مطالعه انگیزش و هیجان معلوم می کند افراد چه می خواهند و چرا آن را می خواهند.
مطالعه انگیزش و هیجان معلوم می کند افراد چه می خواهند
مطالعه انگیزش و هیجان معلوم می کند افراد چه می خواهند و چرا آن را می خواهند. به بیان دقیق تر، این مطالعه، محتوای ماهیت انسان را آشکار می سازد.
موضوع اصلی انگیزش و هیجان مربوط می شود به اینکه ما چه امیدی، تمایلی، خواسته ای، نیازی، و ترسی داریم و سوال هایی از این قبیل را بررسی می کند: آیا افراد اصولا خوب هستند یا بد، به صورت طبیعی فعال هستند یا نافعال، دوستانه هستند یا پرخاشگر، نوع دوست هستند یا خودخواه، آزادی انتخاب دارند یا اینکه ضروریات زیستی و اجتماعی آنها را سوق می دهند، و آیا افراد درون خودشان نیروهای طبیعی برای رشد و خودشکوفایی دارند.
موضوع اصلی انگیزش و هیجان مربوط می شود به اینکه ما چه امیدی، تمایلی، خواسته ای، نیازی، و ترسی داریم و سوال هایی از این قبیل را بررسی می کند: آیا افراد اصولا خوب هستند یا بد، به صورت طبیعی فعال هستند یا نافعال، دوستانه هستند یا پرخاشگر، نوع دوست هستند یا خودخواه، آزادی انتخاب دارند یا اینکه ضروریات زیستی و اجتماعی آنها را سوق می دهند، و آیا افراد درون خودشان نیروهای طبیعی برای رشد و خودشکوفایی دارند.
مشخص کردن ویژگی های افراد
نظریه های انگیزش با مشخص کردن ویژگی های مشترک بین افرادی که از فرهنگ های مختلف هستند و تجربیات زندگی، سنین، دوره های تاریخی، و استعدادهای ژنتیکی متفاوتی دارند، آنچه را که در تلاش های تمام انسان ها مشترک اند، آشکار می سازند. همگی از نیازهای فیزیولوژیکی مانند گرسنگی، تشنگی، میل جنسی، و درد برخورداریم. همگی آمادگی های زیستی نظیر خلق و خو و مدارهای عصبی در مغز برای لذت و بیزاری را به ارث می بریم.
همگی در چند هیجان اساسی سهیم هستیم و این هیجان ها را تحت شرایط یکسان احساس می کنیم. همگی از مجموعه یکسان نیازهای روان شناختی، از جمله نیاز به خودمختاری (استقلال)، شایستگی، و ارتباط برخورداریم. همگی لذت جو هستیم (به لذت گرایش داریم و از درد اجتناب می کنیم، ولی به نظر می رسد که ما رشد شخصی و تجربه مطلوب خیلی بیشتری می خواهیم (سلیکمن و چیک سنت میهالی، ۲۰۰۰).
نظریه های انگیزش، انگیزش ها و هیجان هایی را نیز آشکار می سازند که از طریق تجربه آموخته شده و از طریق نیروهای فرهنگی به صورت اجتماعی طراحی شده اند و بنابراین، از قلمرو ماهیت انسان خارج هستند. برای مثال، ما از طریق تجربیات منحصر به فرد، مواجهه با الگوهای نقش خاص، و آگاهی از انتظارات فرهنگی، هدف ها، ارزش ها، نگرش ها، انتظارات، آرزوها، و خودپنداره متفاوتی را اکتساب می کنیم. این شیوه های نیرومندسازی و هدایت کردن رفتارمان، از ماهیت ارثی انسان سرچشمه نمی گیرند، بلکه از نیروهای محیطی، اجتماعی، و فرهنگی ناشی می شوند. بنابراین، مطالعه انگیزش ما را آگاه می سازد که چه بخشی از خواسته و میل از ماهیت انسان ناشی می شود، و چه بخشی از آنها از یادگیری شخصی، اجتماعی، و فرهنگی سرچشمه می گیرد. مطالعه انگیزش معلوم می کند که چه بخشی از انگیزش و هیجان همگانی و ارثی است و چه بخشی فرهنگ آموزی و اکتساب شده است.
مطالعه دقیق انگیزش و هیجان معلوم می سازد که ما از ماهیت متعدد انسان بیشتر از ماهیت منفرد برخورداریم (ریان، ۲۰۱۳). بخشی از ماهیت ما به لحاظ فطری، بدخواه، خودخواه، و نافعال است و گرایش ضداجتماعی دارد، در حالی که بخش دیگری از ماهیت ما خیرخواه، یاری بخش، و فعال است و گرایش نوع دوستانه دارد. ما از هر دو ماهیت برخورداریم. اینکه آیا ماهیت بدخواه خود با ماهیت خیرخواه خود را نشان دهیم، عمدتا بستگی دارد به اینکه موقعیت اجتماعی و روابط میان فردی ما تا چه اندازه ای حمایت کننده در برابر ناکام کننده است. در صورتی که محیط اجتماعی و روابط میان فردی ما حمایت کننده باشند، ماهیت خیرخواه ما آشکار می شود و جریان رفتار جاری ما را تنظیم می کند، اما چنانچه محیط اجتماعی و روابط میان فردی ما ناکام کننده باشند، ماهیت بدخواه ما پدیدار می شود و جریان رفتار جاری ما را تنظیم می کند.
همگی در چند هیجان اساسی سهیم هستیم و این هیجان ها را تحت شرایط یکسان احساس می کنیم. همگی از مجموعه یکسان نیازهای روان شناختی، از جمله نیاز به خودمختاری (استقلال)، شایستگی، و ارتباط برخورداریم. همگی لذت جو هستیم (به لذت گرایش داریم و از درد اجتناب می کنیم، ولی به نظر می رسد که ما رشد شخصی و تجربه مطلوب خیلی بیشتری می خواهیم (سلیکمن و چیک سنت میهالی، ۲۰۰۰).
نظریه های انگیزش، انگیزش ها و هیجان هایی را نیز آشکار می سازند که از طریق تجربه آموخته شده و از طریق نیروهای فرهنگی به صورت اجتماعی طراحی شده اند و بنابراین، از قلمرو ماهیت انسان خارج هستند. برای مثال، ما از طریق تجربیات منحصر به فرد، مواجهه با الگوهای نقش خاص، و آگاهی از انتظارات فرهنگی، هدف ها، ارزش ها، نگرش ها، انتظارات، آرزوها، و خودپنداره متفاوتی را اکتساب می کنیم. این شیوه های نیرومندسازی و هدایت کردن رفتارمان، از ماهیت ارثی انسان سرچشمه نمی گیرند، بلکه از نیروهای محیطی، اجتماعی، و فرهنگی ناشی می شوند. بنابراین، مطالعه انگیزش ما را آگاه می سازد که چه بخشی از خواسته و میل از ماهیت انسان ناشی می شود، و چه بخشی از آنها از یادگیری شخصی، اجتماعی، و فرهنگی سرچشمه می گیرد. مطالعه انگیزش معلوم می کند که چه بخشی از انگیزش و هیجان همگانی و ارثی است و چه بخشی فرهنگ آموزی و اکتساب شده است.
مطالعه دقیق انگیزش و هیجان معلوم می سازد که ما از ماهیت متعدد انسان بیشتر از ماهیت منفرد برخورداریم (ریان، ۲۰۱۳). بخشی از ماهیت ما به لحاظ فطری، بدخواه، خودخواه، و نافعال است و گرایش ضداجتماعی دارد، در حالی که بخش دیگری از ماهیت ما خیرخواه، یاری بخش، و فعال است و گرایش نوع دوستانه دارد. ما از هر دو ماهیت برخورداریم. اینکه آیا ماهیت بدخواه خود با ماهیت خیرخواه خود را نشان دهیم، عمدتا بستگی دارد به اینکه موقعیت اجتماعی و روابط میان فردی ما تا چه اندازه ای حمایت کننده در برابر ناکام کننده است. در صورتی که محیط اجتماعی و روابط میان فردی ما حمایت کننده باشند، ماهیت خیرخواه ما آشکار می شود و جریان رفتار جاری ما را تنظیم می کند، اما چنانچه محیط اجتماعی و روابط میان فردی ما ناکام کننده باشند، ماهیت بدخواه ما پدیدار می شود و جریان رفتار جاری ما را تنظیم می کند.
برای اینکه انگیزش شکوفا شود به شرایط حمایت کننده نیاز دارد
انگیزش فرد نمی تواند از موقعیت اجتماعی که در آن قرار دارد، جدا باشد. یعنی، انگیزش کودک تحت تأثیر موقعیت اجتماعی که والدین او تأمین می کند قرار دارد و تا اندازه ای به آن وابسته است. انگیزش ورزشکاران، بیماران، دانش آموزان، و شهروندان نیز به ترتیب، تحت تأثیر مربیان، پزشکان، معلمان، و فرهنگ آنها قرار دارد. این محیط ها می توانند حمایت کننده یا مسامحه کار، ناکام کننده، و تضعیف کننده باشند. افرادی که موقعیت اجتماعی از نیازها و تلاش های آنها حمایت می کند، در مقایسه با آنهایی که در محیط اجتماعی مسامحه کار، ناکام کننده، و بهره کش زندگی می کنند، سرزندگی، رشد شخصی، و پیشرفت بیشتری دارند (کیس، ۲۰۰۷؛ ریان و دسی، ۲۰۰۰).
پژوهشگران انگیزش که نقش موقعیت های اجتماعی در انگیزش افراد را تأیید می کنند، جویای آن هستند که اصول انگیزش را به شیوه ای به کار برند که شکوفا شدن انگیزش افراد را امکان پذیر سازد. در این کتاب، روی چه زمینه کاربرد تأکید شده است:
پژوهشگران انگیزش که نقش موقعیت های اجتماعی در انگیزش افراد را تأیید می کنند، جویای آن هستند که اصول انگیزش را به شیوه ای به کار برند که شکوفا شدن انگیزش افراد را امکان پذیر سازد. در این کتاب، روی چه زمینه کاربرد تأکید شده است:
- آموزش و پرورش
- کار
- ورزش
- درمان
در زمینه آموزش و پرورش، اصول انگیزش می توانند برای این موارد به کار برده شوند:
کمک به مشغولیت دانش آموزان در کلاس، کمک به انگیزش یادگیری و پرورش استعداد، کمک به تمایل ادامه دادن تحصیلات به جای ترک تحصیل، و آگاه ساختن معلمان که چگونه جو کلاسی ایجاد کنند تا به انگیزش کمک نماید.
در زمینه کار، اصول انگیزش می توانند برای این موارد به کار برده شوند: بهبود بخشیدن به بازدهی و رضایت کارکنان، کمک به کارکنان در تعیین هدف ها، دور نگه داشتن استرس، و سامان دادن به مشاغل به صورتی که سطح مطلوب چالش، کنترل، تنوع، و ارتباط با همکارانشان را تأمین کند. در زمینه ورزش، اصول انگیزش می توانند برای این موارد به کار برده شوند: مشخص کردن دلایل مشارکت جوانان در ورزش ها، ترتیب دادن برنامه های تمرین به صورتی که به فعالیت جسمانی در طول عمر کمک کند، و پی بردن به اینکه چگونه عواملی نظیر رقابت میان فردی، بازخورد عملکرد، و تعیین هدف، بر عملکرد تأثیر می گذارند. در زمینه درمان، اصول انگیزش می توانند برای این موارد به کار برده شوند: بهبود بخشیدن به سلامت روانی و هیجانی، پرورش دادن احساس اصالت و خوش بینی، کمک به مکانیزم های دفاعی پخته، توضیح دادن این تناقض که چرا تلاش های کنترل ذهنی اغلب نتیجه عکس می دهند، و پی بردن به نقشی که کیفیت روابط میان فردی در انگیزش، هیجان، و بهداشت روانی ما ایفا می کند.
اگر که والدین، معلمان، مدیران، مربیان، و درمانگرانی را که سعی دارند کودکان، دانش آموزان، کارکنان، ورزشکاران، و مراجعان را باانگیزه کنند زیر نظر بگیرید، مشاهده خواهید کرد که تمام اقدامات برای باانگیزه کردن دیگران موفق نیستند. برخی از این اقدامات حتی نتیجه عکس می دهند و مشکل انگیزشی را بدتر می کنند. در مورد اقدامات برای باانگیزه کردن خود نیز همین امر صدق می کند. برای مثال، ابراز هیجانات کودکان، دانش آموزان، کارکنان، ورزشکاران، و مراجعان را به هنگامی که توسط دیگران با انگیزه می شوند، برای مدتی زیر نظر بگیرید.
وقتی افراد به طرز موفقیت آمیزی سازگار می شوند و حالت های انگیزشی آنها شکوفا می شوند، هیجانات مثبت مانند شادی، امید، علاقه، و خوشبینی را ابراز می کنند. اما وقتی افراد توسط محیطشان ناکام می شوند و حالت های انگیزشی آنها دچار مشکل می شوند، هیجانات منفی نظیر غم، ناامیدی، ناکامی، رنجش، و استرس را ابراز می کنند. در فصل های بعدی، بیشتر مطالب کتاب به اندام عملی برای باانگیزه کردن خود و دیگران اختصاص یافته است.
نویسنده: جان مارشال ریو
منبع: کتاب «انگیزش و هیجان»