پرخوری و یا کم خوری می تواند یکی از نشانه ای افسردگی باشد.
اختلال های خوردن
اختلال های خوردن در بسیاری از موارد، از رفتارهای خوردن تحریف شده ناشی می شوند که علت آنها رژیم گرفتن افراطی یا دنبال کردن معیارهای نامعقول لاغری است. بی اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی دو نوع اختلال خوردن هستند.
اختلال های خوردن عمدتا در زنان هنگام نوجوانی و اوایل بزرگسالی ایجاد می شوند، یعنی زمانی که فشارهای اجتماعی پیروی کردن از آرمان نامعقول لاغری در اوج خود هستند. برآوردهای جدید نشان می دهند که تقریبا 5/0درصد زنان (از ۲۰۰ نفر یک نفر) در طول زندگی خود به بی اشتهایی مبتلا می شوند و تقریبا ۱ تا ۳ درصد دچار پرخوری می شوند(انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۰۰؛ لامبرگ، ۲۰۰۳). این سخن به معنای این نیست که اختلال های خوردن در مردان وجود ندارد.
تعداد زنان مبتلا به اختلال های خوردن بیشتر از مردان است (به نسبت ۶ به ۱). میزان بروز بی اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی در سال های اخیر به طور چشمگیری افزایش یافته است. اختلال های خوردن به خودی خود نه تنها ناراحت کننده و خطرناک هستند، بلکه غالبا زمینه را برای افسردگی بالینی آماده می کنند (استایس و همکاران، ۲۰۰۰).
اختلال های خوردن عمدتا در زنان هنگام نوجوانی و اوایل بزرگسالی ایجاد می شوند، یعنی زمانی که فشارهای اجتماعی پیروی کردن از آرمان نامعقول لاغری در اوج خود هستند. برآوردهای جدید نشان می دهند که تقریبا 5/0درصد زنان (از ۲۰۰ نفر یک نفر) در طول زندگی خود به بی اشتهایی مبتلا می شوند و تقریبا ۱ تا ۳ درصد دچار پرخوری می شوند(انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۰۰؛ لامبرگ، ۲۰۰۳). این سخن به معنای این نیست که اختلال های خوردن در مردان وجود ندارد.
تعداد زنان مبتلا به اختلال های خوردن بیشتر از مردان است (به نسبت ۶ به ۱). میزان بروز بی اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی در سال های اخیر به طور چشمگیری افزایش یافته است. اختلال های خوردن به خودی خود نه تنها ناراحت کننده و خطرناک هستند، بلکه غالبا زمینه را برای افسردگی بالینی آماده می کنند (استایس و همکاران، ۲۰۰۰).
بی اشتهایی عصبی
ضرب المثلی بدین مضمون وجود دارد که هرگز نمی توانید آن قدر ثروتمند باشید که خیلی لاغر شوید. زنان مبتلا به بی اشتهایی عصبی ظرف مدت یک سال ۲۵ درصد از وزن خود را کاهش می دهند. کاهش وزن شدید، تخمک گذاری را متوقف می کند و سلامتی کلی را کاهش می دهد. میزان مرگ و میر ظرف مدت ۱۰ سال، ۵ تا ۸ درصد برآورد شده است. اغلب مرگ های مربوط به بی اشتهایی عصبی به علت لاغری شدید یا خودکشی هستند.
در الگوی نمونه بی اشتهایی، دختر بعد از نخستین قاعدگی متوجه مقداری افزایش وزن می شود و تصمیم می گیرد آن را کاهش دهد. اما، رژیم گرفتن - و اغلب ورزش کردن- به صورت بیمارگون، حتی بعد از اینکه دختر به وزن متوسط می رسد، و حتی بعد از اینکه اعضای خانواده و دیگران به او می گویند که وزن خود را خیلی زیاد از دست داده است، ادامه می یابد. دخترهای مبتلا به بی اشتهایی عصبی تقریبا همیشه با سرسختی انکار می کنند که در حال تلف شدن هستند. آنها به برنامه ورزش افراطی خود به عنوان دلیلی برای برازندگی اشاره می کنند.
اما تصویر بدن آنها تحریف شده است. دیگران ممکن است این زنان را به صورت لاغری استخوانی، برداشت کنند، اما خود آنها غالبا جلوی آینه می نشینند و خویشتن را به صورت کسی که خیلی چاق است در نظر می گیرند.
در الگوی نمونه بی اشتهایی، دختر بعد از نخستین قاعدگی متوجه مقداری افزایش وزن می شود و تصمیم می گیرد آن را کاهش دهد. اما، رژیم گرفتن - و اغلب ورزش کردن- به صورت بیمارگون، حتی بعد از اینکه دختر به وزن متوسط می رسد، و حتی بعد از اینکه اعضای خانواده و دیگران به او می گویند که وزن خود را خیلی زیاد از دست داده است، ادامه می یابد. دخترهای مبتلا به بی اشتهایی عصبی تقریبا همیشه با سرسختی انکار می کنند که در حال تلف شدن هستند. آنها به برنامه ورزش افراطی خود به عنوان دلیلی برای برازندگی اشاره می کنند.
اما تصویر بدن آنها تحریف شده است. دیگران ممکن است این زنان را به صورت لاغری استخوانی، برداشت کنند، اما خود آنها غالبا جلوی آینه می نشینند و خویشتن را به صورت کسی که خیلی چاق است در نظر می گیرند.
پرخوری عصبی
پرخوری عصبی با چرخه های مکرر پرخوری و به دنبال آن استفاده از روش های پاکسازی مشخص می شود. پرخوری غالبا محرومیت از غذا را در پی دارد. برای مثال، رژیم گرفتن شدید، پاکسازی، استفراغ کردن عمدی، روزه گرفتن یا محدود کردن غذا، استفاده از ملین ها یا ورزش شدید را شامل می شود. مانند زنان مبتلا به بی اشتهایی عصبی، آنهایی که به پرخوری عصبی مبتلا هستند نظر کمال گرایانه ای در مورد شکل و وزن بدن دارند و ناخشنودی خود را از شکل بدنشان ابراز می کنند. اما برخلاف زنان مبتلا به بی اشتهایی عصبی، کسانی که به پرخوری عصبی مبتلا هستند عموما وزن نسبتا طبیعی را حفظ می کنند.
علت های اختلال های خوردن
علت های زیربنایی اختلال های خوردن پیچیده هستند و عوامل متعددی را شامل می شوند که اشتغال ذهنی به لاغری و فشار اجتماعی برای پیروی کردن از آرمان لاغری، نارضایتی از بدن (دوست نداشتن بدن) و فشار همسالان برای لاغر شدن از آن جمله هستند. شماری از نظریه پردازان روان پویشی معتقدند که بی اشتهایی عصبی بیانگر تلاش زن برای برگشتن به پیش از بلوغ است. طبق این دیدگاه، بی اشتهایی به زن امکان می دهد تا از بزرگ شدن، جدایی از خانواده، و پذیرفتن مسئولیت های بزرگسالی اجتناب کند. به خاطر از دست دادن بافت چربی، پستان ها و کفل های او پهن می شوند. شاید زن مبتلا به بی اشتهایی عصبی در خیالپردازی های خود به صورت بچه ای که از لحاظ جنسی نامتمایز است، باقی می ماند.
دختران نوجوان ممکن است از امتناع خوردن به عنوان سلاحی علیه والدین خود استفاده کنند. شواهد به روابط آشفته در خانواده بسیاری از موارد اشاره دارند. برای مثال، والدین نوجوانان مبتلا به اختلال های خوردن، نسبتا از عملکرد خانواده خود ناخشنود بودند، خودشان در رابطه با خوردن و رژیم گرفتن مشکلاتی داشتند، فکر می کردند که دختران آنها باید وزن خود را کاهش دهند، و دختران خود را جذاب در نظر نمی گرفتند (بیکر و همکاران، ۲۰۰۰). شماری از پژوهشگران حدس می زنند که ممکن است نوجوانان به عنوان راهی برای کنار آمدن با احساس تنهایی و بیگانگی که در خانه تجربه می کنند، دچار اختلال های خوردن شده باشند.
نظریه پردازان اجتماعی - شناختی معتقدند که زنان جوان مبتلا به بی اشتهایی عصبی، در رابطه با دنبال کردن کمال، از جمله برداشتی که از بدن عالی، در ذهن دارند، درخواست های نامعقولی از خود دارند. با این حال، «کمال» هدفی دست نیافتنی است، حتی برای مدل های مد که به خاطر فشارهای مطابقت یافتن با تصویر بدن آرمانی، خودشان مستعد مبتلا شدن به اختلال های خوردن هستند.
پژوهشگران معلوم کرده اند که بسیاری از زنان جوان مبتلا به اختلال های خوردن علاوه بر مالگرایی، در مورد کنترل نیز مشکلاتی دارند. این زنان ممکن است احساس کنند که خوردن تنها بخشی از زندگی آنهاست که می توانند بر آن کنترل داشته باشند (شافران و مانسل، ۲۰۰۱).
دختران نوجوان ممکن است از امتناع خوردن به عنوان سلاحی علیه والدین خود استفاده کنند. شواهد به روابط آشفته در خانواده بسیاری از موارد اشاره دارند. برای مثال، والدین نوجوانان مبتلا به اختلال های خوردن، نسبتا از عملکرد خانواده خود ناخشنود بودند، خودشان در رابطه با خوردن و رژیم گرفتن مشکلاتی داشتند، فکر می کردند که دختران آنها باید وزن خود را کاهش دهند، و دختران خود را جذاب در نظر نمی گرفتند (بیکر و همکاران، ۲۰۰۰). شماری از پژوهشگران حدس می زنند که ممکن است نوجوانان به عنوان راهی برای کنار آمدن با احساس تنهایی و بیگانگی که در خانه تجربه می کنند، دچار اختلال های خوردن شده باشند.
نظریه پردازان اجتماعی - شناختی معتقدند که زنان جوان مبتلا به بی اشتهایی عصبی، در رابطه با دنبال کردن کمال، از جمله برداشتی که از بدن عالی، در ذهن دارند، درخواست های نامعقولی از خود دارند. با این حال، «کمال» هدفی دست نیافتنی است، حتی برای مدل های مد که به خاطر فشارهای مطابقت یافتن با تصویر بدن آرمانی، خودشان مستعد مبتلا شدن به اختلال های خوردن هستند.
پژوهشگران معلوم کرده اند که بسیاری از زنان جوان مبتلا به اختلال های خوردن علاوه بر مالگرایی، در مورد کنترل نیز مشکلاتی دارند. این زنان ممکن است احساس کنند که خوردن تنها بخشی از زندگی آنهاست که می توانند بر آن کنترل داشته باشند (شافران و مانسل، ۲۰۰۱).
نویسنده: جفری نوید و اسپنسر راتوس
منبع: کتاب «بهداشت روانی»