حجاب و مبارزه با منافق، استکبار و شياطين در وصاياي شهدا (1)
... و اي خواهر مهربانم از شما مي خواهم که مانند زينب کبري (سلام الله عليه) صبر را پيشه خود سازيد و صبور باشيد و با حجابتان مشت محکمي بر دهان...
دوشنبه، 13 بهمن 1393
تأکید بر برتری حجاب از خون شهید در وصایای شهدا
از خواهران محترمه می خواهم که حجاب اسلامی خود را رعایت بکنند، زیرا حجاب شما کوبنده تر از خون من است.
دوشنبه، 13 بهمن 1393
احوال پرسي از صد سخنراني بهتر است!
من هنگام محاصره ي آبادان از سوي دشمن، در محور فياضيه ي آبادان با برادر علي معمار آشنا شدم. با اولين برخورد احساس کردم سالهاست ايشان را مي شناسم....
يکشنبه، 12 بهمن 1393
تبسم در چهره براي شادماني افراد
يکي از بچه هاي همسايه يقه ي لباسش را گرفته بود و به او توهين مي کرد، اما حميد هيچ عکس العملي نشان نمي داد. فقط به او گفت: «اشتباه گرفتيد. تحقيق...
يکشنبه، 12 بهمن 1393
بايد اول دست پدر و مادرت را ببوسي
با گفتن يا الله يا الله وارد شدند؛ محمد با چندين بچّه ي دبستاني. زخمي بودم و توان بلند شدن نداشتم. يک يک سلام کردند و دور و برم نشستند. محمّد...
يکشنبه، 12 بهمن 1393
خيال نکني کسي شده اي!
مدتي مسؤوليت ستاد مبارزه با مواد مخدّر نهبندان را به عهده داشت. يکي از اقوام نزديک، پيغام داده بود: «به رجبعلي بگوييد کسي را که دستگير کرده اي...
يکشنبه، 12 بهمن 1393
پايه ي تربيتش محبت بود
نشسته بوديم داخل اتاق. مهمان داشتيم. صدايي از داخل کوچه آمد. ابراهيم سريع از پنجره نگاه کرد. شخصي موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار...
يکشنبه، 12 بهمن 1393
حسن ظن و نگاه مثبت
داشت براي من از شيطان حرف مي زد و از رسوخ هاي پنهاني اش. مي گفت: «اوايل جنگ، روز به روز مسؤوليتهاي بالاتري به من مي دادند. اين طرف و آن طرف گاهي...
يکشنبه، 12 بهمن 1393
توصیه به حجاب فاطمی و زینبی در وصایای شهدا
امیدوارم برای من خواهرانی زینب صفت و زهرا گونه باشید، صبور و مقاوم در برابر ناملایمات و سختی های زندگی باشید و همیشه و در همه حال حیا و حجاب...
يکشنبه، 12 بهمن 1393
وصایای شهدا پیرامون لزوم حفظ حجاب
خواهرم از تو می خواهم که در همه حال و همیشه حجاب خود را حفظ کنی و با امر به معروف و نهی از منکر تمامی خواهران را به این کار تشویق کنی و با این...
يکشنبه، 12 بهمن 1393
بچه ها بياييد گردوها را برداريد
چند سالي که در اهواز زندگي مي کرديم، وقتي از خط مقدم جبهه برمي گشت و مي ديد که مشغول کار هستيم با من همراه مي شد. حتي در آشپزي به من کمک مي کرد....
شنبه، 11 بهمن 1393
عيد واقعي
سال 58، به دليل وضعيت خاصي که بر جامعه حاکم بود، معمولاً نيروهاي پاسدار بيشتر اوقات را در پادگان بودند و هر وقت مرخصي مي خواستند، بايد از مسؤول...
شنبه، 11 بهمن 1393
دهانت بخاطر حرف زشت بو مي دهد!
اوايل مهر بود. کم کم هوا داشت سرد مي شد. روستاي سرخ ده بوديم. در اين فصل بيشتر ساکنان کوچ مي کردند و تقريباً روستا خالي از سکنه مي شد. يک روز...
شنبه، 11 بهمن 1393
سيرت خوبان
وقتي نيروهاي جديد به جبهه و گردان اعزام مي شدند زود با سيد اُنس مي گرفتند چرا که اثرات اخلاق و معنويت او به قدري زياد بود که روي ديگران تأثير...
شنبه، 11 بهمن 1393
حرمت خاطي را نگه داريد!
روزي سوار بر خودروي ايشان از خيابان شهداي ورامين عبور مي کرديم. حاج مصطفي قصد گردش به چپ داشت و راهنماي سمت چپ را زده بود، ناگهان موتورسواري...
شنبه، 11 بهمن 1393
عاشق کتاب و کتاب خواني
در پاسگاه گرمک مستقر بوديم. نيروها حدود سه ماه آنجا به انتظار عمليات مانده بوديم ولي عمليات انجام نشد. حوصله شان سر رفته بود. کمي هم براي تغذيه...
شنبه، 11 بهمن 1393
ورشکسته ي معنوي!
در يکي از عمليات ها از ناحيه ي پا مجروح شد و پايش شکست. او را به بيمارستاني در کاشان منتقل کردند. براي ديدار او به همراه جمعي از بچه ها و رزمندگان...
شنبه، 11 بهمن 1393
اجازه نداد به گناه اعتراف کند!
براي امر به معروف و نهي از منکر شيوه ي ويژه اي داشت. امر به معروف کردنش را خيلي دوست داشتم. هميشه به او مي گفتم که هرگاه خطايي از من سر مي زند،...
شنبه، 11 بهمن 1393
با سختی‌ها نفس را باید پاک کرد
یک روز تنهایی به خانه ی حاج قاسم رفتم تا با ترفندی او را راضی کنم و با خودم به سقز ببرم. وقتی تو خانه ی حاجی نشسته بودم، پدرش خیلی عصبانی و ناراحت...
شنبه، 11 بهمن 1393
هر کس براي خودش سنگر بکند
ايشان در منزل با من برخوردشان خيلي خوب بود. پس از اين که بچه هاي ما بزرگ شدند، اگر من مثلاً با تندي با بچه ها صحبت مي کردم، مي گفت: اين روش درست...
شنبه، 11 بهمن 1393