تفاوت هوش هیجانی و هوش شناختی (بخش دوم)

در میان انواع هوش ها، هوش هیجانی دارای کاربردهای بسیاری می باشد. از جمله بحث های بسیار مهم در این میان، تفاوت هوش هیجانی و هوش شناختی است. با ما همراه باشید تا در این مورد بیشتر بدانید.
دوشنبه، 23 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تفاوت هوش هیجانی و هوش شناختی (بخش دوم)
هوش عقلی حداکثر ده درصد بر عملکرد و موفقیت تأثیر دارد.
 

محیط کار و تفاوت کارکردی هوش ها

بهترین حوزه برای مقایسه هوش عاطفی (هوش هیجانی) و هوش عقلی، محیط کار است، زیرا فرد در محیط کار خود، علاوه بر توانمندی های علمی ( که از هوش عقلی نتیجه می شود)، از قابلیت های عاطفی خود نیز استفاده می کند. از این رو، در حوزه توسعه منابع انسانی در سازمان ها، مفهوم هوش عاطفی به کار گرفته شده است تا علاوه بر قابلیت های تخصصی، به مهارت های عاطفی نیز توجه شود.
 

ده درصد موفقیت

براساس تحقیقات، هوش عقلی حداکثر ده درصد بر عملکرد و موفقیت تأثیر دارد (مخصوصا در حوزه مدیریت)؛ البته تحقیقات دانیل گلمن (۲۰۰۳) بیان می کند که هوش عقلی نسبت به هوش عاطفی، پیشگوی بهتری برای کار و عملکرد علمی فرد است. اما زمانی که این سؤال مطرح می شود: «آیا فرد می تواند در کار خود، بهترین باشد و یا مدیری لایق باشد؟»
 
در اینجا، هوش عاطفی معیار بهتری است. هوش عقلی احتمالا برای رسیدن به این جواب، کارایی کمتری دارد. گلمن در کتاب خود به نام کار با هوش عاطفی (۱۹۹۸)، بر نیاز به هوش عاطفی در محیط کار، یعنی محیطی که اغلب به عقل توجه می شود تا قلب و احساسات، تمرکز می کند. او معتقد است نه تنها مدیران و رؤسای شرکت ها نیازمند هوش عاطفی هستند، بلکه هر کسی که در سازمان کار می کند، نیازمند هوش عاطفی است.
 

تفاوت EQ و IQ

هوش هیجانی (EQ) و هوش شناختی (IQ) از بعضی منظرها با یکدیگر تفاوت دارند. برخلاف هوش شناختی که میزان سطح آن نسبتا ثابت و ایستا می باشد و از طرفی همبستگی کمی با موفقیت در زندگی دارد، سطح هوش هیجانی را می توان با تعلیم و تربیت، مربی گری هدفمند، ابتکار عمل، توسعه و رشدیافتگی، ارتقا داد. به علاوه، ثابت شده است بین موفقیت های شغلی و زندگی فردی با هوش هیجانی، همبستگی بالایی وجود دارد. هوش هیجانی، کلید تمایز افراد و گروه ها با عملکرد برجسته و عالی از سایر افراد و گروه ها با عملکرد معمولی و عادی محسوب می شود. در حقیقت، مطالعات نشان می دهد که با افزایش سن، سطح هوش هیجانی بالا می رود و اوج هوش هیجانی در سنین بین ۵۰ تا ۵۹ سالگی جلوه گر می شود.
 
این رویه به شما در داشتن یک مدل نقش هوش هیجانی کمک می کند. بدین وسیله، افرادی را می توانید شناسایی کنید که ضمن بالا بودن در سطح فردی، قادر باشند قابلیت های بالقوه گروهی را با ایجاد گروه های کاری داخلی، تشریک مساعی و ایجاد هم افزایی گروه در پیگیری اهداف جمعی، افزایش دهند. در آن حالت، می توان دید این گروه به چه میزان ایده هایشان را به سایرین عرضه کرده و می توانند آنها را به فروش برسانند.
 

فقدان هوش عاطفی

فردی که فقط از نظر بهره هوشی (IQ) در سطح بالا، ولی فاقد هوشیاری عاطفی است، تقریبا کاریکاتوری از یک آدم خردمند است، در قلمرو ذهن چیره است، ولی در دنیای شخصی خویش، ضعیف. افرادی که از هوش عاطفی قوی برخوردارند، از نظر اجتماعی متعادل، شاد و سرزنده اند و هیچ گرایشی به ترس یا نگرانی ندارند و احساسات خود را به طور مستقیم بیان کرده و راجع به خود، مثبت فکر می کنند. آنان ظرفیت چشمگیری برای تعهد، پذیرش مسئولیت و قبول چارچوب اخلاقی دارند و در رابطه خود با دیگران، بسیار دلسوز و با ملاحظه اند و از زندگی عاطفی غنی، سرشار و مناسبی برخوردارند. آنان همچنین با خود، بسیار راحت برخورد می کنند ( دوستار، ۱۳۸۲، ص ۵۴).
 
محققان در این زمینه که مهارت های هیجانی به چه میزان در موفقیت مؤثرند با یکدیگر اختلاف نظر دارند، ولی حتی بدبین ترین آنها معتقدند که اهمیت مهارت های هیجانی در مقایسه با مهارت های شناختی، یکسان هستند. شما نمی توانید برای ارتقای هوش شناختی (IQ) کار زیادی انجام دهید، اما می توانید هوش هیجانی با ضریب هیجانی (EQ) خودتان را ارتقا دهید.
 
مطالعات انجام شده در شرکت های بزرگ آمریکایی نشان می دهد با افزایش پیچیدگی مشاغل، نیاز به هوش هیجانی در محیط کار، رو به افزایش است. با رشد ادبیات، تحقیق در این نظریه مطرح شد که شاید هوش هیجانی برای تضمین موفقیت و عملکرد شغلی اهمیت بیشتری نسبت به هوش شناختی داشته باشد. مطالعات نشان می دهد:
 
 1. عملکرد کارکنانی با وجدان کاری و احساس وظیفه شناسی بالا، اما فاقد هوش هیجانی و اجتماعی، در مقایسه با کارکنان مشابه که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، ضعیف ترند.
٢. به طور میانگین، کارکنان برتر، ۲۷ درصد بیشتر نسبت به کارکنان مشابه خود از قابلیت های شناختی برخوردارند. در حالی که این گروه نسبت به کارکنان دیگر، ۵۳ درصد بیشتر صلاحیت های اجتماعی و هیجانی دارند.
٣. مدیران و رهبرانی که عملکرد عالی دارند، نسبت به سایر مدیران، از هوش هیجانی بالایی برخوردارند.
۴. هوش هیجانی و اجتماعی، یک پیش بینی کننده قوی مدیر است که می تواند ناکامی و انحراف مسیر را در آینده خبر دهد.
در سطوح عالی سازمان، نیازمند هوش هیجانی هستید و تفاوت میان رهبران سازمانی عالی و معمولی را می توانید در مهارت های هیجانی آنها مشاهده کنید.
 
نویسنده: رمضان حسن زاده و سیدمرتضی ساداتی کیا
 
منبع: کتاب «هوش هیجانی» (مدیریت احساس، عاطفه و هیجان)


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.