نويسنده: مارتين گريفيتس
مترجم: عليرضا طيب
مترجم: عليرضا طيب
اصطلاح «همبود معرفتي» را غالباً آن دسته از پژوهندگان روابط بين الملل كه پيرو رويكرد برسازي هستند براي جلب توجه تحليلي به فرايندهايي به كار مي برند كه دولت ها از طريق آن ها منافع خود را صورت بندي و تعارض منافع خودشان را برطرف مي سازند. همبودهاي معرفتي يكي از مجاري اصلي هستند كه در آن ها دانش وفاق آميز درباره ي دريافت هاي علّي براي هماهنگ سازي خط مشي هاي بين المللي به كار مي رود و ممكن است به كمك آن ها دولت ها فرايندهاي همكاري را بياموزند.
همبودهاي معرفتي شبكه هايي از همبودهاي دانش پايه اي هستند كه در مورد دانش مناسب براي سياست گذاري در حيطه ي تخصص شان ادعاهاي معتبري دارند. اعضاي اين همبودها در حوزه اي كه در آن صاحب صلاحيت شناخته مي شوند دانش مشتركي درباره ي علل پديده هاي اجتماعي و فيزيكي دارند و داراي مجموعه ي مشتركي از اقداماتي به نفع رفاه انسان تمام مي شود. به طور مشخص آن ها گروه ي از متخصصان حرفه اي، غالباً از چند رشته مختلف علمي، هستند كه همگي ويژگي هاي ذيل را دارند. نخست، مجموعه اي از ارزش هاي پايان بخش يا باورهاي اصولي مشترك، چنين باورهاي مبنايي براي اقدام اجتماعي اعضاي همبود قرار مي گيرند. دوم، مجموعه اي از باورهاي علّي يا داوري هاي حرفه اي مشترك. اين باورها دلايل و تبيين هاي رفتار را مشخص مي سازند و براي پيوندهاي چندگانه ممكن ميان سياست گذاري هاي و نتايج مطلوب، تبيين هاي علّي به دست مي دهند. سوم، آن ها درباره ي اعتبار دانش يا معيارهاي بيناذهني و داخلي خودشان براي معتبر شناختن دانسته ها برداشت هاي مشتركي دارند. سرانجام، آن ها داراي يك پيشه ي مشترك سياست گذاري هستند: مجموعه اي از رويه هاي مربوط به مجموعه اي محوري از مشكلات كه بايد برطرف شود زيرا اعتقاد بر اين است كه رفاه انسان در نتيجه حل اين مشكلات تقويت خواهد شد.
اگر وجه مشخصه ي روابط بين الملل معاصر به ويژه تحت شرايط اين روزگار، يعني وابستگي متقابل پيچيده، جهاني شدن فزاينده، و مطرح شدن مسائل فني جديدي در دستور كار بين المللي كه تصميم گيران سنتي معمولاً با آن ها آشنا نيستند، همان گونه كه پژوهندگان پيرو مكتب برسازي مي گويند پيچيدگي و بلاتكليفي باشد در اين صورت منافع دولت ها اغلب ناشناخته است يا به طور كامل مشخص نيست. در اين چارچوب، سياست گذاري به معني كاربست باورهاي تحكم يافته و نهادينه درباره ي سرشت مشكلات و شيوه هاي مناسب پاسخ گويي جمعي به آن هاست و نه به معني روند تصويب كردن عقلايي اولويت هاي صورت بندي شده ي دولت. تغييراتي كه در پردازش اطلاعات صورت مي گيرد احتمالاً از تكان هاي كه درباره ي تبليغات خوبي صورت مي گيرد يا همان بحران ها پيروي مي كنند. تنها در چنين مواقعي است كه احتال دادرد سياست گذاران به ناهنجاري هاي بزرگ اعتراف كنند و پيگير الگوهاي جديد سياست گذاري شوند. طي دوره هاي كم تر انقلابي بعدي، اين آموزه ها با درست كيشي هاي جديد به صورت فرض هاي مسلم انگاشته شده يا جزم هايي درمي آيند كه تا وقتي دوباره محرك هاي بيروني زير سؤال شان نبرد پايدار خواهند ماند.
از آن جا كه تغيير سياست ها به صورت تعادل هاي گسسته صورت مي گيرد تمركز بر ياديگري نهادي و تكيه روي وابستگي به مسيرهاي در پيش گرفته شده مي تواند مدل مناسبي به دست دهد كه به كمك آن، شناسايي بين المللي تغيير جهاني و پاسخ گويي به آن را بهتر درك كنيم. چنين برنامه ي پژوهشي اي مي تواند شناخت ما را از عوامل مؤثر بر رواج چارچوب هاي سياست گذاري جديد، دريافت هاي جمعي يا آموزه ها بهبود بخشد و ساز و كارهاي شناسايي عواملي را روشن سازد كه ممكن است بر ميزان بازگشت ناپذيري اقدامات ملي و جمعي تأثيرگذارند.
همبودهاي معرفتي از جمله ي بازيگران اصلي اي هستند كه مسئوليت گردآوري و بيان دانسته ها برحسب منافع دولت ها را براي تصميم گيران و انتشار بين المللي آن باورها را برعهده دارند در چارچوب سياسي فراخ تر، همبودهاي معرفتي از مجاري اصلي هستد كه اصول، هنجارها و قواعد فراگير رژيم را براي جامعه ي بين المللي بازگو مي كنند و آن ها را در سطح بين المللي منتشر مي سازند. انتشار و تحكيم عميق تر چنين رژيم هايي در سطح بين المللي بستگي به نفوذ سياسي اعضاي همبود معرفتي، توانايي آنان براي متقاعد ساختن ديگران، توانايي شان براي يك كاسه كردن نفوذ ديوان سالاري ها در كانون هاي نهادي مهم، و توانايي آن ها براي از دست ندادن نفوذشان در گذر زمان دارد.
همبودهاي معرفتي را احتمالاً مي توان در حوزه هايي اساسي كه از رشته هاي علمي در فعاليت هاي سياست گذاري بهره گيري مي كنند و در كشورهايي يافت كه توانايي هاي نهادي جدا افتاده اي در زمينه ي اداره و اجرا دارند. تنها حكومت هايي كه چنين توانايي هاي داشته باشند احتمالاً نياز به مهارت هاي فني اعضاي همبود معرفتي را درك مي كنند و اين گونه عناصر حرفه اي تنها زماني جدب دستگاه حكومت مي شوند كه اعتقاد داشته باشند سياست گذاري هاي آنها را مي توانند بهبود بخشند. بحران ها يا همان تكان هايي كه تبليغات گسترده اي درباره شان صورت مي گيرد احتمالاً عوامل موجبه ي ضروري براي تشكيل رژيم هاي زيست محيطي هستند ولي بحران ها به تنهايي نمي توانند روشن سازند كه چگونه يا كدام واكنش هاي جمعي به شكل مشترك احتمالاً پا خواهد گرفت. همبودهاي معرفتي مي توانند به مشخص ساختن روابط علت و معلولي كمك كنند، پيوندهاي موجود ميان مشكلات را روشن سازند، به تعريف منافع دولت يا سازمان طرف مشورت كمك كنند و صورت بندي سياست ها را آسان تر سازند.
تاثير كلي آن ها بستگي به اين دارد كه انديشه هاي شان تا چه حد به شكلي كلي تر در نهادهاي چند جانبه ي پرنفوذ ريشه بدواند (ـــ چند جانبه گرايي). روي هم رفته، يادگيري در نظام بين الملل هنگامي صورت مي گيرد كه دانسته هاي جديدي در ارتباط با سياست هاي مشخص و در مورد مشكلي مشترك به كار بسته مي شود.
بررسي هاي تجربي نشان داده است كه در مسائل زيست محيطي، بسياري از اين كارشناسان، اعضاي يك همبود معرفتي بوم شناختي بوده اند. اعضاي اين همبود معرفتي که در مباحثات فني مربوط به رژيم هاي زيست محيطي دست بالا را دارند به باورهاي بوم شناختي كل نگرانه اي درباره ي لزوم هماهنگ ساختن سياست ها مطابق قوانين زيست سامانه ها اعتقاد دارند. آن ها بر اين اساس، مبلّغ رژيم هاي بين الملليِ زيست محيطي مبتني بر سياست هايي هستند كه براي مديريت كل زيست سامانه ها برنامه هاي منسجمي را پيشنهاد مي كنند؛ برنامه هايي كه به تعاملات ميان واسطه هاي زيست محيطي (مانند هوا و آب)، منابع آلودگي و مصارف متعارض منبع مشترك دارايي عنايت دارند نه اين كه به سياست هاي سنتي تر براي مديريت فعاليت ها يا منابع فيزيكي جداگانه در افق هاي زماني نستباً كوتاه تر محدود باشند.
مفهوم همبود معرفتي وقتي نخستين بار در اوايل دهه ي1990 پرداخته شد از آن رو در بررسي روابط بين الملل با استقبال روبه رو شد كه شيوه اي براي متمركز شدن روي مؤلفه ي انديشه اي سياست به دست مي دهد و از آن گذشته در نظريه پردازي پيرامون اداره ي امور جهاني و سياست گذاري نيز نقشي براي كنشگري در نظر مي گرفت. به ويژه بررسي هاي مربوط به اتحاديه ي اروپا نقش همبودهاي معرفتي گوناگوني در شكل دادن به سمت گيري هاي اين اتحاديه و نيز ايجاد نوع فراخ تري از هويت اروپايي را به تحليل گذاشته اند. اين تكيه روي مؤلفه ي انديشه اي، در برنامه پژوهشي مكتب برسازي كه در روابط بين الملل و سياست مقايسه اي بسط يافت گنجانده است. برسازان از جمله به بررسي نقش باورها و انديشه ها در شكل دادن به منافع و رويه هاي دولت ها پرداختند و همبودهاي معرفتي يكي از سازو كارهايي بودند كه انديشه هاي جديد از طريق آن ها پا مي گرفتند و منتشر مي شدند.
اما درباره ي نقش اين گونه همبودهاي معرفتي و اين كه آيا آن ها كنشگراني بي طرف هستند يا گروهي از كارشناسان با جانبداري هاي سياسي پرسش هايي مطرح شده است. مدافعان همبودهاي معرفتي مي گويند كه آن ها از نظر هنجاري در نهايت ابزار بي طرفانه تري از ديگر انواع ابزارهاي سياست گذاري هستند. مهم تر اين كه مطالعه آن ها از اين رو ارزش دارد كه آن ها نماينده ي كوره راهي هستند كه انديشه ها از طريق آن ها بر رويه هاي سايسي تأثير مي گذارند.
ـــ جماعت باوري؛ رژيم
گريفيتس، مارتين؛ (1388)، دانشنامه روابط بين الملل و سياست جهان، ترجمه ي عليرضا طيب، تهران: نشر ني، چاپ دوم1390.
همبودهاي معرفتي شبكه هايي از همبودهاي دانش پايه اي هستند كه در مورد دانش مناسب براي سياست گذاري در حيطه ي تخصص شان ادعاهاي معتبري دارند. اعضاي اين همبودها در حوزه اي كه در آن صاحب صلاحيت شناخته مي شوند دانش مشتركي درباره ي علل پديده هاي اجتماعي و فيزيكي دارند و داراي مجموعه ي مشتركي از اقداماتي به نفع رفاه انسان تمام مي شود. به طور مشخص آن ها گروه ي از متخصصان حرفه اي، غالباً از چند رشته مختلف علمي، هستند كه همگي ويژگي هاي ذيل را دارند. نخست، مجموعه اي از ارزش هاي پايان بخش يا باورهاي اصولي مشترك، چنين باورهاي مبنايي براي اقدام اجتماعي اعضاي همبود قرار مي گيرند. دوم، مجموعه اي از باورهاي علّي يا داوري هاي حرفه اي مشترك. اين باورها دلايل و تبيين هاي رفتار را مشخص مي سازند و براي پيوندهاي چندگانه ممكن ميان سياست گذاري هاي و نتايج مطلوب، تبيين هاي علّي به دست مي دهند. سوم، آن ها درباره ي اعتبار دانش يا معيارهاي بيناذهني و داخلي خودشان براي معتبر شناختن دانسته ها برداشت هاي مشتركي دارند. سرانجام، آن ها داراي يك پيشه ي مشترك سياست گذاري هستند: مجموعه اي از رويه هاي مربوط به مجموعه اي محوري از مشكلات كه بايد برطرف شود زيرا اعتقاد بر اين است كه رفاه انسان در نتيجه حل اين مشكلات تقويت خواهد شد.
اگر وجه مشخصه ي روابط بين الملل معاصر به ويژه تحت شرايط اين روزگار، يعني وابستگي متقابل پيچيده، جهاني شدن فزاينده، و مطرح شدن مسائل فني جديدي در دستور كار بين المللي كه تصميم گيران سنتي معمولاً با آن ها آشنا نيستند، همان گونه كه پژوهندگان پيرو مكتب برسازي مي گويند پيچيدگي و بلاتكليفي باشد در اين صورت منافع دولت ها اغلب ناشناخته است يا به طور كامل مشخص نيست. در اين چارچوب، سياست گذاري به معني كاربست باورهاي تحكم يافته و نهادينه درباره ي سرشت مشكلات و شيوه هاي مناسب پاسخ گويي جمعي به آن هاست و نه به معني روند تصويب كردن عقلايي اولويت هاي صورت بندي شده ي دولت. تغييراتي كه در پردازش اطلاعات صورت مي گيرد احتمالاً از تكان هاي كه درباره ي تبليغات خوبي صورت مي گيرد يا همان بحران ها پيروي مي كنند. تنها در چنين مواقعي است كه احتال دادرد سياست گذاران به ناهنجاري هاي بزرگ اعتراف كنند و پيگير الگوهاي جديد سياست گذاري شوند. طي دوره هاي كم تر انقلابي بعدي، اين آموزه ها با درست كيشي هاي جديد به صورت فرض هاي مسلم انگاشته شده يا جزم هايي درمي آيند كه تا وقتي دوباره محرك هاي بيروني زير سؤال شان نبرد پايدار خواهند ماند.
از آن جا كه تغيير سياست ها به صورت تعادل هاي گسسته صورت مي گيرد تمركز بر ياديگري نهادي و تكيه روي وابستگي به مسيرهاي در پيش گرفته شده مي تواند مدل مناسبي به دست دهد كه به كمك آن، شناسايي بين المللي تغيير جهاني و پاسخ گويي به آن را بهتر درك كنيم. چنين برنامه ي پژوهشي اي مي تواند شناخت ما را از عوامل مؤثر بر رواج چارچوب هاي سياست گذاري جديد، دريافت هاي جمعي يا آموزه ها بهبود بخشد و ساز و كارهاي شناسايي عواملي را روشن سازد كه ممكن است بر ميزان بازگشت ناپذيري اقدامات ملي و جمعي تأثيرگذارند.
همبودهاي معرفتي از جمله ي بازيگران اصلي اي هستند كه مسئوليت گردآوري و بيان دانسته ها برحسب منافع دولت ها را براي تصميم گيران و انتشار بين المللي آن باورها را برعهده دارند در چارچوب سياسي فراخ تر، همبودهاي معرفتي از مجاري اصلي هستد كه اصول، هنجارها و قواعد فراگير رژيم را براي جامعه ي بين المللي بازگو مي كنند و آن ها را در سطح بين المللي منتشر مي سازند. انتشار و تحكيم عميق تر چنين رژيم هايي در سطح بين المللي بستگي به نفوذ سياسي اعضاي همبود معرفتي، توانايي آنان براي متقاعد ساختن ديگران، توانايي شان براي يك كاسه كردن نفوذ ديوان سالاري ها در كانون هاي نهادي مهم، و توانايي آن ها براي از دست ندادن نفوذشان در گذر زمان دارد.
همبودهاي معرفتي را احتمالاً مي توان در حوزه هايي اساسي كه از رشته هاي علمي در فعاليت هاي سياست گذاري بهره گيري مي كنند و در كشورهايي يافت كه توانايي هاي نهادي جدا افتاده اي در زمينه ي اداره و اجرا دارند. تنها حكومت هايي كه چنين توانايي هاي داشته باشند احتمالاً نياز به مهارت هاي فني اعضاي همبود معرفتي را درك مي كنند و اين گونه عناصر حرفه اي تنها زماني جدب دستگاه حكومت مي شوند كه اعتقاد داشته باشند سياست گذاري هاي آنها را مي توانند بهبود بخشند. بحران ها يا همان تكان هايي كه تبليغات گسترده اي درباره شان صورت مي گيرد احتمالاً عوامل موجبه ي ضروري براي تشكيل رژيم هاي زيست محيطي هستند ولي بحران ها به تنهايي نمي توانند روشن سازند كه چگونه يا كدام واكنش هاي جمعي به شكل مشترك احتمالاً پا خواهد گرفت. همبودهاي معرفتي مي توانند به مشخص ساختن روابط علت و معلولي كمك كنند، پيوندهاي موجود ميان مشكلات را روشن سازند، به تعريف منافع دولت يا سازمان طرف مشورت كمك كنند و صورت بندي سياست ها را آسان تر سازند.
تاثير كلي آن ها بستگي به اين دارد كه انديشه هاي شان تا چه حد به شكلي كلي تر در نهادهاي چند جانبه ي پرنفوذ ريشه بدواند (ـــ چند جانبه گرايي). روي هم رفته، يادگيري در نظام بين الملل هنگامي صورت مي گيرد كه دانسته هاي جديدي در ارتباط با سياست هاي مشخص و در مورد مشكلي مشترك به كار بسته مي شود.
بررسي هاي تجربي نشان داده است كه در مسائل زيست محيطي، بسياري از اين كارشناسان، اعضاي يك همبود معرفتي بوم شناختي بوده اند. اعضاي اين همبود معرفتي که در مباحثات فني مربوط به رژيم هاي زيست محيطي دست بالا را دارند به باورهاي بوم شناختي كل نگرانه اي درباره ي لزوم هماهنگ ساختن سياست ها مطابق قوانين زيست سامانه ها اعتقاد دارند. آن ها بر اين اساس، مبلّغ رژيم هاي بين الملليِ زيست محيطي مبتني بر سياست هايي هستند كه براي مديريت كل زيست سامانه ها برنامه هاي منسجمي را پيشنهاد مي كنند؛ برنامه هايي كه به تعاملات ميان واسطه هاي زيست محيطي (مانند هوا و آب)، منابع آلودگي و مصارف متعارض منبع مشترك دارايي عنايت دارند نه اين كه به سياست هاي سنتي تر براي مديريت فعاليت ها يا منابع فيزيكي جداگانه در افق هاي زماني نستباً كوتاه تر محدود باشند.
مفهوم همبود معرفتي وقتي نخستين بار در اوايل دهه ي1990 پرداخته شد از آن رو در بررسي روابط بين الملل با استقبال روبه رو شد كه شيوه اي براي متمركز شدن روي مؤلفه ي انديشه اي سياست به دست مي دهد و از آن گذشته در نظريه پردازي پيرامون اداره ي امور جهاني و سياست گذاري نيز نقشي براي كنشگري در نظر مي گرفت. به ويژه بررسي هاي مربوط به اتحاديه ي اروپا نقش همبودهاي معرفتي گوناگوني در شكل دادن به سمت گيري هاي اين اتحاديه و نيز ايجاد نوع فراخ تري از هويت اروپايي را به تحليل گذاشته اند. اين تكيه روي مؤلفه ي انديشه اي، در برنامه پژوهشي مكتب برسازي كه در روابط بين الملل و سياست مقايسه اي بسط يافت گنجانده است. برسازان از جمله به بررسي نقش باورها و انديشه ها در شكل دادن به منافع و رويه هاي دولت ها پرداختند و همبودهاي معرفتي يكي از سازو كارهايي بودند كه انديشه هاي جديد از طريق آن ها پا مي گرفتند و منتشر مي شدند.
اما درباره ي نقش اين گونه همبودهاي معرفتي و اين كه آيا آن ها كنشگراني بي طرف هستند يا گروهي از كارشناسان با جانبداري هاي سياسي پرسش هايي مطرح شده است. مدافعان همبودهاي معرفتي مي گويند كه آن ها از نظر هنجاري در نهايت ابزار بي طرفانه تري از ديگر انواع ابزارهاي سياست گذاري هستند. مهم تر اين كه مطالعه آن ها از اين رو ارزش دارد كه آن ها نماينده ي كوره راهي هستند كه انديشه ها از طريق آن ها بر رويه هاي سايسي تأثير مي گذارند.
ـــ جماعت باوري؛ رژيم
خواندني هاي پيشنهادي
-Hass,P.and kanie,N.(eds)(2004) Emerging Forces in Environmental Governansce,Tokyo:UNU Press.
-Hall,P.(1993)Policy Paradigms,Social Learning and the State,Comarative Politics 23,275-96.
-Hasenclever,A.Mayer,P.and Rittberger,V.(1997) Theories of International Regimes,Cambridge:Cambridge University Press.
Jacobsen,J.K.(1995) Much Ado About Ideas,World Politics 47,283-310.
-Zito,A(2001) Epistemic Communities,Collective Enterpreneurship and European Integration,Journal of European Public Policy 8(4),585-603.
پيتر هاس
گريفيتس، مارتين؛ (1388)، دانشنامه روابط بين الملل و سياست جهان، ترجمه ي عليرضا طيب، تهران: نشر ني، چاپ دوم1390.
/ج