همگرايي Integration

مفهوم همگرايي ارتباط نزديكي با مفهوم وابستگي متقابل دارد و مانند آن دچار مشكلات ناشي از ابهام است. همگرايي هم تبييني براي برخي فرايندها در روابط بين الملل است و هم نسخه اي كه براي برطرف ساختن ستيزهاي جهاني و
پنجشنبه، 26 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
همگرايي Integration
 همگرايي Integration

 

نويسنده: مارتين گريفيتس
مترجم: عليرضا طيب





 
مفهوم همگرايي ارتباط نزديكي با مفهوم وابستگي متقابل دارد و مانند آن دچار مشكلات ناشي از ابهام است. همگرايي هم تبييني براي برخي فرايندها در روابط بين الملل است و هم نسخه اي كه براي برطرف ساختن ستيزهاي جهاني و منطقه اي پيچيده شده است. الگوي اصلي همگرايي كامياب در سطح منطقه اي اتحاديه ي اروپاست كه هنوز براي ديگر حوزه هاي ضعيف تر تجارت آزاد و اتحاديه هاي گمركي نوعي ملاك و معيار به شمار مي رود. در متون مربوط به همگرايي، تأكيد بر همگرايي به منزله ي فرايندي اختياري وآزاد بوده است البته همگرايي اجبارآميز تاريخچه اي طولاني دارد و هنوز نيز در سطح گسترده اعمال مي شود.
همگرايي را مي توان به سه نوع اصلي تقسيم كرد كه هر يك بر اساس هدفي كه دارد تعريف مي شود. گونه ي نخست، همگرايي سرزمين هاي سابقاً جدا از هم و يكپارچگي شان در قالب يك دولت واحد است. در اين نوع همگرايي، تأكيدها متوجه ايجاد يك هويت و وفاداري ملي واحد در جايي است كه پيش تر دو يا چند هويت و وفاداري حاكم بوده است. در بسياري از اين موارد غالباً مرز ميان جنبه هاي اختياري و اجبارآميز روشن نبوده است. گرچه اين گونه از همگرايي سبب تشكيل تعدادي از دولت هاي ملي و مانند انگلستان، ايالات متحده، روماني بزرگ، اندونزي و مالزي شده ولي در چهار دهه ي گذشته گرايش به سمت تجزيه و نه همگرايي واحدهاي ملي موجود بوده است. دولت هايي مانند چكسلواكي و يوگسلاوي كه سابقاً در نتيجه ي همگرايي واحدهاي جدا از هم تشكيل شده بودند تجزيه شده اند حال آن كه تجربه هاي مانند اتحاديه ي جزاير هند غربي و كنفدراسيون افريقاي مركزي نافرجام ماندند.
نوع دوم، همگرايي منطقه اي است كه در آن، هدف تقويت همكاري ميان دولت هاي يك منطقه است. در اين گونه از همگرايي، تأكيد بر يك كاسه كردن حاكميت و كارايي ناشي از همكاري در مسائلي چون امنيت، سياست اقتصادي يا توسعه است. از ديد برخي ناظران، همگرايي منطقه اي منجر به تشكيل اَبَردولت منطقه ي مي شود و از همين رو با همگرايي نوع اول شباهت دارد. از نظر برخي ديگر هدف، تشكيل واحد سياسي جداگانه اي است كه نه يك دولت است و نه صرفاً در هم جوشي دولت ها. نمايان ترين مصداق همگرايي منطقه اي، اتحاديه ي اروپاست ولي نمونه هاي ديگري با دامنه اي محدودتر چون اتحاديه ي كشورهاي جنوب شرقي آسيا (آسه آن)، جامعه ي اقتصادي كشورهاي افريقاي غربي (اكوواس)، و حتي سازمان پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) در حوزه ي محدود امنيت هم وجود داشته اند. البته شايد آن چه در متون همگرايي اغلب ناديده گرفته مي شود موفقيت ترتيبات كوچك تر دو جانبه يا سه جانبه باشد. اتحاديه ي گمركي بين انگلستان و جمهوري ايرلند همجنان يكي از ژرف ترين و پايدارترين نمونه هاي همگرايي بين دولت هاي همسايه است كه تنها ترتيبات مشابهي چون اتحاديه گمركي سه جانبه ي بنلوكس ميان بلژيك، هلند، لوكزامبورگ مي تواند پهلو به پهلوي آن بزند. در هر دوي اين نمونه ها، به رغم وجود دشمني هاي تاريخي بين چهره هاي اصلي، پيوندهاي نزديكي ميان آن ها پاگرفته است و كامياب شده است. موافقت نامه تجارت آزاد آمريكاي شمالي (نفتا) كه موافقت نامه اي سه جانبه است با اين اتحاديه هاي گمرك شباهت بيشتري دارد تا با اتحاديه اروپا يا آسه آن كه نمونه هاي ژرف تر همگرايي هستند.
آخرين نوع به همگرايي در چارچوب هنجارهاي مسلط اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي جهان اشاره و با بسياري از مفاهيم ملازم با جهاني شدن همپوشي دارد. از اين شكل از همگرايي اغلب با عنوان غرب زدگي هم ياد مي شود زيرا همگرايي در دل جامعه ي بين الملل همواره به معني پذيرش رژيم تجاري تحت نظارت غرب، تشكيلات غربي حكومت، و قوانين غربي ناظر بر حقوق بشر است. گرچه اين نوع همگرايي لزوماً نيازمند يا مستلزم ساختار سازماني رسمي نيست جنبه هايي از اين سومين گونه همگرايي، فعالانه توسط سازمان هايي چون سازمان جهاني بازرگاني، بانك جهاني يا صندوق بين المللي پول تبليغ و ترويج مي شود. در رأس اين گونه همگرايي، روندهاي ناهمگون همگرايي فرهنگي قرار دارد.
مفهوم همگرايي را تا اندازه ي زيادي نمي توان بدون استناد به پديده ي متضادش يعني فروپاشي مورد بحث قرار داد. براي فروپاشي دست كم دو دليل وجود دارد. نخست، فروپاشي هدف غايي و بنابراين محرك ايدئولوژيك همگرايي را تعيين مي كند. محرك اوليه ي همگرايي اروپا هراس از فروپاشي اقتصادي و سياسي در دهه ي 1930 بود و نقش فاجعه بار حمايتگري اقتصادي طي همين دوره همچنان ستون ايدئولوژيك اصلي تشكيل و حفظ رژيم تجاري سازمان جهاني بازرگاني است. به همين سان، خاطرات جنگ داخلي در دهه ي1960 در وراي سياست هاي همگرايي غالباً اجبارآميز اندونزي مطرح است و اتحاديه ي گمركي ايلرند با انگلستان زاده ي جنگ اقتصادي و ويرانگري است كه پيش از آن رخ داد.
دوم، همگرايي مي تواند عامل فروپاشي هم باشد. مخالفان فدراليسم منطقه اي كه مي تواند دولت هاي يك منطقه را به زيان پيوندهايي كه با واحدهاي بيرون از آن منطقه دارند كنار هم قرار مي دهد اين خطر را به شدت احساس مي كند. براي نمونه، پيوندهاي نزديك تر انگلستان با بقيه ي اروپا براي پيوندهاي اقتصادي نزديك تر آن كشور با زلاندنو مشكل آفرين شد و نفتا مشكلاتي را براي آن دسته از شركت هاي امريكاي شمالي ايجاد كرد كه قطعات محصولات توليدي خود را از بيرون از امريكاي شمالي وارد مي كردند، و يكپارچگي و همگرايي ايالات متحده موجب قطع بسياري از پيوندهاي تجاري، فرهنگي و حتي خانوادگي شد که پيش از آن ميان نيوانگلند و نووا اسكوتيا وجود داشت. بنابراين همگرايي مي تواند نيروي بسيار مخربي باشد كه ساير شکل هاي همگرايي را متزلزل سازند. به همين دليل بود كه هواداران اوليه كاركردگرايي به منزله ي ملاك موفقيت شكل حكومت كاركردي و متفاوت خودشان بر توسعه ي پيوندهاي فرامرزي و تأمين رفاه به جاي همگرايي تأكيد داشتند.
ـــ اتحاديه ي اروپا؛ كاركردگرايي؛ منطقه گرايي

خواندني هاي پيشنهادي
-2002 Held,D.and McGrew,A.Governing Globalization:Power,Authority,and Global Governance,Cambridge:Polity
-1996 Murray,Pand Rich,P.(eds),Visions of European Unity,Boulder,CO:Westview.
-1973 Pentland,C.International Theory and European Integration,London:Faber and Faber..
لوك اَشوُرث

منبع مقاله :
گريفيتس، مارتين؛ (1388)، دانشنامه روابط بين الملل و سياست جهان، ترجمه ي عليرضا طيب، تهران: نشر ني، چاپ دوم1390.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما