بدترین آسیب دعوای میان همسران، نصیب فرزندان ایشان می شود.
پیش گفتار
گاهی والدین با این که پدر و مادر شدهاند هنوز آمادگی لازم برای ایفای نقش را نداشته و ندارند؛ معمولا در بیشتر خانواده ها اختلافاتی پیش می آید، که این اختلافات اگر چه برای والدین کم رنگ و سطحی هستند؛ اما تاثیر بسزایی در رشد کودکان دارند.
کودکان معمولا رفتار والدین خود را به خوبی تقلید میکنند؛ پس در این هنگام است که اگر والدین بیشتر وقت خود را به خشونت و دعوا های زناشویی بگذارنند، کودکانشان نیز همین رفتار بیمار گونه را از خود نشان میدهند؛ زیرا روابط زناشویی باید بر مبنای احترام متقابل و توجه به شرایط خانواده پایه گذاری گردد.
فرزندان این گونه خانواده هایی که والدین ایشان با یک دیگر ناسازگاری دارند، دائما در حال ترس و وحشت هستند و هیچگاه شاد نخواهند بود و همچنین تربیت استوار و پایداری به هیچ وجه ندارند.
کودکان معمولا رفتار والدین خود را به خوبی تقلید میکنند؛ پس در این هنگام است که اگر والدین بیشتر وقت خود را به خشونت و دعوا های زناشویی بگذارنند، کودکانشان نیز همین رفتار بیمار گونه را از خود نشان میدهند؛ زیرا روابط زناشویی باید بر مبنای احترام متقابل و توجه به شرایط خانواده پایه گذاری گردد.
فرزندان این گونه خانواده هایی که والدین ایشان با یک دیگر ناسازگاری دارند، دائما در حال ترس و وحشت هستند و هیچگاه شاد نخواهند بود و همچنین تربیت استوار و پایداری به هیچ وجه ندارند.
نیازهای کودکان[1] و وظایف والدین
همانطور که همهی ما میدانیم کودکان به شدت به پدر و مادر خود وابسته هستند، و این وابستگی نتنها به دوران کودکی ختم نمی شود بلکه تا دوران بلوغ آنها نیز ادامه دارد که این نیازها شامل دو دسته هستند: گروه اول نیازهای جسمانی مثل: تغذیه، پرستاری، مراقبت و محافظت و... گروه دیگری نیازهای روانی کودک است، مثل: نیازهای اجتماعی و ...را شامل می شود.
کودکان نیاز دارند که مورد توجه و محبت دائم و حتی نوازش از سوی والدین خود باشند و دیگران نیز آن ها را دوست بدارند یعنی امنیت عاطفی آن کاملا برقرار باشد، که این احساس امنیت را گاهی از روابط محبت آمیز بین پدر و مادر خود دریافت می کنند.
کودکان نیاز دارند که مطمئن شوند والدین از آن ها به خوبی محافظت و مراقبت می کنند.[2]
کودکان نیاز دارند که مورد توجه و محبت دائم و حتی نوازش از سوی والدین خود باشند و دیگران نیز آن ها را دوست بدارند یعنی امنیت عاطفی آن کاملا برقرار باشد، که این احساس امنیت را گاهی از روابط محبت آمیز بین پدر و مادر خود دریافت می کنند.
کودکان نیاز دارند که مطمئن شوند والدین از آن ها به خوبی محافظت و مراقبت می کنند.[2]
آثار روانی ناسازگاری والدین بر روی کودکان
کودکان معمولا فشار روانی ناشی از دعواهای والدین را به گونه های مختلفی نشان میدهند که ظهور برخی از این علائم فوری و سریع هنگام ناسازگاری والدین است و برخی علائم دیگر از نظر ظاهری رابطه مستقیمی با ناسازگاری والدین ندارند که برخی از این علائم به شرح زیر است:
الف- ترس از رفتن به مدرسه در کودکان گاهی از علائم اختلافات زناشویی و عدم ثبات رفتاری والدین است، در این گونه خانواده ها کودک میترسد که روزانه چهار تا شیش ساعت از خانه دور شود و سعی می کند در خانه کنار یکی از والدین خود بماند در چنین مواردی اگر از مدرسه جویای وضعیت کودک خود شویم میگویند مشکلی در مدرسه وجود ندارد و اگر در این زمان کودک را به زور به مدرسه بفرستند او آمادگی لازم برای یادگیری را ندارد و در نهایت در تحصیلش دچار مشکل می شود.
ب-گاهی اختلافات زناشویی باعث میشود درکودک علائمی از بیماری دیده شود مثل: استفراغ یا سردرد. در صورت بروز این علائم معمولا کودک احساس دردناک و رنج دهندهای در ناحیه سر خود میکند و مجموع این علائم ناشی از عدم کنترل نگرانی و دلواپسی کودک می باشد.[3]
چ- اگر این اختلافات و تعارضات میان همسران زیاد باشد کودک دچار اختلالات رفتاری میشود که خود شامل عوامل متعددی میباشد. یکی از این اختلالات بیش از حد غذا خوردن یا نخوردن غذا که به علت عدم آرامش و اعتماد کودک و نشات گرفته از آشفتگی های داخل خانواده می باشد و با این عمل کودک سعی میکند، اعتراض خود را نسبت به اختلافات والدین نشان دهد؛ این اختلال در نوجوانان درحال بلوغ به صورت خودداری کردن از خوردن غذا رخ می دهد.
اختلال رفتاری دیگری که کودکان از خود نشان میدهند، اختلال در خواب یا کم خوابی آن ها میباشد، معمولا کودکان این گونه خانواده ها هنگام خوابیدن از خود مقاومت نشان میدهند و به رخت خواب خود نمی روند، زیرا فکر میکنند که والدین منتظر هستند تا کودک به خواب رود و بحث و دعواهای خود را شروع کنند یا گاهی به رخت خواب خود رفته ولی از خوابیدن خودداری می کنند مگر اینکه والدین هر دو کنار کودک خود خوابیده که کودک استرس دعوا و مشاجره آن ها را نداشته باشد؛ گروهی دیگر از کودکان هنگام خواب معمولا با کابوس های وحشتناکی که می بینند از خواب بیدار می شوند؛ در این مواقع است که والدین باید با حل اختلافات و تعارضات خود به کودک آرامش روانی لازم را بدهند.
عده ای دیگری از کودکان به علت عدم آرامش و امنیت روانی داخل خانه وسایلی را دزدکی برداشته و به دوستان و همسالان خود میدهند یا شروع به دروغ گفتن به همسالان خود می کنند, این کارکودک نشانه این است که میخواهد توجه والدین را به خود جلب کند.
دلیل این امر آن است که کودک هرگز در محیط داخلی خانه توجه و پذیرش کافی از سوی والدین خود را نداشته است و والدین نقش خود را به خوبی ایفا نکردهاند.[4]
به طور کلی باید از مباحث بالا نتیجه گرفت اگر مادری در زندگی زناشویی خود موفق بود، میتواند حس مراقبت گری و پرورش دهنده خوبی برای کودک خود باشد ولی اگر مادر رضایت زناشویی پایینی داشته باشد، کودک به شدت آسیب می یند همچنین این امر برای پدر خانواده نیز صدق می کند، زیرا کودک حاصل ازدواج ناسازگار زن و شوهر است و حتی گاهی دیده شده که این نارضایتی به گونه ای است که مادر یا پدرکودک را از خود می راند یا حتی دور می کند؛ پس ناسازگاری های خود را دور از چشم کودکان خود حل کنیم و درک درست و صحیحی نسبت به احساسات فرزندان خود داشته باشیم.
پی نوشت:
الف- ترس از رفتن به مدرسه در کودکان گاهی از علائم اختلافات زناشویی و عدم ثبات رفتاری والدین است، در این گونه خانواده ها کودک میترسد که روزانه چهار تا شیش ساعت از خانه دور شود و سعی می کند در خانه کنار یکی از والدین خود بماند در چنین مواردی اگر از مدرسه جویای وضعیت کودک خود شویم میگویند مشکلی در مدرسه وجود ندارد و اگر در این زمان کودک را به زور به مدرسه بفرستند او آمادگی لازم برای یادگیری را ندارد و در نهایت در تحصیلش دچار مشکل می شود.
ب-گاهی اختلافات زناشویی باعث میشود درکودک علائمی از بیماری دیده شود مثل: استفراغ یا سردرد. در صورت بروز این علائم معمولا کودک احساس دردناک و رنج دهندهای در ناحیه سر خود میکند و مجموع این علائم ناشی از عدم کنترل نگرانی و دلواپسی کودک می باشد.[3]
چ- اگر این اختلافات و تعارضات میان همسران زیاد باشد کودک دچار اختلالات رفتاری میشود که خود شامل عوامل متعددی میباشد. یکی از این اختلالات بیش از حد غذا خوردن یا نخوردن غذا که به علت عدم آرامش و اعتماد کودک و نشات گرفته از آشفتگی های داخل خانواده می باشد و با این عمل کودک سعی میکند، اعتراض خود را نسبت به اختلافات والدین نشان دهد؛ این اختلال در نوجوانان درحال بلوغ به صورت خودداری کردن از خوردن غذا رخ می دهد.
اختلال رفتاری دیگری که کودکان از خود نشان میدهند، اختلال در خواب یا کم خوابی آن ها میباشد، معمولا کودکان این گونه خانواده ها هنگام خوابیدن از خود مقاومت نشان میدهند و به رخت خواب خود نمی روند، زیرا فکر میکنند که والدین منتظر هستند تا کودک به خواب رود و بحث و دعواهای خود را شروع کنند یا گاهی به رخت خواب خود رفته ولی از خوابیدن خودداری می کنند مگر اینکه والدین هر دو کنار کودک خود خوابیده که کودک استرس دعوا و مشاجره آن ها را نداشته باشد؛ گروهی دیگر از کودکان هنگام خواب معمولا با کابوس های وحشتناکی که می بینند از خواب بیدار می شوند؛ در این مواقع است که والدین باید با حل اختلافات و تعارضات خود به کودک آرامش روانی لازم را بدهند.
عده ای دیگری از کودکان به علت عدم آرامش و امنیت روانی داخل خانه وسایلی را دزدکی برداشته و به دوستان و همسالان خود میدهند یا شروع به دروغ گفتن به همسالان خود می کنند, این کارکودک نشانه این است که میخواهد توجه والدین را به خود جلب کند.
دلیل این امر آن است که کودک هرگز در محیط داخلی خانه توجه و پذیرش کافی از سوی والدین خود را نداشته است و والدین نقش خود را به خوبی ایفا نکردهاند.[4]
به طور کلی باید از مباحث بالا نتیجه گرفت اگر مادری در زندگی زناشویی خود موفق بود، میتواند حس مراقبت گری و پرورش دهنده خوبی برای کودک خود باشد ولی اگر مادر رضایت زناشویی پایینی داشته باشد، کودک به شدت آسیب می یند همچنین این امر برای پدر خانواده نیز صدق می کند، زیرا کودک حاصل ازدواج ناسازگار زن و شوهر است و حتی گاهی دیده شده که این نارضایتی به گونه ای است که مادر یا پدرکودک را از خود می راند یا حتی دور می کند؛ پس ناسازگاری های خود را دور از چشم کودکان خود حل کنیم و درک درست و صحیحی نسبت به احساسات فرزندان خود داشته باشیم.
پی نوشت: