عواقب شناختی و هیجانی استرس

استرس از جمله مسائل روانی ایست که از زندگی انسان جداپذیر نیست. تنها عکس العمل درستی که می توان در قبال آن داشت «مدیریت استرس» است تا از عواقب آن جلوگیری به عمل آورده شود. با ما همراه باشید تا با عواقب...
جمعه، 7 تير 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عواقب شناختی و هیجانی استرس
خشم یکی از آسیب های استرس در زندگی است. 
 

عواقب هیجانی استرس

هیجان های مثبت مثل عشق و آرزو می توانند روزهای ما را پر از لذت کنند اما هیجان های منفی مانند آنهایی که توسط استرس ایجاد می شوند می توانند ما را غرق در بیم کرده و هر روز ما را غیرقابل تحمل کنند. اجازه دهید سه پاسخ هیجانی مهم به استرس را بررسی کنیم: اضطراب، خشم، و افسردگی
 
اضطراب
اضطراب در پاسخ به تهدیدهایی روی می دهد که عوامل استرسی چون خطر جسمانی، فقدان، و شکست آنها را ایجاد می کنند. اضطراب به خودی خود یک عامل استرس و پاسخ هیجانی به استرس است.
 
روان شناسان غالبا اضطراب صفت را از اضطراب وضعیت متمایز می کنند. اضطراب صفت متغیر شخصیت است. افراد مبتلا به اضطراب صفت احساس های مداوم بیم و دلشوره دارند - شناخت هایی که چیز وحشتناکی قرار است اتفاق افتد. آنها به طور مزمن نگران هستند. اضطراب وضعیت، شرایط موقتی برانگیختگی است که موقعیت خاصی آن را ایجاد می کند، مانند شب امتحان نهایی، قرار ملاقاتی مهم، مصاحبه شغلی، یا رفتن به دندانپزشکی.
 
در سطح زیستی، برانگیختگی سیستم عصبی سمپاتیک در پاسخ به استرس با نشانه های جسمانی مانند تپش قلب و تنفس سریع، عرق کردن، و تنش عضلانی همراه است. این پاسخ های جسمانی اغلب با هیجان های نیرومندی مانند وحشت، ترس، اضطراب، یا خشم همراه هستند.
 
خشم
 خشم معمولا در پاسخ به عامل استرسی مانند ناکامی و تحریک اجتماعی روی می دهد. خصومت از این نظر که صفت با دوامی است با خشم تفاوت دارد. خشم معمولا شناخت هایی (افکار و عقاید) بدین مضمون را در بر دارد که دنیا نباید تلاش های ما را برای برآورده کردن نیازهایمان بی نتیجه بگذارد (در مورد ناکامی) با دیگران حق ندارند به شیوه خاصی با ما رفتار کنند ( در مورد تحریک اجتماعی). خشم نیز مانند اضطراب با پاسخ های جسمانی نیرومندی مانند تپش قلب و تنفس سریع همراه است.

افسردگی

افسردگی معمولا در پاسخ به عامل استرسی چون از دست دادن یک دوست، معشوق، یا خویشاوند؛ شکست؛ نافعالی یا فقدان تحریک؛ و استرس طولانی روی می دهد. چرا گاهی افسردگی از نافعالی و فقدان تحریک ناشی می شود؟ افراد به تحریک نیاز دارند و مقداری «استرس» مطلوب و سالم است.

چرا افسردگی از مواجهه طولانی با استرس ناشی می شود؟ در سطح زیستی، افسردگی با غلبه پاراسمپاتیک مشخص می شود و فعالیت پاراسمپاتیک مشخصه مرحله فرسودگی نشانگان انطباق عمومی است.


هیجانات و رفتار

هیجان ها انواع خاصی از رفتار را برانگیخته می کنند. هیجان های منفی مانند اضطراب، خشم، و افسردگی می توانند ما را برای رفتار کردن به شیوه ناسازگارانه برانگیخته کنند. برای مثال، اضطراب، رفتارگریز؛ خشم، رفتار پرخاشگرانه؛ و افسردگی، کناره گیری را برانگیخته می کنند.
 
در نظر گرفتن پاسخ های هیجانی منفی به عنوان علایمی که خبر می دهند اشکالی وجود دارد، آگاه شدن از اینکه برای منابع استرس چه کاری می توانیم انجام دهیم، و بعد برنامه ریزی برای رفتاری که ما را قادر سازد تا عامل استرس را برطرف کنیم، مفید واقع می شود. اما وقتی که هیجان های ما خیلی بالا می گیرند، می توانند فرایندهای شناختی ما را مختل کرده و در رفتار انطباقی اختلال ایجاد کنند.


تأثیرات شناختی استرس

 وقتی که تحت استرس قرار داریم، ممکن است نتوانیم به روشنی فکر کنیم یا روی کارهایی که در دست انجام داریم متمرکز بمانیم. سطح بالای برانگیختگی جسمانی که مشخصه واکنش هشدار است، عملکرد حافظه و توانایی حل مسئله را مختل می کند. در امتحانات- منبع استرسی که می تواند موجب واکنش هشدار شود- ممکن است آنچنان دستخوش سطح بالایی از برانگیختگی منفی (اضطراب) شوید که نتوانید مطالبی را که مطمئن هستید آنها را در حافظه خود ذخیره کرده اید به یاد آورید. همچنین، در حالت برانگیختگی زیاد، ممکن است به قدری بر پاسخ های بدنمان یا انتظار شکست تمرکز کنیم که نتوانیم افکار خود را روی مسایلی که در دست بررسی داریم متمرکز کنیم.

نویسنده: جفری نوید و اسپنسر راتوس

 
منبع: کتاب «بهداشت روانی»


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
سبک زندگی مرتبط