دلبستگی، مبنای روان شناختی ارتباط مؤثر والدین با فرزندان

هر نوزادی با طیفی از رفتارها پا به دنیا می گذارد و رابطه دلبستگی عمیقی را با والدین خود گسترش می دهد. دلبستگی را می توان به عنوان یک رابطه فعال، عمیق و پایدار عاطفی بین کودک و والدین تعریف کرد. با ما همراه باشید تا با کارکرد ارتباطی آن بیشتر آشنا شوید.
يکشنبه، 18 اسفند 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دلبستگی، مبنای روان شناختی ارتباط مؤثر والدین با فرزندان
دلبستگی در کودکی می تواند پایه ارتباط مطلوب والدین با فرزندان در دوره های بعدی باشد.
 

دل بستگی

دومین مبنای روان شناختی ارتباط مؤثر والدین و فرزندان، دلبستگی است. برخی دل بستگی را آغاز محبت و رابطه عاطفی بین والدین و فرزندان تلقی کرده اند.
 
هر نوزادی با طیفی از رفتارها پا به دنیا می گذارد و رابطه دلبستگی عمیقی را با والدین خود گسترش می دهد. دلبستگی را می توان به عنوان یک رابطه فعال، عمیق و پایدار عاطفی بین کودک و والدین تعریف کرد.
 

پژوهش های روانشناسی

در مطالعه رفتار دلبستگی که می توان آن را آغاز رابطه عاطفی فرزند با والدین تلقی نمود، برخی پژوهشگران طرفدار دیدگاه زیستی یا فطری هستند و به عبارت دیگر، به مبنای زیستی یا فطری برای رابطه مثبت و مؤثر والدین و فرزندان معتقد هستند.
 
پژوهشگرانی که از این دیدگاه طرفداری می کنند به بررسی های جان بالبی  John Bowlby 1969 و 1998) استناد می کنند. بالبی معتقد بود که نوزادان در هنگام تولد از لحاظ زیست شناختی به رفتارهای کلامی و غیرکلامی (مانند گریه کردن، چسبیدن و لبخند زدن) و به رفتارهای «دنباله روی» (مانند خزیدن یا راه رفتن به دنبال مراقب اولیه) که پاسخ عاطفی غریزی معینی را در مراقب فرامی خواند، مجهز هستند.
 
این استدلال زیست شناختی علاوه بر این، به وسیله بررسی های کنراد لورنز Konrad Lorenz1937) درباره نقش پذیری مورد حمایت قرار گرفت. پژوهش های لورنز نشان می دهد که جوجه اردک ها چگونه به اولین شیء متحرکی که در طی یک دوره بحرانی معین در رشد خود می بیند، وابسته می شوند و سپس به دنبال آن راه می افتند. هری هارلو (Harry Harlow) و رابرت زیمرمن Robert Zimmerman 1959) با تحقیقات خود بر روی حیوانات به نتایج جالبی دست یافتند و در پاسخ به این پرسش که آیا آرامش و آسودگی نوزادان به عواملی از قبیل تغذیه یا تماس بستگی دارد یا خیر، به این نتیجه رسیدند که: «آرامش حاصل از تماس جسمانی در مقایسه با تغذیه، مهم ترین عامل تعیین کننده دلبستگی نوزادان به مراقب اولیه است.»
 

پژوهای هارلو

هم چنین هارلو بر اساس نتایج و یافته های تحقیق خود در حیوانات نتیجه گرفت: چیزی که او آن را آرامش ناشی از تماس می نامید، یعنی احساس های آسودگی لذت بخشی که به وسیله یک مادر نوازش گر فراهم می شود، یک عامل تعیین کننده قوی در دلبستگی است و رضامندی ناشی از نیازهای فیزیکی دیگر مانند غذا در این زمینه تبیین کافی و مناسبی را فراهم نمی کند.»
 
آرامش ناشی از تماس بین مادران و نوزادان انسان نیز مورد توجه پژوهشگران بوده است و بررسی های انجام شده در این زمینه آن را تأیید می کند. برخی پژوهشگران معتقدند که تماس جسمانی بلافاصله پس از تولد، یک بخش اساسی و مهم از پیوند عاطفی اولیه است.
 
مادران سراسر دنیا، همراه با تماس جسمانی، اطفال خود را می بوسند، آنها را نوازش، پرستاری و تمیز می کنند، برایشان آرامش فراهم می کنند و به آنها واکنش نشان می دهند.
 
گرچه روان شناسان بحث دلبستگی را در محدوه کودک (به ویژه نوزادی) و روابط آن با مراقب (مادر و پدر) مطرح کرده اند، این دل بستگی در سال های دیگر عمر هم وجود دارد و تأثیرات آن نیز سرنوشت ساز است. همچنین تمام پژوهش ها در زمینه دلبستگی متمرکز بر مادران و اطفال آنها بوده، ولی مسلم است که نتایج پژوهش ها در مورد پدران و سایر مراقبت کنندگان اولیه صادق است.
 
 روان شناسان در دهه های اخیر بیشتر بر روابط کودک و مراقب تأکید ورزیده و کنش های متقابل آن را اساس عمده ریشه عاطفی و شناختی قلمداد کرده اند. این نظریه پردازان تمام توجه خود را به روابط مادر و کودک معطوف داشته، مادر را به عنوان کسی که توجه، مراقبت و احساس امنیت یا عدم امنیت به کودک می دهد شناخته اند.
 

نقش مادر و مراقبان کودک

یکی از عوامل بسیار مهم در رشد دلبستگی عاطفی کودک، مادر و سایر مراقبان او هستند و این دل بستگی، روابط کودک را در جامعه بزرگ تر فردا رقم می زند و کودک رابطه با والدین را بعدها هم حفظ خواهد کرد تا رفتار خود را با آنها تطبیق دهد. پس دلبستگی می تواند زمینه لازم برای تأثیر مثبت والدین بر فرزندان را فراهم نماید و فرزندان را به سوی تطبیق رفتار خود با والدین تشویق و ترغیب کند و مبنای رفتارشان را می توان در میزان و چگونگی دلبستگی آنها به والدینشان مشاهده کرد.
 
مادران ژاپنی وظیفه خود می دانند که کودک را وابسته به خانواده و وفادار به خود و اعضای خانواده تربیت کنند. بنابراین، فرزندانشان را غالبأ نزد خود نگهداری می کنند و هرگاه کودک گریه کند، او را به خوبی ساکت می کنند. به همین سبب، کودکان وابسته تر و علاقه مندتر هستند و در مجموع، گسستگی از زندگی در آنها دیده نمی شود.
 
با آنچه بیان شد، می توان چنین نتیجه گرفت که با پرورش دلبستگی، زمینه جذب افراد و تأثیرگذاری والدین بر فرزندان فراهم می شود. برخی نظریه پردازان نیز مثل اینزوورت، بلر، واترز، وال (۱۹۷۸)، بالبی و اریکسون (۱۹۶۲) کنش های متقابل اولیه مادر و فرزند را کنش هایی می دانند که برای رشد اولیه کودک لازم است و بر مهر و محبت و رفتار آرام و اطمینان بخش مادر (به عنوان مراقب) تاکید زیادی دارند. اریکسون بیان کرد که نوعی احساس اطمینان به دیگران در دوره رشد شیرخوارگی بیش از هر چیز اهمیت دارد. هر شیرخواره که از لحاظ پرورش، تجاریی رضایت بخش داشته باشد، این دوره را با موفقیت می گذراند، وگرنه در بزرگسالی احساس اطمینان نخواهد داشت.
 
بنابراین، دلبستگی در کودکی می تواند پایه ارتباط مطلوب والدین با فرزندان در دوره های بعدی باشد؛ زیرا در ابتدا کودک به این علت به سمت والدین متمایل می شود که آنها مهم ترین و قابل اعتمادترین و پایدارترین منابع او محسوب می شوند و زمینه ارتباط مؤثر والدین و فرزندان را ایجاد می کنند.
 
منبع: تقویت نظام خانواده و آسیب شناسی آن. گروه نویسندگان. صص 360-363، موسسه آموزشی-پژوهشی امام خمینی (ره). سوم. 1388.


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.