مسیر جاری :
خوشنویسی پس از انقلاب اسلامی ایران
خوشنویسی در عصر پهلوی
نماز کن فیکون روز جمعه چگونه خوانده می شود؟
کالری نان چند غله چقدر است؟
چگونه به خداى نادیده ایمان بیاوریم ؟
خطای آدم تقاص بشر
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در قزوین
قد و وزن و دور سر نوزاد 9 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 12 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 11 ماهه
نحوه خواندن نماز والدین
مهم ترین خواص هویج سیاه
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اختراعات آلبرت انیشتین
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
پیش شماره شهر های استان تهران
چنين زيبا نگاري دلستاني
چنين زيبا نگاري دلستاني شاعر : عبيد زاکاني به رعنائي و خوبي داستاني چنين زيبا نگاري دلستاني که گوئي عاشق جان و جهان بود چنان بر عاشق خود مهربان بود نديديم جز از او...
چو زرين بال عنقاي سرافراز
چو زرين بال عنقاي سرافراز شاعر : عبيد زاکاني ز مشرق سوي مغرب کرد پرواز چو زرين بال عنقاي سرافراز سپاه شام شد بر روز پيروز نهان گرديد شمع گيتي افروز مقرر گشت بر شب...
در اين انديشه شب را روز کردم
در اين انديشه شب را روز کردم شاعر : عبيد زاکاني فراوان نالهي دلسوز کردم در اين انديشه شب را روز کردم علم بفراشت خورشيد جهانگير چو از حد افق هنگام شبگير به صنعت لعل...
گر آن مه را وفا بودي چه بودي
گر آن مه را وفا بودي چه بودي شاعر : عبيد زاکاني ورش ترس از خدا بودي چه بودي گر آن مه را وفا بودي چه بودي اگر او را رضا بودي چه بودي دمي خواهم که با او خوش برآيم گر...
سحرگاهي که باد صبحگاهي
سحرگاهي که باد صبحگاهي شاعر : عبيد زاکاني ببرد از چهرهي گردون سياهي سحرگاهي که باد صبحگاهي فلک دردانه بر دريا پراکند شفق شنگرف بر مينا پراکند سپاه زنگبار اقليم بگذاشت...
چو با همراز خود همداستان شد
چو با همراز خود همداستان شد شاعر : عبيد زاکاني زبان بگشاد و با او همزبان شد چو با همراز خود همداستان شد برو آن خسته دلرا دل بدست آر به صد آزرم گفت اي مهربان يار بر...
بدين دلسوخته آتش چه ريزي
بدين دلسوخته آتش چه ريزي شاعر : عبيد زاکاني رها کن بعد از اين تندي و تيزي بدين دلسوخته آتش چه ريزي پشيمان گردي و سردي نبيني کز اين آتش بجز دودي نبيني همه دنيا به آزاري...
چو بشنيد اين سخن را سرو آزاد
چو بشنيد اين سخن را سرو آزاد شاعر : عبيد زاکاني جوابش داد کاي فرزانه استاد چو بشنيد اين سخن را سرو آزاد کجا پرواي اين ديوانه دارم من آن شمعم که صد پروانه دارم حديث...
دگر بار آن فسونگر مرغ چالاک
دگر بار آن فسونگر مرغ چالاک شاعر : عبيد زاکاني چو پيششس مينهادم روي بر خاک دگر بار آن فسونگر مرغ چالاک به جان آورد شرط جان سپاري قدم در ره نهاد از روي ياري به شيريني...
دگر بار از سر سوزي که داني
دگر بار از سر سوزي که داني شاعر : عبيد زاکاني در آن بيچارگي و ناتواني دگر بار از سر سوزي که داني دگر ره با سر افسانه رفتم به خلوت پيش آن فرزانه رفتم بدو گفتم ز روي...