خاستگاه شکل گیری اعتماد به نفس از دوران کودکی است.
مقدمه
یکی از سئوالات مهم این است که اعتماد به نفس چگونه و از چه زمانی شکل می گیرد. اصلی ترین پاسخی که روان شناسان بیان کرده اند این است که برای پاسخ به این سئوال باید به دوران کودکی فرد و سبک فرزندپروری والدین شخص رفت.
والدین هستند که نقش بسیار مهمی در پیدایی اعتماد به نفس بالا و یا اعتماد به نفس پائین در کودکان دارند. از همین روی باید دقت بسیاری در مورد سبک فرزندپروری داشت تا بتوان فردایی موفق را برای فرزندان مان رقم بزنیم. در اصل فرزندان موفق حاصل تربیت والدین موفق است. فرزندانی با اعتماد به نفس بالا و واقعی، نتیجه تربیت درست والدین موفق است.
والدین هستند که نقش بسیار مهمی در پیدایی اعتماد به نفس بالا و یا اعتماد به نفس پائین در کودکان دارند. از همین روی باید دقت بسیاری در مورد سبک فرزندپروری داشت تا بتوان فردایی موفق را برای فرزندان مان رقم بزنیم. در اصل فرزندان موفق حاصل تربیت والدین موفق است. فرزندانی با اعتماد به نفس بالا و واقعی، نتیجه تربیت درست والدین موفق است.
شاخصه های والدین موفق
برای اینکه بتوان فرزندانی با اعتماد به نفس بالا را تربیت کرد، لازم است والدین دو شاخص مهم را در خود پرورش دهند. این دو شاخص عبارتند از: آگاهی و توانایی کاربست آگاهی.
الف) آگاهی
یکی از مهم ترین مسائلی که در امر تربیت بسیار لازم شمرده می شود، آگاهی و دانش والدین است. لازم است این آگاهی، در سه حوزه مهم شکل بگیرد. این سه حوزه عبارتند از:
- آگاهی نسبت به رشد روانی فرزند خود: نیازهای روانی انسان، در هر دوره سنی، متفاوت است. نوع عاطفه ای که فرزندان در دوره کودکی نیازمند بدان هستند، با دوران نوجوانی تفاوت دارد.
- آگاهی نسبت به نیازهای رشد: یکی دیگر از اگاهی های مورد نیاز والدین، دانش نسبت به نیازهای رشد در هر دوره سنی است. کودک در دوران کودکی نیازهای زیستی، نقش بسیار مهمی برای ایشان ایفا می کند ولی در دوران نوجوانی، نیاز به پذیرش و احترام در ایشان بیشتر است.
- آگاهی نسبت به سیگنال های بیان کننده نیازهای رشدی در سه حوزه رفتاری، کلامی، عاطفی و ...: والدین باید در مورد سیگنال های خاص هر دوره سنی آگاهی کافی ای داشته باشند. کودک از سنین یک و نیم تا سه سالگی یک نوع سیگنال را به عنوان علامت نیازهای خود بروز می دهد. به عنوان نمونه گریه، یکی از این سیگنال هاست. وقتی مقداری به سن او اضافه می شود، لجبازی، سیگنال دیگری است که در او نمایان می شود. «نه گفتن»، روحیه حسادت و تملک گرایی، واژه «من» همه اینها می تواند سیگنال هایی باشد که از سوی کودک در مراحل مختلف سنی خودنمایی می کند.
به گونه ای این سیگنال ها، گرایشان استقلال طلبانه کودکان است که اگر از سوی والدین به درستی پذیرفته شود و اجازه تجربه آن به ایشان داده شود، زمینه ساز افزایش اعتماد به نفس بالا و واقعی در ایشان می شود.
ب) توانایی کاربست آگاهی در موقعیت های مناسب
پذیرش گرایشات استقلال طلبانه کودک
والدین بر اساس دو مولفه ای که در بالا بدان اشاره کردیم در دو دسته قرار می گیرند.
- والدین آگاه و توانا
- والدین ناآگاه و ناتوان
والدینی که آگاه و توانا هستند، در فرآیند گرایشات استقلال طلبانه کودکان خود تسهیل ایجاد می کنند. در دورانی که او می خواهد غذا خوردن را آغاز کند، قاشقی مناسب سنین کودکی او در اختیارش قرار می دهند، تا او بتواند این گرایش استقلال طلبانه را در غذا خوردن تجربه کند. به راحتی مانع رسیدن او به استقلال نمی شوند. وقتی که می خواهد، کفش خود را پا کند، کفش های مناسب و راحتی را برای او می خرند تا بتواند او به راحتی در پوشیدن کفش این تجربه استقلال طلبانه را داشته باشد و این مثال ها به همه موارد تسری پیدا می کند.
این گرایشات استقلال طلبانه، زمینه ساز پیدایی نطفه های اولیه اعتماد به نفس می شود و با مرور زمان به موارد و تجربیات دیگر در زندگی تسری پیدا می کند. به گونه ای آن فرزند با چالش گری، بر اعتماد به نفسش افزوده می شود.
کودک باید از چالش گریزی به چالش گرایی انتقال داده شود و این امر فقط می تواند توسط والدین صورت بگیرد.
علایم چالش گری عبارت است از:
- از شروع نمی ترسد: این فرد ترسی از شروع کار جدید ندارد. به خلاف کسی که چالش گریزست. او دوست دارد کاری که دیگران انجام داده اند و شروع کرده اند را انجام دهد و از این که بخواهد کار جدیدی را خود شروع کند، امتناع می کند.
- از اشتباه نمی ترسد: او بر این باور هست که دیکته نوشته نشده، غلط ندارد. از همین روی وقتی دست به کار جدیدی می زند، ترسی از این ندارد که اشتباه کند و یا با شکست روبه رو شود. از همین روی ترسی از اینکه به مشکل برخورد کند، ندارد.
- از شکست نمی ترسد.
- ریسک پذیر است: ریسک، بخش جدای ناپذیر از تارب جدید در زندگی است. از همین روی افرادی که به دنبال چالش گری هستند، هرگز از اینکه وارد کاری شوند که در آن ریسک وجود دارد، ترسی ندارند. این به معنای آن نیست که در زندگی این افراد، عقلانیت وجود ندارد بلکه این افراد، در عین اینکه عقلانیت را در زندگی خود به کار می گیرند، ریسک و تجربه را نیز در فعالیت های خود دارند.
- امیدوار است.
- مثبت نگرست.
- انتظار پیامد مثبت دارد.