نويسنده: دکتر فاطمه گلشني
اين افراد به برقراري روابط علاقه اي ندارند، از نظر هيجاني بسيار آرام اند، نسبت به احساساتي نظير لذت، خشم، شادي و ... بي تفاوتند و به محرک هاي هيجاني توجهي ندارند. سطح برانگيختگي و سطح فعاليت در آن ها بسيار پايين است.
در روابط بين فردي سلطه پذيرند ( سلطه پذير نه به دليل حمايت از خود، بلکه به اين دليل که نيازها و خلق خود و ديگران را درک نمي کنند)، ترجيح مي دهند روابط بين فردي خود را محدود کنند و در روابط اجتماعي و خانوادگي نقش حاشيه اي داشته باشند و به دليل اين بي تفاوتي معمولاً خسته کننده، سرد، بي روح، تودار و گوشه گير به نظر مي رسند.
رفتار و گفتار اين افراد مانند آدم آهني است و فاقد مؤلفه هاي هيجاني و احساسي اند، چون روابط کمي با ديگران دارند و در مورد خود بسيار کم مي دانند، از آن جايي که نسبت به محرک هاي اجتماعي بي تفاوت و کرخت هستند، درون نگري ندارند و با از دست دادن فرد مورد علاقه شان خيلي دل مرده و افسرده نمي شوند.
کار کردن و اشتغال براي آن ها يک معضل است و به ندرت در شغلي دوام مي آورند. مشاغلي را انتخاب مي کنند که با ارباب رجوع در ارتباط نباشند، ترجيح مي دهند در يک اتاق، تنها زندگي کنند و زياد به ازدواج کردن تمايل ندارند.
تفاوت شخصيت اسکيزوئيد با شخصيت اجتنابي:
شخصيت اجتنابي خواهان برقراري روابط با ديگران است اما به دليل ترس از طرد شدن و عدم پذيرش از طرف ديگران از برقراري ارتباط با ديگران اجتناب مي کند اما شخصيت اسکيزوئيد اصولاً به برقراري روابط علاقه اي ندارد و به تنهايي تمايل دارد.گونه هاي فرعي اختلال شخصيت اسکيزوئيد کدام اند؟
شخصيت اسکيزوئيد سست و بي حال، تنها، بي عاطفه و بي توجه به واقعيت، از گونه هاي فرعي اين اختلال هستند.الف) شخصيت اسکيزوئيد سست و بي حال:
پايين بودن سطح فعاليت، دير رسيدن هميشگي و به موقع حاضر نبودن، خستگي زود هنگام از يک فعاليت حرکتي و کار ساده، تنبلي زياد و بي توجهي به مسئوليت ها از ويژگي هاي اين افراد است. معمولاً در پي لذت هاي بسيار ساده مانند ديدن تلويزيون هستند، در روابط شان کاملاً ساکت و بي تفاوتند. ويژگي اين افراد ترکيبي از درون گرايي افراد اسکيزوئيد و سستي و بي حالي شخصيت افسرده است. ابتکار عمل ندارند و سبک زندگي شان وابسته، تکراري و ساده است و رنجش هاي خود را بسيار آرام و ملايم نشان مي دهند.ب) شخصيت اسکيزوئيد تنها:
شخصيت هاي اجتنابي معمولاً در دوران کودکي طرد شده اند يا با خشم شديد با آنان رفتار مي شده است، و به همين دليل براي حمايت از خود، سعي کرده اند که احساسات خود را نسبت به ديگران نشان ندهند. اين کودکان بزرگ تر که مي شوند گرچه مي توانند با ديگران ارتباط برقرار کنند اما ياد گرفته اند که بيان خواسته ها و هيجانات، فقط اضطراب و ترس به همراه دارد اما شخصيت هاي اسکيزوئيد تنها، هم توانايي احساس کردن دارند و هم مي توانند روابط عاطفي برقرار کنند اما آرزوي يک پيوند عاطفي را سرکوب و به کلي آن را فراموش کرده اند. اين افراد معمولاً بي خانمان هستند، در مؤسسه هاي حمايتي زندگي مي کنند و به دليل داشتن عزت نفس پايين و مشکلات اجتماعي، هميشه در حاشيه هستند و به ديگران وابسته اند. بيش تر به دنبال خلوت و تنهايي اند و همين نيز باعث مي شود خود را از رشد و احساس رضايت فردي محروم کنند. معمولاً شغل هاي رده پايين دارند و در زندگي اجتماعي خود به بي هدفي، بي معنايي و بيهودگي دچار مي شوند.پ) شخصيت اسکيزوئيد بي عاطفه:
اين افراد نسبت به روابط اجتماعي - انساني بسيار بي اعتنا هستند، در روابط شان هم دل و صميمي نيستند، اصلاً معناي روابط انساني را نمي دانند، نمي توانند هيجان هاي خود را ابراز کنند، و در موقعيت هايي که بسيار چارچوب دارد، بيش تر احساس راحتي مي کنند.ت) شخصيت اسکيزوئيد بي توجه به واقعيت:
اين افراد رؤيايي هستند و از جهان واقعيت فاصله مي گيرند، متوجه موضوعات مربوط به زندگي نمي شوند و خود را درگير آن نمي کنند، بيش تر از هر گونه ي شخصيتي ديگر فراموش کارند، معمولاً به نظر مي آيد که در درون به موضوعي فکر مي کنند، اما واقعاً به چيزي فکر نمي کنند. نه تنها از جهان بلکه از افکار، هيجانات، تخيلات و تصورات خود فاصله گرفته و جدا شده اند، گويي فقط حضور فيزيکي دارند و از نظر شناحتي و فکري غايب اند.ملاک هاي تشخيص اختلال شخصيت اسکيزوئيد کدام اند؟
اجتناب از برقراري روابط اجتماعي در همه ي موقعيت ها و عدم ابراز هيجان ها و عواطف در روابط بين فردي از ملاک هاي تشخيص اختلال شخصيت اسکيزوئيد هستند که با چهار مورد يا بيش تر از موارد زير مشخص مي شود:
1- تمايل نداشتن به روابط نزديک و لذت نبردن از آن.
2- ترجيح دادن فعاليت هاي انفرادي.
3- عدم تمايل يا تمايل کم داشتن به روابط جنسي با ديگران.
4- لذت نبردن از فعاليت ها و کم بودن تعداد فعاليت هاي لذت بخش.
5- نداشتن دوست صميمي ( البته به جز خويشاوندان نزديک).
6- بي اعتنا بودن به انتقاد و تحسين ديگران.
7- سرد بودن در روابط، گناره گيري کردن از جمع و کرخت بودن در روابط عاطفي.
گلشني، فاطمه؛ (1389)، اختلالات شخصيت (مشکل از ماست يا ديگران)، تهران: نشر قطره، چاپ اول
/ج