مسیر جاری :
تمثیلات و مصادیق قرآنی صهیونیسم
5 ابزار ضروری برای زنده ماندن در صعودهای زمستانی
تحصیل در آلمان: فرصتی برای ساختن آیندهای بهتر
تحصیل پزشکی و دندانپزشکی در ترکیه: راهنمای کامل برای متقاضیان ایرانی
بوستان موشها و تاثیر آن در ترک و درمان اعتیاد
خوشنویسی در جهان اسلام
سامریهای منافق در جامعه امروز
پیوند خوشنویسی در هنرهای مختلف
معرفی خوشنویسان معروف قرآن کریم
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
دلنوشتههایی به مناسبت هفته بسیج
خلاصه ای از زندگی مولانا
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نحوه خواندن نماز والدین
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
پیش شماره شهر های استان تهران
بيا تا رند هر جايي بباشيم
بيا تا رند هر جايي بباشيم شاعر : عطار سر غوغا و رسوايي بباشيم بيا تا رند هر جايي بباشيم اسير بند خودرايي بباشيم نميترسي که همچون خود نمايان ز سر تا پاي قرايي بباشيم...
بر هرچه که دل نهاده باشيم
بر هرچه که دل نهاده باشيم شاعر : عطار در مشرکي اوفتاده باشيم بر هرچه که دل نهاده باشيم حالي ز دو خر پياده باشيم گر بر کامي سوار گرديم داد نفسي نداده باشيم صد عمر...
اي صدف لعل تو حقهي در يتيم
اي صدف لعل تو حقهي در يتيم شاعر : عطار عارض تو بي قلم خط زده بر لوح سيم اي صدف لعل تو حقهي در يتيم عقل ميان بسته چست بر سر کويت مقيم روح دهن مانده باز در سر زلفت مدام...
من نميرم زانکه بي جان ميزيم
من نميرم زانکه بي جان ميزيم شاعر : عطار جان نخواهم چون به جانان ميزيم من نميرم زانکه بي جان ميزيم لاجرم بي زحمت جان ميزيم در ره عشق تو چون جان زحمت است از وجود...
ما در غمت به شادي جان باز ننگريم
ما در غمت به شادي جان باز ننگريم شاعر : عطار در عشق تو به هر دو جهان باز ننگريم ما در غمت به شادي جان باز ننگريم گر جان ما بسوخت به جان باز ننگريم خوش خوش چو شمع ز آتش...
چون زلف تاب دهد آن ترک لشکريم
چون زلف تاب دهد آن ترک لشکريم شاعر : عطار هندوي خويش کند هر دم به دلبريم چون زلف تاب دهد آن ترک لشکريم در حال بند کند در دام کافريم چون زلف کافر او آهنگ دين کندم مويي...
ما مرد کليسيا و زناريم
ما مرد کليسيا و زناريم شاعر : عطار گبري کهنيم و نام برداريم ما مرد کليسيا و زناريم ششپنجزنان کوي خماريم دريوزه گران شهر گبرانيم با جملهي زاهدان به انکاريم با...
ما ننگ وجود روزگاريم
ما ننگ وجود روزگاريم شاعر : عطار عمري به نفاق ميگذاريم ما ننگ وجود روزگاريم شوريدهدلان بيقراريم محنتزدگان پر غروريم در ميکده رند درد خواريم در مصطبه عور پاکبازيم...
تا ما سر ننگ و نام داريم
تا ما سر ننگ و نام داريم شاعر : عطار بر دل غم تو حرام داريم تا ما سر ننگ و نام داريم بيچارگيي تمام داريم تو فارغ و ما در اشتياقت انديشهي بر دوام داريم ز انديشهي...
دردا که درين باديه بسيار دويديم
دردا که درين باديه بسيار دويديم شاعر : عطار در خود برسيديم و بجايي نرسيديم دردا که درين باديه بسيار دويديم بسيار درين واقعه مردانه چخيديم بسيار درين باديه شوريده برفتيم...