مسیر جاری :
حضرت زهرا (س) حلقه ارتباط و اتصال در عالم هستی
مقایسه سودآوری اتریوم و سولانا
سیر خط فارسی باستان
یاد مادر از زبان فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها)
اهمیت آموزش و یادگیری خوشنویسی
پیوند عرفانی در هنر خوشنویسی
استناد حضرت زهرا (س) به آیات قران در خطبه فدک
سوالات متداول بلیط تهران دبی علی بابا
انواع هوش مصنوعی را به همراه کاربرد هریک بشناسید
دوگانه جنگ و صلح در اسلام
خلاصه ای از زندگی مولانا
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
پیش شماره شهر های استان تهران
نحوه خواندن نماز والدین
دلنوشتههایی به مناسبت هفته بسیج
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
چهار زن برگزیده عالم
پیش شماره شهر های استان گیلان
بخت يار ما باشد گر تو يار ما باشي
بخت يار ما باشد گر تو يار ما باشي شاعر : اوحدي مراغه اي از ميان بنگريزي، در کنار ما باشي بخت يار ما باشد گر تو يار ما باشي غم چو فتنه انگيزد، غمگسار ما باشي دل چو در...
تو از رنگي که بر گردي کجا همرنگ ما باشي؟
تو از رنگي که بر گردي کجا همرنگ ما باشي؟ شاعر : اوحدي مراغه اي که ما را ميرسد رندي و بيباکي و قلاشي تو از رنگي که بر گردي کجا همرنگ ما باشي؟ جوالي موي در پوشي و مشتي پشم...
جهد بکن تا که به جايي رسي
جهد بکن تا که به جايي رسي شاعر : اوحدي مراغه اي درد بکش، تا به دوايي رسي جهد بکن تا که به جايي رسي خيز و برو، تا به نوايي رسي بر سر آن کوچه بسي برگهاست کي ز بر او...
باز آمدي، که خونم بر خاک در بريزي
باز آمدي، که خونم بر خاک در بريزي شاعر : اوحدي مراغه اي توفان موج خيزم زين چشم تر بريزي باز آمدي، که خونم بر خاک در بريزي دوداز دلم برآري، خون از جگر بريزي هر ساعتي به...
هزار بار بگفتم که: به ز جان عزيزي
هزار بار بگفتم که: به ز جان عزيزي شاعر : اوحدي مراغه اي اگر چه خون دل من هزار بار بريزي هزار بار بگفتم که: به ز جان عزيزي اگر تو بر سرم آن خاک آستانه ببيزي مرا سريست...
عالمي را به فراق رخ خود ميسوزي
عالمي را به فراق رخ خود ميسوزي شاعر : اوحدي مراغه اي تا خود از جمله کرا وصل تو باشد روزي؟ عالمي را به فراق رخ خود ميسوزي چون به دل کينه کشي، پس به چه مهر اندوزي؟ دل...
دل من دردمند تست درمانش نميسازي
دل من دردمند تست درمانش نميسازي شاعر : اوحدي مراغه اي دلت بر وي نميسوزد به فرمانش نميسازي دل من دردمند تست درمانش نميسازي عجب دارم ز کيش تو که: قربانش نميسازي؟ تنم...
ز برنا پيشگان آموز و رندان رسم سربازي
ز برنا پيشگان آموز و رندان رسم سربازي شاعر : اوحدي مراغه اي گرت سوداي آن دارد که: عشق آن پسر بازي ز برنا پيشگان آموز و رندان رسم سربازي که مقصود از جهان عشقست و باقي سر...
بر من نمينشيني نفسي به دلنوازي
بر من نمينشيني نفسي به دلنوازي شاعر : اوحدي مراغه اي بنشين دمي، که خون شد دل من ز چاره سازي بر من نمينشيني نفسي به دلنوازي تو رخ که بر فروزي و سر که بر فرازي؟ همه سر...
او شوي چو خود را تو از ميانه بر گيري
او شوي چو خود را تو از ميانه بر گيري شاعر : اوحدي مراغه اي در بها بيفزايي، تا بهانه بر گيري او شوي چو خود را تو از ميانه بر گيري پا و سر چو گم گردد سنگ و شانه برگيري ...