عیب جویی و عیب گویی، چونان سم کشنده است که پای درخت رفاقت و محبت همسران ریخته شود؛ ریشه های درخت را می سوزاند.
2. عیب جویی و عیب گویی از یکدیگر
همه آدمیان، خویشتن را دوست دارند. «حب ذات» و خویشتن دوستی، از نیرومندترین علاقه های آدمی است. از این روست که ما اهانت به خود را برنمی تابیم؛ اگر چه در جامه انتقاد باشد؛ حتی اگر به یقین بدانیم که انتقادکننده، قصد دشمنی ندارد و خیرخواه است.
عیب جویی و عیب گویی، چونان سم کشنده است که پای درخت رفاقت و محبت همسران ریخته شود؛ ریشه های درخت را می سوزاند و شاخه هایش را می خشکاند و میوه هایش را می پوساند.
عیب جویی و عیب گویی، چونان سم کشنده است که پای درخت رفاقت و محبت همسران ریخته شود؛ ریشه های درخت را می سوزاند و شاخه هایش را می خشکاند و میوه هایش را می پوساند.
3. خودخواهی های جاهلانه
اینکه آدمی خویشتن را دوست دارد، طبیعی است. «حب نفس» در سرشت انسان نهادینه است.
اما آنچه ناپسند است و خاستگاه بسیاری از بدی هاست، خودخواهی متکبرانه و جاهلانه است.
مادر بت ها بت نفس شماست
زان که بت مار است و این بت اژدهاست
خودخواهی مذموم، نوعی از خودپرستی است و خودپرستی، نوعی از بت پرستی است. این خویشتن خواهی سبب می شود که آدمی دیگران را فدایی خود بخواهد. منافع خویش را بر منافع همگان برتر نهد.
خواسته ها و آرای خود را بر خواسته ها و نظرهای دیگران ترجیح دهد. این خودخواهی، موجب نوعی استبداد می شود. آدم خودخواه، اگر پادشاه باشد، پادشاهی ستمکار است. اگر حاکم باشد، حاکمی خودکامه است. اگر داروغه باشد، داروغه ای زورگوست. و اگر همسر باشد، همسری ناسازگار است! او می خواهد همه چیز به رأی او باشد. همه کسان به فرمان او باشند همه کارها به اراده او انجام پذیرد. حال آنکه وقتی دو نفر بر کاری مشترک توافق کردند، شیوه عادلانه آن است که نظر و اراده هر دو در انجام کار دخیل باشد. معنای اشتراک در کار، همین است. ممکن است وظایف هر کدام به هر دلیل متفاوت باشد؛ اما اصل شراکت در امور باید مراعات شود.
پسر و دختر، تا همسر نشده اند، می توانند در یک کار، صددرصد نظر خود را لحاظ و اعمال کنند؛ اما چون همسر شدند، «صد» به «پنجاه» بدل می شود. این درباره انجام کارها. اما مهم تر از این، خودخواهی ضد اخلاقی است. آن مخرب تر از نوع اول است، تکبرورزی، بسیاری از رنجاندن ها، بسیاری از بدزبانی ها، پاره ای از قهر کردن ها، بسیاری از زورگویی ها، بداخلاقی ها، فخرفروشی ها، تحقیر کردن ها، و کثیری دیگر از بدرفتاری ها، از خودخواهی منشأ می گیرند.
زوج های جوان، از همان آغاز حیات مشترک و حتی پیش از آن، باید خویشتن را واکاوند و به بررسی دقیق احوال و اخلاق خود پردازند و اگر عنصر خودخواهی را در وجود خویش یافتند، به اصلاح آن برخیزند و به یقین بدانند که همان سان که خودخواهی با خداخواهی فراهم نمی آیند، خودخواهی با همسرخواهی نیز یکجا جمع نمی شوند. «یک قدم بر خویشتن نه، وان دگر در کوی دوست»!
اما آنچه ناپسند است و خاستگاه بسیاری از بدی هاست، خودخواهی متکبرانه و جاهلانه است.
مادر بت ها بت نفس شماست
زان که بت مار است و این بت اژدهاست
خودخواهی مذموم، نوعی از خودپرستی است و خودپرستی، نوعی از بت پرستی است. این خویشتن خواهی سبب می شود که آدمی دیگران را فدایی خود بخواهد. منافع خویش را بر منافع همگان برتر نهد.
خواسته ها و آرای خود را بر خواسته ها و نظرهای دیگران ترجیح دهد. این خودخواهی، موجب نوعی استبداد می شود. آدم خودخواه، اگر پادشاه باشد، پادشاهی ستمکار است. اگر حاکم باشد، حاکمی خودکامه است. اگر داروغه باشد، داروغه ای زورگوست. و اگر همسر باشد، همسری ناسازگار است! او می خواهد همه چیز به رأی او باشد. همه کسان به فرمان او باشند همه کارها به اراده او انجام پذیرد. حال آنکه وقتی دو نفر بر کاری مشترک توافق کردند، شیوه عادلانه آن است که نظر و اراده هر دو در انجام کار دخیل باشد. معنای اشتراک در کار، همین است. ممکن است وظایف هر کدام به هر دلیل متفاوت باشد؛ اما اصل شراکت در امور باید مراعات شود.
پسر و دختر، تا همسر نشده اند، می توانند در یک کار، صددرصد نظر خود را لحاظ و اعمال کنند؛ اما چون همسر شدند، «صد» به «پنجاه» بدل می شود. این درباره انجام کارها. اما مهم تر از این، خودخواهی ضد اخلاقی است. آن مخرب تر از نوع اول است، تکبرورزی، بسیاری از رنجاندن ها، بسیاری از بدزبانی ها، پاره ای از قهر کردن ها، بسیاری از زورگویی ها، بداخلاقی ها، فخرفروشی ها، تحقیر کردن ها، و کثیری دیگر از بدرفتاری ها، از خودخواهی منشأ می گیرند.
زوج های جوان، از همان آغاز حیات مشترک و حتی پیش از آن، باید خویشتن را واکاوند و به بررسی دقیق احوال و اخلاق خود پردازند و اگر عنصر خودخواهی را در وجود خویش یافتند، به اصلاح آن برخیزند و به یقین بدانند که همان سان که خودخواهی با خداخواهی فراهم نمی آیند، خودخواهی با همسرخواهی نیز یکجا جمع نمی شوند. «یک قدم بر خویشتن نه، وان دگر در کوی دوست»!
4. لجاجت های کودکانه
اگر چه برای ایجاد و بروز لجاجت، علت هایی گوناگونه بیان می شود؛ اما منشأ اصلی این رفتار ناهنجار، کوتاهی عقل و ضعف شخصیت آدمی است. لجبازی، کار کودکان است. رشیدان، محال است لجبازی کنند. انسان رشد یافته و صاحب شخصیت سالم و باثبات، شاید بر اثر عواملی، دچار خشم شود و کاری خشمگیانه انجام دهد؛ اما زود خشم خویش را مهار می کند و اگر به گاه خشمناکی کار ناشایستی کرده باشد، آن را جبران می کند و هرگز خشمش را به لجاجت ناعاقلانه بدل نمی کند.
لجاجت، با خردمندی و درایت، همانند نور و ظلمت اند؛ همان سان که روشنایی و تاریکی، هرگز در یک زمان و یک مکان فراهم نمی آیند، لجبازی نیز هرگز با خردمندی و بزرگواری جمع نمی شوند. و در نتیجه و به تناسب بحث ما، «لجاجت» با «رفاقت» هرگز در خانه ای فراهم نمی آیند اگر لجاجت از دری به خانه زوجی جوان (و غیر جوان) درآید، رفاقت از در دیگر یا از پنجره بیرون می رود. این سخن تنها، یک موعظه اخلاقی نیست؛ بلکه یک اصل اصیل در قلمرو مدیریت زندگی خانوادگی است.
این را نیز بیفزاییم که لجاجت، یک بازی دوسویه است و اجرای آن دست کم به دو بازیگر نیاز دارد. اگر هر دو همسر نقشی برعهده گیرند، بازی ادامه می یابد؛ اما اگر یکی شان از آغاز، وارد صحنه نشود و یا آن را پس از ورود، ترک کند، این بازی یا آغاز نمی شود و یا دوام نمی یابد. بنابراین، آن کس که اصلاً به این آتش بازی بچگانه نپردازد و یا اگر پرداخت، زودتر از دیگری آن را وارهاند، عاقل تر است، و: «عاقل آن است که اندیشه کند پایان را.»
لجاجت، با خردمندی و درایت، همانند نور و ظلمت اند؛ همان سان که روشنایی و تاریکی، هرگز در یک زمان و یک مکان فراهم نمی آیند، لجبازی نیز هرگز با خردمندی و بزرگواری جمع نمی شوند. و در نتیجه و به تناسب بحث ما، «لجاجت» با «رفاقت» هرگز در خانه ای فراهم نمی آیند اگر لجاجت از دری به خانه زوجی جوان (و غیر جوان) درآید، رفاقت از در دیگر یا از پنجره بیرون می رود. این سخن تنها، یک موعظه اخلاقی نیست؛ بلکه یک اصل اصیل در قلمرو مدیریت زندگی خانوادگی است.
این را نیز بیفزاییم که لجاجت، یک بازی دوسویه است و اجرای آن دست کم به دو بازیگر نیاز دارد. اگر هر دو همسر نقشی برعهده گیرند، بازی ادامه می یابد؛ اما اگر یکی شان از آغاز، وارد صحنه نشود و یا آن را پس از ورود، ترک کند، این بازی یا آغاز نمی شود و یا دوام نمی یابد. بنابراین، آن کس که اصلاً به این آتش بازی بچگانه نپردازد و یا اگر پرداخت، زودتر از دیگری آن را وارهاند، عاقل تر است، و: «عاقل آن است که اندیشه کند پایان را.»
5. دخالت های ناروای دیگران
دخالت های بیجا و ناروا و جفاکارانه دیگران در زندگی زوج های جوان و غیر جوان، دمار از روزگار ایشان برمی آورد. کمتر عاملی چونان فضولی فضولان بی مسئولیت، بنیان حیات همسران را ویران می کند. نیش های زهرناک دشمنان بدخواه و ناخنک های خراشنده دوستان نادان، ریشه های نهال نوکاشته بوستان حیات همسران جوان را فلج می کند و شاخه ها و برگ هایش را پژمرده می نماید و میوه هایش را می پوساند و گاهی نیز آن نهال را به کلی می خشکاند و می میراند.
همسران، به ویژه زوج های جوان، باید هوشیارانه کشیک زندگی خصوصی خود را بکشند و هوای همدیگر را داشته باشند و با همدلی و همفکری، زیرکانه و ماهرانه، بدون هیاهو، در برابر ضربت های دشمنان سعادت خویش، سپر گیرند و پیرامون زندگی خصوصی شان حصاری نفوذناپذیر بکشند و به هیچ کس هر کس باشد مجال نفوذ به کاشانه شان را ندهند.
روزنه دار بودن حصار زندگی و گشوده و بی قفل و کلید بودن در قلعه حیات شخصی، با وجود و بقای رفاقت و همسازی همسران، منافات دارد.
چه بسیار دیده ایم دل های گرم و شاداب عاشقانی را که با وسوسه های موذیانه یا جاهلانه خناسان، سرد و افسرده شده اند! و چه فراوان مشاهده کرده ایم کاشانه های باصفای فاختگان شیدایی را که با شیطنت ها یا حماقت های تخریب گران، ویران گشته اند! افسوس!
ادامه دارد....
منبع : مجله، پیام زن، خرداد 1388 - شماره 207
همسران، به ویژه زوج های جوان، باید هوشیارانه کشیک زندگی خصوصی خود را بکشند و هوای همدیگر را داشته باشند و با همدلی و همفکری، زیرکانه و ماهرانه، بدون هیاهو، در برابر ضربت های دشمنان سعادت خویش، سپر گیرند و پیرامون زندگی خصوصی شان حصاری نفوذناپذیر بکشند و به هیچ کس هر کس باشد مجال نفوذ به کاشانه شان را ندهند.
روزنه دار بودن حصار زندگی و گشوده و بی قفل و کلید بودن در قلعه حیات شخصی، با وجود و بقای رفاقت و همسازی همسران، منافات دارد.
چه بسیار دیده ایم دل های گرم و شاداب عاشقانی را که با وسوسه های موذیانه یا جاهلانه خناسان، سرد و افسرده شده اند! و چه فراوان مشاهده کرده ایم کاشانه های باصفای فاختگان شیدایی را که با شیطنت ها یا حماقت های تخریب گران، ویران گشته اند! افسوس!
ادامه دارد....
منبع : مجله، پیام زن، خرداد 1388 - شماره 207
بیشتر بخوانید :
همدلی کردن با همسر
چگونه در خانواده همدلی کنیم؟
همدلی با دیگران را بیاموزیم
افزایش رضایتمندی همسران با همدلی