مسیر جاری :
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در لرستان
آشنایی آداب و رسوم جالب شب یلدا در تبریز
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در رشت
قد و وزن و دور سر نوزاد 2 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 4 ماهه
آداب و رسوم جالب شب یلدا در مازندران
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در اصفهان
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در شیراز
قد و وزن و دور سر نوزاد 5 ماهه
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در تهران
نحوه خواندن نماز والدین
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زیارتگاه های اهل بیت و اصحاب ائمه علیهم السلام در سوریه
اختراعات آلبرت انیشتین
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
پیش شماره شهر های استان تهران
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
مهم ترین خواص هویج سیاه
پیش شماره شهر های استان گیلان
امروز، آخرین روز تو است!
روزی پدر ثروتمندی، پسرش را به یک دهکدهی فقیرنشین برد تا پسر از نزدیک مردم فقیر و زحمتکش را ببیند و قدر داشتههایش را بیشتر بداند. بعد از بازگشت از دهکده، پدر از پسرش پرسید: پسرم! از زندگی
میخواهم زنده بمانم!
سه نفر از مطلب پزشکی خارج شدند. پزشک به هر سه آنها گفته بود که به دلیل بیماری که دارند به زودی خواهند مرد. مرد اول با شنیدن این خبر با خود فکر کرد من همیشه در فکر کار بودهام. حالا که چیزی
خودت را کنار بکش!
روزی پدری برای نشان دادن زشتی خشم و عصبانیت به پسرش که اخلاق خوبی نداشت و زود از کوره درمیرفت، تعدادی میخ داد و گفت: عزیزم! هر بار که عصبانی میشوی، یکی از میخها را به دیوار
بساط دستفروشی
کودکی در حال سقوط از بلندی بود که درویشی این صحنه را دید. پس فوراً فریاد زد: «او را نگهدار.» کودک بین زمین و آسمان ماند و درویش کودک را گرفت. مردم که شاهد این اتفاق بودند، دور درویش جمع
زنده بودن، همان زندگی کردن نیست!
استادی در کلاس لیوانی پر از آب به دست گرفت و به بچهها نشان داد و پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند: 50 گرم یا شاید 100 گرم. استاد گفت: من هم وزن دقیق آن را
مثل دانهی قهوه باش!
دختری نزد مادرش از سختیهای زندگی شکایت میکرد. مادر که میخواست درسی به دخترش بدهد، او را به آشپزخانه برد و سه ظرف آب جوش روی اجاق گذاشت.
عقابی که پرواز نمیکرد
استادی از شاگردانش پرسید: چه چیزی انسان را زیبا میکند؟ یکی گفت: چشمان درشت. یکی گفت: قد بلند. دیگری گفت: پوست شفاف و درخشان.
آبدارچی شرکت مایکروسافت
مردی برای سمت آبدارچی در شرکت مایکروسافت تقاضا داد. رئیس کارگزینی با تقاضای او موافقت کرد گفت: شما استخدام شدید، آدرس ایمیلتان را بدهید تا فرمهای مربوطه رو برایتان بفرستیم.
هستم، پس میتوانم
سارا هشت ساله از صحبت پدر و مادرش فهمید که برادر کوچکش سخت بیمار است و چون پولی برای درمان او ندارند، فقط یک معجزه میتواند او را نجات دهد.
نجات از میان آتش
مردی مقابل گلفروشی ایستاده بود و میخواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری زندگی میکرد، سفارش دهد و از طریق پست برای او بفرستد.