويل از آمريکا (1831-1832) تنها در نيويورک يکصد نفر با ثروت بيش از يکصد هزار دلار مي زيستند و در بوستن 75 نفر. در سوي ديگر، توده عظيم و فزاينده مهاجرين بينوا قرار داشتند. به علاوه، تنها عده بسيار قليلي از ثروتمندان مردان خودساخته بودند؛ و ثروت هاي بزرگ نيز به سادگي از دست نمي رفت. اين جامعه آمريکايي، که فاقد طبقات اجتماعي انگاشته مي شد، فاصله زيادي با يک جامعه غيرطبقاتي داشت. در همه جا تمايز آموزش و منزلت اجتماعي به چشم مي خورد و در برخي نقاط، مانند نيويورک و بوستن و فيلادلفيا و بالتيمور، نخبگان ثروتمندي وجود داشتند که اگر آنان را آريستوکراسي رسمي ندانيم، حداقل اين است که اشراف منشانه مي زيستند و، به ويژه زنان ايشان، زندگي انحصاري حريصانه و زننده اي را جلوه گر مي ساختند. (39)
بهرروي، علت "جنگ بانک" هر چه باشد، حماقت و جهل آندريو جکسون يا هجوم ثروتمندان نوکيسه براي تصرف سنگرهاي جديد قدرت مالي يا شيطنت دسيسه گران و شيادان مالي، پيامد آن حضور فعال روچيلدها در صحنه مالي ايالات متحده بود. پيوند دولت آندريو جکسون با روچيلدها در زمان حيات ناتان ماير روچيلد آغاز شد: درست پس از آغاز تهاجم به سرخپوستان و جنگ عليه "بانک ايالات متحده"، در سال 1834 بنياد روچيلد لندن، به جاي بنياد بارينگ، به عنوان بانکدار دولتي ايالات متحده در قاره اروپا منصوب شد. بنياد روچيلد لندن تا سال 1843 در اين سمت بود و سپس بار ديگر بنياد بارينگ طرف معامله ي دولت امريکا شد. (40) و سرانجام، اين بنياد روچيلد بود که در کوران بحران مالي سال 1839 "وامي عظيم براي ايالات متحده فراهم آورد." (41)
آندريو جکسون، که به دليل روش هاي خودسرانه اش به "آندريو شاه اول" شهرت داشت، در سياست خارجي رابطه حسنه با دولت انگلستان داشت و در نتيجه در سال 1830 بنادر جزاير هند غربي بريتانيا به روي کشتي هاي آمريکايي گشوده شد. آغاز رياست جمهوري آندريو جکسون مقارن با دوران دولت ولينگتون در انگلستان است.
آندريو جکسون فراماسون بود و در 7 اکتبر 1822 به عنوان استاد اعظم گراندلژ تنسي (42) برگزيده شد. (43) در دوران اقتدار او نخستين جنبش ضد ماسوني تاريخ ايالات متحده پديد شد و به سرعت به يک "جنبش گسترده سياسي" بدل گرديد. مخالفان سيطره فراماسون ها بر سياست ايالات متحده، به تأسيس انجمن ضد ماسون (44) دست زدند که سپس به حزب ضد ماسون (45) تغيير نام يافت. ضد ماسون ها در تبليغات خويش مدعي بودند که سرزمين آمريکا آماج "توطئه عظيم ماسوني براي براندازي قانون" قرار گرفته و اشراف از طريق سازمان فراماسونري سلطه خود را بر تمامي احزاب سياسي کشور برقرار کرده اند. (46)
اين جنبش مقارن با اوجگيري تکاپوي کليساي رم عليه فراماسونري است. در فاصله حدود يک دهه سه پاپ به صدور اعلاميه هاي شديد عليه فراماسونري دست زدند: پيوس هشتم (12 سپتامبر 1821)، لئو دوازدهم (13 مارس 1825) و گرگوري شانزدهم (15 اوت 1832). (47) نيروي محرکه جنبش ضد ماسون آمريکا نيز گروهي از کشيشان بودند که به رغم تعلق به مذهب پروتستان در احساسات ضد ماسوني با کليساي کاتوليک اشتراک نظر داشتند و برخي از آنان، چون ديويد برنارد، (48) از فرقه باپتيست، زماني خود ماسون بودند. بريا هاتچکيس، (49) از سران کليساي پرسبيترين نيويورک، در رساله هاي خود، مانند پيامي به تمامي ماسون هاي شرافتمند، "جنگ ماسون ها عليه دين" را مورد پرسش قرار مي داد و نقش مهمي در انگيزش احساسات ديني عليه فراماسونري داشت.
حزب ضد ماسون در سال 1830 فرانسيس گرانگر (50) را به عنوان نامزد خود در انتخابات فرمانداري نيويورک معرفي کرد. گرانگر 120 هزار رأي به دست آورد ولي شکست خورد. او در انتخابات سال 1832 نيز ناکام ماند ولي آراء وي به 156 هزار رأي رسيد. در اين سال حزب ضد ماسون ويليام ورت، (51) را، در برابر آندريو جکسون و هنري کلاي، (52) به عنوان نامزد خويش در انتخابات رياست جمهوري معرفي کرد. هنري کلاي، نامزد حزب جمهوريخواه ملي، نيز چون رقيب دمکراتش ماسون بود و "استاد اعظم پيشين" گراندلژ کنتاکي. او داماد توماس هارت، (53) زمين خوار نامدار کنتاکي، است. (54) حزب ضد ماسون در اين انتخابات شکست خورد ولي موفق شد دو نماينده را، ويليام سيوارد (55) و ميلارد فيلمور، (56) به مجمع قانونگذاري نيويورک وارد کند؛ و در سال 1835 موفق شد جوزف ريتنر (57) را به فرمانداري پنسيلوانيا برساند. در انتخابات رياست جمهوري سال 1836 نيز نامزد مورد حمايت حزب ضد ماسون، ژنرال ويليام هنري هاريسون از حزب ويگ، (58) شکست خورد. اين پايان کار حزب ضد ماسون است. تخمين زده مي شود که اين حزب در اوج اقتدارش حدود 340 هزار رأس در سراسر ايالات متحده داشت. (59) معهذا، در همين دوران "استاد اعظم پيشين" تنسي، آندريو جکسون، دو بار (1828 و 1832) در انتخابات رياست جمهوري پيروز شد و در انتخابات بعد (1836) نيز مارتين وان بورن (60)- فرماندار پيشين نيويورک، وزير امور خارجه (1829-1831) و معاون (1832-1836) آندريو جکسون و نامزد مورد حمايت او از حزب دمکرات- به پيروزي رسيد و در مقام هشتمين رئيس جمهور ايالات متحده (1837-1841) جاي گرفت. (61)
در زمان بحران مالي سال 1837 ايالات متحده و در آستانه دوراني که به نام "بانکداري جنگل" شناخته مي شود، روچيلدها نماينده رسمي خود را در نيويورک، قلب مالي آمريکاي شمالي، مستقر کردند. اين فرد اگوست بلمونت است که بعدها در مشارکت با زرسالاران يهودي و بنياد مورگان امپراتوري مالي معظمي را در ايالات متحده ايجاد کرد. به نوشته پروفسور ديويس، اگوست بلمونت نماينده روسمي روچيلدها در ايالات متحده بود بجز در کاليفرنيا که اعضاي خاندان داويدسون، خويشاوند نزديک روچيلدها، به عنوان کارگزار ايشان به خريد سنگ طلا اشتغال داشتند. (62)
اگوست بلمونت (63) در منطقه هسه آلمان به دنيا آمد و به خاندان يهودي پرتغالي بلمونت (شاخه اي از خاندان نامدار مندس) تعلق داشت. در 14 سالگي در موسسه روچيلد فرانکفورت به کار پرداخت. کمي بعد به دفتر ناپل منتقل شد و در انعقاد پيمان هاي مالي روچيلدها در ايتاليا، از جمله با واتيکان، نقش داشت. در 21 سالگي (1837) براي تصدي سرمايه گذاري روچيلدها در هاوانا به اين بندر اعزام و کمي بعد به نيويورک منتقل شد. او در نيويورک موسسه "اگوست بلمونت و شرکا" (64) را، به عنوان نماينده بنياد روچيلد، تأسيس کرد؛ در جريان بحران اقتصادي آمريکا ثروتي انبوه اندوخت و مؤسسه وي به يکي از مؤسسات اصلي مالي ايالات متحده بدل شد. در سال 1844 به عنوان کنسول افتخاري اتريش در نيويورک منصوب شد ولي در سال 1850 در اعتراض به عملکرد دولت اتريش و در حمايت از لويي کوشوت، رهبر شورش مجارستان، از اين سمت استعفا داد. بلمونت از فعالين حزب دمکرات بود و در زمان رياست جمهوري فرانکلين پيرس (65) به عنوان سارژدافر (1853-1855) و وزير مختار ايالات متحده در هلند (1855-1857) منصوب شد. آمريکانا مي نويسد وي در زمان جنگ داخلي از روابط خود با محافل بانکي اروپا به خوبي بهره برد.
بلمونت در سال هاي 1860-1872 رياست کميته ملي حزب دمکرات آمريکا را به دست داشت و در اين سمت، به نوشته دائرة المعارف يهود، "تأثيري بزرگ بر حزب دمکرات و جامعه آمريکا بر جاي نهاد." بلمونت به عنوان گردآورنده بزرگ آثار هنري و عتيقه و يکي از بنيانگذاران مسابقات اسب دواني در آمريکا شهرت دارد. (66)
در اواخر سده نوزدهم و نيمه اول سده بيستم، تکاپوي اگوست بلمونت را دو پسرش پي گرفتند:
پري بلمونت (67) تحصيلات خود را در کالج هاروارد و دانشکده حقوق کلمبيا به پايان برد. در سال 1881 به عنوان نماينده شهر نيويورک به مجلس نمايندگان آمريکا راه يافت و در سال 1885 رئيس کميته امور خارجي کنگره شد. در انتخابات سال 1888 شکست خورد و به عنوان وزير مختار ايالات متحده در اسپانيا (1888-1889) منصوب شد. پري بلمونت داراي تأليفاتي در زمينه تاريخ ايالات متحده آمريکاست. از آثار او بايد به برابري سياسي: تسامح از راجر ويليامز تا توماس جفرسون (68) (1927) اشاره کرد.
پسر دوم، که او نيز اگوست بلمونت (69) نام داشت، در سال 1874 تحصيلات خود را در دانشگاه هاروارد به پايان برد و در موسسه بانکي پدر به کار پرداخت. او در سال 1890، با مرگ پدر، رياست موسسه را به دست گرفت. به نوشته آمريکانا، در دوران رياست اگوست بلمونت پسر، موسسه فوق "چون گذشته تأثير بزرگي بر امور مالي و راه آهن ايالات متحده برجاي نهاد". از جمله، در سال 1895، در دوران رياست جمهوري استفن کلولند، (70) در مشارکت با موسسه ج. پ. مورگان وامي به مبلغ 62 ميليون دلار به دولت آمريکا پرداخت کرد و بدينسان به بحران مالي دولت پايان داد. (71) اگوست بلمونت در سال 1900 کمپاني رپيد ترانزيت سابوي کنسترکشن (72) را براي احداث شبکه راه هاي سريع زيرزميني در شهر نيويورک تأسيس کرد. او نيز چون پدر از گردانندگان حزب دمکرات بود. (73)

پي نوشت ها :

1. Andrew Jackson (1767-1845 (.
2. Davis, ibid, p. 131.
3. Cherokee
4. Jones, ibid, p. 141.
5. Chiekasaw.
6. Choktaw.
7. Creek.
8. Seminole.
9. دي براون، فاجعه سرخپوستان آمريکا، ترجمه محمد قاضي، تهران: خوارزمي، چاپ دوم، 1356، ص 30.
10. همان مأخذ، ص 34.
11. Manifest Destiny.
12. همان مأخذ، ص 35.
13. John L. O'Sullivan.
14. Americana, 1985, vol. 18, p. 235.
15.Jones, ibid, p.177.
16. Americana, 1985, vol. 5, p. 211.
17.براون، همان مأخذ.
18. Gold Rush.
Levis. 19
20. Ju daica, vol. 14, p. 833.
21. Benjamin Davidson.
22. Judaica, vol. 14, p. 834; Davis, ibid, p.131.
23. The Bank War.
24. Second Bank of the United States.
25. Nicholas Biddle (1786-1844 (.
نيکلاس بيدل به يک خانواده ثروتمند کواکر ساکن پنسيلوانيا تعلق داشت. در سال 1819 از سوي مونروئه، رئيس جمهور وقت ايالات متحده، به عنوان يکي از مديران دولتي "بانک ايالات متحده" منصوب شد و در سال 1823 هيئت مديره (شامل 5 مدير دولتي و 20 مدير خصوصي) وي را به رياست بانک برگزيد. (Americana, 1985, vol.3, p. 729).
درباره دوران اوليه استقرار اليگارشي کواکر در ايالات متحده مأخذ زير حائز اهميت است:
F. B. Tolles, Meeting House and Counting House: The Quaker Merchants of Colonial Philadelphia, USA: 1948.
26. Jones, ibid, p.145.
27. اين دوره از تاريخ مالي آمريکا دوران Wildcat Banking (بانکداري گربه وحشي) ناميده مي شود و منظور بانکداري بي قانون و ناامن و غارتگرانه است. از آنجا که مفهوم "قانون جنگل" حاوي چنين معنايي است، نگارنده معادل "بانکداري جنگل" را برگزيد.
28. Americana, 1985, vol.3, p.164
29. Jones, ibid, p.145.
30. Arthur M. Schlesinger Jr., The Age of Jackson, USA: Little, 1945.
31. Americana, 1985, vol. 15, p. 646; Jones, ibid, p.605.
32. Joseph Dorfman.
33. Bray Hammond, Banks and Politics in America, from the Revolution to the Civil War, USA: 1957.
34. Jones, ibid, p. 606.
35. Americana, 1985, vol. 15, p. 646.
36. يکي از بهترين نقدها بر کتاب دوتوکويل و رد تصوير مساوات گرايانه او از جامعه آمريکايي عصر جکسون کتاب ادوارد پسن است:
Edward M. Pessen, Riches, Class and Power before the Civil War, USA: 1973.
37. Harriet Martineau (1802-1876 (.
بانوي نويسنده انگليسي. وي در سال هاي 1834-1835 از ايالات متحده ديدن کرد و در بازگشت دو کتاب موفق نوشت: جامعه آمريکا (1837) و يادمان سفر غرب (1838) که حاوي انتقاداتي از جامعه آمريکايي نيز بود. وي از دوستان توماس مالتوس و توماس کارلايل است.
38. به رغم اين، نگاه چارلز ديکنز به ايالات متحده نقادانه و طنزآميز نيز بود. او و همسرش در ژانويه 1842 سفري شش ماهه را به کانادا و ايالات متحده آغاز کردند. به تعبير ديکنز، "عاشق آزادي" از اين سفر "نوميد" بازگشت. اشاره مالدوين جونز به يادداشت هاي سفر آمريکا (1842) است که در آن مطلب تندي عليه جامعه آمريکايي به چشم نمي خورد ولي ديکنز در داستان بعدي اش، مارتين چازلويت (Martin Chuzzlewit)، برخي جنبه هاي زندگي آمريکايي را به ريشخند گرفت و حملات سخت مطبوعات آمريکا را عليه خود برانگيخت.
39. Jones, ibid, pp. 134-135.
40.Davis, ibid, pp. 130-131.
41. Cowles, ibid, p. 118.
42. Tennessee.
43. درباره پيشينه ماسوني اندريو جکسون بنگريد به: Mackey, ibid, vol. 2, p. 644.
44. Anti- Masonic Society.
45. Anti- Masonic Party.
46. Jones, ibid, pp. 146-147.
47. Coil, ibid, p. 55.
در مأخذ فوق نام لئو دوازدهم به اشتباه لئو سيزدهم درج شده. لئو دوازدهم در سال هاي 1832-1828 پاپ بود و لئو سيزدهم در سال هاي 1878-1903 و البته لئو سيزدهم به عنوان ضد ماسون ترين پاپ تاريخ کليسا شناخته مي شود. علت صدور بيانيه هاي فوق دسيسه هايي بود که در اين دوران در شبه جزيره ايتاليا با حمايت اليگارشي لندن عليه دستگاه کليسا جريان داشت و زرسالاران يهودي، فراماسون ها و سازمان هاي سري کاربوناري و کامورا و مافيا عامل آن شناخته مي شدند.
48. David C. Bernard.
49. Beriah Hotchkiss.
50. Francis Granger.
51. Willian Wirt.
52. Henry Clay (1777-1852 (.
53. Thomas Hart.
احتمالا اين توماس هارت از خاندان يهودي هارت است. درباره او مطلب بيشتري نيافتم.
54. ibid, pp. 130-131.
55. William H. Seward.
56. Millard Fillmore.
57. Joseph Ritner.
58. William Henry Harrison (1773-1841 (.
ژنرال هاريسون 68 ساله در سال 1841 به رياست جمهوري رسيد ولي يک ماه بعد (4 آوريل 1841) درگذشت. او سالخورده ترين رئيس جمهور ايالات متحده آمريکاست و کوتاه ترين دوران رياست جمهوري را در تاريخ اين کشور به نام خود ثبت کرده است.
59. ibid, pp. 57-58.
60. Martin Van Buren (1782-1862 (.
61. در انتخابات رياست جمهوري سال 1828 آندريو جکسون 646 هزار رأي و رقيب او از حزب جمهوريخواه ملي 508 هزار رأي به دست آوردند. در انتخابات بعدي (1832) آراء جکسون 687 هزار بود و آراء هنري کلاي 530 هزار. مارتين وان بورن در انتخابات سال 1836 با 765 هزار رأي برنده شد و ژنرال ويليام هاريسون در انتخابات سال 1840 با 1/274 ميليون رأي. آراء وان بورن در اين زمان 1/127 ميليون رأي بود. ( Jones, ibid, p.649) اين ارقام در عين حال بيانگر افزايش سريع جمعيت ايالات متحده در دهه 1830 است.
62. Davis, ibid, p. 131.
63. Augugst Belmont (1816-1890 (.
64. Augugst Belmont & Company.
65. Franklin Pierce (1804-1869 (.
66. درباره زندگي بلمونت کتب متعددي انتشار يافته است:
R. J. H. Gottheil, The Belmont- Belmont Family, 1917: I. Katz, August Belmont..., 1968; David Black, The King of Fifth Avenue: The Fortunes of August Belmont, New York: 1981.
67. Perry Belmont (1850-1947 (.
68. Political Equality: Toleration from Roger Williams to Thomas Jefferson.
69. Augugst Belmont (1853-1924 (.
70. Grover [Stephen] Cleveland (1837-1908)
رئيس جمهوري ايالات متحده آمريکا از حزب دمکرات در سال هاي 1885-1889، 1893-1897.
71. Jones, ibid, p. 362.
در اواخر سده نوزدهم، يک پوند استرلينگ برابر با 5 دلار ايالات متحده آمريکا محاسبه مي شود. بنابراين، مبلغ فوق برابر است با 12/4 ميليون پوند استرلينگ.
72. Rapid Transit Subway Construction Company.
73. Americana, 1985, vol. 3, pp. 526-527; Judaica, vol. 4, p. 442.

منبع مقاله :
شهبازي، عبدالله؛ (1377)، زرسالاران يهودي و پارسي استعمار بريتانيا و ايران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، چاپ پنجم



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط