چهارشنبه، 4 تير 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

سفارش امام علی (ع) به ارزش های اخلاقى

امام علی علیه‌ السلام فرمودند:
الْجُودُ حَارِسُ الْأَعْرَاضِ وَ الْحِلْمُ فِدَامُ السَّفِیهِ وَ الْعَفْوُ زَکَاةُ الظَّفَرِ وَ السُّلُوُّ عِوَضُکَ مِمَّنْ غَدَرَ وَ الِاسْتِشَارَةُ عَیْنُ الْهِدَایَةِ وَ قَدْ خَاطَرَ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْیِهِ وَ الصَّبْرُ یُنَاضِلُ الْحِدْثَانَ وَ الْجَزَعُ مِنْ أَعْوَانِ الزَّمَانِ وَ أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْکُ الْمُنَى وَ کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ عِنْدَ هَوَى أَمِیرٍ وَ مِنَ التَّوْفِیقِ حِفْظُ التَّجْرِبَةِ وَ الْمَوَدَّةُ قَرَابَةٌ مُسْتَفَادَةٌ وَ لَا تَأْمَنَنَّ مَلُولًا.

بخشش و کرم نگهبان آبروهاست. بردباری بند دهان نادان است. گذشت زکات پیروزی است. فراموش کردن آنکه به تو خیانت نموده تلافی توست. مشورت کردن چشم هدایت است. کسی که فقط به رای خود اکتفا کرد گرفتار خطر شد. شکیبای دور کننده سختی های روزگار است. ناشکیبایی زمان را در نابود کردن انسان یاری می دهد. بزرگترین توانگری ترک آرزو است. چه بسا عقلی که اسیر هوای نفس است و هوای نفس بر او امیری می کند. از جمله توفیقات حفظ تجربه است. دوستی کردن پیوند با مردم را فراهم می سازد. از کسی که از تو رنجیده ایمن مباش.

نهج البلاغه: حکمت 202
شرح حدیث:
امام (علیه السلام) در بخشی از کلمات حکم آمیزش به سیزده مورد اشاره می فرماید که هر کدام جای بحث و شرح دارد.

1- بخشش و کرم نگهبان آبروهاست.
عزت آفرین ترین صفات انسانی روحیه سخاوتمندی است آدم سخی و کریم خود به ‌خود در دل مردم جا می گیرد و کسب آبرو می کند. چون افراد بدزبان و ابرو ریز وقتی دهانشان با جود و کرم بسته می شود دیگر چیزی برای گفتن و تهمت زدن ندارند. آنهایی هم که محترم و خوش زبان هستند جز قدردانی و سپاس چیزی برای گفتن ندارند.

امام (علیه السلام) می فرمود:
سادَهُ النّاسِ فِی الدُّنیا الاَسخِیاءُ؛
آقایان و بزرگواران مردم دنیا بخشندگان اند.(1)

و نیز فرمود:
السَّخاءُ خُلقُ الاَنبیاءِ
بخشندگی خوی پیامبران است.(2)

2- بردباری بند دهان نادان است
نقش بردباری بی شباهت به سخاوت نیست همان طور جود و بخشش باعث قطع زبان آدم های شرور و بدزبان می شود حلم وبردباری هم سخت ترین و جاهل ترین افراد را ساکت می کند. چون معمولا آدم های نادان فحش می دهند که فحش بشنوند. ولی وقتی یک طرف کوتاه بیاید وخود را کنترل نماید طرف مقابل هر که باشد زبانش بند می آید و از کار خود خسته و پشیمان می شود. امام صادق علیه السلام می فرمود:
ثَلاثَهٌ تُعقِبُ النَّدامَهَ: المُباهاهُ و المُفاخَرَهُ و المُعازَّهُ؛
سه چیز پشیمانی در پی دارد: به خود بالیدن فخرفروشی و چیره جویی و گستاخی بر دیگران.(3)


3- گذشت زکات پیروزی است
در منازعات و ستیزها چه بین دو نفر و یا بین خانواده ها و یا قبایل و گروه های سیاسی وقتی رقیب شکست خورد و از میدان بدر شد گذشت و انتقام نگرفتن زکات پیروزی است.
به راستی که امام (علیه السلام) کلمات حکمت آمیزش روح انسان را پرواز می دهد و حضرت آن قدر شیوا و زیبا سخن می گوید که هر فطرت بیدار و آگاه در هر مذهب و مرامی که باشد لذت می برد وبه خود می گوید آن گرامی چقدر به ظرایف روزگار و حوادث آگاه بوده که در تمام زمان ها کلامش قابل اجرا و پسندیده است.

در آن هنگام که رقیب حذف می شود و کاری از دستش بر نمی آید باید رهایش کرد و الا چوب به مردن زدن است.

4- فراموش کردن آن که به تو خیانت نموده، تلافی توست.
این جمله بی شباهت با جمله قبل نیست از این نظر که انتقام جویی منع شده و دعوت به فراموش کردن خیانت افراد شده ایم. اگر خائن به ما قصد تکرار خیانت ندارد تلافی ما به فراموش کردن خیانت اوست. البته این کار چند حسن دارد یکی آنکه دل ما از حقد و کینه خالی می شود و خیالی راحت پیدا می کنیم و خودخوری نمی نکیم و دوم آن که طرف مقابل شرمنده می شود و در مقابل معذرت خواهی و پوزش برمی آید و سوم این که خداوند نیز تلافی می کند لغزش هایمان را نادیده می گیرد و ما را مشمول لطف و عفو خویش قرار می دهد.

إِنْ تُبْدُوا خَیْرًا أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ عَفُوًّا قَدِیرًا؛
اگر کار نیکی را به آشکار انجام دهید یا در نهان یا از کرداری ناپسند درگذرید خدا بخشنده و تواناست. (4)

رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
اِذا وُقِفَ العِبادُ نادی مُنادٍ: لِیَقُم مَن اَجرُهُ عَلَی اللهِ و لیَدخُلِ الجَنَّهَ قیلَ: مَن ذَالَّذی اجرُهُ عَلَی اللهِ؟ قال: العافُونَ عَنِ النَّاس؛
آنگاه که بندگان در صحرای محشر گرد آورده شوند آواز دهنده ای جار زند: آن کسی که مزدش با خداست برخیزد و به بهشت رود گفته می شود چه کسی مزدش با خداست؟ می گوید بخشایندگان مردم.(5)

5- مشورت کردن چشم هدایت است
در بسیاری موارد استفاده از عقل و درایت دیگران و طلب شور راهگشا و برون رفت از بن بست مشکلات است.

کسانی که شایستگی محل شور قرار گرفتن را دارند چشم هدایتند. به خاطر اطلاعات عمومی و آگاهی به چند و چون مسایل مثل چراغ راهنما عمل می کنند.

همان طور که عرض کردم به شرط آن که شایستگی در طرف مشورت باشد امام (علیه السلام) فرمود:
خَیرُ مَن شاوَرتَ ذَوُو النُّهی و العِلمِ وَ اُولو التَّجارِبِ وَ الحَزمّ؛
بهترین کسان برای مشورت صاحبان اندیشه و دانشمند و افراد باتجربه و دوراندیش اند.(6)

امام حسن (علیه السلام) فرمود:
ما تشاوَرَ قَومٌ الّا هُدُوا اِلی رُشدِهِم؛
هیچ مردمی با هم مشورت نکردند مگر آنکه راه درست مشکلات خود را پیدا کردند.(7)

6- کسی که فقط به رای خود اکتفا کرد گرفتار خطر شد
استبداد در رای خطرآفرین است چون در واقع یک نوع دیکتاتوری است و دیگران را با حساب نیاوردن است در حالی که هر کس در هر پست و مقامی که هست و یا درهر سن و سالی و در هر درجه علمی که هست باید حرف های دیگران را نیز گوش دهد و به آراء آنان احترام بگذارد. انتقاد سازنده را نسبت به خود بپذیرد والا به خطرها گرفتار خواهد آمد. چنان که مستبدین به رای را دیدیم که در تاریخ به چه روز افتادند. حرف و نصحیت علما و اندیشمندان را گوش نداند و سر حرف خود ایستادگی کردند و رگ حیات خود را زدند و بدنام مردند.

7- شکیبایی دور کننده سختی های روزگار است
زندگی در دنیا بدون دغدغه و گرفتاری نیست هر کس برای خود مشکلات خاص خود را دارد ثروتمند و فقیر عالم و جاهل سالم و بیمار جوان و پیر مسلمان و غیرمسلمان هر کدام سختی هایی دارن که با آن دست و پنجه نرم می کنند. مطمئن باشید هر که بگوید که من در زندگی هیچ دغدغه و مشکلی ندارم یا خلاف می گوید یا بناست پرونده اش بسته شود.

امام رضا (علیه السلام) می فرمود:
اَمَّا السُّنَّهُ مِن ولِیِّهِ فا الصَّبرُ فِی الباساءِ و الضَّرَّاءِ؛
آن روشی که باید از امامان معصوم فرا گیرید شکیبایی در سختی ها و گرفتاری هاست.(8)

یعنی امامان و حجت های الهی با همه خوبی هایشان باز گرفتار مصائب و سختی های دنیا بودن. ولی صبر کردند و رمز موفقیت‌شان صبوری بود.

وقتی صبر کردیم التیام می یابیم سختی ها برایمان اسان می شوند ولی اگر شکیبایی را از دست دادیم آرامش را از دست خواهیم داد ومشکلی بر مشکلاتمان افزوده خواهد شد.

8- ناشکیبایی زمان را در نابود کردن انسان یاری می دهد
این جمله درست نقطه مقابله جمله قبل است در این بیان امام (علیه السلام) تاثیر ناشکیبایی را در زندگی بیان می کند. زمان را در نابود کردن انسان یاری می دهد یعنی آدم ناشکیبا در مرور زمان آب می شود قوای جسمانی را نابود می کند همه جور مرض و بیماری سراغ جسمش می آید و از آن مهم تر روحش آزرده شده و افسرده خاطر می گردد.

امام صادق علیه السلام فرمود:
اَتَّقوا اللهَ وَ اصبِرُوا فَاِنَّهُ مَن لَم یَصبِر اَهلَکَهُ الجَزعُ؛
از خدا بترسید و صابر باشید زیرا هر که صبر نکند بیتابی کردن او را به هلاکت افکند.(9)

9- بزرگترین توانگری ترک آرزو است
آرزوها وقتی زیاد باشد و برآورده نشود شخص آرزومند احساس ضعف و عقب اندگی می کند. او همیشه فکر می کند که به خواسته هایش نرسیده پس ناتوان و بی لیاقت است در حالی که این طور نیست اگر طبق فرمایش امام (علیه السلام) اصلا از آرزوهایش صرف نظر کند و به همین که در اختیاش هست راضی باشد احساس قدرت و توانایی می کند و غصه فرداها را نمی خورد.

آنان که روی دنیا با چشم عقل دیدند
چون صید تیر خورده از دام وی رمیدند
مرغان باغ جنت در کشتزار دنیا
دیدند دام پنهان از دانه دل بریدند

امام (علیه السلام) نیز می فرمود: آن که یقین دارد از دوستان جدا می شود و در دل خاک جای خواهد گرفت در دادگاه عدل الهی مورد حساب و سوال قرار خواهد گرفت و از آنچه پشت سر گذاشته بی نیاز می گردد و به آنچه پیش فرستاده نیازمند خواهد شد. چنین کسی تلاش می کند که آرزوهایش را کوتاه کند و اعمال صالحه اش را مفصل و طولانی نماید.(10)

10- چه بسا عقلی که اسیر هوای نفس است و هوای نفس بر او امیری می کند
کاربرد عقل وقتی است که بوالهوس ها و هوای نفس مهار شوند و در غیر این صورت عقل زیر پای شهوت نابود می شود و قدرت اظهار وجود ندارد.

امام (علیه السلام؟) در این زمینه هشدارهای مکرر دارد که مواظب باشدی عقل اسیر هوی و هوس نشود.

حَرامٌ عَلی کُلِّ عَقٍل مُغلولٍ بِالشَّهوَهِ اَن یَنتَفَعَ بالحِکمَهِ؛
بر هر عقلی که بسته به زنجیر شهوت باشد حرام است که از حکمت بهره مند شود.(11)

مَن غَلَبَ هَواهُ عَقلَهُ اِفتَضَحَ؛
هر که هوای او بر عقلش چیره آید رسوا شود.(12)

11- از جمله توفیقات حفظ تجربه است
تجربه کارهایی است که نتیجه مثبت و یا منفی خود را نشان داده و باید نتیجه را حفظ کرد اگر کار درست و عقلانی باشد نتیجه مثبت آن را از یاد نبرد و آن کار را تکرار کند و به دیگران نیز بیاموزد و اگر کار منفی باشد تجربه نشان داده که ضررهایی در پی داشته است توجه کند که مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود و چون تجربه کرده و نتیجه خوبی نداشته مواظب باشد دوباره ضرر نکند این یعنی حفظ تجربه.

12- دوستی کردن پیوند با مردم را فراهم می سازد.
روی خوش نشان دادن به مردم و محبت های مادی و معنوی نسبت به آنها الفت آفرین و باعث گره خوردن دل ها می شود. بعضی چنان با محبت و با حرارتند که خود به خود مردم دورشان جمع می شوند و از برخوردهای مهربانانه آنها لذت می برند باب گفتگو و معاشرت و موانست را با ایشان باز می کنند این جمله امام صادق علیه السلام را با دقت مطالعه کنید.

رَحِمَ اللهُ عَبداً اِجتَرَّ مَوَدَّهَ النّاسِ اِلی نَفسِهِ فَحَدَّثَهُم بِما یَعرِفُونَ وَ تَرَکَ ما یُنکِرون؛
رحمت خدا بر آن بنده ای که دوستی مردم را به خود جلب کند و با آنان در حد فهم و شناختشان سخن بگوید و از گفتن آنچه توان فهمش را ندارند و انکار می کنند خودداری کند.(13)

13- از کسی که از تو رنجیده ایمن مباش
یعنی هر چه زودتر رنجش خاطرش را برطرف کن و از وی عذرخواهی کن چون ممکن است در مقام انتقام جویی برآید و به تو آسیب برساند.

انسان ها متفاوتند بعضی گذشت می کنند و بعضی اهل حقد و کینه اند بنابراین اگر طرفی که از تو رنجیده از گروه دوم باشد زهرش را می رساند و باعث ضرر و زیانت خواهد شد.

شرح ابن میثم
1- بخشش پاسدار آبروهاست. کلمه حارس (پاسدار) استعاره براى بخشش از آن رو آورده است که بخشندگى چون پاسدارى، آبروى صاحبش را از ناسزا حفظ مى کند.

2- بردبارى دهان بند نادان است. فدام چیزى است که یک نفر گبر، دهانش را با آن مى بندد، آن لفظ را براى بردبارى استعاره آورده است، از آن رو که شخص بردبار وقتى که در برابر نادان قرار مى گیرد به جاى مجازات او، سکوت اختیار مى کند، و مانع از کار سفیهانه در باره خود مى شود، این است که این عمل براى او به منزله دهان بند است.

3- گذشت، زکات پیروزى است، لفظ زکات را براى گذشت از آن جهت استعاره آورده است، که آن فضیلتى است و در آخرت باعث اجر و ثواب است. و در این جهت پیروزى را مانند مالى در نظر گرفته که زکات بر آن تعلق گرفته است، و این وسیله وادار ساختن به گذشت است.

4- دورى کردن از آدم بى وفا از جانب تو عوضى است نسبت به کسى که تو را فریفته است. و این عبارت نوعى دستور به دورى کردن از اندوه حاصل از فریبکارى کسى است که از او انتظار وفادارى بوده است، و با این مطلب- که این کار از طرف شخص به جاى فریبکارى و عوض آن است و خوب عوضى است- امام (علیه السلام) ترغیب به دورى از دوست بى وفا نموده است.

5- مشورت با دیگران عین هدایت است، مشورت با دیگران درخواست شایسته ترین نظرها در باره کار مورد نظر است و آن باعث رهنمود به آن کار مى گردد، و امام (علیه السلام) مشورت را عین هدایت قرار داده است، براى تأکید این رابطه و وابستگى استوارى که در بین این دو وجود دارد.

6- کسى که تنها به رأى خود متکى باشد در مخاطره است، یعنى آن که مستبد الرّأى است در معرض نابودى است. زیرا این روش، احتمال خطا دارد که لازمه آن هلاکت و نابودى است. نظیر این مطلب در قبل گذشت.

7- شکیبایى رویدادهاى ناگوار را برطرف مى کند، کلمه «مناضله» را براى صبر از آن جهت استعاره آورده است که صبر باعث دفع هلاکتى است که پى آمد بى تابى از گرفتاریهاست.

8- بى تابى، از یاوران روزگار است. روزگار وسیله اى براى پیرى و مرگ است. و بى تابى نیز وسیله و مقدمه اى براى پیرى و مرگ است پس یاور و کمک روزگار است.

9- بالاترین ثروت ترک آرزو است. زیرا برترین بى نیازى، بى نیازى نفس به وسیله کمالات نفسانى، یعنى حکمت و اخلاق پسندیده است، و این خود باعث ترک آرزوهاى مادى است، و اگر نه، باید با آرزو جمع شود که خود لازمه نادانى است، چون آرزو داشتن، عبارت است از سرگرمى نفس به ناشایست، به جاى عملى که شایسته اوست، و هم چنین زیاده روى در محبت به دنیا با صفات نکوهیده زیادى از قبیل: حرص، حسد، طمع و امثال اینهاست، و لازمه آن اجتماع ضدین یعنى فضیلت و رذیلت است.

10- بسا خردى که زیر فرمان هوا و اسیر اوست. عقل یا توان غلبه بر نفس امّاره و منصرف کردن خود را از خواست خویشتن دارد و یا چون کشتى گیر در برابر آن مى ایستد که در این صورت گاهى عقل غالب است و گاهى نفس، و یا عقل مغلوب هواى نفس است. نوع اوّل، عقلى است که مطیع خداوند و به امر خدا نیرومند است، و نوع دوم نیز از جهتى نظیر اوست. امّا نوع سوم عقلى است که خدا را نافرمانى کرده و فرمانبر نفس است و همچون اسیرى در دست هواى نفس مى باشد و این نوع، در عالم انسانها فراوان است، چون لذت هاى محسوس بر خلاف لذّات عقلى، نقد و حاضر است، و براى همین است که امام (علیه السلام) از این نوع عقل خبر داده است.

11- از جمله اسباب توفیق اندوختن تجربه است، یعنى پایبندى و ادامه تجربه به خاطر استفاده از آن، بدیهى است که اندوختن تجربه از توفیقات الهى است، یعنى خداوند ابزار تجربه را براى بنده فراهم مى سازد و چنین مقدّر مى کند تا او با تجربه بار آید.

12- محبّت، خویشاوندى سودمند است، چون قرابت اسم مصدر از ریشه قرب است و قرب یا اصلى است مانند خویشاوندى نسبى و یا بهره اى است اکتسابى مانند قرب دوستى و محبّت.

13- نباید از کسى که از تو رنجیده است ایمن باشى. زیرا شخص رنجیده را رنجیدگى اش از پایدارى بر دوستى، پیمان، رازدارى و نظایر اینها منصرف مى کند، پس دوراندیشى ایجاب مى کند که انسان، در چنین شرایطى از اینها ایمن نباشد.(14)

پی‌نوشت‌ها:
1- غرر الحکم، ح 5602
2- غرر الحکم، ح 1820
3- تحف العقول، ص320
4- سوره نساء، آیه 149
5- کنزالعمال، ح 7009
6- غرر الحکم، ح 4990
7- تحف العقول، ص 233
8- تحف العقول، ص 298
9- بحارالانوار، ج 71، ص 95
10- بحار ج 73، ص 167
11- غرر الحکم، ح 4902
12- غرر الحکم، ح 8358
13- وسایل الشیعه، ج 11، ص 471
14- ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، صص 596-593

منبع: حدیث زندگی: شرح حکمت های نهج البلاغه، کاظم ارفع، تهران: پیام عدالت،1390.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما