ده علت مهم برای فرزندآوری (بخش اول)

بعضی از زنان و شوهران، به بهانه مشکلات اقتصادی و یا سختی تربیت، از فرزندآوری به گونه ای گریزان هستند. در این نوشتار به بیان 10 دلیل بر فرزندآوری خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید.
جمعه، 25 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ده علت مهم برای فرزندآوری (بخش اول)
فرزندآوری، زمینه ساز شکل گیری شخصیت در والدین است. 
 

1. برآوردن انتظارات والدین و تقویت حرمت خود آنان

 زن و مرد انتظار دارند که پس از ازدواج صاحب فرزند شوند، و این امر در موارد قابل ملاحظه ای، خود می تواند عاملی برای گام برداشتن به سوی ازدواج باشد. پدر و مادر عروس و داماد و خویشان و آشنایان نیز به گونه ای عمل می کنند که بیانگر چنین انتظاری است و وجود انتظاراتی از این دست، در صورتی که به مرد رفع نشود، موجب ارزشیابی منفی دیگران و در نتیجه خود پنداره منفی و حرمت خود پایین در زوجین می شود. در این صورت، تصویری که آنها از خویشتن دارند، به طور ضمنی در همه واکنش های ارزشی آنان تجلی می کند.
 
درصد افرادی که در جهان مبتلا به بحران حرمت خود هستند و از نداشتن فرزند رنج می برند، قابل توجه است. اینها کسانی هستند که تحمل تنهایی را ندارند، دائما احساس یک نیاز توأم با فشار برای داشتن فرزند را دارند، و اعتماد به نفس خود را در مقابل این وسوسه ذهنی که «دیگران درباره آنها چه فکر می کنند» از دست می دهند. گاه و بی گاه احساس غم و اندوه و ناکامی و حیرت می کنند که دلیل محرومیت آنان از لذت داشتن فرزند چیست.
 
برای آنکه زوجین انتظارات خود و دیگران را برآورده کنند و به ارزش ها و هدف هایی که لازمه زندگی سعادت مند است نایل آیند، نیاز به تلاش برای داشتن فرزند دارند و این به نوبه خود باعث تقویت حرمت خود در زوجین می شود. پس یکی از نقش های مثبت فرزند در خانواده، برآورده ساختن انتظارات والدین و دیگران و ایجاد و تقویت حرمت خود آنهاست.
 
تحقیقاتی در مورد قبول مسؤولیت زوج های جوان جهت پدر و مادر شدن توسط ماکسول و مونت گمری (۱۹۶۹) درباره ی ۹۶ زوج ۱۸ تا ۲۱ساله انجام شد. زنانی که 15 سال از ازدواج آنها گذشته بود، معتقد بودند که بهترین سن برای فرزنددار شدن یکی از دو سال اول زندگی است؛ زیرا تولد اولیه فرزند باعث تقویت حرمت خود والدین می شود.
 
اصرار والدین بر فرزندآوری
این پژوهش نشان داد نه تنها زوج های جوان از سوی والدین خود برای بچه دار شدن تشویق می شدند، بلکه بستگان، دوستان و همسایگان اصرار می ورزیدند و به آنها فشار می آوردند تا به ازدواج اقدام کنند و بچه دار شوند. بنابراین، برای تحقق انتظارات افراد جامعه و بستگان و دوستان، حضور فرزندان در زندگی خانوادگی ضروری به نظر می رسد. با وجود این، سنت ها و آداب و رسوم اجتماعی تاثیر به سزایی در زمینه انتظارات والدین و دیگران از زوج های جوان دارد.
 
بر اساس آموزه های دینی احساس حرمت خود در خانواده های دارای فرزند پیش از خانواده های بدون فرزند است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «ما ولد فی اهل بیت غلام إلا أصبح فیهم عز لم یکن»
 
این تعبیر به صراحت نقش فرزند را در ایجاد و تقویت عزت نفس و حرمت خود والدین نشان می دهد. تحقیقات تجربی نیز حاکی از آن است که کودکان به میزان قابل توجهی حرمت خود والدینشان را تحت تأثیر قرار می دهند.
 

2. احساس مثمر ثمر بودن

 تولد فرزندان در محیط خانه احساس ثمر داشتن را برای والدین در پی دارد. مردان و زنان قاطع و هدفمند با توجه به توانایی هایی که دارند، برای خود هدف هایی در نظر می گیرند و برای دستیابی به آن تلاش می کنند. هدف از تشکیل خانواده، آرامش روانی و تولید نسل است. این هدف است که ما را به جلو می برد و به ما انرژی می دهد. زندگی هدفمند مستلزم پربار بودن است. باید شایستگی خود را ثابت کنیم. داشتن فرزند با احساس شایستگی و مثمر ثمر بودن در ارتباط است. به همین دلیل است که داشتن فرزند در روایات به ثمره وجود والدین تعبیر شده است. امام سجاد (علیه السلام) می فرماید: باید بدانی که او از تو و ثمرة وجود توست.
 
به راستی که تشبیه زیبای پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدنی است، آن جا که می فرماید: «فرزند صالح، گلی از گل های بهشت است». در این تعبیر نمادین، خانواده به گلستان و فرزندان به گل های زیبای آن تشبیه شده است. بدیهی است که داشتن ثمرات نیکو، عامل دلگرمی والدین و تداوم حیات مشترک آنها بوده و احساس مثمر ثمر بودن و اعتماد به نفس را در آنان به وجود می آورد.
 

3. اجتماعی شدن

منظور از اجتماعی شدن یا جامعه پذیری فرآیندی است که طی آن فرد به تدریج به شخصی خودآگاه، دانا و باتجربه در شیوه های فرهنگی تبدیل می شود. اجتماعی شدن، نسل های مختلف را به هم پیوند می دهد. تولد یک فرزند، زندگی والدین را که مسؤول پرورش او هستند تغییر می دهد، و در نتیجه آنها خود فرآیندهای یادگیری جدیدی را تجربه می کنند. هافمن (۱۹۷۳) تحقیقی روی خانواده های دارای فرزند انجام داد. وی نتیجه گرفت که فرزند بر فرآیند اجتماعی شدن و جامعه پذیری والدین تأثیر می گذارد. هافمن موارد زیر را جهت اتخاذ برای فرزنددار شدن پیشنهاد کرده است:

کودکان با حضور خود، وضعیت بزرگسالان به خصوص زنان را تایید نموده و به آنها هویت اجتماعی می دهند.

کودکان از طریق فعالیت های خود در مدرسه و مراکز تفریحات سالم و محیط همسایگی، والدین خود را با جامعه پیوند می دهند.

فرزندان بر اساس شعایر مذهبی والدینشان رشد می کنند، زیرا والدین آنها بر اساس آن مفاهیم، رفاه و آسایش دیگران را مقدم داشته و به اجتماعی شدن گروه تداوم می بخشند.

کودکان به آنها اعتبار بخشیده و آنان را از تنهایی نجات می دهند. کودکان به زندگی خانوادگی نشاط و سرور بخشیده و آن را لذت بخش می کنند.

کودکان با توجه به اصول اجتماعی شدن، شایستگی و صلاحیت والدین را رشد داده و حتی آنان را به مرز خودکفایی می رسانند.

چون والدین بیش از افراد بی فرزند از تأیید اجتماعی بهره مندند، کودکان علاوه بر کسب شخصیت بر اعمال نفوذ والدین نیز می افزایند. این یک جنبه کلیدی اجتماعی شدن برای اکثریت مردم در هر فرهنگی است؛ اگر چه ماهیت دقیق و نتایج آن از نظر فرهنگی فرق می کنند.

بل (۱۹۶۸) نیز در تحقیقات خود نشان داد که کودک می تواند در جامعه پذیری والدین عنصری مهم به شمار آید.
 
ادامه دارد...
 
منبعتقویت نظام خانواده و آسیب شناسی آن، گروه نویسندگان، صص 255-257، موسسه علمی-پژوهشی امام خمینی (ره)، قم، سوم، 1388.


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.