قبل از اجرای این قوانین، معلم می بایست مطمئن شود که کودکان این قوانین را درک کرده اند.
به عمل کار برآید
مغز کودکان به یک شکل یا قالبی همیشه فعال است. مادامی که ما در کلاس درس باشیم آنها به طور مداوم به ما دسترسی دارند. آنها به قضاوتی درباره ی این که چه احساسی نسبت به ما داشته باشند، می رسند. این تفاوت در تصمیمی که در رابطه با روند و نتیجه ی یادگیری می گیرند تاثیر می گذارد. معیار آنها کار ماست، چگونه احساسی به آنها می دهیم و نه لزوما چه به آنها می گوئیم. همان طور که ما غالبا می گوییم. "به عمل کار برآید" و این به ویژه در مورد معلمان صادق است.
کودکان قبل از این که ما لب باز کنیم و حرفی بزنیم از زبان تن ما عواطف ما را می خوانند. یک صورت اخمو یا صدای بلند می تواند آنها را خاموش کند. کلمات قدرناشناسانه، تهدیدآمیز و نامهربان می تواند سطح بالایی از فشار روحی ایجاد کند. در حقیقت دانش آموزان می توانند اسیر هیجان هایشان شوند که این خود می تواند تاثیر منفی زیادی بر سلامت و روند یادگیری آنها، همان گونه که قبلا بحث شده داشته باشد.
کودکان قبل از این که ما لب باز کنیم و حرفی بزنیم از زبان تن ما عواطف ما را می خوانند. یک صورت اخمو یا صدای بلند می تواند آنها را خاموش کند. کلمات قدرناشناسانه، تهدیدآمیز و نامهربان می تواند سطح بالایی از فشار روحی ایجاد کند. در حقیقت دانش آموزان می توانند اسیر هیجان هایشان شوند که این خود می تواند تاثیر منفی زیادی بر سلامت و روند یادگیری آنها، همان گونه که قبلا بحث شده داشته باشد.
روابط با همتایان
یک عامل دیگر که تاثیر قوی بر محیط کلاس درس دارد رابطه ی کودکان با همتایان آنهاست. وقتی کودکان رابطه ی خوبی با همتایان خود داشته باشند، به لحاظ عاطفی ثابت تر هستند، می توانند با مشارکت با دیگران کار کنند و از تجربه ی یادگیری لذت ببرند. از طرف دیگر، وقتی که زورگویی کنند و یکدیگر را آزار دهند، به لحاظ هیجانی احساس عدم امنیت می کنند و قادر به تمرکز کردن نمی باشند، چون مغز آنها با مباحث هیجانی درگیر است، و در نتیجه حاصل یادگیری را تحت تاثیر قرار می دهد.
اطمینان حاصل کردن از رابطه ی خوب بین کودکان مسئولیتی است که مدارس همیشه جدی نمی گیرند. این مساله به ویژه در مورد مدارسی که تمرکز آنها بر اهداف تحصیلی است صادق است. بسیار دردناک است که ببینیم در بعضی مدارس کودکان مباحث هیجانی جدی را در ساعات مدرسه تجربه می کنند، اما همیشه آن قدر خوش شانس نیستند که معلمی با قلب مهربان ملاقات کنند که بتواند به آنها کمک کند. در بعضی موارد، وقتی مشکلی بین کودکان پیش می آید کارمندان نقش کارآگاه را بازی می کنند تا کودک خاطی را پیدا کنند و تنبیهی را که مناسب تر است به کار بندند.
به نظر ما، مدارس می بایست بسیار فراتر از این بروند. این مسئولیت اصلی مدارس است و ما این را یک انتخاب نمی دانیم. این وظیفه ی مدرسه و معلم است تا محیطی کلاسی را خلق کنند تا کودکان در آن صادقانه برای همدیگر اهمیت قائل شوند. ما مایل زورگویی را هم نباید نادیده بگیریم. زورگویی عمیق، کودکان را آزار می دهد. این زورگویی می تواند باعث ترک تحصیل، اضطراب، افسردگی و در موارد بدتر، حتی خودکشی شود.
مباحث نگران کننده ی هیجانی مانند زورگویی می بایست کلا غیر قابل قبول باشد، نه تنها در اسناد مدارس بلکه در تمرین های زندگی واقعی در مدارس. این چنین ابتکار عمل هایی برای اطمینان از بیشترین تاثیر، نیازمند رویکردهایی در مقیاس گسترده است.
اطمینان حاصل کردن از رابطه ی خوب بین کودکان مسئولیتی است که مدارس همیشه جدی نمی گیرند. این مساله به ویژه در مورد مدارسی که تمرکز آنها بر اهداف تحصیلی است صادق است. بسیار دردناک است که ببینیم در بعضی مدارس کودکان مباحث هیجانی جدی را در ساعات مدرسه تجربه می کنند، اما همیشه آن قدر خوش شانس نیستند که معلمی با قلب مهربان ملاقات کنند که بتواند به آنها کمک کند. در بعضی موارد، وقتی مشکلی بین کودکان پیش می آید کارمندان نقش کارآگاه را بازی می کنند تا کودک خاطی را پیدا کنند و تنبیهی را که مناسب تر است به کار بندند.
به نظر ما، مدارس می بایست بسیار فراتر از این بروند. این مسئولیت اصلی مدارس است و ما این را یک انتخاب نمی دانیم. این وظیفه ی مدرسه و معلم است تا محیطی کلاسی را خلق کنند تا کودکان در آن صادقانه برای همدیگر اهمیت قائل شوند. ما مایل زورگویی را هم نباید نادیده بگیریم. زورگویی عمیق، کودکان را آزار می دهد. این زورگویی می تواند باعث ترک تحصیل، اضطراب، افسردگی و در موارد بدتر، حتی خودکشی شود.
مباحث نگران کننده ی هیجانی مانند زورگویی می بایست کلا غیر قابل قبول باشد، نه تنها در اسناد مدارس بلکه در تمرین های زندگی واقعی در مدارس. این چنین ابتکار عمل هایی برای اطمینان از بیشترین تاثیر، نیازمند رویکردهایی در مقیاس گسترده است.
تولید قوانین معنادار در کلاس
یادگیری نمی تواند در یک محل آشفته، محیط کلاسی نامنظم، جایی که هیچ روال عادی، قوانین و پیامدهای روشنی ندارد شکل بگیرد. سازماندهی خوب به معلم کمک می کند تا کلاس را اداره کند، که منجر به نتیجه ی یادگیری بهتری شود. داشتن قوانین روشن یکی از ویژگی های مدیریت موثر کلاس درس است.
از این رو، برای تشویق و برانگیختن کودکان به دنبال کردن و احترام گذاردن به قوانین، آنها باید در پایه ریزی این قوانین درگیر باشند. قوانین کلاس درس نباید محدود به تمیز و پاکیزه نگه داشتن، یا صف بستن هنگام ترک کلاس باشد. این قوانین می بایست همچنین شامل آیین نامه ی رفتار که کودکان را به لحاظ عاطفی و اجتماعی محافظت کند باشد. این مهم است که این آئین نامه در حالتی مثبت نه منفی نگارده شود، تا این مثبت بودن کلاس را جلب کند.
برای مثال، به جای درج کردن زورگویی ممنوع" یا "حرف بد نزنید" مواردی مانند "احترام متقابل نشان دهید" یا "از یکدیگر قدردانی کنید" را لحاظ کنید. یک راه بسیار جالب این است که یک پیمان نامه ی کلاسی که بتوان آن را بر روی دیوار کلاس نصب کرد تهیه کرده و هر روز صبح قبل از کلاس با صدای بلند آن را بخوانید.
از این رو، برای تشویق و برانگیختن کودکان به دنبال کردن و احترام گذاردن به قوانین، آنها باید در پایه ریزی این قوانین درگیر باشند. قوانین کلاس درس نباید محدود به تمیز و پاکیزه نگه داشتن، یا صف بستن هنگام ترک کلاس باشد. این قوانین می بایست همچنین شامل آیین نامه ی رفتار که کودکان را به لحاظ عاطفی و اجتماعی محافظت کند باشد. این مهم است که این آئین نامه در حالتی مثبت نه منفی نگارده شود، تا این مثبت بودن کلاس را جلب کند.
برای مثال، به جای درج کردن زورگویی ممنوع" یا "حرف بد نزنید" مواردی مانند "احترام متقابل نشان دهید" یا "از یکدیگر قدردانی کنید" را لحاظ کنید. یک راه بسیار جالب این است که یک پیمان نامه ی کلاسی که بتوان آن را بر روی دیوار کلاس نصب کرد تهیه کرده و هر روز صبح قبل از کلاس با صدای بلند آن را بخوانید.
درک قوانین
قبل از اجرای این قوانین، معلم می بایست مطمئن شود که کودکان این قوانین را درک کرده اند، با دادن زمان کافی برای این که قوانین را تحلیل و جذب کنند تا تضمینی باشد که اگر لازم باشد بتوانند به آنها عمل کند. این رویکرد به مراتب بهتری است تا صبر کنیم قوانین را بشکنند و بعد آنها را تنبیه کنیم. اگر ما کودکان را برای رفتار خوب تشویق کنیم، اعتماد به نفس آنها بالا می رود و آنها احساس خوبی نسبت به خودشان پیدا می کنند.
زمانی که کودکان قوانین کلاس را می شکنند، دغدغه ی اصلی معلم نباید صرفا اجرای اقدامات شهری باشد. در حقیقت، بعضی از رفتارهای بد کودکان یک فرصت عالی برای یادگیری است. برای مثال، در مورد زورگویی یک کودک به همکلاسی اش، معلم لازم است زمانی را صرف بررسی این مشکل نماید، سپس باید به کودکان کمک و راهنمایی کند تا خودشان و روابطشان را با یکدیگر مدیریت کنند. این ها فرصت های ناب و با ارزشی است که می تواند به کار گرفته شود تا هیجان های عقلانی کودکان را پرورش دهد.
معلمان می بایست پیامدهای روشنی در مورد بدرفتاری و دنبال نکردن قوانین کلاس ارائه کنند؛ گر چه، آنها می بایست آنها را با ملاطفت به اجرا در بیاورند، با حفظ منزلت کودک. این برای کودکان مهم است که درک کنند این رفتار آنهاست که غیر قابل قبول است نه شخص آنها.
زمانی که کودکان قوانین کلاس را می شکنند، دغدغه ی اصلی معلم نباید صرفا اجرای اقدامات شهری باشد. در حقیقت، بعضی از رفتارهای بد کودکان یک فرصت عالی برای یادگیری است. برای مثال، در مورد زورگویی یک کودک به همکلاسی اش، معلم لازم است زمانی را صرف بررسی این مشکل نماید، سپس باید به کودکان کمک و راهنمایی کند تا خودشان و روابطشان را با یکدیگر مدیریت کنند. این ها فرصت های ناب و با ارزشی است که می تواند به کار گرفته شود تا هیجان های عقلانی کودکان را پرورش دهد.
معلمان می بایست پیامدهای روشنی در مورد بدرفتاری و دنبال نکردن قوانین کلاس ارائه کنند؛ گر چه، آنها می بایست آنها را با ملاطفت به اجرا در بیاورند، با حفظ منزلت کودک. این برای کودکان مهم است که درک کنند این رفتار آنهاست که غیر قابل قبول است نه شخص آنها.
نویسنده: هلن مافینی-شهناز بهمن
منبع: کتاب «پرورش هوش هیجانی کودکان»