اهمیت بیش از پیش کارسنجی و زمان سنجی خط تولید در سال جهش تولید
وقتی از جهش تولید صحبت می کنیم، غالبا افزایش تولید و افزایش فروش به ذهن ما می رسد. این معنی چندان دور از واقعیت نیست و یکی از پایه های اساسی جهش تولید همین افزایش تولید است. اما مسئله این است که در جهت افزایش تولید باید یک نوع هدف گذاری انجام گرفته باشد تا این تولید به یک جهش منجر شود.به بیان ساده تر اگر بخواهیم بگوییم، برای رسیدن به یک موفقیت و یک جهش در تولید باید هدفمند قدم برداشت. یعنی این که بدانیم دقیقا کدام صنعت چگونه و چطور حرکت کند و هر صنعت به طور خاص چگونه در این مسیر حضور داشته باشد. به هر حال سیاست کلی توسط حاکمیت مشخص است. وضعیت اقتصادی و نوع تولیدات و وضعیت سیاسی کشور نیز کاملا مشخص است. از این رو عملا سیاست کلی در تولیدات و به بیان بهتر هدف گذاری در تولیدات مشخص است.
وضعیت امروز اقتصاد کشور و فشار تحریم های وارد شده بر پیکره اقتصادی کشور کاملا مشخص می کند که ایران نیاز دارد روی پای اقتصاد داخلی و تولیدات داخلی خود بایستد. در کلام بهتر هدف گذاری کلی و سیاست کلی اقتصادی کشور اتکا به تولیدات داخلی است. این اتکا از دو جنبه اهمیت بالایی دارد.
جنبه اول این است که مصرف کننده های داخلی به هرحال نیازهای مختلفی دارند و باید این نیاز ها تا حد امکان به بهترین شکل ممکن برطرف شود.
از آن جایی که تحریم های وارداتی مختلف باعث شده است بسیاری از برندهای مطرح جهانی از بازار ایران بروند، عملا باید تولیدات داخلی این جای خالی را پر کنند.
از طرف دیگر سیاست تحریم فروش نفت و گاز ایران باعث شده است که ایران در مورد ارزآوری مشکل بالایی داشته باشد. اینجاست که باید تولید بار تحریم فروش نفت را بر دوش بگیرد و با ایجاد چرخه صادراتی قوی و تسخیر بازارهای جهانی درصد ارزآوری خود را افزایش دهد.
بنابراین به طور کلی ما با دو هدف اصلی برای رسیدن به جهش تولید رو به رو هستیم. هدف اول تامین نیازهای داخلی و هدف دوم ایجاد چرخه صادرات و تسخیر بازارهای جهانی و در پی آن ارزآوری بیشتر به کشور است. اما این اهداف به این سادگی قابل دسترس نیست. (1)
کارسنجی چیست و چه تاثیری در جهش تولید دارد؟
به طور کلی اگر بخواهیم کارسنجی را تعریف کنیم، بهتر است یک پازل را مثال بزنیم. در پازل هدف اصلی درست کردن شکل نهایی و کامل است. اما مسئله ای که وجود دارد این است که قطعات پازل به صورت به هم ریخته قرار گرفته اند و عملا در لحظه اول نمی توان تشخیص داد که کدام قطعه در کدام نقطه باید قرار بگیرد. بنابراین باید چه کرد؟احتمالا تا امروز پازل بازی کرده باشید. به خوبی می دانید که برای شروع چیدن قطعات مختلف پازل نمی توان از قطعه وسط شروع کرد. اصولا سعی می شود قطعات چهار گوشه پیدا شود. زیرا این قطعات نسبتا واضح تر از بقیه هستند و سپس بر اساس آن ها رفته رفته پازل چیده می شود. این یک راهبرد و یک نوع مسیر برای رسیدن به هدف نهایی که همان شکل کامل است، محسوب می شود. این راه برد و این نوع چینش برای رسیدن به اهداف همان کارسنجی نامیده می شود.
در کلام آکادمیک تر اگر بخواهیم بگوییم، کارسنجی یک نوع چینش فرایند است که اصولا یک کار مدیریتی محسوب می شود و اگر بخواهیم از دید دانشگاهی به آن نگاه کنیم اصولا مهندسین صنایع این نوع مفهوم را مورد بررسی قرار می دهند. مهندسی صنایع را مهندسی مخلوطی می دانند که از هر نوع مهندسی مهمی در آن چیزی نهفته شده است. این موضوع با هدف این داستان قرار گرفته است که مهندسین صنایع توانایی تشخیص موقعیت های مختلف یا همان قطعات مختلف را داشته باشند و در نهایت بدانند که چگونه این قطعات را در کنار یکدیگر قرار دهند.
به طور مثال در یک کارخانه خودروسازی تمام جنبه های کارخانه مربوط به مهندسی مکانیک نمی شود. برای داشتن یک ماشین یا همان محصول نهایی خوب باید چندین و چند شاخه و تخصص در کنار یک دیگر کار کند. اما مسئله اصلی این است که فردی که مهندسی مکانیک خوانده و می داند و در آن حوزه کار کرده است سررشته ای از مهندسی برق نخواهد داشت، اما محصول نهایی باید مخلوطی از کار این دو باشند. از این رو مهندس صنایع به عنوان یک کارسنج، وظیفه برقراری ارتباط این دو را با یکدیگر دارند.
حال شما تصور کنید که کارسنجی به درستی انجام نگیرد و قطعات پازل درست کنار هم قرار نگیرد یا هدف نهایی یا شکل نهایی به درستی ایجاد می شود؟ مسلما نه.
وقتی یک مهندس مکانیک نداند قطعات او قرار است در دل خود سیم های برق را جریان بدهد مسلما در طراحی خود آن ها را محاسبه نمی کند. مهندس برق نیز برای عبور این سیم ها نیاز دارد که دوباره این قطعات را بدون مشورت با مهندس مکانیک سوراخ کند. همین یک فرایند تا چه اندازه می تواند به اقتصاد کشور و آن کارخانه ضرر بزند؟
مسلما این اتفاق می تواند در سطح ملی بسیار فاجعه آفرین تر شود. از این روست که گفته می شود در اقتصاد و تولید باید کارسنجی های درستی صورت بگیرد و فردی حضور داشته باشد تا دقیقا بداند قرار است قطعات و بخش های مختلف را چگونه کنار یکدیگر قرار دهد.
این موضوع در سطوح مختلف اقتصاد لازم است. یعنی کارسنجی از یک تولیدی کوچک شروع می شود و حتی در مسئله حاکمیت نیز وجود دارد. دولت به خودی خود از نظر اقتصادی یک کارسنج محسوب می شود که وظیفه هماهنگی بین اعضا و بخش های مختلف جامعه را خواهد داشت.(2)
زمان سنجی چیست و چه تاثیری در جهش تولید خواهد داشت؟
اما مسئله اصلی دیگر برای رسیدن به هدف های گفته شده و در نهایت جهش تولید، موضوع زمان سنجی است. برای درک زمان سنجی بهتر است یک مثال کاملا اقتصادی و سرمایه ای بزنیم.با 100 هزار تومان امروزه چه می توانید بخرید؟ احتمالا می توان یک پرس کامل چلوکباب در منطقه متوسط و یا خوب شهر با نوشابه و دوغ و زیتون و ... نوش جان کرد.! اما ده سال پیش 100 هزار تومان چه ارزشی داشت؟ یا 20 سال پیش چطور؟ احتمالا حدود 40 سال پیش می توانستیم با 100 هزار تومان یک ماشین یا حتی یک خانه خریداری کنیم!
بنابراین عملا شما در هر بازار سرمایه ای اگر سرمایه گذاری می کردید و تمام سرمایه خود را خانه، طلا یا سهم می خریدید امروزه احتمالا یک میلیاردر محسوب می شدید. اما اگر این چنین است چرا امروز ما در هر نوع بازاری سرمایه گذاری نمی کنیم یا شرایط مختلفی را برای ورود به بازارهای سرمایه ای در نظر می گیریم؟
چرا که کاملا مشخص است که شما در هر بازاری سرمایه گذاری کنید می توانید بعد از گذشت چندین سال سرمایه ای بزرگ برای خود داشته باشید. اما مسئله اصلی که در این بین وجود دارد این است که چه زمان قرار است به این هدف برسیم؟
یعنی ما برای رسیدن به یک سود مشخص قرار است زمان مشخصی را صرف کنیم. مسلما در 20 سال آینده سرمایه گذاری های امروز ما چندین و چند برابر می شود اما ما لزوما قرار نیست 20 سال برای رسیدن به آن سود صبر کنیم. بحث اصلی این است که ما باید بر اساس زمان سنجی درست در این بازارها سرمایه گذاری داشته باشیم.
در دنیای اقتصاد و تولید نیز همین موضوع وجود دارد. به خصوص این که دنیای امروز وارد مرحله ای شده است که ثانیه به ثانیه در حال پیشرفت است. بنابراین عملا نمی توان در تولیدات خود صبر کرد تا به یک کیفیت معقول بر اساس کیفیت های شناخته شده امروزی رسید.
در واقع زمان رسیدن به این کیفیت و قدرت در محصولات بسیار محدود است. اگر هدف گذاری ما رسیدن به کیفیت و قدرت محصولات امروزی باشد، عملا ما چند سال دیگر به آن ها خواهیم رسید، اما دنیا چند سال دیگر در مرحله ای دیگر است و عملا محصولات تولید شده ما به هیچ دردی نخواهد خورد. همانطور که امروزه نیز شاهد این مسئله هستیم که کیفیت های گرفته شده توسط محصولات داخلی مربوط به سال های 2000 است.
در حالی که محصولات و برندهای برتر دنیا در حال دریافت و حتی تعریف کیفیت های 2020 هستند. موضوع زمان سنجی به خصوص در مورد رسیدن به هدف صادرات و تسخیر بازارهای جهانی در جهت رسیدن به جهش تولید اهمیت بسیار بسیار بالایی دارد. شما در زمان سنجی باید در نظر داشته باشید که دقیقا چه زمانی باید چه نوع محصولی یا چه نوع قطعه ای با چه کیفیتی تولید شود تا چرخه حرکت به سمت هدف بچرخد.
در کلام ساده تر نمی توان از یک چرخه اقتصادی و یک چرخه تولید حلقه زمان را حذف کرد. چیزی که متاسفانه کمتر در تولیدات امروزی رعایت می شود و عملا برای تولید کننده داخلی چندان مطرح نیست که کیفیت خود را به کیفیت دنیا و جهان نزدیک کند و این خود سنگی بزرگ در جهت رسیدن به جهش تولید محسوب می شود. (3)
زمان سنجی و کارسنجی در کنار یکدیگر برای رسیدن به جهش تولید
در بالا سعی شد که کارسنجی و زمان سنجی را به طور کاملا مجزا توضیح دهیم و نقش هرکدام از این ها را در جهش تولید و رسیدن به اهداف بیان شده بیان کنیم. اما مسئله اصلی این است که این دو مفهوم باید در کنار یکدیگر حضور داشته باشند. یعنی شما وقتی می خواهید قطعات مختلف را کنار یکدیگر قرار دهید، باید در نظر داشته باشید که این قطعات و بخش های مختلف در چه بازه زمانی قرار است پاسخ دهی مناسب داشته باشد.در واقع باید سعی کنید که قطعات را به گونه ای در کنار یکدیگر قرار دهید علاوه بر این که درست ترین و دقیق ترین مسیر ساخته شود، باید سریع ترین آن ها نیز محسوب شود.
این موضوع عملا امکان پذیر نیست یعنی شما هرچقدر بخواهید دقیق تر عمل کنید عملا زمان بیشتری را باید صرف کنید و هر چقدر هم اگر بخواهد سریع باشید مسلما از کیفیت کار شما کاسته می شود. اتفاق مهم این است که شما باید بتوانید این دو مورد را در کنار هم به صورت بهینه جلو ببرید تا نتیجه حاصله نسبتا مناسب و خوب باشد. این چیزی است که باعث می شود یک اقتصاد بر اساس تولیدات خود به سمت جهش مناسب حرکت کند.
پی نوشتها
- www.ensani.ir
- www.ehouse.org
- www.noorgroup.co