امروزه « امنيت ملي » در سطحي گسترده در ادبيات معاصر سياسي به کار مي رود. بسياري از کشورها از نهادي به نام « شوراي امنيت ملي » در ساختار سياسي خود بهره مي گيرند و تصميم گيري هاي مهم و اساسي را بر عهده اين نهاد گذاشته اند. اقدام عليه امنيت ملي از حربه هاي مهم گروه ها و احزاب براي سرکوب يکديگر است و افرادي به عنوان اقدام عليه امنيت ملي در زندان به سر مي برند.
بنابراين شايسته است درباره اين مفهوم مهم سياسي از منظر قرآن، بحث و بررسي شود.
تعريف امنيت ملي يکي از مباحث دشوار و پيچيده امنيت است. دشواري اين بحث بسياري از کارشناسان و سياست مداران را به بحث و بررسي دو چندان در اين زمينه واداشته است؛ به گونه اي که حجم اين بحث در مقايسه با ديگر موضوعات امنيت ملي گسترده تر مي نمايد.
برخي از تعاريف عرضه شده از امنيت ملي عبارتند از:
در دانشنامه بين المللي اجتماعي مي خوانيم: امنيت ملي توان يک ملت در حفظ ارزش هاي داخلي از تهديدهاي خارجي است. (1)
سازمان ملل متحد در تعريف امنيت ملي مي گويد: اين که کشورها هيچ گونه احساس خطر حمله نظامي، فشار سياسي و اقتصادي نداشته باشند و برگسترش و توسعه خويش توانا باشند امنيت ملي است. (2)
والتر ليپمن مي نويسد: يک ملت وقتي داراي امنيت است که در صورت اجتناب از جنگ بتواند ارزش هاي اساسي خود را حفظ کند و در صورت اقدام به جنگ بتواند آن را ادامه دهد. (3)
ريچارد کوپر امنيت ملي را توان جامعه در حفظ و بهره گيري از فرهنگ و ارزش هايش مي شناسد. (4)
رابرت ماندل مي گويد: امنيت ملي شامل تعقيب رواني و مادي ايمني است و اصولا جزء مسئوليت حکومت هاي ملي است تا از تهديدات مستقيم ناشي از خارج نسبت به بقاي رژيم ها، نظام شهروندي و شيوه زندگي شهروندان خود ممانعت به عمل آورند. (5)
« ميشل لوو » امنيت ملي را خط مشي دفاعي سنتي و کنش هاي غير نظامي دولت به منظور تضمين ظرفيت تام آن براي بقا به مثابه موجودي سياسي در جهت تاثيرگذاري و انجام اهداف ملي و فراملي خود تعريف مي کند. (6)
« تريگر و سيموني » در تعريف امنيت ملي مي نويسد: امنيت ملي آن قسمت از خط مشي حکومت است که هدف ايجاد شرايط سياسي ملي و بين المللي مساعد براي حفاظت يا گسترش ارزش هاي ملي بنيادين و اساسي عليه مناقشات موجود و بالقوه است. (7)
ايکبالور رحمان مي گويد: امنيت ملي دل مشغولي غالب هر کشوري است و مستلزم تماميت ارضي، ثبات نظام سياسي، و دست يابي به ديگر منافع ملي و بين المللي و يا پاسداري و حمايت از زندگي شهروندان از هر گونه تهديد، کنش يا موقعيتي است که مي تواند نحوه زندگي، ارزش هاي اجتماعي يا ملي آنها را با آسيب مواجه سازد. (8)
آشوري مي نويسد: « امنيت ملي حالتي است که ملتي فارغ از تهديد از دست دادن همه يا بخشي از جمعيت دارايي يا خاک خود به سر برد ». (9)
آقا بخشي در تعريف امنيت ملي مي گويد: احساس آزادي کشور در تعقيب هدف هاي ملي و فقدان ترس و خطر جدي از خارج نسبت به منافع اساسي و حياتي کشور.
بهزادي معتقد است: احساس آزادي کشور در تعقيب هدف هاي ملي و ترس از خطر جدي خارج نسبت به منافع اساسي و حياتي کشور امنيت ملي ناميده مي شود. (10)
ايان بلاني، پنه لوپه هارتلند، والتر ليپمن، مايکل اچ، اچ لوه، جيا کومولوچياني، لاروني مارتين، جان ئي مورز، کالج دفاعي ملي کانادا، فرانک ان تراگر، اف اف سيموني، ريچارد اولمان، اولي و يورو، و ... نيز از ديگر صاحب نظراني هستند که امنيت ملي را تعريف کرده اند. (11)
هر چند انديشوران بسياري تعريف امنيت ملي را بحث و بررسي کرده اند، اما نتيجه نشان مي دهد امنيت، مفهومي مبهم، نسبي و نارساست، چه اين که: در برخي تعاريف تنها کنش هاي نظامي در برابر دشمن مورد توجه قرار گرفته است، در برخي کنش هاي نظامي و غيرنظامي، در تعدادي معيار ملت و در برخي معيار دولت، در بعضي احساس امنيت مهم و در مواردي واقعيت امنيت ارزش مند، برخي تعاريف امنيت ملي را محدود به استقلال و تماميت ارضي نشان مي دهند و بعضي رفاه عمومي، آزادي هاي سياسي و مشارکت اجتماعي را نيز در شمار مسائل امنيت ملي قرار مي دهد و..
و گويا همين نتيجه گروهي از پژوهشيان را از عرصه تعريفي جامع و کامل ناتوان ساخته است. براي نمونه آرنولد ولفرز که برجسته ترين پژوهش را در زمينه تعريف امنيت سامان داده است. امنيت را يک « نشان و سمبل مبهم » مي خواند که از هيچ معناي دقيقي برخوردار نيست (12) و دبليو بيگالي امنيت را مفهومي جنجال برانگيز مي خواند (13) و باري بوزان امنيت را از جهت مفهومي ضعيف، توسعه نايافته، گرفتار طاعون ابهام و غير قابل تعريف مي داند. او در اين باره مي نويسد: امنيت ملي را نمي توان به طور کلي تعريف کرد بلکه تنها در مواردي مشخص مي توان آن را تعيين کرد. الستاير بوکان نيز امنيت را واژهاي مي داند که معاني بسياري دارد. (14) هگ مک دونالد نيز که تلاش داشت ابهام مفهومي امنيت را از ميان ببرد. پس از کوشش بسيار به شکست خويش اعتراف کرد و امنيت ملي را مفهومي نارسا معرفي نمود. (15 )
اختلاف سليقه ها در تعريف امنيت ملي و نظر داشت مجموعه مباحث امنيت و نقد و تحليل محتوايي ديدگاه هاي مهم ما را به اين حقيقت رهنمون مي سازد که درباره امنيت ملي دو گفتمان مهم و اساسي شکل گرفته است:
1- گفتمان امنيت منفي
اين گفتمان، پيشينه اي بس بلند دارد و نشانه هاي آن در جاي جاي آثار امنيت شناسان و صاحب نظران مسائل امنيتي در خور رديابي است.در اين گفتمان، امنيت سلبي است و با نبود تهديد معنا و مفهوم مي يابد؛ به گونه اي که اگر تهديد خاصي مورد توجه نباشد امنيت معناي عملياتي نخواهد داشت. بايد نخست تهديدي را مدنظر داشت و آن را تعريف و تحليل کرد و آن گاه امنيت را نبود آن معرفي کرد. از اين جهت امنيت مانند خطر کيفيتي مبهم و نامشخص است.
در گفتمان منفي دو موج مطالعاتي شکل گرفته و اين دو شکل در برابر يکديگرند:
يک: موج سنتي
در اين موج، بعد نظامي از بيشترين اهميت برخوردار است و امنيت با توجه به تهديد نظامي تعريف و تحليل مي گردد. سنت گرايان امنيت را به « نبود تهديد نظامي » تعريف مي کنند. در نگاه ايشان هدف اصلي در امنيت، تقويت توان نظامي، بالا بردن هزينه هاي نظامي و توليد و تکثير سلاح هاي باز دارنده است « قدرت بيشتر امنيت بيشتر ».سنت گرايان شاهد درستي رويکرد خود به اين نوع از امنيت را بروز رفتارهاي خشن و تند به عنوان يک نياز فطري براي انسان مي دانند. (16)
دو. موج فراسنتي
درمطالعات فراسنتي تهديد به شکل نظامي آن خلاصه نمي شود و ابعاد ديگري چون اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي و ... از تهديدات مهم و بسيار دغدغه آفرين شناخته مي شود. بر اين اساس امنيت تنها نبود تهديد نظامي نيست بلکه مجموعه اي از تهديدات در تعريف و تحليل امنيت تاثيرگذار است. (17)در نگاه فراسنتيان، امنيت ثابت و يک نواخت نيست، بلکه در بستر زمان و گذر ايام همراه و همگام با پيشرفت و توسعه تحول مي يابد. عصري تهديد اقتصادي، برهه اي تهديد فرهنگي، دوره اي تهديد اقتصادي و ... در هر يک از اين دوره ها نيز يک تهديد مشخص از بيشترين اهميت برخوردار نيست، بلکه در زمان هاي متفاوت اقتصاد، سياست، قدرت نظامي، و ... در نوسان اهميت قرار دارند.
اين دو موج مطالعاتي در گفتمان منفي، از آن جهت که بر نبود تهديد تأکيد دارند اما در نوع تهديد با يکديگر اختلاف دارند داراي يک قدر مشترک اساسي مي شوند و همين قدر مشترک امکان گنجاندن اين دو موج را تحت عنوان گفتمان امنيت منفي فراهم مي کند.
2- گفتمان امنيت مثبت
پيشينه اين گفتمان بيش از دو دهه نيست. اين رويکرد به امنيت در پي نقد امنيت منفي و تبيين و تحليل کاستي هاي آن شکل گرفته است.در اين گفتمان، محور اصلي امنيت جنبه اثباتي آن است نه نبود تهديد. بنابراين در اين گفتمان، امنيت وجود شرايط مطلوب براي تحقق اهداف و خواسته هاي فردي، اجتماعي و ملي خواهد بود. (18) بر اين اساس اگر جامعه اي تهديدات داخلي و خارجي نداشته باشد، اما از شرايط لازم و توان کافي براي دست يابي به منافع و خواسته هاي خويش برخوردار نباشد آن جامعه در امنيت نخواهد بود.
در اين گفتمان نيز دو شيوه مطالعاتي در خور رديابي است:
1- مدرن؛
2- فرامدرن
در شيوه مطالعاتي مدرن، امنيت اطمينان بخش جاي گزين امنيت منفي مي شود و طبيعت الگوي امنيتي معرفي مي گردد. تکامل تدريجي، تنوع، فراواني، صرفه جويي، همزيستي، دفاع، آسيب ناپذيري، خود ترميمي، آزادي، پيوستگي منافع، عدالت، مشارکت، آينده نگري، تخيل و برنامه ريزي از اصول الگوي امنيتي طبيعت استخراج مي گردد و اين اصول به عنوان ويژگي هاي اصلي امنيت در گفتمان مدرن شناخته مي شود.
در شيوه مطالعاتي فرامدرن دولت و ملت به عنوان الگوي اصلي فعاليت سياسي و جهاني نقدپذير خوانده مي شود. (19)
تحليل و بررسي تعاريف گوناگون امنيت نشان مي دهد برخي از تعاريف با گفتمان امنيت منفي سازگار است و تعدادي با گفتمان امنيت مثبت.
وابستگي امنيت ملي به گونه هاي ديگر امنيت
در کشورهاي قدرت مند و توسعه يافته، اقسام امنيت به يکديگر وابسته نيستند و يا وابستگي به اندازه اي اندک است که امکان تعريف و بحث و بررسي هر يک از اقسام بدون نظر داشت اقسام ديگر امکان پذير است. انديشمندان اين کشورها مي توانند از امنيت اجتماعي و داخلي تعريف ويژهاي داشته باشند، و يا بدون نظر داشت تهديدات داخلي به تعريف امنيت ملي بپردازند. براي نمونه در تعريف امنيت ملي مي گويند: « امنيت ملي شامل تعقيب رواني و مادي ايمني است و اصولاً جزء مسئوليت حکومت هاي ملي است، تا از تهديدات مستقيم ناشي از خارج نسبت به بقاي رژيم ها، نظام شهروندي و شيوه زندگي شهروندان خود ممانعت به عمل آورند » . (20)در برابر کشورهاي توسعه يافته، در کشورهاي به اصطلاح جهان سومي صورت هاي گوناگون امنيت در يکديگر تنيده اند، قلمرو امنيت ملي بسيار گسترده شده و نگراني هاي معمول امنيت ملي از سطح استقلال ملي و تماميت ارضي بسيار پايين تر رفته است تا آن جا که در بسياري از اين کشورها بي ثباتي سياسي و نبود امنيت داخلي در مقام مقايسه با تهديدات خارجي به مراتب خوفناک تر مي نمايد و ارزش هاي حياتي را بيش از هر تهديد ديگر خارجي در معرض زوال و بي توجهي قرار مي دهد. بر اين اساس، برخي چون رابرت ماندل مي نويسند: امنيت ملي در جهان سوم مستلزم توجه خاصي به تهديدات داخلي است. (21)
اين در هم تنيدگي اقسام امنيت در کشورهاي جنوب بيشتر معلول بحران مشروعيت، فقدان اراده ملي و تنوع قومي و آشفتگي اقتصادي است.
1- بحران مشروعيت
در جهان سوم اکثر حکومت ها مشروعيت ندارند و تعداد کمي هم که مشروعيت نسبي دارند مشروعيت خود را بر ارزش ها و هنجارهايي استوار ساخته اند که با جريان تند مدرنيزاسيون و جهاني سازي بسيار آسيب پذيرند.بحران مشروعيت در جهان سوم دولت ها را در برآورده ساختن نيازمندي هاي اوليه مردم ناتوان مي سازد، آنها را ناگزير از سرکوب مردم و بي توجهي به درخواست هاي فزاينده مردم در مشارکت در امور مي کند، جذب سرمايه هاي خارجي را دشوار مي سازد، بيکاري را افزايش مي دهد و...
2- فقدان اراده ملي
مشکل ديگر امنيتي در کشورهاي جهان سوم، نبود اراده ملي است.در اين کشورها اراده و تصميم لازم براي حمايت از راه کارها و تصميمات دولت درباره سياست هاي دفاعي و خارجي در ميان شهروندان وجود ندارد. در نتيجه، امنيت ملي اين کشورها بسيار صدمه پذير است. سردمداران اين کشورها براي رسيدن به اراده ملي ناگزير از گسترش آزادي ها هستند، اما اين آزادي ها نيز براي چنين حکومت هايي که مشروعيت مردمي ندارند بسيار مخاطره آميز و دردسر آفرين است و آنها را با مجموعه اي از تهديدات رو به رو مي سازد؛ تهديداتي که رژيم را در آستانه سقوط قرار مي دهد.
3- تنوع قومي
تنوع قومي در جهان سوم يکي ديگر از مشکلات امنيتي اين کشورهاست. جنبش هاي تجزيه خواهي و جدايي طلب تهديدات بزرگي متوجه ارزش هاي محوري مشترک ميان اکثريت جمعيت يک کشور به وجود مي آورد و تماميت ارضي و سياسي کشور را به خطر مي اندازد. چند پارگي و تشتت و تبديل يک دولت- ملت به گروه هاي قومي متعدد، ابعاد جديدي را به مسئله پيچيده امنيت ملي در جهان سوم مي افزايد. از مجموع 132 کشور نود درصد آنها تا سال 1972 داراي تنوع قومي هستند و در 53 کشور 40/2 درصد جمعيت به بيش از پنج گروه قابل توجه تقسيم مي شود. (22)4- آشفتگي اقتصادي
آسيب رساننده ديگري که در جهان سوم بسيار رخ مي نمايد، وضعيت بد اقتصادي است. افزايش سطح انتظارات مردم و کاهش امکانات، نبود فرصت هاي برابر شغلي، شکاف عميق طبقاتي، نرخ بالاي بيکاري کاهش درآمدهاي دولت، ناامني در فعاليت هاي اقتصادي، اقتصاد تک محصولي، رانت خواري و دلالي پيشرفته و گسترده، در شمار تهديداتي است که زمينه ساز انقلاب، شورش، حرکت هاي مسلحانه و جنگ هاي داخلي مي گردد و حمايت خارجي از اين جريان ها مي گردد. حمايت هاي خارجي از شورش ها، اعتراض ها و جنگ هاي داخلي بيشتر به شکل سياسي نظامي و اقتصادي انجام مي گيرد برخي از مهم ترين اين حمايت ها عبارتند از: انزوا بين المللي و سياسي، اعمال فشارهاي شديد سياسي، حمله نظامي، پشتيباني از شورشيان و مخالفان، اعمال تحريم هاي اقتصادي، بستن تعرفه هاي سنگين بر کالاهاي وارداتي از کشور مورد نظر و..معناشناسي انتظار
انتظار مصدر باب افتعال است و فعل ثلاثي مجرد آن « نظر » مي باشد. فعل « نظر » در لغت عرب معناي گوناگوني به خود گرفته است:1- در اکثر استعمالات اين فعل به معناي « تقليب البصر و البصيره لا دراک الشيء و رويته » به کار مي رود.
2- در برخي موارد کلمه نظر معناي تأمل و فحص دارد.
3- در مواردي نيز شناخت حاصل از فحص نظر خوانده مي شود.
واژه رصد، رقب و صبر از ديگر کلماتي است که بار معنايي انتظار را در خود جاي داده است و در برخي از آيات وحي نيز به کار رفته است:
( وَ إِرْصَاداً لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ ). (23)
( وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَکُمْ رَقِيبٌ ). (24)
( فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ ).
انتظار افزون بر معناي لغوي يک معناي اصطلاحي نيز يافته است و آن معنا انتظار فرج آقا امام دوازدهم شيعه است.
منتظران امام زمان به دو گروه تقسيم مي شوند:
يک گروه با استناد به رواياتي که عبارت « کما ملئت ظلماً و عدواناً » را در خود دارد فساد، فحشا، ظلم، گناه، تباهي و ... را پيش شرط ظهور حضرت حجت مي شناسند و اصلاح جامعه، زدودن ظلم و ستم، برچيدن گناه، امر به معروف و نهي از منکر و.. را از ميان بردن شرط ظهور حضرت مي دانند.
امام خميني در اين باره مي گويد: « يک دسته اي مي گفتند که خوب، بايد عالم پر از معصيت بشود تا حضرت بيايند ما بايد نهي از منکر نکنيم امر به معروف هم نکنيم تا مردم هر کاري مي خواهند بکنند گناهان زياد بشود تا فرج نزديک بشود. »
گروه دوم در پي اصلاح وضع موجود، فراهم ساختن شرايط، تهيه امکانات و کسب آمادگي براي ظهور قائم آل محمد با هدف بالا بردن توان منتظران براي ياري رساندن امام عصر هستند و در اين راستا در برابر زورمداران و مستکبران مي ايستند، افکار و انديشه هاي اسلامي را نشر و ترويج مي کنند، امر به معروف و نهي از منکر مي کنند و خويش را از جهت اخلاقي، سلوکي، اعتقادي و مادي آماده ظهور حضرت مي سازند.
اين گروه حکومت را حق خويش مي شناسند و آيات زير را وعده الهي به خود مي دانند:
( وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ). (25)
( وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لاَ يُشْرِکُونَ بِي شَيْئاً . (26)
( وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ *إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ *وَ إِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ ). (27)
( وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ *وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ ) (28)
انتظار فرج و برتري آن بر ديگر عبادات منتظران واقعي حضرت حجت را از اختلاف، تشتت، جدال و ستيز باز مي دارد و همدلي و همرايي ايشان را فراهم مي سازد بر اين اساس در دعاي ندبه مي خوانيم: کجاست آن آقايي که مردم را به وحدت کلمه، تقوا و دين گرد خواهد آورد.
منتظران و امنيت
تعداد در خور توجهي از کشورهاي اسلامي به عنوان کشورهاي در حال توسعه شناخته مي شوند. اين کشورها از بحران مشروعيت، فقدان اراده ملي، تنوع قومي و آشفتگي اقتصادي رنج مي برند. بحران هاي ياد شده امنيت ملي اين کشورها را بسيار گسترده مي سازد و امنيت داخلي اين کشورها نيز در قلمرو امنيت ملي قرار مي گيرد. بنابراين شايسته است نگاه نخست منتظران قائم آل محمد متوجه امنيت داخلي گردد و پس از آن امنيت ملي و مقابله با تهديدات بيروني مدنظر ايشان قرار گيرد.منتظران در زندگي اجتماعي خويش تهديدات داخلي و اجتماعي بسيار مي بينند؛ اما اين زندگي اجتماعي براي رسيدن به امنيت مطلوب و برخورداري از ضمانت اجراگريز ناپذير است.
هابز يکي از دانشمندان غربي مي گويد: زيست انسان نخستين در يک دوره آشفته و هرج و مرج بوده است؛ به اين جهت، انسان براي گريز از اين دوره ناچار از پذيرش زندگي اجتماعي و تن دادن به تمامي قيود آن شده است. (29) در برابر هابز، لاک و روسو وضع طبيعي را عصر هرج و مرج نمي شناسند. آنها بر اين باورند که: در همان وضع طبيعي قوانين خداوند آزادي هاي فرد را محدود مي ساخت و او را از آسيب رساندن به زندگي، سلامت و آزادي ديگران باز مي داشت اما چون بهره وري از صلح و آزادي در وضع طبيعي ضمانت اجراء نداشت انسان ناگزير از تن دادن به زندگي اجتماعي شد. (30)
سخنان هابز، لاک و روسو نشان مي دهد آنها در لزوم زندگي اجتماعي براي تأمين امنيت اتفاق دارند اما در ميزان واگذاري آزادي هاي فردي به جامعه با يکديگر اختلاف دارند، هابز مي گويد: وقتي زندگي اجتماعي شکل مي گيرد فرد تمامي آزادي هاي خويش را به جامعه واگذار مي کند و دولت قدرت نامحدود مي يابد و فرد ناگزير از پذيرش بي چون و چراي فرامين دولت مي گردد اما لاک و روسو مي گويند: فرد بخشي از آزادي هاي خويش را به جامعه سياسي واگذار مي کند نه تمامي آنها را و دولت در برابر، موظف به تأمين امنيت مي گردد بر اين اساس همان دولتي که انسان نخستين در ترديد ميان انتخاب بد ( دولت ) و بدتر ( هرج و مرج ) بر گزيد اکنون بايد در راستاي تامين آزادي و امنيت و احقاق حقوق شهروندان گام بردارد. البته دولت در برابر تامين امنيت و خدماتي که به شهروندان مي دهد مي تواند تعهداتي از آنها بخواهد مانند احترام به نظم عمومي، رعايت قوانين و مقررات، حفظ اموال عمومي، محيط زيست، ثروت هاي تاريخي و فرهنگي و..
در فرهنگ انتظار نيز زندگي اجتماعي يک نياز اساسي و ضروري براي تامين امنيت خوانده شده است:
( لِإِيلاَفِ قُرَيْشٍ * إِيلاَفِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَ الصَّيْفِ* فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ* الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ ) (31)
( کيفر لشکر فيل سواران ) به سبب اين بود که قريش ( به اين سرزمين مقدس ) الفت گيرند ( و زمينه ظهور پيامبر فراهم شود ) الفت آنها در سفرهاي زمستانه و تابستانه و به خاطر الفت به آن باز گردند ) پس ( به شکرانه اين نعمت بزرگ ) بايد پروردگار اين خانه را عبادت کنند همان کس که آنها را از گرسنگي نجات داد و از ترس و ناامني ايمن ساخت.
حکومت منتظران و امنيت
در فرهنگ انتظار وجود ناامني، فساد و ناتواني در تامين امنيت يکي از نشانه هاي حکومت جور و باطل است:« يأتيکم بعد الخمسين و المائه اُمراء کفرة و أمناء خونة و عرفاء فسقة فتکثر التجّار و تقلّ الأرباح، و يفشو الربا، فتکثر أولاد الزنا، و تغمر السفاح، و تتناکر المعارف، و تعظم الأهلة، و تکتفي النساء بالنساء و الرجال بالرجال ».
امام صادق (عليه اسلام) نيز ظلم و ستم، هراس از حاکمان، کمي محصولات، گرسنگي و ... از نشانه هاي حکومت ظالمان و ستم گران مي خواند و اين گونه حکومت ها را از نشانه هاي ظهور حجت آل محمد مي داند و به آيه شريفه: ( وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ ) (32) استناد مي کند. (33 )
در روايت ديگري امام صادق (عليه السلام)، وجود ناامني و فساد و نگراني عمومي را مشخصه حکومت جور و باطل معرفي مي کند: در حکومت جور امنيت وجود ندارد و مردم به شدت نگران و مضطربند. زلزله، فتنه، مصيبت و طاعون مردم را مي آزارد، ناسازگاري مردم شدت مي يابد و آتش جنگ و جدال ميان مردم روشن مي شود. تشتت در دين به اوج مي رسد و نگراني هاي روحي و رواني تشديد مي شود تا آن جا که مردم هر روز و شب آرزوي مرگ مي کنند. (34)
افزون بر فرهنگ انتظار در آيات وحي نيز وجود ناامني و فساد از نشانه هاي حکومت جور معرفي شده است:
( وَ إِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَ يُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لاَ يُحِبُّ الْفَسَادَ )؛ (35)
هنگامي که قدرت مي يابند، در راه فساد در زمين مي کوشند، و زراعت ها و چهارپايان را نابود مي سازند خدا فساد را دوست نمي دارد.
در برابر اين حکومت، حکومت هاي حق خواهان امنيت و رفاه عمومي هستند و در تأمين اين مهم کوشش بسيار دارند. براي نمونه آن زمان که ابراهيم (عليه السلام) به منصب امامت رسيد: ( قَالَ إِنِّي جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً ) (36) تامين امنيت و رفاه عمومي را خواستار شد:
( وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذَا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ )؛ (37)
و هنگامي را که ابراهيم عرض کرد: پروردگارا اين سرزمين را شهر امني قرار ده و اهل آن را- آنها که به خدا و روز بازپسين، ايمان آورده اند- از ثمرات روزي ده.
اين آيه به قرينه سياق پيشيني: ( قَالَ إِنِّي جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً ) (38) تامين امنيت، رفاه عمومي و فراهم ساختن زمينه هاي مناسب براي عبادت را از خواسته ها و تکاليف پيشوايان ديني قرار مي دهد.
حضرت علي (عليه السلام) نيز که وظيفه اصلي حاکم اسلامي را ايجاد امنيت و استقرار آرامش مي دانست در حکومت خويش ناگزير از جنگ با کساني شد که امنيت داخلي را به مخاطره افکنده بودند:
اللهم إنّک تعلم أنّه لم يکن الذي کان منا منافسة في سلطان و لاالتماس شيء من فضول الحطام و لکن انزدّالمعالم من دينک و نظهر الأصلاح في بلادک فيأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطّلة من حدودک؛ (39)
خدايا تو مي داني که جنگ و درگيري ما براي به دست آوردن قدرت و حکومت و دنيا و ثروت نبود بلکه مي خواستيم نشانه هاي حق و دين تو را به جاي گاه خويش باز گردانيم و در سرزمين هاي تو اصلاح را ظاهر کنيم تا بندگان ستمديده ات در امن و امان زندگي کنند و قوانين و مقررات فراموش شده تو بار ديگر اجرا گردد.
امام زمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) نيز وقتي ظهور کنند و حکومت عدل خويش را برقرار سازند با ناامني مبارزه مي کنند و عوامل ناامني را از ميان مي برند؛ به گونه اي که سراسر هستي پر از عدل و داد خواهد شد و امنيت افراد کاملاً تامين مي گردد.
بنابراين منتظران حضرت ولي عصر با الهام از آيات وحي، تامين امنيت را وظيفه حکومت مي دانند و امنيت را يک کالاي عمومي معرفي مي کنند و اين مهم را بر دوش حکومت اسلامي مي نهند چه اين که:
الف. تامين امنيت از سوي خود افراد- هر چند بهترين گزينه است و امنيت را برابر با نيازها مي سازد- ولي هزينه هاي بسيار زيادي دارد و توان و قدرت فراواني مي طلبد و شهروندان فاقد اين توان و امکانات هستند.
ب. وقتي افراد از ناامني رنج مي برند و براي فرار از هرج و مرج به زندگي اجتماعي تن مي دهند و حقوق و آزادي هاي طبيعي خويش را به دولت وا مي نهند خود دولت را به عنوان متولي امنيت به رسميت مي شناسند و از ميان بد و بدتر دولت را انتخاب مي کنند.
چنان که فرهنگ انتظار و آيات وحي امنيت را يک کالاي همگاني معرفي مي کند که دولت تامين گر آن است در اعلاميه حقوق بشر نيز امنيت فردي يک کالاي عمومي است: « حمايتي که جامعه به هر يک از افراد و اعضاي خود براي حفظ جان، حقوق و دارايي آنها اعطا کرده است ». و در ماده چهارم اعلاميه حقوق بشر سال هشتم انقلاب فرانسه امنيت حمايت و معاونت هم جامعه براي تامين حقوق هر يک از اعضاي خود است.
بنابراين دولت چه حداقلي و چه حداکثري وظيفه تامين امنيت را دارد. وقتي دولت تامين امنيت را بر عهده مي گيرد در برابر زندگي اجتماعي و مزاياي آن از شهروندان خواسته هايي دارد که اين خواسته ها تا وقتي در راستاي تامين امنيت قرار دارد با امنيت فردي ناسازگار نمي نمايد و با مقاوله نامه کار اجباري همخوان است. براي نمونه دولت مي تواند خدمت نظام وظيفه را اجباري کند، از افراد ديگر دفع آفات، آتش سوزي ها، سيل، زلزله و ... ياري طلبد و متخلفان را بازخواست و توبيخ کند. حکومت منتظران در راستاي تامين امنيت ملي نخست بايد امنيت داخلي و اجتماعي را تامين کند و پس از آن امنيت ملي را دنبال کند. امنيت ملي کشورها با امنيت داخلي و اجتماعي و فردي ايشان پيوند عميق و شديد دارد. هر کشوري که از ناامني داخلي رنج ببرد از امنيت ملي خوبي برخوردار نيست و هر کشور که امنيت داخلي و اجتماعي در خور قبولي داشته باشد به همان نسبت امنيت ملي خوبي دارد.
بنابراين شايسته است نخست درباره امنيت داخلي و عوامل ناامني و راه کارهاي تامين امنيت فردي و داخلي بحث شود و آن گاه امنيت ملي مورد بحث و بررسي قرار گيرد.
امنيت داخلي
ناامني داخلي يک کشور يا نتيجه رفتارهاي فردي شهروندان آن کشور است و يا نتيجه فعاليت ها و اقدامات حزبي و گروهي ايشان. بنابراين شايسته است در اين قسمت از بحث نخست تهديدات فردي مورد بحث قرار گيرد و آن گاه تهديدات گروهي و حزبي.الف- تهديدات فردي
ناهنجاري هايي فردي چون مثل، سرقت، اختلاس، کلاهبرداري، اعتياد، رانت خواري و...اين ناهنجاري ها هر چند يک نفره يا چند نفره صورت مي گيرد و طبيعتا بايد تهديد اجتماعي شناخته نشود اما از آن جهت که بازتاب هاي اين ناهنجاري ها بر تمامي زندگي افراد اجتماع سايه مي افکند و احساس ناامني شديد اجتماعي پديد مي آورد يک تهديد اجتماعي شناخته مي شود.
براي مبارزه با ناهجاري هاي فردي، دولت ها راه کارهاي گوناگوني را آزموده اند که برخي موفق و تعدادي شکست خورده مي نمايند. حکومت برآمده از راي و انتخاب منتظران نيز با الهام از آيات وحي در رودرويي با ناهنجارهاي فردي دو راه کار مهم و اساسي در اختيار دارند که اين دو راه در صورت عملي شدن کاملا موفقيت آميز خواهد بود.
يک. ريشه زدايي و خاست گاه شکني
اين راه کار بهترين راه شناخته شده و تجربه شده دولت ها در مبارزه با تهديدات فردي است. براساس اين روش براي مبارزه با ناهنجاري ها بايد خاست گاه ناهنجاري ها را نشانه گرفت. وقتي ريشه هاي يک ناهنجاري بريده شود ناهنجاري خود به خود از ميان مي رود. راه کار نخست براي پيش گيري از رخداد ناهنجاري ها نيز بسيار کارآمد است و مانع شکل گيري ناهنجاري مي شود.خاست گاه شناسي ناهنجاري هاي فردي نشان مي دهد اين گونه ناهنجاري ها از فقر اقتصادي، فرهنگي، آزادي مطلق، بيماري، تسامح و تساهل حکومت، ناکارآمدي حکومت و ... مايه مي گيرد.
مجموعه اين ريشه ها يا نتيجه ضعف و ناکارآمدي حکومت است و يا نتيجه مستقيم عملکرد خود فرد بنابراين فرهنگ انتظار در مرحله خاست گاه شکني هم حکومت اسلامي را مخاطب قرار مي دهد و هم شهروندان را. براي نمونه در مورد فقر به عنوان عامل بسياري از ناهنجاري هاي فردي فرهنگ انتظار دو نوع رهنمود دارد:
الف. پيش گيرانه
فرهنگ انتظار با الهام از آيات وحي انسان را به کار و تلاش فرا مي خواند، مال و سرمايه را قوام و زينت زندگي معرفي مي کند، شهروندان را به سرمايه گذاري دعوت مي کند، امنيت سرمايه را تضمين مي کند، سستي، تنبلي، رهبانيت، سربار جامعه بودن را ناسازگار با آموزه هاي ديني مي خواند و تحريم کنندگان زينت هاي الهي را بازخواست و توبيخ مي کند:( لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى ). (40)
( لاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِيَاماً ). (41)
( الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ). (42)
( قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ. ) (43)
چنان که امام علي (عليه السلام) نيز در يک حرکت پيش گيرانه مي فرمايد: « اني لابغض الرجل يکون کسلان من امر دنياه فهو عن امر آخرته اکسل ».
ب. درمان گرايانه
فقر هميشه از تنبلي و سستي و تن پروري پديد نمي آيد بلکه در مواردي فقر نتيجه ناتواني و از کار افتادگي است در اين صورت، حکومت منتظران وظيفه دارد در راستاي درمان فقر، مسلمانان را به پرداخت زکات، صدقه و انفاق فرا خواند و سهمي از غنايم را براي درماندگان قرار دهد؛ چنان که در آيات وحي مسلمانان به پرداخت زکات و انجام امور خير سفارش شده اند:( وَ أَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلاَةِ وَ إِيتَاءَ الزَّکَاةِ ). (44)
( وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَ عَلاَنِيَةً ). (45)
( الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنّاً وَ لاَ أَذًى لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ ). (46)
( إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَ إِنْ تُخْفُوهَا وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَکُمْ ). (47)
( وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاکِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ ). (48)
شکل گيري پديده فقر بيشتر از آن نتيجه عملکرد فرد باشد نشان از ناتواني و ناکارآمدي حکومت ها دارد. بنابراين اين حکومت اسلامي که در نگاه قرآن متولي امنيت جامعه است و در برابر شهروندان مسئول و پاسخ گو مي باشد بايد با راه کارهايي فقر را ريشه کن کند براي نمونه ايجاد اشتغال کند، همگان را از فرصت هاي برابر شغلي بهره مند سازد، آموزش فني و حرف هاي را گسترش دهد، تامين اجتماعي را بر عهده گيرد و براي سال خوردگان، از کار افتادگان، ناتوانان و...و تمامي کساني که توانايي تامين هزينه هاي زندگي خويش و خانواده را ندارند مقرري تعيين کند.
در اين راستا ابراهيم (عليه السلام) در برابر مردم احساس وظيفه مي کند و از خداوند در تامين نيازمندي هاي مردم ياري مي طلبد: ( رَبِّ اجْعَلْ هذَا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ ) و حضرت عيسي (عليه السلام) نيز مائده آسماني مي خواهد و روزي مي طلبد: ( اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَکُونُ لَنَا عِيداً لِأَوَّلِنَا وَ آخِرِنَا وَ آيَةً مِنْکَ وَ ارْزُقْنَا ) (49)
و امام علي (عليه السلام) نيز يتيمان، مستمندان و درماندگان را تحت پوشش خويش قرار مي دهد.
دو. کيفر هنجارشکنان
اين راه کار از خاست گاه شکني عبور کرده و مجازات هنجارشکنان را دنبال مي کند. هنجار شکني هميشه از اضطرار فرد و ناکارآمدي حکومت نيست بلکه درصد قابل توجهي از هنجارشکنان بدون نياز هنجارها را مي شکنند. براي نمونه بخشي از سرقت ها براي تفريح هوا و هوس، زياده خواهي، مبارزه با حکومت، خودنمايي و.. انجام مي گيرد.در برابر اين دسته از هنجارشکنان راه کار نخست پاسخ گو نيست و اصولا اين راه کار سالبه به انتفاي موضوع است؛ به اين جهت، آيات وحي راه کار مجازات را به عنوان مقابله با اين گروه پيشنهاد مي کند؛ براي نمونه سرقت مجازات تعزير، حد، تبعيد، و قطع عضو دارد:
( وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا کَسَبَا نَکَالاً مِنَ اللَّهِ ). (50)
( إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَاداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاَفٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا ). ( 51)
قرآن در برابر خشونت و ناهنجاري هاي ديگري که به خشونت مي انجامد قصاص و ديه را پيشنهاد مي کند و قصاص را مايه برقراري امنيت مي خواند:
( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَيْکُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ). (52)
( وَ لَکُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ ). (53)
هر چند راه کار دوم در مبارزه با ناهنجاري ها، مجازات هنجارشکنان است، اما اين راه کار وقتي عملياتي مي شود که حکومت منتظران به وظايف خود در راه کار نخست عمل کرده باشد. وقتي مي توان يک سارق را قطع عضو کرد که نيازمندي هاي اوليه زندگي او را ناگزير به سرقت نکرده باشد، از بيماري روحي و رواني رنج نبرد و..
ب. تهديدهاي گروهي و حزبي
شورش، اغتشاش، جنگ داخلي، ترور، همگامي با دشمنان خارجي و... در شمار تهديدهاي گروهي و حزبي قرار مي گيرد.اين تهديدها بيشتر از بحران مشروعيت و تنوع قوميت ها و اقتصاد ضعيف پديد مي آيد.
وقتي قوميت ها، گرايش ها و مردم خويش را در حکومت شريک نبينند و حکومت را پاسخ گوي خواسته هاي به حق خويش نشناسند در قالب گروه، حزب، قوميت و مذهب به مخالفت با حکومت مي پردازند و از هر اهرمي چه داخلي و خارجي براي به زانو در آوردن حکومت سود مي گيرند و گاه قدرت هاي خارجي را به مداخله در امور کشور و سرنگوني حکومت تحريک و تشويق مي کنند و وضع خود را پس از مداخله نظامي بدتر از وضع موجود نمي بينند.
بنابراين حکومت منتظران با دو راهکار مي تواند در برابر اين تهديدات بايستد و امنيت داخلي را به بهترين شکل برقرار سازد:
1- راه کار نخست، مشارکت دادن تمامي اقليت هاي کشور در ساختار مديريتي کشور و پذيرش نقش ايشان است.
در آيات وحي، شهروندان، خواسته ها و نظريات ايشان در شکل گيري حکومت، انتخاب رهبران و قدرت بخشي به ايشان بسيار مهم و پراهميت است و بر اين اساس از آنان که با پيامبر پيمان بسته اند اظهار خشنودي مي شود و بيعت با پيامبر بيعت با خدا خوانده مي شود:
( لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ ). (54)
( إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَکَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ ). (55)
در سيره معصومين نيز خواست مردم در درجه اول اهميت قرار دارد و هيچ حکومتي بدون همراهي مردم شکل نمي گيرد. و يا اگر شکل بگيرد دوام نمي آورد. براي نمونه حضرت علي (عليه السلام) 25 سال سکوت کرد و در راستاي احقاق حق خود به زور متوسل نشد و تنها زماني مسئوليت پذيرفت و حکومت گرفت که مردم خواستند.
در نگاه قرآن، نقش مردم به تعيين حاکم، نوع حکومت يا پذيرش حاکم محدود نمي شود بلکه بعد از شکل گيري حکومت نيز مردم مي توانند در حکومت مشارکت کنند و از طريق شوري پيشنهادها و نظريات خود را به حاکم عرضه کنند حاکم نيز در برابر بيعت مردم مسئول و بايد از مردم مشورت بگيرد و آنها را در تصميم گيري ها شرکت دهد و از خودرأايي و استبداد پرهيز کند. خداوند به پيامبر اسلام که مقام بس بلندي دارد مي فرمايد:
( وَ شَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ). (56)
افزون بر اين، آيه: ( وَ الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقَامُوا الصَّلاَةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ ). (57) و نيز آيه: ( فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَ تَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا ). (58 ) به طريق اولويت اهميت مشورت در نظام حکومتي اسلام را نمايان مي سازد. وقتي خداوند مشورت در امور شخصي و تصميم گيري هاي فردي را نيکو معرفي مي کند به قياس اولويت مشورت در مسائل حکومتي شايسته تر و بايسته تر مي نمايد.
اين دو رهنمود قرآن ( بيعت و شورا ) بخش عمده اي از تهديدات گروهي را از ميان مي برد و مانع شکل گيري ناامني هاي داخلي مي گردد، زيرا براساس اين دو رهنمود، دولت برخاسته از رأي و نظر منتظران بايد به خواسته هاي تمامي اقشار و قوميت ها و گرايش ها توجه کند، در برآورده ساختن مطالبات مردم بکوشد، تمامي قوميت ها، گرايش ها و احزاب و دسته ها را در قدرت سهيم کند و از رو در رو قرار دادن قوميت ها و گرايش مذهب با خود دوري کند. زماني قوميت هاي گوناگون خود را در حکومت سهيم ببينند جدايي طلبي و استقلال خواهي را فرياد نمي زنند و از جدايي طلبان حمايت نمي کنند و به وسوسه هاي قدرت هاي خارجي وقعي نمي نهند.
البته حکومت اسلامي مي تواند خواسته هاي گروه ها، قوميت ها و تشکل ها را با توجه به قانون به بحث و بررسي بگيرد در برابر مطالبات قانوني تسليم باشد و خواسته هاي غيرقانوني را برنتابد و زياده خواهان و فرصت طلبان، و سوء استفاده کنندگان از آزادي را تهديد کند و با آنها برخورد قانوني نمايد، اما اين تهديدات نبايد خرد کننده و شکننده باشد. حکومت بايد آن گونه که قرآن مي گويد بر مردم سخت نگيرد، خشونت نکند، سعه صدر داشته باشد و با شهروندان با عطوفت و مهرباني رفتار کند. خشونت و سخت گيري مردم را دلسرد و گوشه گير مي کند و مشروعيت حاکم را از ميان مي برد:
( فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ ). (59)
اين آيه امضاي سيره پيامبر در نحوه حکومت است و اين که خداوند از شکل حکومت داري پيامبر راضي و خشنود است.
از سوي ديگر، عطوفت و خويشتن داري دولت نبايد به اندازه اي باشد که چهره اي ناتوان از حکومت ترسيم کند؛ چه اين که افراط و تفريط در محدود سازي خواسته ها و افراد و هم چنين خويشتن داري حکومت مردم را نسبت به امنيت خود حساس مي کند و آنها را ناگزير از تشکيل گروه هاي نظامي و شبه نظامي براي تامين خود در برابر دولت و در برابر ديگران مي کند و اين گونه تشکيلات نيز هميشه براي حکومت دردسر آفرين است و به درگيري حکومت با شبه نظاميان مي انجامد.
2- راه کار دوم قرآن رهنمودها، توصيه ها و الزاماتي است که خداوند براي مردم دارد.
در اين آيات خداوند ريشه هاي شکل گيري ناامني هاي داخلي را هدف مي گيرد و با مردود خواندن قوميت گرايي، نژادپرستي، پيروي از هوا و هوس، زياده خواهي، اختلاف و تفرقه و... امنيت داخلي را دنبال مي کند.
آيات بسياري را مي توان براي اين راهکار شمارش کرد که تنها براي نمونه به آياتي درباره قوميت گرايي و نژادپرستي اشاره مي کنم:
برخي از آيات ناظر بر نژادپرستي و قوميت گرايي عبارتند از:
1- ( يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ). (60)
در اين آيه، آفريدگار نژادها و قوميت هاي گوناگون خداست، اما اين قوميت، نژاد، زبان و... ملاک برتري نيست. ميزان برتري ايمان و تقواست.
2- ( قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْکُمْ عَذَاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ يَلْبِسَکُمْ شِيَعاً وَ يُذِيقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ ). (61)
در اين آيه، گروه گرايي و فرقه گرايي زمينه ساز درگيري و جنگ است و اين مقدمه و ذي المقدمه شکلي از عذاب الهي است.
3- ( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقاً مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْکِتَابَ يَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِيمَانِکُمْ کَافِرِينَ ). (62)
گروهي از اهل کتاب با دست مايه نژادپرستي و قوميت گرايي دو قبيله اوس و خزرج را در آستانه جنگ قرار دادند و خداوند مسلمانان را نسبت به پيروي از اهل کتاب هشدار مي دهد.
4- ( وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَ کُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا ). ( 63)
خداوند از انس و الفتي که ميان قوميت ها و نژادهاي گوناگون و به خصوص اوس و خزرج ايجاد کرده سخن مي گويد و آن را نعمت الهي مي خواند و مسلمانان را به چنگ زدن به ريسمان الهي و دوري از تفرقه و دشمني فرا مي خواند.
امنيت ملي
امنيت ملي به عنوان يک اصطلاح مرکب، زماني در خور تعريف مي گردد که هر يک از دو واژه امنيت و ملي به صورت جداگانه بررسي و معناشناسي شود. در معناشناسي اين دو کلمه منتظران وحي بيشتر از آيات قرآن بهره مي گيرند و در تعريف امنيت ملي از آيات وحي الهام مي گيرند.معناشناسي امنيت
منتظران حضرت حجت براي دست يابي به معناي امنيت از روش تقابل گيري بهره مي برند به باور ايشان از طريق کلماتي که در برابر امنيت قرار مي گيرد مي توان به مفهوم امنيت رسيد. براي نمونه يکي از کلماتي که در برابر امنيت آمده است کلمه خوف است:1- ( وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً ). (64)
2- ( الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ ). (65)
3- ( وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً کَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا کَانُوا يَصْنَعُونَ ). (66)
4- ( فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُکْبَاناً فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَمَا عَلَّمَکُمْ ). (67)
5- ( وَ إِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ). (68)
تقابل امنيت و خوف در سخن بسياري از لغت نويسان و تفسيرگران قرآن نيز آمده است؛ براي نمونه « ابن منظور » امنيت را از جهت مفهومي ناسازگار با خوف مي خواند (69) و شيخ طوسي- تفسير نويس برجسته شيعه- امن را « سکون النفس الي الامر » مي خواند و نقطه مقابل آن را خوف دانسته و خوف را « انزعاج النفس من الامر » معرفي مي کند. (70)
واژه ديگري که منتظران در برابر امنيت مي آورند « وجل » است. اين کلمه در آيات قرآن در برابر امنيت به کار رفته است براي نمونه در سوره هاي انفال، آيه 52 و حج، آيه 35 و ... وجل از جهت معنايي در برابر امنيت قرار دارد.
کلمه ديگري که متنظران در برابر امنيت مي آورند واژه نذير است. بر اين اساس قرآن بيم دهنده ستم گران است. (71) پيامبران نيز بيم دهنده هستند چنان که برخي از کساني که به جهاد نمي روند و آگاهي کسب مي کنند بيم دهنده قوم خويش هستند. (72)
معناشناسي ملي
در معناشناسي اين واژه متنظران امام زمان اين واژه را با چند واژه ديگر قرآن به مقايسه مي گيرند.الف. ملة:
در برخي از آيات مانند: بقره، آيات 130 و 135، آل عمران، آيه 95 و... کلمه ملة به کار رفته است.اين کلمه درتمام کاربردهاي آن به معناي آيين آمده است و نمي توان ملت به عنوان يک اصطلاح سياسي را هم مفهوم با اين واژه دانست.
ب. امت:
در شماري از آيات واژه ملت به کار رفته است، مانند: بقره، آيات 128 و 134 و 141 و آل عمران، آيات 104 و 113 و...در برخي از اين آيات مراد از امت گروهي است که از باورهاي مشترکي پيروي مي کنند چون پيروان ابراهيم (عليه السلام) و محمد و اهل کتاب و ...
ج. قوم:
اين کلمه در قرآن بسيار به کار رفته است، مانند قوم کافرين، قوم ظالمين، قوم فاسقين، قوم نوح و..اين کلمه به واژه امت به معناي ملت به عنوان يک اصطلاح سياسي نزديک تر است. هر چند در برخي موارد معناي کلمه امت و قوم، تقريبا معادل است، اما قرائني وجود دارد که نشان مي دهد قوم از جهت معنا گسترده تر از امت است و امت واحد کوچک تري است نسبت به قوم مانند: ( وَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ ). (73)
بنابراين منتظران امام زمان، ملت را يک واحد بزرگ انساني مي دانند که برخوردار از ارزش هاي مشترکند. براي نمونه قوم موسي کساني بودند که از عقيده خاصي بهره مند بودند. البته پرواضح است که ارزش هاي يک ملت به عقيده محدود نمي گردد بلکه سرزمين، آداب، رسوم و... نيز مي تواند از ارزش هاي يک ملت شمرده شود، به همين جهت در آيات وحي از سرزمين به ديار ياد شده است و خروج از سرزمين مانند کشتن يکديگر ناپسند معرفي شده است. ( نساء، آيه 66 ) اين ناپسندي از آن جهت است که ملت نسبت به سرزمين خود تعلق خاطر دارند و سرزمين را بسيار پاس و حرمت مي نهند.
با نظر داشت مباحث ياد شده اهل انتظار در تعريف امنيت ملي مي گويند: امنيت ملي ايمني يک ملت نسبت به آن چه ارزش هاي ايشان را تهديد مي کند خوانده مي شود.
تهديدات
منتظران بر اين باورند که امنيت يک ملت زماني است که آن ملت ايمني داشته باشد و از تهديدات خارجي نهراسد. بنابراين براي رسيدن به شناختي درست از امنيت بايد نخست تهديدها را شناخت يا دست کم به شناسايي آن چه يک ملت تهديد مي شناسد اقدام کرد.بيم هاي يک ملت بي ارتباط با بيم هايي که براي يک فرد از جامعه رخ مي دهد نيست. چه اين که ملت مجموعه اي از افراد هستند بنابراين آن چه به عنوان تهديد رخ مي نمايد خواه فردي باشد و خواه جمعي مي تواند در مقياس و مجموعه اي بزرگ تر به عنوان تهديد عليه يک ملت به شمار آيد.
اهل انتظار با نظر داشت آيات وحي بخشي از تهديدات را اين گونه شمارش مي کنند:
الف. تهديدات جاني
ترس انسان بر جان خود، چه به صورت قتل يا آزار و اذيت، يکي از عوامل بروز ناامني است، براي نمونه موسي بيم آن داشت که به جرم کشتن قبطي کشته شود (74) اين بيم موسي (عليه السلام) را ناگزير از فرار کرد. حضرت شعيب وقتي موسي را ديد به او گفت نهراس از قوم ستم گر نجات يافتي. (75)مادر موسي و هارون ازجهت خوف از آزار و اذيت فرعون در ناامني بودند و خدا ايشان را از ناامني نجات داد (76) و ...
اين گونه تهديدات در آيات قرآن و در اسلام به اندازه اي اهميت دارد که فرد مي تواند به خاطر آنها از انجام برخي تکاليف اجتناب کند. (77)
ب. تهديدات اجتماعي
برخي از آيات خوف نسبت به ناهنجاري هاي اجتماعي را بيان مي کند براي نمونه انتخاب يک داور از طرف زن و يک داور از طرف مرد از آن جهت است که بيم طلاق از بين برود و مرد و زن در امنيت قرار گيرند. (78)اگر مردي از آن بيم دارد که بر دختران يتيم به عدالت رفتار نکند مي تواند براي رسيدن به امنيت با ديگر دختران ازدواج کن و اگر بيم دارد با ايشان نيز به عدالت رفتار نکند تنها يک زن بگيرد. (79)
ج. تهديدات ديني و فکري
دين و باور هر فردي براي او باارزش است؛ خواه آن باور حق باشد خواه باطل. براي نمونه موسي از اين که فرعونيان رسالت او را تکذيب کنند بيم داشت (80) چنان که فرعون از اين که موسي آيين و باورهاي قومش را زير سوال مي برد و در پي دگرگوني آنها بود هراسان بود. (81)بيم از سرنوشت خويشان، بيم زن از اين که همسر از وي اعراض کند، بيم از سرنوشت فرزندان ناتوان و... از نمونه هاي ديگر انواع تهديد در آيات وحي است. با توجه به اين تهديدات که بيشتر متوجه يک فرد و يا عده اندکي مي شود مي توان امنيت ديني، نظامي، اقتصادي و ... را از ابعاد گوناگون امنيت ملي معرفي کرد.
1- امنيت ديني
در نگاه منتظران امام زمان، امنيت ديني مهم ترين بعد امنيت است. ملت ها به دين و عقايد يا به تعبيري کلي تر به فرهنگ خود بسيار حساس هستند و به همين جهت در برابر گسيخته شدن و دگرگون شدن وابستگي ها و تعلقات فکري خود مقاومت مي کنند و در برابر مخالفان مي ايستند؛ براي نمونه وقتي پيامبران از خداي واحد سخن مي گويند و بت پرستي را نفي مي کنند ملت ها موضع خصمانه مي گيرند، پيامبر را دشنام مي دهد آنها را اذيت و آزار و تحريم مي کنند. قوم فرعون در برابر موسي و هارون احساس ناامني دارند. برخي به عقايد موروثي خود دل بسته اند و از آن دفاع مي کنند (82) وعده اي با استفهام انکاري مي پرسند:( أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ مَا کَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا ) (83)
اين گروه حاضر به تحمل عذاب بودند ولي از دين موروثي خود نمي گذشتند.
بر اين اساس، برخي از اقوام گذشته پيامبران و پيروان ايشان را « مفسد في الارض » مي شناسند و فرعون به عنوان يک حاکم از تغيير دين ملت خو مي ترسيد. (84 )
بيم از هجمه با باورها و عقايد، ويژگي يک ملت خاص نيست، بلکه تمامي ملت ها حتي ملت هاي مسلمان از هجوم ديگران به دين و آيين خود بيمناکند و از آن مي هراسند.
برخوردهاي تند و خشن با آنان که دين يک ملت را تهديد مي کنند به آن جهت است که هر ملتي وابسته و دلبسته به دين و فرهنگ خود است و نمي تواند در برابر تهديدات ديگران از خود نرمش نشان دهد. (85)
در راستاي اين بعد از امنيت، خداوند تقليد را نکوهش مي کند، بهره گيري از عقل و تامل و تدبر در آفرينش و آيات الهي را خواستار است، از پيامبر تفسير و تبيين آيات را مي طلبد (86) و گروهي را به فراگيري دين و آموزش دين فرا مي خواند. (87)
2- امنيت نظامي
اين بعد از امنيت به عنوان سنتي ترين بعد امنيت شناخته مي شود. تمامي آياتي که مسلمانان را به جهاد با مخالفان فرا مي خواند و برخي آيات ديگر، نشان از تاثير اين بعد در امنيت ملي دارد.در امنيت نظامي، تاکيد قرآن تنها بر آمادگي براي جنگ و پيروزي در آن هم با نفرات و امکانات فراوان نيست. بلکه دست يابي به تجهيزات و امکانات پيشرفته نظامي و روحيه بالاي جهاد گران از اولويت هاي اصلي دکترين نظامي قرآن است. بر اين اساس خداوند از مجاهدان مي خواهد در برابر نفرات بسيار دشمن ايستادگي کنند.
1- ( إِنْ يَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِئَتَيْنِ ). (88)
( الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِيکُمْ ضَعْفاً ). (89)
توجه به سياق اين آيات نيز حکايت از درستي اين برداشت دارد؛ چه اين که در سياق آنها مي خوانيم: ( وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ ) (90) واژه « قوه » مي تواند ناظر به کيفيت تجهيزات و ادوات جنگي باشد.
امنيت مورد توجه قرآن پيمان هاي نظامي با متحدان را مي طلبد به همين جهت مسلمانان به صلح با ديگران فرا خوانده مي شوند. (91)
هدف مشخص امنيتي در حوزه امنيت نظامي جلوگيري از بروز جنگ، و در صورت رخداد جنگ، پيروزي است. به همين جهت آيه ( وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ ... ) (92) ناظر به وضعيت جنگي نيست، بلکه هدف کسب آمادگي و قدرت بازدارندگي و جلوگيري از حمله دشمن است. در اين آيه مي خوانيم: ( تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ ) و بر همين اساس در آيه پس از آن، به هراسي که آمادگي و قدرت بازدارندگي در دشمنان ايجاد مي کند و آنها را خواهان صلح مي خواند اشاره شده است:
( وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ .... ). (93)
3- امنيت اقتصادي
هر چند قرآن براي رودر رويي با دشمنان خارجي از واژه جهاد سود مي برد، اما به نظر مي رسد جهاد تنها به شکل نظامي نيست، بلکه معناي گسترده تري دارد و هر نوع مبارزه اي را در بر مي گيرد. با اين نگاه، آياتي که مبارزه با مال را خواستار مي شود مانند توبه آيات 20 و 41 و 88؛ انفال آيه 72، نساء آيه 95 و... به قرينه آيه: ( أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ ) (94) نظر به امنيت اقتصادي دارد، به ويژه با قرينه اي که در درخواست امنيت از سوي ابراهيم وجود دارد: ( وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ ). (95)افزون بر اين، برخي آيات که اشاره به ايمني از گرسنگي دارد منطقه امن را منطقه اي معرفي مي کند که روزي اش از هر جامي رسد و منطقه ناامن منطقه اي است که از خوف و گرسنگي رنج مي برد. در آيات سوره قريش نيز به امنيت اقتصادي اشاره شده است، آن جا که مي فرمايد:
( الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ ).
با اين نگاه، اقتصاد، مبنايي براي تقويت توان نظامي نيست، بلکه خود ابزاري براي مبارزه با تهديدات به شمار مي آيد.
در نگاه قرآن، بعد اقتصادي امنيت ملي نمي تواند جاي گزين بعد نظامي مي شود. چنان که بعد نظامي نمي تواند بعد اقتصادي را از صحنه تاثيرگذاري بيرون سازد. البته ممکن است در دوره هاي متفاوت يک بعد پررنگ و بعد ديگر کم رنگ باشد. اما نمي توان ادعا کرد در عصري بعد اقتصادي يا نظامي تنها بعد حياتي امنيت ملي است.
آياتي ديگر نيز مي تواند در راستاي بعد اقتصادي امنيت ملي قرار گيرد؛ براي نمونه:
1- ( وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً ). (96)
2- ( وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لکِنَّ الْمُنَافِقِينَ لاَ يَعْلَمُونَ ). (97)
هنگامي کافران به مومنان سلطه نمي يابند و مومنان عزت دارند که مومنان در بعد امنيت اقتصادي و ساير ابعاد امنيت ملي توان مبارزه و رقابت با دشمنان را داشته باشند، و اين امنيت اقتصادي است که مصونيت در برابر فشارهاي اقتصادي و تهديدهاي اقتصادي را به همراه مي آورد.
پي نوشت ها :
1- « مفهوم امنيت ملي »، روزنامه همشهري، 1372/2/9.
2- ح. قاسمي، « برداشت هاي متفاوت از امنيت ملي »، فصلنامه سياست دفاعي، سال 1 و5، شماره دوم 54-55.
3- مورتون برکو و تيزوپي، سي، باک، امنيت ملي، گزيده مقالات سياسي امنيتي، 103/2؛ جليل روشندل، امنيت ملي و نظام بين المللي، ص 11.
4- حميد بهزادي، اصول روابط بين الملل و سياست خارجي، ص 102-103.
5- رابرت ماندل، چهره متغير امنيت ملي، ترجمه پژوهشگاه مطالعات راهبردي، ص 51-52.
6- عماد افروغ، نگرش ديني و انتقادي به مفاهيم عمده سياسي، ص 116.
7- همان، ص 117.
8- همان.
9- داريوش آشوري، دانشنامه سياسي، ص 38.
10- علي آقا بخشي، فرهنگ علوم سياسي، ص 173.
11- باري بوزان، مردم، دولت ها و هراس، ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردي، ص 32.
12- همان، ص 17؛ لورنس فريدمن، مفهوم امنيت، گزيده مقالات سياسي امنيتي، ج1، ص 319.
13- همان، ص 20.
14- محمد علي بصيري، « تحولات مفهوم امنيت ملي »، روزنامه اطلاعات، 4 و1380/4/5.
15- باري بوزان، مردم، دولتها و هراس، ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردي، ص 17.
16- آرديمک کين لاي، آر، ليتل، رويکردها و نظريه ها، امنيت جهاني، ترجمه اصغر افتخاري، ص 16.
17- همان، ص 17.
18- همان، ص 24.
19- همان، ص 28.
20- رابرت ماندل، چهره متغير امنيت ملي، ص 52-51.
21- همان، ص 53.
22- ادوارد آزر و چونگ اين مون، مشروعيت، يکپارچگي و توان سياست سازي، امنيت ملي در جهان سوم، ص 126.
23- توبه، آيه 107.
24- هود، آيه 93.
25- انبياء، آيه 105.
26- نور، آيه 55.
27- غافر، آيه 51.
28- قصص، آيات 5-6.
29- علي محمودي، نظريه هاي آزادي در فلسفه سياسي هابز و لاک، ص 28.
30- همان، ص 64.
31- قريش، آيات 1-4.
32- بقره، آيه 155.
33- نعماني، الغيبه، ص 2501.
34- همان، ص 254.
35- بقره، آيه 250.
36- همان، آيه 124.
37- همان، آيه 126.
38- بقره، آيه 124.
39- ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج1، ص 91.
40- نجم، آيه 39.
41- نساء، آيه 5.
42- کهف، آيه 46.
43- اعراف، آيه 32.
44- انبياء، آيه 73.
45- رعد، آيه 22.
46- بقره، آيه 262.
47- همان، آيه 271.
48- انفال، آيه 41.
49- مائده، آيه 114.
50- همان، آيه 38.
51- مائده، آيه 33.
52- بقره، آيه 178.
53- همان، آيه 179.
54- فتح، آيه 18.
55- همان، آيه 2.
56- آل عمران، آيه 159.
57- شوري، آيه 38.
58- بقره، آيه 233.
59- آل عمران، آيه 159.
60- حجرات، آيه 13.
61- انعام، آيه 65.
62- آل عمران، آيه 100.
63- آل عمران، آيه 103.
64- نور، آيه 56.
65- قريش، آيه 4.
66- نحل، آيه 112.
67- بقره، آيه 239.
68- نساء آيه 83.
69- ابن منظور، لسان العرب، ج13، ص 21.
70- شيخ طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج4، ص 478 و ج8، ص 49.
71- احقاف، آيه 12.
72- قصص، آيه 46؛ سجده، آيه 3؛ توبه، آيه 122.
73- اعراف، آيه 159.
74- قصص، آيه 14 و 31.
75- قصص، آيه 25.
76- طه، آيات 45-46.
77- نساء، آيه 3.
78- همان، آيه 35.
79-همان، آيه 3.
80- شعراء، آيه 12 و قصص، آيه 34.
81- غافر، آيه 26.
82- انبياء، آيه 53، لقمان، آيه 21، زخرف، آيه 22.
83- اعراف، آيه 70.
84- غافر، آيه 26.
85- براي نمونه بقره، آيه 170 و مائده، آيه 10.
86- نحل، آيه 44 و نحل، آيه 64.
87- بقره، آيه 171 و توبه، آيه 122.
88- انفال، آيه 65.
89- همان، آيه 66.
90- همان، آيه 60.
91- انفال، آيه 65 و نساء، آيه 90.
92- همان، آيه 60.
93- همان، آيه 61.
94- انفال، آيه 60.
95- بقره، آيه 125.
96- نساء، آيه 141.
97- منافقون، آيه 8.
مکارم شيرازي ...{ و ديگران }، (1387)، گفتمان مهدويت، قم: موسسه بوستان کتاب، چاپ اول