مسیر جاری :
ارکان اربعه هنر خوشنویسی
چگونه کتاب را به بهترین دوست کودک تبدیل کنیم ؟
هزینه های سرسام آور رزرو هتل مشهد واقعیت دارد؟
ویژگی های استخر ویژه کودکان
حفاظت از وسایل قیمتی در سفر
خطوط مختلف خوشنویسی اسلامی
رازهای زندگی حضرت زهرا (س) از زبان سلمان فارسی
توصیههای ویژه مقام معظم رهبری برای پیروزی جبهه مقاومت
تمثیلات و مصادیق قرآنی صهیونیسم
اصول و قواعد دوازده گانه خوشنویسی
دلنوشتههایی به مناسبت هفته بسیج
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
خلاصه ای از زندگی مولانا
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
پیش شماره شهر های استان تهران
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
يک نظر دوش از شکنج زلف او دزديدهام
يک نظر دوش از شکنج زلف او دزديدهام شاعر : خاقاني زير هر تار صد شکنجي جهان جان ديدهام يک نظر دوش از شکنج زلف او دزديدهام مرغ و ماهي آرميد و من نياراميدم دوش از آن سودا...
اي قوم الغياث که کار اوفتادهايم
اي قوم الغياث که کار اوفتادهايم شاعر : خاقاني ياري دهيد کز دل يار اوفتادهايم اي قوم الغياث که کار اوفتادهايم از کاروان گسسته و بار اوفتادهايم از ره روان حضرت او بازماندهايم...
به کوي عشق تو جان در ميان راه نهم
به کوي عشق تو جان در ميان راه نهم شاعر : خاقاني کلاه بنهم و سر بر سر کلاه نهم به کوي عشق تو جان در ميان راه نهم خراج روي تو بر آفتاب و ماه نهم گرم به شحنگي عاشقان فرود...
الصبوح اي دل که ما بزم قلندر ساختيم
الصبوح اي دل که ما بزم قلندر ساختيم شاعر : خاقاني چون مغان از قلهي مي قبلهاي برساختيم الصبوح اي دل که ما بزم قلندر ساختيم کاب کار و کار آبي را بهم درساختيم شاهدان آتشين...
ما از عراق جان غم آلود ميبريم
ما از عراق جان غم آلود ميبريم شاعر : خاقاني وز آتش جگر دل پردود ميبريم ما از عراق جان غم آلود ميبريم طاووسوار پاي گلآلود ميبريم در گريهي وداع تذروان کبک لب ...
خون دلم مخور که غمان تو ميخورم
خون دلم مخور که غمان تو ميخورم شاعر : خاقاني رحمي بکن که زخم سنان تو ميخورم خون دلم مخور که غمان تو ميخورم ياد خيال انس رسان تو ميخورم هر مي که ديده ريخت به پالونهي...
دردي که مرا هست به مرهم نفروشم
دردي که مرا هست به مرهم نفروشم شاعر : خاقاني ور عافيتش صرف دهي هم نفروشم دردي که مرا هست به مرهم نفروشم من درد نوازنده به مرهم نفروشم بگداخت مرا مرهم و بنواخت مرا درد...
منم آن کز طرب غمين باشم
منم آن کز طرب غمين باشم شاعر : خاقاني ليکن از غم طرب گزين باشم منم آن کز طرب غمين باشم زانکه با دردکش قرين باشم درد غم بايدم نه صاف طرب من مقامر دلم چنين باشم يکدم...
گرچه به دست کرشمهي تو اسيرم
گرچه به دست کرشمهي تو اسيرم شاعر : خاقاني از سر کوي تو پاي بازنگيرم گرچه به دست کرشمهي تو اسيرم تا تو بداني که با تو راست چو تيرم زخم سنان تو را سپر کنم از دل کز...
از هستي خود که ياد دارم
از هستي خود که ياد دارم شاعر : خاقاني جز سايه نماند يادگارم از هستي خود که ياد دارم هم نيست عجب ز روزگارم ور سايه ز من بريده گردد چون سايه ز من رميد يارم چون يار...