آثار و آراي خواجه ي طوسي در منطق (1)

خواجه نصيرالدين طوسي از دانشمندان برجسته ي مسلمان است که آثار فراواني در علوم مختلف دارد. منطق يکي از علومي است که وي در آن تبحر داشته و به کار مي بسته است. حتي مي توان مهم ترين نقش خواجه در تاريخ تفکر قرن هفتم را آثار
جمعه، 4 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آثار و آراي خواجه ي طوسي در منطق (1)
آثار و آراي خواجه ي طوسي در منطق (1)

 

نويسنده: محمود زراعت پيشه *




 

چکيده

خواجه نصيرالدين طوسي از دانشمندان برجسته ي مسلمان است که آثار فراواني در علوم مختلف دارد. منطق يکي از علومي است که وي در آن تبحر داشته و به کار مي بسته است. حتي مي توان مهم ترين نقش خواجه در تاريخ تفکر قرن هفتم را آثار وي در باب منطق دانست. در اين جستار سعي شده تا جايگاه منطق خواجه و برخي از آراي مهم منطقي او بحث و بررسي شوند. برخي از مباحث اين نوشتار عبارتند از: منطق به مثابه ي علم، تصور و تصديق، سهم خواجه در گسترش زبان فارسي، گفتگوهاي منطقي خواجه، سلسله استادي-شاگردي او، منطق به عنوان مقدمه اي براي علم کلام، ظهور نظرات منطقي خواجه در آثار فلسفي يا کلامي، گزاره ي « کل کلامي کاذب »، و معرفت شناسي سخت گيرانه ي خواجه، عکس گزاره ها، تبديل اصطلاحات منطقي به علائم رياضي.
خواجه نصير محمد بن محمد بن الحسن الطوسي يکي از دانشمندان برجسته مسلمان است که به شاخه هاي مختلفي از دانش نظر داشته است و از اين رو آثار فراواني در زمينه هاي علمي مختلف دارد. منطق يکي از علومي است که وي در آن تبحر داشته و به کار مي بسته است. حتي به زعم برخي، مهم ترين نقش خواجه در تاريخ تفکر قرن هفتم، آثار وي در باب منطق است. (1) با اين حال توجه چنداني به اين جنبه از شخصيت علمي ايشان نشده است. تا آنجا که مي دانم، کتابي به فارسي در خصوص منطق خواجه نگاشته نشده و بنابر گزارش نيکولاس رشر، تاکنون هيچ يک از آثار منطقي وي به زبان هاي غربي ترجمه نشده است. (2) خواجه نصير در غرب بيش تر به دليل نجوم و رياضيات شهرت دارد.
خواجه نصير منطق را نزد دايي خود،(3) نورالدين علي بن محمد،(4) فراگرفت. آثار منطقي وي را برخي پنج کتاب عنوان کرده اند،(5) اما گروهي ديگر تعداد کمتر (6)يا بيشتري (7) را بر مي شمردند. بنابر تفحصي نسبتاً جامع ميان اين نظرات، آثار خواجه در منطق، اعم از شرح و نقد و پرسش و پاسخ، عبارت خواهند بود: 1. اساس الاقتباس ( تأليف شده در سال 642ق )(8)، 2. شرح منطق اشارات (پايان تأليف در ماه صفر سال 644ق) (9)، 3. منطق تجريد يا تجريد المنطق (پايان يافته در اواسط شعبان 656ق)(10)،4. تعديل المعيار في نقد تنزيل الافکار (اتمام تأليف در اوائل محرم 665ق)(11) 5. رساله ي مقولات (قاطيغورياس)، 6. رساله ي اقسام الحکمة 7. مطارحات منطقية بين الکاتبي و الطوسي.
پيش از هر چيز ذکر اين نکته ضروري است که برشمردن رساله ي مقولات عشر به عنوان اثري منطقي، مبتني بر قول مشهور در اين زمينه است که مقولات عشر را از جمله مباحث منطقي قلمداد مي نمايد. اين در حالي است که خواجه، خود، مسأله ي مقولات را فلسفي مي داند و معتقد است طرح اين مسأله در منطق تنها به دليل آسان کردن آموزش و دست يافتن به چگونگي تعريف انجام مي پذيرد. (12) البته دلايل ديگري هم وجود دارد که بنابر آن ها بايد اين اثر را در ميان آثار منطقي خواجه قرار داد. براي نمونه بنابر نظر برخي، اين رساله که به صورت جداگانه هم ديده مي شود، در واقع، مقاله ي دوم اساس الاقتباس است (13) و ديگر اين که خواجه خود، در آثار منطقي خويش، مشي قوم را در نگارش پذيرفته، مقولات را نيز به عنوان بخشي جداگانه جاي داده است. براي نمونه مي توان به اساس الاقتباس اشاره کرد. اين کتاب که به لحاظ محتوا، بر مبناي منطق شفا نگاشته شده است، در بردارنده ي نُه مقاله ي منطقي به قرار زير است:
مدخل منطق (ايساغوجي)، مقولات عشر (قاطيغورياس)، عبارات (باري ارميناس)، قياس (آنالوطيقاي نخست)، جدل (طوبيقا)، مغالطه (سوفسطيقا)، خطابه (ريطوريقا) و شعر (بيطوريقا). پس اگر چه پس از خواجه، با رواج منطق نگاري دو بخشي، بخش مقولات از کتابهاي منطقي حذف گرديد، اما بنابر دلايل فوق الذکر مي توان همچنان رساله ي مقولات را از آثار منطقي خواجه به حساب آورد. بنابر آنچه گفته شد، ذکر اين نکته خالي از وجه نيست که هفت بيت فارسي در خصوص مقولات به خواجه منتسب است. قايني که از شاگردان مير ابوالقاسم فندرسکي و معزالدين محمد بن تقي الدين محمد حسيني اصفهاني است،(14) اين هفت بيت را تحت عنوان « البيت، التفسير »، با بياني کوتاه، گزارش نموده، در آن از کتاب عقل فارابي و کتاب شفاي بوعلي ياد مي نمايد. (15) اين ابيات که برخي آنها را در زمره ي آثار منطقي خواجه قلمداد نموده اند،(16) از طرف ميرزا ابوجعفر کافي بن محتشم بن عميدالملک بن نظام الدين شهنشاه قايني مورد شرح قرار گرفته اند. (17) خواجه ي طوسي در اين هفت بيت، پس از تقسيم موجود به واجب و ممکن و تقسيم ممکن به جوهر عرض و استنتاج مقولات عشر، به اين نتيجه مي رسد که واجب نه جوهر است و نه عرض. اين امر به نوبه ي خود، مي تواند توسع يا استثنايي در مقولات عشر ارسطويي به حساب آيد.
سواي از اين که مقولات بحثي منطقي-فلسفي است و جداي از اين پرسش که آيا اين هفت بيت، بيش تر، وجهه ي منطقي دارند يا فلسفي، نفس شعرپردازي خواجه حائز اهميت است. « شعر » در منطق نگاري نُه بخشي که خواجه را نيز عمدتاً، پيرو آن مي دانند، بخشي نوشتاري را به خود اختصاص داده است. خواجه، خود، در زمينه ي شعر داراي سبکي خاص بوده، اشعاري به فارسي و عربي دارد. اگرچه صحت انتساب تمامي اين اشعار به خواجه محل بحث و نظر است،(18) اما عمدتاً معتقدند که وي در اين زمينه داراي سبک ويژه خود است. از او کتابي با عنوان معيار الاشعار به يادگار مانده است که مي تواند شاهدي در تأييد اين امر باشد. خواجه در اين اثر نيز از انتقاد فخر رازي کوتاهي نکرده است و برخي با استناد به همين کتاب معتقدند خواجه نه تنها توانسته است شعر و ادب فارسي را به عنوان يک امر ذوقي، بلکه به عنوان يک دانش بشناساند که همانند هر دانش ديگري بر بنيادهاي خدشه ناپذيري استوار است. (19) ريکّاردو زيپولي، خاورشناس ايتاليايي، در مقدمه ي کتاب خويش با عنوان سهم نصيرالدين طوسي در قافيه پردازي در عربي و فارسي (20) به نقش خواجه نصيرالدين طوسي، در کنار شمس قيس رازي، در مباني نظري علم قافيه و تأثير اين دو بر نظريه پردازان بعدي و همچنين علل کم توجهي به نظرات خواجه در اين باب اشاره کرده است. مبناي کار وي در اين اثر همان معيارالاشعار خواجه است. (21)
اساس الاقتباس از ميان آثار منطقي خواجه داراي ويژگي هاي برجسته اي است. اين کتاب را مي توان پس از شفاي ابن سينا، بهترين و جامع ترين کتاب در فن منطق در دوره ي اسلامي قلمداد کرد. (22) شباهت بسيار زياد اين اثر با منطق شفا تا جايي است که برخي آن را ترجمه ي گزيده مانندي از شفا مي دانند و در تمايز آن تنها به اين نکته اشاره نموده اند که خواجه در اين اثر، گاه سخناني از فارابي، جرجاني، ابوالبرکات، فخر رازي و آثار ديگر ابن سينا چون اشارات، نجاة و أوسط را نيز آورده است. (23) يکي ديگر از وجوه اهميت اين اثر در ميان ديگر آثار منطقي سابق الذکر، استقلال، آن در عين جامعيت آن، است. توضيح اين که آثار جامع ديگر خواجه در منطق چون منطق التجريد، شرح منطق اشارات و تعديل المعيار في نقد تنزيل الافکار، هر يک، يا مقدمه اي براي علمي ديگر اند و يا شرح و نقد بر کتابي ديگر، در حالي که اين کتاب مختص به علم منطق نگاشته شده است. در واقع مي توان اين اثر را بيش از ديگر آثار منطقي وي شاهد بر قول کساني (24) دانست که يکي از نظرات منطقي خواجه را، « علم دانستن منطق » مي دانند. شايد ابتناي سخن ايشان بر اين قول خواجه در شرح اشارات باشد که « المنطق علم في نفسه و آلة بالقياس إلي غيره من العلوم. »(25 به هر حال « علم دانستن منطق » مستلزم پرداختن به اين علم به صورت مستقل است.
اگر چه اين اثر فارسي تبار توسط يکي از معاصران خواجه به نام رکن الدين محمد بن علي فارسي استرآبادي به عربي ترجمه گرديد،(26) اما نسخه ي فارسي آن نقش مهمي را در ادبيات قرن هفتم ايفا نموده است. از ميان آثار منطقي مزبور، به جز اساس الاقتباس، مقولات عشر نيز به فارسي نگاشته شده است. اصولاً قرن هفتم که خواجه عمده ي آثار منثور خود را در آن ارائه کرد، دوره اي پر بار در شکوفايي نثر فلسفي- منطقي فارسي به حساب مي آيد و اعتقاد بر اين است که خواجه در اين شکوفايي، نقش بسزايي داشته، از اين رهگذر توانسته است به زبان پارسي در اين حيطه استحکام بخشد. يقيناً اساس الاقتباس به دليل اين که بزرگترين و، به بيان برخي (27) دقيق ترين کتابي است که در منطق، به اين زبان، نگاشته شده، نقش عمده اي در اصطلاح پردازي هاي منطقي اين دوره داشته است. اين اثر در کنار ديگر آثار خواجه، زبان پارسي را به پايه اي محکم براي گفتار فلسفي- منطقي تبديل نمود. توجه به اين نکته حائز اهميت است که نزديک به يک چهارم (28) کتاب هاي منسوب به خواجه و به قولي ديگر 25 کتاب از 150 کتاب وي، (29) به زبان فارسي است.
البته نبايد اين نکته را از نظر دور داشت که قبل از خواجه، ابن سينا دانشنامه ي علايي را به فارسي نگاشته است و نگارش اساس الاقتباس به اين زبان را مي توان تقليدي از کار او در اين اثر دانست. باز هم شايان توجه است که برخي بر اين باورند که تلاش ابن سينا در دانش نامه براي پديد آوردن نثر فلسفي اصيل فارسي، اصلاً رضايت بخش نبوده است و خواجه نصير، چه به لحاظ کمي و چه به لحاظ کيفي، توانسته است تا حد بي سابقه اي بر امکانات فني اين زبان بيافزايد و بدين سان در تبديل اين زبان به دومين زبان فکري جهان اسلام، پس از عربي، نقش چشمگيري ايفا نمايد. (30) ايشان بر اين باورند که خواجه نثر فارسي ماهرانه تري دارد. (31) و حتي به عقيده ي برخي او را از اين جهت بايد در کنار ناصر خسرو، سهروردي و افضل الدين کاشاني قرار داد. (32)
يکي ديگر از عوامل توفيق بيشتر او در اين امر را بايد وزارت طولاني مدت وي دانست. او، برخلاف ابن سينا، به جاي جعل واژه هاي فارسي، مطابق با اصطلاحات فني عربي، با الگوگيري از سهروردي و با همگون سازي نثر عربي با سبک فصيح و بليغ فارسي، فلسفه را فارسي ساخت. (33) به عبارت ديگر، او، بر خلاف ابن سينا، درصدد ترجمه و ايجاد لغات و اصطلاحات فارسي به جاي لغات و اصطلاحات عربي بر نيامده، همان لغات معمول عصر خود را به کار برده است. (34) در واقع، وي اصطلاحات عربي را در پارسي به خدمت گماشت. قرن 6 و 7، سواي رويکرد پارسي نگاري، قرون نگارش کتابهاي درسي در همه ي شاخه هاي منطق، چون آداب بحث و مناظره و جدل و غيره، نيز مي باشد. (35) و اين امر نيز به نوبه ي خود در توفيق خواجه براي گسترش اصطلاحات مد نظر خويش در زبان فارسي مؤثر بوده است. علاوه بر تمام آنچه گفته شد، دليل ديگري را نيز شايد بتوان اين امر دانست که خواجه يکي از نويسندگان پر مايه عصر خويش بوده است و به همين دليل است که نقشي غير قابل انکار در نثر اين دوره، به خصوص در شاخه هاي علمي، دارد. براي درک بيش تر اين امر بهتر است به برخي از مهمترين آثار فارسي وي اشاره نماييم: اساس الاقتباس و مقولات عشر در منطق، اخلاق ناصري و اوصاف الاشراف در اخلاق، زيج ايلخاني در نجوم، رساله در حساب در رياضيات، معيار الاشعار در فن شعر و عروض و تکمله مختصر بر تاريخ جهان گشاي جويني سهم عمده اي در بسط اصطلاحات فارسي دارد. اين رويکرد، پس از خواجه، نيز همچنان ادامه مي يابد. براي نمونه، قطب الدين شيرازي نيز درة التاج لغرة الدباج را به فارسي مي نگارد که سهم عمده اي در گسترش واژگان فني فارسي دارد. (36)
با ظهور غزالي ديدگاه صلح آميزتري نسبت به منطق اتخاذ شد. او، اگر چه در المنقذ من الضلال طالبان علم را از علم منطق برحذر مي دارد، (37) در عمده مواضع بر اهميت فراگيري آن به عنوان مقدمه اي براي علم کلامي تأکيد ورزيده است. اين در حالي است که وي همچنان فلسفه را در تقابل با کلام معرفي مي کند، اما خواجه، برخلاف غزالي، در جهت تقريب فلسفه و کلام کوشيده و بهره هاي فراواني از فلسفه براي اهداف کلامي خويش برده است. پيش از وي، فخر رازي نيز در اين زمينه فعاليت نموده، اما نقش خواجه در تقريب فلسفه و کلام در تاريخ تفکر اسلامي بي نظير است.
خواجه کلام را به روش فلسفي نوشت و پيش از هر چيز آن را فلسفي نمود. او حتي در پاره اي موارد براي مواضع فلسفي ( و براهين منطقي ) خود از کتاب و سنت رواياتي را به عنوان شاهد مثال نقل مي نمايد، (38) اما آنچه در اينجا حائز اهميت است اين است که در نتيجه ي تقريب فلسفه و کلام، نياز به منطق به عنوان علمي مقدماتي براي کلام، بيش از پيش، برجسته و ضروري شد. اين امر تا جايي است که وي تجريد المنطق را پيش درآمد کتاب تجريد الاعتقاد ساخته است. شاگرد برجسته ي خواجه، علامه حلي، نيز که به اين نکته واقف بوده است، در ضمن شرح تجريد الاعتقاد، به شرح تجريد المنطق نيز پرداخته و آن را الجوهر النضيد في شرح منطق التجريد نام نهاده است. بنابر آنچه گفته شد، تأثير خواجه در مقدمه قرار دادن منطق براي کلام بسيار پُر رنگ تر از تأثير غزالي است و البته از لوازم قهري اين تأکيد مضاعف، ظهور و نمود برخي مسائل و ابداعات منطقي در علم کلام است. براي نمونه خواجه در مبحث علم در تجريد الاعتقاد، اصل تعليم را همانند غزالي و ديگران رد کرده (39) و مباحث منطقي ديگري چون حمل، تقابل، جواهر و اعراض و اعتبارات ماهيت را نيز دنبال نموده است. اين نکته از ديد برخي محققان مغرب زمين دور مانده است، تا جايي که به دليل عدم مراجعه به کتابهاي کلامي و اصولي مسلمانان، گمان مي کنند منطق دوره ي اسلامي کم کم از ميان رفته است، در حالي که بيشتر مباحث منطقي مسلمانان را بايد در چنين کتابهايي جستجو نمود و خواجه در اين امر نقش بسزايي داشته است. اين نکته را نيز نبايد از نظر دور داشت که منطق اگر چه در نظر غزالي و خواجه مقدمه اي بر کلام است، اما نقش جدل در منطق غزالي اشعري مآب بسيار برجسته است، حال آن که در منطق مورد استعمال خواجه چنين نيست. صناعت جدل بيش از هر صناعت منطقي ديگر مورد توجه اشاعره قرار گرفت؛ زيرا اين صناعت بر مسلمات و مشهورات مبتني است و عالمان اشعري بيش از هر عالم و متفکر ديگري به اين گزاره ها مراجعه مي نمودند. نمونه ي بارز اين امر زبردستي امام فخر رازي، به عنوان يکي از پيروان مکتب اشاعره، در جدل و خطابه است. کثرت استفاده از بخش جدلي منطق در مکتب اشعري تا جايي است که علامه حلي مدعي تناسب ميان اين مکتب و سفسطه گري شد و اثري با عنوان التناسب بين الاشعرية و فرق السفسطائية را نگاشت. بر خلاف غزالي و فخر رازي، خواجه با تأکيد بر بخش برهان در منطق، در عين دفاع از فلسفه، سستي موضع اشاعره را نشان داد. دفاع وي از ابن سينا در برابر فخر رازي، در واقع، دفاع از موضع برهاني در برابر موضع جدلي است. شبهات فخر رازي از اصولي قالبي ناشي شده که پيوسته در راه جدل و مغالطه به کار گرفته مي شود(40).

ادامه دارد...

پي نوشت ها :

* دانشجوي دکتري دانشکده ي الهيات دانشگاه تهران.
1. خواجه نصيرالدين طوسي: فيلسوف/ وزير و فضاي عقلاني عصرش، ص 50.
2. تطور منطق عربي (انگليسي)، ص 198.
3. درآمدي بر زندگي و آثار خواجه نصيرالدين طوسي، ص 4.
4. تجريد الاعتقاد، ص 26.
5. ر. ک: درآمدي بر زندگي و آثار خواجه نصيرالدين طوسي، ص 5.
6. ر. ک: خواجه نصيرالدين طوسي، ص 81.
7. ر. ک: منطق از نظر خواجه طوسي، ص 4.
8. احوال و آثار نصيرالدين، ص 421.
9. همان، ص 434.
10. همان، ص 421.
11. همان، ص 448.
12. ر. ک: شرح الاشارات و التنبيهات، ص 83.
13. منطق از نظر خواجه طوسي، ص 5.
14. منطق و مباحث الفاظ، ص 70 مقدمه.
15. همان، ص 73 (مقدمه).
16. منطق از نظر خواجه طوسي، ص 9.
17. براي اين ابيات به همراه شرح آن ها ر. ک: منطق و مباحث الفاظ، صص 320-311.
18. براي نمونه ر. ک: اشعار فارسي خواجه.
19. ر. ک: انتقاد خواجه نصير از فخر رازي.
20. Nasir al-din-i Tusi's Contributionto the Arabic-Persian Theory of Qafiya
21. براي شرحي در باب اين اثر ر. ک: گزارش کتاب محسن ذاکر الحسيني.
22. خواجه نصيرالدين طوسي: فيلسوف / وزير و فضاي عقلاني عصرش، ص 50.
23. منطق از نظر خواجه طوسي، ص 4.
24. خواجه نصير طوسي، فيلسوف متکلم يا متکلم فيلسوف، ص 39 و نگاهي به زندگي نامه و آثار خواجه نصيرالدين طوسي ص 38.
25. شرح الاشارت و التنبيهات، ص 9.
26. خواجه نصيرالدين طوسي: فيلسوف / وزير و فضاي عقلاني عصرش، ص 51.
27. ر. ک: الجوهر النضيد في شرح منطق التجريد، ص 9 (پيشگفتار).
28. خواجه نصيرالدين طوسي: فيلسوف/ وزير و فضاي عقلاني عصرش، ص 29.
29. درآمدي بر زندگي و آثار خواجه نصيرالدين طوسي، ص 5.
30. خواجه نصيرالدين طوسي: فيلسوف/ وزير و فضاي عقلاني عصرش، ص 29.
31. درآمدي بر زندگي و آثار خواجه نصيرالدين طوسي، ص 5.
32. همان، ص 7.
33. خواجه نصيرالدين طوسي: فيلسوف/ وزير و فضاي عقلاني عصرش، ص 30.
34. خدمات نصيرالدين طوسي به زبان و ادب پارسي، ص120.
35. خواجه نصيرالدين طوسي، فيلسوف متکلم يا متکلم فيلسوف، ص 36.
36. خواجه نصيرالدين طوسي: فيلسوف/ وزير و فضاي عقلاني عصرش، ص 29.
37. المنقذ من الضلال، ص 545.
38. ر. ک: نصيرالدين طوسي، فيلسوف گفتگو، ص 203.
39. تجريد الاعتقاد، ص 172.
40. ر. ک: نصيرالدين طوسي، فيلسوف گفتگو، صص 231، 235.

منبع مقاله :
صلواتي، عبدالله؛ (1390) خواجه پژوهي (مجموعه مقالاتي به قلم گروهي از نويسندگان) تهران: خانه کتاب، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.