نويسنده: دکتر شاهرخ اميري
پول يکي از موضوعاتي است که ما در زندگي خود بيش از هر چيز نسبت به آن احساسات نشان مي دهيم. بيش تر مردم حاضرند چيزهايي بسيار ارزشمندتر از پول را از دست بدهند تا پول بيش تري به دست آورند. مثلاً بيش از ظرفيت به خودشان فشار مي آورند. وقت کافي صرف خانواده و دوستان خود نمي کنند، و يا حتي سلامت خود را به خاطر آن از دست مي دهند. در جامعه ي ما پول منبع نيرومندي است که غالباً آن را به عنوان معياري براي تعيين کيفيت زندگي در نظر مي گيرند.
ولي اکثر ما در زندگي با افرادي روبه رو مي شويم که با وجود ثروت و شهرت شان، کم تر از آن چه انتظار داريم، شاد و خوشبخت هستند. تعجب برانگيز است که تعداد زيادي از افراد ثروتمند آن قدر که ما تصور مي کنيم، خوشبختي را تجربه نمي کنند. پول و ثروت يکي از چيزهايي است که اکثر مردم به دنبال آن هستند و آن را عامل خوشبختي مي دانند و مي بينيم که چه حرص و ولعي براي جمع آوري آن دارند. اما آيا شما کسي را سراغ داريد که در اين زمينه به حدي رسيده باشد که نفس راحتي بکشد و بگويد به تمام آرزوهايم و آن چه مي خواستم رسيده ام و ديگر چيزي نمي خواهم؟!
فيلسوفان باستان عادت داشتند در خواب اين سؤال که «آيا پول خوشبختي مي آورد؟!» پاسخ دهند که حداقل رفاه مادي براي تأمين مناسب خوراک، پوشاک و درمان ضروري است. اما بلافاصله مي افزودند که علاوه بر اين حداقل، تنها زندگي معنوي و نيکوکاري و تناسب روابط اجتماعي، دستيابي به خوشبختي را ممکن مي سازد. طي نيمه ي دوم قرن بيستم ميانگين درآمد هر فرد ژاپني شش برابر افزايش يافته، با اين حال درصد افرادي که به راستي خود را خوشبخت مي دانند هيچ تغيير نکرده است. اگر انسان راه ثروت و ثروت اندوزي را براي رسيدن به خوشبختي برگزيند، نه تنها به آن دست نمي يابد، بلکه احساس خوف و حزن در او مضاعف مي گردد.
يک مغازه دار روستايي را تصور کنيد که در نظر دارد هر روز ده هزار تومان سود ببرد، ولي يک روز خلاف انتظارش بيست هزار تومان سود مي برد. او خوشحال شب را با خانواده اش جشن مي گيرد. درست در همان روز يک تاجر بزرگ که طبق محاسباتش قرار بوده آن روز در معامله اي بيست ميليون تومان سود ببرد، برخلاف انتظار، فقط ده ميليون تومان سود مي برد. تاجر بيچاره نه تنها آن شب، بلکه زماني طولاني از زندگي اش را در غم و غصه و ناراحتي سپري مي کند. در اين جا تمايل زياد به کسب مال موجبات حزن و ناراحتي را فراهم آورده است.
البته اين به آن معنا نيست که بالا رفتن درآمد اصلاً مهم نباشد. مقصود ما اين است که ارتباط بسيار کمي بين ثروت و احساس خوشبختي وجود دارد.
البته پول مهم است و به ما کمک مي کند که لذت بيش تري از زندگي ببريم، اما در هر حال، پول خيلي زياد با خود خوشبختي نمي آورد.
اما چرا پول نمي تواند حس ماندگار خوشبختي را در ما ايجاد کند؟ مشکل اصلي اين است که مغز انسان در برابر تجارب مثبت شرطي مي شود، به دست آوردن مقدار زيادي پول که انتظارش را نداشته ايد خيلي خوب است، اما با گذشت زمان واکنش شما به آن عادي مي شود. انسان به همه چيز عادت مي کند، از بهترين وقايع و تجربيات گرفته تا بدترين آن ها کم کم براي او عادي مي شوند. وقتي نيازهاي اوليه ي زندگي مانند آب، غذا و مسکن فراهم نباشند خوشبختي نيز جايي ندارد. اما وقتي اين نيازها برآورده شدند، ارتباط بين درآمد بيش تر با احساس خوشبختي از بين مي رود. ميزان معيني از امکان مالي، براي رسيدن به احساس رضايت ضروري است، اما به دست آوردن درآمد هر چه بيش تر باعث مي شود که وقت کم تري براي کارهايي که به ما احساس رضايت مي دهند باقي بماند، در حالي که زمان بيش تري صرف کارهايي مي شود که ما را خوشبخت نمي کنند.
مهم اين است که بدانيم شادي و خوشبختي چيزي نيست که بتوانيم با پول آن را به دست آوريم. عواملي که در پژوهش ها به عنوان عوامل خوشبختي شناخته شده اند مثل عشق، دوستي يا سلامتي، با پول به دست نمي آيند. خوشبختي چيزي است که ما خود مي توانيم آن را در هر موقعيتي که باشيم، انتخاب کنيم. شرايط و موقعيت، هر چه باشد، طريقه ي نگاه کردن ماست که آن را خوب يا بد مي کند.
منبع مقاله :
اميري، شاهرخ؛ (1387) خوشبختي- بدبختي انتخاب با توست! تهران: نشر قطره، چاپ اول.
/ج